رادیو زمانه > خارج از سیاست > ايران و آمريکا > پیامبر جنگ جهانی آینده | ||
پیامبر جنگ جهانی آیندهعلی جمالی۵۰۰ سال پیش، نیکولو ماکیاولی نظریهپرداز اسطورهای علم سیاست بر اصلی درخشان در سیاستگذاری تأکید کرده و اندرزی گران به سیاستمداران داده بود: «شایستهترین راه رسیدن به بهشت، همانا شناخت راه دوزخ است و دوری گزیدن از این راه.» امروز با گذشت این همه سال، به نظر میرسد در بزرگترین دموکراسی جهان، ایالات متحده آمریکا، راه بهشت آشکارا گم شده است و با نفوذ آرای افراطیترین جریان نومحافظهکار در کاخ سفید، راه جهنم هموار میشود. استعاره «جنگ سوم جهانی» در گفتمان دیپلماسی دولت جرج دبلیو بوش حتی موجب هراس و وحشت «نومحافظهکاران منطقی» شد.
فرانسیس فوکویاما از نظریهپردازان پشیمان جنبش نومحافظهکاری، حال با مشاهده سیطره آرای افراطیون در تعیین سیاست خارجی واشنگتن، از وضعیت آخرالزمان سخن میگوید. به اعتقاد وی و دیگر نظریهپردازان علم سیاست، با تشدید نقش هژمونیک افراطیون در درون و جنب کاخ سفید، چشمانداز جهان هر چه بیشتر تیره و تار میشود. فوکویاما در تازهترین اظهارنظر خود گفته است: «نومحافظهکاران، خط افراطی دکترین استراتژیک اسراییل را بومی کردهاند و این استراتژی را به گونهای نامناسب بر وضعیت ایالات متحده بعد از ۱۱ سپتامبر اطلاق نمودند.» در همین راستا، زبیگنیو برژینسکی پس از انتشار کتاب جدید خود با عنوان «انتخاب: سلطه یا رهبری» چندی پیش طی مصاحبهای نگرانی خود را از تشدید هژمونی استراتژیستهای افراطی در کاخ سفید، این گونه بیان کرد: «حادثه ۱۱ سپتامبر همه ما را شوکه کرد. اما گروه اندکی با عقاید افراطی از این شوک بهره برده و سیاست خارجی آمریکا را به یغما بردند. این افراطیون با تکبر و نفرت عظیمی نسبت به سایرین با خط مشیای وارد عمل شدند که ما را از سایر جهان منزوی ساخت. انزوایی که به تعبیر من پیش از این سابقه نداشت. در پی ۱۱ سپتامبر، یک گروه از افراطیون استراتژیست با تمایلاتی مسیحایی بر رییسجمهور مستولی شدند و به پیچیدگیهای جهان اعتنا نکردند. اعمال رو به تزاید آنان خسارتهای غیرمنتظرهای به منافع بلندمدت آمریکا وارد کرده است.» و در همین گفتگو برژینسکی از سیاستگزاران کاخ سفید میپرسد: «آیا آمریکا با تعقیب افراطی ایده تسلط به جهان دست به خودتخریبی نمیزند؟»
به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران سیاسی، استعاره «جنگ جهانی سوم» از زبان جرج بوش، بازتاب تأثیر فزاینده نظریهپردازان افراطی در دستگاه دیپلماسی دولت آمریکاست. این نظریهپردازان افراطی اما چه کسانی هستند؟ آنان اغلب روشنفکرانی کهنهکارند که علیرغم حضور نامحسوس خود در ساخت قدرت، اما با در اختیار داشتن رسانههای پرنفوذ آمریکا، در بسیج افکار عمومی برای جا انداختن دیپلماسی کاخ سفید نقشی بیبدیل بر عهده دارند. در ماههای اخیر، جریان افراطی بیش از پیش به نقش هژمونیک خود در کاخ سفید نزدیکتر و امیدوارتر شده است. در میان این روشنفکران کهنهکار، شاید نورمن پودهارتس (Norman Podhoretz) متعصبترین و افراطیترین آنهاست. این روشنفکر ۷۷ ساله نیویورکی و ناشر مجله کامنتری (Commentary) در مقالات و کتابهای خود نه تنها «نفرت عظیم خود را به سایرین» پنهان نمیدارد؛ بلکه با صدای بلند بر آن فخر میفروشد. نشریه دی سایت (Die Zeit) او را پیامبر جنگ جهانی آینده نامیده است. نورمن پودهارتس، تروتسکیست متعصب سالهای دور، امروز به چیزی جز فرهنگ جهانی یا «فاشیسم اسلامی» نمیاندیشد. او همواره در هر فرصتی که پیش آید، دولت بوش