رادیو زمانه > خارج از سیاست > ايران و آمريکا > حمايت آمريکا از اپوزيسيون ايرانی | ||
حمايت آمريکا از اپوزيسيون ايرانیمهدی خلجیارتباط مستقيم [دولت آمریکا] با مردم ايران از دو طريق ممکن است: (۱) پشتيبانی از گروههای اپوزيسيون که صراحتاً طرفدار تغيير رژيم هستند؛ و (۲) تقويت سازمانهای حقوق بشر و ساير سازمانهای غير دولتی که مداخلهی مستقيم در عمل سياسی ندارند اما حامی مسايلی چون حقوق زنان و کودکان، حقوق کار و آزادیهای دينی هستند. با وجود اينکه گروههای اخير در پی اهدافی سياسی نيستند، رژيم ايران آنها را گروههايی برانداز تلقی میکند که خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستند. جايگاه اپوزيسيون از زمان انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹، تغييرات شگرفی در ميان گروههای مخالف ايرانی در تبعيد رخ داده است. سالهای نخست بعد از انقلاب، سالهای سيطرهی سلطنتطلبهای طرفدار آمريکا، طرفداران مارکسيسم و چپهای ضد آمريکايی بود. اما با پايان گرفتن جنگ سرد، در ايدئولوژی گروههای مخالف تغييری پديد آمد. علاوه بر اين، پس از ناکامی جنبش اصلاحات در ايران، بسيای از کنشگران سياسی، روزنامهنگاران و دانشجويان از کشور خارج شدند. اين موج مهاجرت تأثير عميقی بر آرايش جمعيت در تبعيد پديد آورد و کنشگران سياسی را وادار به گروهبندیهای تازه و باز تعريف چارچوب ايدئولوژيکشان کرد. يک نمونهی آن را میتوان در اتحاديهی جمهوریخواهان مستقر در برلين مشاهده کرد. اين گروه، ائتلافی بينالمللی از مخالفان سابقاً چپگرا و ملیگرايان سکولار است. سازمان مجاهدين خلق يک سازمان مخالف سياسی و نظامی است که در طيف سنتی سياسی نمیگنجد. در جريان جنگ ايران و عراق، اين سازمان به عراق رفت و از طریق عمليات خرابکارانه در داخل ايران، از صدام حسين عليه رژيم ايران پشتيبانی کرد. بسياری بر اين باورند که سازمان مجاهدين خلق از حمايت و پشتيبانی مالی آمريکا برخوردار است. آمريکا ديگر از سازمان مجاهدين خلق حمايت نمیکند، اگر چه شاخهی سياسی اين سازمان، يعنی شورای ملی مقاومت ايران، در حال لابی کردن با کنگره است که محدوديتهای قانونی تأمين مالی آنها را از سوی آمريکا از میان ببرد. اينکه آمريکا گروههايی به غير از سلطنتطلبها را پشتيبانی میکند در دههی گذشته تبديل با باوری رايج شده که منجر به حدسيات زيادی شده است. بودجهی آمريکايی بعضی از گزارشها حاکی است که هدف اختصاص بودجه، تغيير رژيم در ايران و رقماش بالاتر از ۷۵ ميليون دلار است. در ماه می، شبکهی خبری ایبیسی (ABC) گزارش کرد که سازمان سيا گروه جند الله را، که يک گروه بلوچ برخوردار از حمايت پاکستان است، استخدام کرده تا در داخل ايران عمليات خرابکارانه انجام دهد. (بعداً، ایبیسی گزارش داد که در واقع خود بوش اجازهی يک عمليات مخفيانه از سوی سيای را عليه رژيم ايران صادر کرده است.) علاوه بر تأمین مالی آشکار و مخفيانهی گروههای مخالف ايرانی، آمريکا از مخالفان فردی نيز به شيوههای مختلفی حمايت کرده است. به عنوان مثال، در روز ۵ ژوئن، جورج بوش در طی همايش دموکراسی و امنيت بينالمللی در پراگ، جلسهای خصوصی با دو مخالف ايرانی داشت. اين