رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۳ تیر ۱۳۸۶

حمايت آمريکا از اپوزيسيون ايرانی

مهدی خلجی

ارتباط مستقيم [دولت آمریکا] با مردم ايران از دو طريق ممکن است: (۱) پشتيبانی از گروه‌های اپوزيسيون که صراحتاً طرف‌دار تغيير رژيم هستند؛ و (۲) تقويت سازمان‌های حقوق بشر و ساير سازمان‌های غير دولتی که مداخله‌ی مستقيم در عمل سياسی ندارند اما حامی مسايلی چون حقوق زنان و کودکان، حقوق کار و آزادی‌های دينی هستند. با وجود اين‌که گروه‌های اخير در پی اهدافی سياسی نيستند، رژيم ايران آن‌ها را گروه‌هايی برانداز تلقی می‌کند که خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستند.

جايگاه اپوزيسيون
درست يا غلط، بيشتر ايرانی‌ها بر اين باورند که آمريکا آشکارا از گروه‌های مخالف و اپوزيسيون ايرانی پشتيبانی می‌کند. حکومت ایران نیز القا می‌کند که تمامی گروه‌های سياسی مخالف داخلی از سوی آمريکا تأمين مالی می‌شوند. در عين حال، بعضی از گروه‌ها و افراد اپوزيسيون درباره‌ی رابطه‌شان با آمريکا اغراق می‌کنند تا اعتبارشان را در ميان ايرانی‌های سرخورده‌ی سياسی بالا ببرند و اهرمی قوی‌تر در برابر رژيم به دست بياورند. سلطنت‌طلب‌ها، به رهبری رضا پهلوی، پسر شاه فقيد ايران، بهترين نمونه‌‌ی اين دسته هستند. روز ۶ مارس ۲۰۰۶، در مقاله‌ای در مجله نيويورکر ادعا شده بود که پهلوی در سال ۱۹۸۱ از سازمان سيا بودجه دريافت کرده بود و اين ادعا مؤيد اين باور عامه بود که جناح او نمی‌تواند بدون پشتيبانی عمده‌ی آمريکايی کاری از پيش ببرد.

از زمان انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹، تغييرات شگرفی در ميان گروه‌های مخالف ايرانی در تبعيد رخ داده است. سال‌های نخست بعد از انقلاب، سال‌های سيطره‌ی سلطنت‌طلب‌های طرف‌دار آمريکا، طرف‌داران مارکسيسم و چپ‌های ضد آمريکايی بود. اما با پايان گرفتن جنگ سرد، در ايدئولوژی گروه‌های مخالف تغييری پديد آمد. علاوه بر اين، پس از ناکامی جنبش اصلاحات در ايران، بسيای از کنشگران سياسی، روزنامه‌نگاران و دانشجويان از کشور خارج شدند. اين موج مهاجرت تأثير عميقی بر آرايش جمعيت در تبعيد پديد آورد و کنشگران سياسی را وادار به گروه‌بندی‌های تازه و باز تعريف چارچوب ايدئولوژيک‌شان کرد. يک نمونه‌ی آن را می‌توان در اتحاديه‌ی جمهوری‌خواهان مستقر در برلين مشاهده کرد. اين گروه، ائتلافی بين‌المللی از مخالفان سابقاً چپ‌گرا و ملی‌گرايان سکولار است.

سازمان مجاهدين خلق يک سازمان مخالف سياسی و نظامی است که در طيف سنتی سياسی نمی‌گنجد. در جريان جنگ ايران و عراق، اين سازمان به عراق رفت و از طریق عمليات خرابکارانه در داخل ايران، از صدام حسين عليه رژيم ايران پشتيبانی کرد. بسياری بر اين باورند که سازمان مجاهدين خلق از حمايت و پشتيبانی مالی آمريکا برخوردار است. آمريکا ديگر از سازمان مجاهدين خلق حمايت نمی‌کند، اگر چه شاخه‌ی سياسی اين سازمان، يعنی شورای ملی مقاومت ايران، در حال لابی کردن با کنگره است که محدوديت‌های قانونی‌ تأمين مالی آن‌ها را از سوی آمريکا از میان ببرد. اين‌که آمريکا گروه‌هايی به غير از سلطنت‌طلب‌ها را پشتيبانی می‌کند در دهه‌ی گذشته تبديل با باوری رايج شده که منجر به حدسيات زيادی شده است.