را به بمباران ایران ترغیب و تحریک میکند. بسیاری از ناظران سیاست خارجی کاخ سفید، اشاره جرج بوش و استعاره «جنگ جهانی سوم» را نتیجه القائات پودهارتس میدانند. همزمان با حضور ولادیمیر پوتین رییسجمهور روسیه در تهران بود که بوش از جنگ جهانی آینده سخن گفت. به طوری که حتی سخنگویان کاخ سفید با دستپاچگی بسیار این اشارات رییسجمهوری را فقط «تذکر لفظی» و هشداری برای جلوگیری از وقوع «جنگ جهانی سوم» دانستند. بسیاری از آگاهان سیاسی اما به خوبی میدانند که تصویر آخرالزمانی جرج دبلیو بوش، چیزی نیست که به ناگاه در ذهن او نقش بسته یا صرفاً حاصل هیجانات آنی رییسجمهوری باشد. تصویر جنگ جهانی آینده در ذهن و زبان بوش، ماجرایی نسبتاً دراز دارد و به سال ۲۰۰۱ برمیگردد. زمانی که استراتژیستهای متنفذ کاخ سفید به جد بر آن شدند که رییسجمهورشان را مجاب سازند که از حادثه ۱۱ سپتامبر، نباید صرفا تدبیر «جنگ علیه تروریسم» منتج شود؛ بلکه این حادثه را باید همچون واقعیت «جنگ جهانی» پذیرفت و تدابیری در راستای رهبری این جنگ اندیشید. طی ماههای گذشته در حلقه نومحافظهکاران افراطی، کسی چون نورمن پودهارتس بر طبل «جنگ جهانی» نکوبیده است. او سالهاست که در مصاحبهها و مقالات خود و اخیرا با چاپ کتابی در اثبات این «واقعیت» که آمریکا در کانون «جنگ جهانی» قرار دارد، از هیچ تلاشی فروگذار نکرده است.
اما نخستین بار و پیش از او، این الیوت کوهن (Eliot Cohen) مشاور نئوکان پنتاگون بود که در «وال استریت ژورنال» حادثه ۱۱ سپتامبر را سرآغاز «جنگ جهانی چهارم» معنی کرد. و چرا «جنگ جهانی چهارم»؟ زیرا به اعتقاد آنان با پایان جنگ سرد، جهان سومین جنگ جهانی را پشت سر گذاشته است و اولین بار، جیمز وولزی (James Woolsey) رییس اسبق سیا در سال ۲۰۰۲، جبهه متحدین جنگ جهانی آینده را با نامهاشان مشخص کرد: «شیعیان، اسلامگرایان ایران، فاشیستهای حزب بعث عراق و تروریستهای سنی القاعده» و پس از او، نیوت جینجریش (Newt Gingrich) رهبر سابق اکثریت در کنگره آمریکا، سال گذشته از جرج بوش خواست تا جنگ لبنان را سرآغاز جنگ جهانی اعلام دارد. نورمن پودهارتس اما امروز در حلقه افراطیون نومحافظهکار، سرسختترین و منتفذترین مدافع نظریه «جنگ جهانی چهارم» است. شبح او از سالهای دور در کاخ سفید حضوری سنگین دارد و چندین دهه است که با انتشار مجله «کامنتری» به نخستین نسل نوی محافظهکارانی تعلق دارد که بیشترشان از سنت چپ افراطی به ایدههای راست افراطی گرویدهاند. بیشتر آنان یهودیاند و بسیاریشان تروتسکیستهای سابق. در دوران جنگ سرد، آنان بازهای سیاست خارجی آمریکا نامیده میشدند. پودهارتس با خلق و خوی به شدت ستیزهجویانهاش، برجستهترین سخنگوی این محفل بود. با رییسجمهوری اسبق آمریکا رونالد ریگان و همسر وی نانسی، دوستی و الفتی دیرینه و ویژه داشت. جرج دبلیو بوش در سال ۲۰۰۴ مدال «فریدم» (Freedom) را که بالاترین نشان لیاقت به فردی غیرنظامی به شمار میآید، در کاخ سفید به وی اهدا کرد. این نشان، اما بیش از تأیید شایستگیهای او معنی داشت. در بهار سال ۲۰۰۶، نورمن پودهارتس به گفتگویی سهنفره در هتل وال دورف آسترویا دعوت شد. در این گفتگو وی تمام دانش نظری و استعداد سخنورانهاش را به کار گرفت تا رییسجمهور و مشاور اسبق وی کارل روو (Kar Rove) را در عرض ۴۵ دقیقه توجیه کند که چرا زمان و ساعات خوش بمباران ایران فرا رسیده است. بعد از این ملاقات به تایمز لندن گفت: «پرزیدنت بسیار جدی بود و اکثر اوقات گوش میداد.» تنها یک بار بوش و روو با صدای بلند خندیده بودند و آن زمانی بود که پودهارتس، چانهزنی بر سر تحریمهای سازمان ملل علیه ایران را «شانسی در بیهدفی» نامیده بود. کاخ سفید با این ملاقات، زمینه شهرت کتاب تازه منتشر شدهی پودهارتس را فراهم کرد. بعد از این ملاقات، کتاب وی سوژهی محافل روشنفکری در آمریکا شد. عنوان کتاب چنین است: «جنگ جهانی چهارم، جنگ طولانی علیه فاشیسم اسلامی»