جلسات را میتوان به عنوان مشروعيت بخشيدن به افراد مخالفی مانند پهلوی و امير عباس فخرآور تلقی کرد (که مدعی رهبری فعالان دانشجویی ايرانی در زمان اقامتاش در ايران است). فخرآور در ميان فعالان سیاسی داخل ايران به خاطر اغراق دربارهی قدرت سياسیاش نام و آوازهی خوبی ندارد. در سال ۲۰۰۶، بسياری از فعالان قبلی و فعلی دانشجويی و سیاسی مانند احمد باطبی و ناصر زرافشان آشکارا ادعاهای فخرآور را دربارهی پيشينهاش رد کردند. باطبی که از دانشجویان سیاسی شناخته شده است هنوز در زندان به سر میبرد. زرافشان که وکيل خانوادهی قربانيان «قتلهای زنجيرهای» سال ۱۹۹۸ است و خود پنج سال در ايران زندانی بوده است، نامهای نوشت و در آن اظهار داشت که فخرآور يک عنصر شناخته شدهی اطلاعاتی و امنيتی در زندان بود که ساير فعالان سعی میکردند از او دوری کنند. آمريکا با وجود تلاشهايی که کرده، نتوانسته ايرانیها را نسبت به نيتاش دربارهی پشتيبانی از دموکراسی متقاعد کند. با وجود اينکه آمريکا در پی تقويت صدای بعضی از مخالفان ايرانی و زنده کردن جنبشی دموکراتيک در داخل کشور است، بسياری از ايرانیها فکر میکنند آمريکا در واقع هدفاش ايجاد يک نوکر گوشبه فرمان اقتدارگرا و طرفدار آمريکا به جای رژيم فعلی است. فعالان سياسی نگراناند نسخهی ايرانی سياستمدار عراقی، احمد چلبی، در ايران به وجود بيايد. پشتيبانی آمريکا از چهرههای جنجالی مانند فخرآور میتواند پيام نادرستی را به مردم ايران بفرستند و باعث افزايش بدگمانی آنها شود. قدمهای بعدی اپوزيسيون نتيجه علاوه بر اين، پشتيبانی آمريکا از گروههای اپوزيسيون ممکن است عملاً به ويران کردن روند دموکراتيزه شدن ايران بينجامد. در آمريکا از گروههای بیاعتباری مانند سلطنتطلبها يا افرادی نامشروع طرفداری کند، وجههاش در ايران بسيار بيشتر صدمه خواهد ديد. ايرانیها انتظار دارند آمريکا درگيری فعالانهای در ترويج حقوق بشر و دموکراسی داشته باشد، اما بيشتر مردم ايران به فعالانی که بودجهی خارجی دریافت میکنند مشکوک هستند. هم مردم ايران و هم رهبران سياسی ايران نسبت به استقلال کشور فوق العاده حساساند. در نتيجه، تأمين مالی حتی گروههای قانونی و مشروع نيز از سوی آمريکا میتواند باعث بیاعتباری آنها شود. بهترين راه پشتيبانی موجه و تأثير گذاردن بر مردم ايران بهبود بخشيدن به کيفيت رسانههای فارسی زبانی است که از طريق آمريکا تأمين مالی میشوند از جمله تلويزيون صدای آمريکا و راديو فردا. آمريکا همچنين میتواند حقوق بشر را در تلاشهای ديپلماتيک، رسانهها و سازمانهای غير دولتی اولویت بخشد و از اين طريق از حقوق بشر در ايران حمایت کند. به فرجام، آمريکا میتواند جايگاهاش را نزد مردم ايران با تسهيل روند اخذ ويزا برای استادان دانشگاه، هنرمندان و دانشجويان ايرانی بهبود بخشد. اين کار میتواند تأثير شگرفی بر جامعهی ايرانی بگذارد و به گسترش ارزشهای ليبرالِ دموکراتيک بینجامد و تبليغات ضد-آمريکايی حکومت ایران را خنثی کند. *مهدی خلجی محقق مهمان کرسی «نسل آينده » در مؤسسهی واشنگتن است. اصل این مقاله به زبان انگلیسی و در مؤسسهی مطالعات سياستگذاری خاور نزديک واشنگتن نوشته شده است. |