بودجه‌ی آمريکايی
بعد از حملات يازده سپتامبر، گفتمان ديپلماتيک آمريکا در برابر ايران تغيير کرده است. در سال ۲۰۰۲، جورج بوش ايران را بخشی از «محور شرارت» خواند و تغییر رژیم را ضروری دانست. کنگره نيز ۲۰ ميليون دلار برای ترويج دموکراسی در ايران اختصاص داد. در سال ۲۰۰۶، دولت بوش خواستار بودجه‌ی ۷۵ ميليون دلاری ديگری برای ترويج دموکراسی شد، و بر خلاف گذشته اصرار ورزید که خواستار تغيير رژيم در ايران نيست بلکه خواستار «تغيير رفتار رژيم» است. از اين مبلغ، ۳۶.۱ ميليون دلار به تلويزيون صدای آمريکا و راديو فردا اختصاص داده شد. بقيه‌ی اين مبلغ در داخل ايران و خارج از ايران برای پشتيبانی از سازمان‌های غير دولتی و سازمان‌های حقوق بشر، مانند مرکز اسناد حقوق بشر ايران در نيوهيون در ایالت کِنتیکت، هزینه شد.

بعضی از گزارش‌ها حاکی است که هدف اختصاص بودجه، تغيير رژيم در ايران و رقم‌اش بالاتر از ۷۵ ميليون دلار است. در ماه می، شبکه‌ی خبری ای‌بی‌سی (ABC) گزارش کرد که سازمان سيا گروه جند الله را، که يک گروه بلوچ برخوردار از حمايت پاکستان است، استخدام کرده تا در داخل ايران عمليات خرابکارانه انجام دهد. (بعداً، ای‌بی‌سی گزارش داد که در واقع خود بوش اجازه‌ی يک عمليات مخفيانه از سوی سيای را عليه رژيم ايران صادر کرده است.)

علاوه بر تأمین مالی آشکار و مخفيانه‌ی گروه‌های مخالف ايرانی، آمريکا از مخالفان فردی نيز به شيوه‌های مختلفی حمايت کرده است. به عنوان مثال، در روز ۵ ژوئن، جورج بوش در طی همايش دموکراسی و امنيت بين‌المللی در پراگ، جلسه‌‌ای خصوصی با دو مخالف ايرانی داشت. اين جلسات را می‌توان به عنوان مشروعيت بخشيدن به افراد مخالفی مانند پهلوی و امير عباس فخرآور تلقی کرد (که مدعی رهبری فعالان دانشجویی ايرانی در زمان اقامت‌اش در ايران است).

فخرآور در ميان فعالان سیاسی داخل ايران به خاطر اغراق درباره‌ی قدرت سياسی‌اش نام و آوازه‌ی خوبی ندارد. در سال ۲۰۰۶، بسياری از فعالان قبلی و فعلی دانشجويی و سیاسی مانند احمد باطبی و ناصر زرافشان آشکارا ادعاهای فخرآور را درباره‌ی پيشينه‌اش رد کردند. باطبی که از دانشجویان سیاسی شناخته شده است هنوز در زندان به سر می‌برد. زرافشان که وکيل خانواده‌ی قربانيان «قتل‌های زنجيره‌ای» سال ۱۹۹۸ است و خود پنج سال در ايران زندانی بوده است، نامه‌ای نوشت و در آن اظهار داشت که فخرآور يک عنصر شناخته شده‌ی اطلاعاتی و امنيتی در زندان بود که ساير فعالان سعی می‌کردند از او دوری کنند.

آمريکا با وجود تلاش‌هايی که کرده، نتوانسته ايرانی‌ها را نسبت به نيت‌اش درباره‌ی پشتيبانی از دموکراسی متقاعد کند. با وجود اين‌که آمريکا در پی تقويت صدای بعضی از مخالفان ايرانی و زنده کردن جنبشی دموکراتيک در داخل کشور است، بسياری از ايرانی‌ها فکر می‌کنند آمريکا در واقع هدف‌اش ايجاد يک نوکر گوش‌به فرمان اقتدارگرا و طرف‌دار آمريکا به جای رژيم فعلی است. فعالان سياسی نگران‌اند نسخه‌ی ايرانی سياست‌مدار عراقی، احمد چلبی، در ايران به وجود بيايد. پشتيبانی آمريکا از چهره‌های جنجالی مانند فخرآور می‌تواند پيام نادرستی را به مردم ايران بفرستند و باعث افزايش بدگمانی آن‌ها شود.