به تعبیر نومحافظهکاران افراطی، سه جنگ پیشین جهانی، علیه امپریالیسم، فاشیسم و کمونیسم بود و اینک جنگ جهانی چهارم، جنگی است درازمدت علیه «فاشیسم اسلامی.» زمینههای این جنگ، به اعتقاد آنان گویا با وقوع انقلاب ایران مهیا شده و در واقع این جنگ از سال ۱۹۸۳ با اقدام تروریستی حزبالله شیعه علیه نیروهای آمریکایی کلید خورده است. جنگ افغانستان، جنگ عراق، جنگ لبنان و منازعه جهانی بر سر برنامه اتمی ایران از منظر نومحافظه کاران تنها جبهههای متعدد یک جنگ وسیع و در عین حال واحد است. بعد از اسامه بنلادن، محمود احمدینژاد رییس جمهور ایران در رأس «فاشیسم اسلامی» جای دارد. پودهارتس او را «هیتلر معاصر» مینامد و مینویسد: «او یک انقلابی تمامعیار است و هدفش چیزی نیست جز فرو پاشاندن نظم جهان» و نتیجه میگیرد: «از این رو هر آن کس که بخواهد بر فاشیسم اسلامی فایق آید، بعد از کابل و بغداد، باید بیدرنگ به سوی تهران گام بردارد.» در مفهوم «فاشیسم اسلامی» پودهارتس و دیگر افراطیون نومحافظهکار، هیچ تمایزی میان سنیها و شیعهها در عراق، یا فرقی میان جباریت سکولار صدام حسین و باور موعودگرایانه رهبران القاعده وجود ندارد. آنها وهابیهای عربستان سعودی و تئوکراتهای ایرانی را از یک جنس میدانند و فرقی میان گروههای مقاومت بومی و جهادیستهای جهانی بنیادگرا نمیشناسند. ترویج گفتمان جنگ جهانی علیه «فاشیسم اسلامی» اما در آمریکا مصرف داخلی نیز دارد. مخالفین سیاستهای داخلی دولت بوش با این محصور اخلاقی مجبور خواهند شد خود را در سایه قرار دهند. گر چه صفاتی جون «جنگافروز» یا «جنگطلب» امروز برای عدهای از سیاستگزاران آمریکا، صفاتی نامطلوب و ناخوشایند است؛ اما پودهارتس آشکارا با تحقیر به مفاهیمی چون صلح جهانی مینگرد. او همچنان در انتظار ساعاتی است که به کاخ سفید فراخوانده شود و تصمیمگیرندگان آن را بالاخره به طور روشن برای اعلام جنگ جهانی جدید مجاب نماید. نورمن پودهارتس در سال ۲۰۰۴ مدال آزادی را از جرج بوش پسر دریافت کرد جنگ در نگاه او، وسیلهای است برای اعمال سیاست و در این کارزار، سیاست استراتژیستهای افراطی به «لیبرالهای بزدل» غلبه مییابد. پودهارتس گفته است: «آن گاه که در چشم هراسناک لیبرالهای بزدل مینگرد، از وحشت نگاه مخالفین خود به حقانیت ایدههایش ایمان میآورد.» یکی از مقالات او با عنوان «دلایلی برای بمباران ایران» (کامنتری/ ژوئن ۲۰۰۶) با این جملات به پایان میرسد: «من به عنوان آمریکایی و یهودی با تمام قلبم دعا میکنم که پرزیدنت بوش این کار را انجام دهد.» پیش از سفر محمود احمدینژاد به نیویورک، پودهارتس طی مصاحبههای متعدد میگفت: «اگر ما ایران را بمباران کنیم (که من امیدوارم و دعا میکنم که این کار را انجام دهیم) در این صورت موجی از آمریکاستیزی پدیدار میشود. من گسترش این موج را جشن بزرگ آمریکا ارزیابی میکنم.» در منطق پودهارتس گسترش موج آمریکاستیزی، دلیلی است به فرارسیدن روز موعود و حقانیت آمریکا در جنگ جهانی چهارم. پودهارتس بیپرده و آشکارا با کارت یهودی بازی میکند و خود را واپسین منجی اسراییل در «آرامسازی» فضای منطقه و جهان برای تحکیم امنیت دولت اسراییل به شمار میآورد. اما در محافل یهودی و پرنفوذ نیویورک، مواضع پودهارتس بسیار چالشانگیز و مورد مجادله است. اکثریت یهودیان لیبرال آمریکا با آن که به دولت اسراییل وفادارند؛ اما به سیاستهای دولت بوش با نگرانی عمیق نگاه میکنند و مواضع پودهارتس را چیزی جز خشم افسارگسیخته نمیدانند. پودهارتس در کتاب جدید خود میگوید: «مخالفین جنگ عراق در جنایتپیشگی دستکمی از فاشیسم اسلامی ندارند.» یهودیان لیبرال به خاطر مواضع افراطی پودهارتس، او را مردی نامیدهاند که هر چه بیشتر تنهاتر میشود. یکی از نویسندگان نیویورکی، «تعصب ایدئولوژیکی» و حرص و آز وی به شهرهشدن را با شخصیتهای هیستریک فیلمهای وودی آلن مقایسه کرده است. با این همه، اما پودهارتس امروز در ساختار قدرت آمریکا، شخصیتی است که به حرفهای او گوش سپرده میشود. به نظر میآید اختلاف جورج بوش با وی، امروز تنها به شمارش جنگهای جهانی محدود میشود. رییسجمهور آمریکا پیشتر برنامه اتمی ایران و دستیابی این کشور به بمب اتمی را «غیر قابل قبول» میدانست؛ اما امروز تحت تاثیر آرای افراطیترین جریان نومحافظهکار، هر گونه دستیابی ایران به دانش هستهای را تهدیدی جدی برای صلح جهانی ارزیابی میکند. خطوط قرمز در دستگاه دیپلماسی کاخ سفید برای حاکمان تئوکرات ایران روز به روز تنگتر میشود. نورمن پودهارتس مدافع سرسخت «جنگ جهانی چهارم» اخیراً در تبلیغات انتخاباتی و شتابزده شهردار نیویورک، به عنوان مشاور سیاست خارجی رودی جولیانی (Rudy Giuliani) برگزیده شد. شایسته است امروز نیز با نگاهی به تصویر جهان، در راه یافتن «دیوانگان» به کانون سیاستگزاری کاخ سفید، بر این قول نیکولو ماکیاولی تأکید کرد که «جای هیچ تعجبی نیست که در دوران دیوانهخو، دیوانگان به عرش اعلا برسند.» از بخت بد جهان امروز «دیوانگان» تنها ساکنین کاخ سفید نیستند. شمار آنان بیش از اینهاست. |
نظرهای خوانندگان
این متن، آشکارا ترجمه (خوب)ی از یک متن انگلیسی است. چرا منبع اصلی آن ذکر نشده است؟
-- مانی ، Nov 5, 2007 در ساعت 04:19 PMدر آيه 176 سوره اعراف قرآن مجيد شخصي که گويا بنام بلعم باعورا بود مورد مثال قرار گرفته که خطاب به پيغمبر ميفرمايد ( ... فمثله مثل الکلب ان تحمل عليه يلهث او تترکه يلهث ...) يعني آن شخص مانند سگ هاري ميماند که اگر اورا دنبال کني و يا او را رها کني پارس ميکند (بتو حمله ميکند ) ..حالا من بدون آنکه قصد توهين يا بي احترامي به کسي داشته باشم فکر ميکنم افرادي مانند نورمن پود هارتس مصداق همين مثالند و ميخواهند انتقام آن شکست هاي تاريخي اجداد خود را ببهانه برنامه صلح آميز اتمي ايران از کل جهان اسلام و در راس آن جمهوري اسلامي ايران بگيرند و وخيال خود را در مورد دولت صهيونيستي از نيل تا فرات را محقق سازند . لذا استدعاي اينجانب از مسئولين جمهوري اسلامي ايران خصوصا حضرت آيت الله خامنه اي اينست که به فکر اين احتمال باشند که بوش تهديد خو را عملي سازد و ميليونها تن مواد موشکي و انفجاري بر سر اين ملت مظلوم که هنوز از جنگ صدام عليه عليه ايران رنج ميبرد فرود آورد .که آثار اين جنگ بمراتب بسيار ويرانگرتر و فراگيرترخواهد بود و شايد تا قرنها ايران را عقب مانده و يا بکل به کشورهاي کوچک وابسته به مستعمران مجزاء سازد . لطفا فراموش نفرمائيد حضرت پيغمبر (ص) براي تحقق منافع اسلام و مسلمين چگونه قراردادهائي با کافران آن زمان منعقد فرمود . پس بنظر ميرسد اگر بطور موقت عني سازي اورانيوم متوقف شود و بهانه از دست دشمن گرفته شود بهتر است . و الله اعلم .
-- Ahmad ، Nov 6, 2007 در ساعت 04:19 PM