قدم‌های بعدی اپوزيسيون
فعالان سیاسی ايرانی اگر به پيشبرد اهداف دموکراتيک‌شان اميد داشته باشند، بايد دو قدم مهم بردارند: (۱) يک ايدئولوژی روشن و طرحی راهبردی برای تغيير وضعیت ترسيم کنند؛ و (۲) قدرت لازم برای بسيج توده‌ها را به دست آورند. از زمان انقلاب اسلامی، رژيم به سادگی گروه‌های مخالف داخلی را سرکوب کرده است. در عين حال، گروه‌های مخالف خارج از ايران هم فاقد ايدئولوژی، برنامه‌ريزی راهبردی، انسجام، سازمان‌دهی و عمل‌گرايی لازم برای ارتباط بر قرار کردن با مردم ايران بوده‌اند. در واقع، گروه‌های اپوزيسيون ايرانی هيچ تأثير مثبت يا محسوسی بر روند دموکراتيزه شدن ايران نداشته‌اند. بسيای از دموکرات‌های در تبعيد حاضر نیستند در قالب گروه‌های سياسی فعلی قرار گیرند و در نتيجه ترجيح می‌دهند از وبلاگ‌ها، وب‌سايت‌ها و رسانه‌ها استفاده کنند و اطلاعات و تحليل خودشان را به مردم ايران منتقل کنند. بر خلاف تبليغات رژيم و تلقی عمومی مردم در ايران، بيشتر اين افراد از هر دولت خارجی مستقل هستند.

نتيجه
حتی اگر احتمال به قدرت رسيدن گروه‌های مخالف ايرانی بسيار کم باشد، پشتيبانی آمريکا از اين گروه‌ها دو هدف می‌تواند داشته باشد: (۱) کسب اطلاع درباره‌ی افکار عمومی ايران؛ و (۲) مشاوره درباره تنظیم سياست آمريکا در قبال ايران. نکته‌ی مشکل آفرين اين است که گروه‌های اپوزیسیون اغلب از مردم ايران جدا افتاده‌اند. آن‌ها نماينده‌ی هيچ گروه اجتماعی نيستند و عمدتاً از تأثير گذاشتن بر مخاطبان داخل ايران ناتوان هستند. در نتيجه، آن‌ها نمی‌توانند اطلاعاتی دقيق برای تحقق اهداف آمريکا را ارايه کنند. در واقع، اطلاعات بعضی از گروه‌های مخالف ايرانی از اطلاعات متخصصان و صاحب‌نظران آمريکايی هم کمتر است.

علاوه بر اين، پشتيبانی آمريکا از گروه‌های اپوزيسيون ممکن است عملاً به ويران کردن روند دموکراتيزه شدن ايران بينجامد. در آمريکا از گروه‌های بی‌اعتباری مانند سلطنت‌طلب‌ها يا افرادی نامشروع طرف‌داری کند، وجهه‌اش در ايران بسيار بيشتر صدمه خواهد ديد. ايرانی‌ها انتظار دارند آمريکا درگيری فعالانه‌ای در ترويج حقوق بشر و دموکراسی داشته باشد، اما بيشتر مردم ايران به فعالانی که بودجه‌ی خارجی دریافت می‌کنند مشکوک هستند. هم مردم ايران و هم رهبران سياسی ايران نسبت به استقلال کشور فوق العاده حساس‌اند. در نتيجه، تأمين مالی حتی گروه‌های قانونی و مشروع نيز از سوی آمريکا می‌تواند باعث بی‌اعتباری آن‌ها شود.

بهترين راه پشتيبانی موجه و تأثير گذاردن بر مردم ايران بهبود بخشيدن به کيفيت رسانه‌های فارسی زبانی است که از طريق آمريکا تأمين مالی می‌شوند از جمله تلويزيون صدای آمريکا و راديو فردا. آمريکا همچنين می‌تواند حقوق بشر را در تلاش‌های ديپلماتيک، رسانه‌ها و سازمان‌های غير دولتی اولویت بخشد و از اين طريق از حقوق بشر در ايران حمایت کند. به فرجام، آمريکا می‌تواند جايگاه‌اش را نزد مردم ايران با تسهيل روند اخذ ويزا برای استادان دانشگاه، هنرمندان و دانشجويان ايرانی بهبود بخشد. اين کار می‌تواند تأثير شگرفی بر جامعه‌ی ايرانی بگذارد و به گسترش ارزش‌های ليبرالِ دموکراتيک بینجامد و تبليغات ضد-آمريکايی حکومت ایران را خنثی کند.

*مهدی خلجی محقق مهمان کرسی «نسل آينده » در مؤسسه‌ی واشنگتن است.

اصل این مقاله به زبان انگلیسی و در مؤسسه‌ی مطالعات سياست‌گذاری خاور نزديک واشنگتن نوشته شده است.

Share/Save/Bookmark