رادیو زمانه > خارج از سیاست > ايران و آمريکا > مسأله ايران بر سر انرژی نيست | ||
مسأله ايران بر سر انرژی نيستمتیو ييگلسیاس* اين روزها دولت بوش به فکر دسته گل تازهای با رفتن به جنگ ايران است و برنامهای سراپا چرند برای ايجاد يک اتحاد نامحتمل ميان دولتهای سنی عرب، اسراييل و آمريکا و (خندهدارتر از همه) با گروهها سياسی صاحب قدرت در عراق که توسط ايران حمایت میشود، دارد. در همین روزها٬ عناصر مهم چپهای آمريکايی به نظر میرسد عزمشان را جزم کردهاند که يک بار ديگر نقش هميشگی احمقهای مفيد را برای حزب جنگ ايفا کنند. در نتيجه، نوآم چامسکی به ما اطمينان میدهد که مسألهی ايران البته که نفت است. يا آن طور که خود او برای خوانندگان گاردين نوشته است، انگار خواسته باشد عدم اصالت آن را گوشزد کند: «برای آمريکا، مسألهی اصلی در خاورميانه کنترل مؤثر بر منابع انرژی بیبديلِ آنجا بوده، هست و خواهد بود». به اختصار، بر خلاف ظاهر سطحی ماجرا که دولتی جديد در ژانويه سال ۲۰۰۱ قدرت گرفت و هنگامی که به خاطر حادثهی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ فرصتی پيدا کرد و شروع به اجرای يک سلسله سياستهای فاجعهبار «جديد» کرد – که کشمکش داغ ايران فقط يکی از اين سياستهاست – از نظر او همه چيز همان جور است که دههها بوده است. چامسکی به ما میگويد: « بدترين کابوس آمريکا این خواهد بود که اتحادی شيعی پديد بيايد که بيشتر نفتِ جهان را در اختيار داشته باشد و مستقل از آمريکا شود». تحلیلی شبیه تحلیل مخالفان به طريق مشابه، دولت بوش «از ايجاد يک دولت موکل در داخل عراق ناکام مانده است و نمیتواند بدون روبرو شدن با احتمال از دست دادن تسلطش بر منابع انرژی خاورميانه عقبنشينی کند». و هنوز هم «بعيد است دولت بوش به ايران حمله کند» ولی آمريکا «ممکن است در پی بیثبات کردن ايران از درون باشد». و «در اروپا به موفقیتهای پيشبينیپذيری» دست خواهد يافت و برگ برندهاش هم اين خواهد بود که «دیگران را برای پيوستن به تلاشهای آمريکا برای خفه کردن ايران از حيث اقتصادی تحت فشار قرار دهد». چامسکی در ادامه تحليل قانعکنندهای از منطق راهبردی برنامهی هستهای ايران عرضه کرده و به درستی اشاره میکند که اگر آمريکا تمايل داشته باشد که مذاکرات را با حسن نيت با ايران آغاز کند، کشمکش در اين مورد احتمالاً حل خواهد شد. اما او مطلقاً هيچ دليلی برای ما نمیآورد که چرا رأیدهندگان يا سياستگذاران آمريکايی بايد به حمايت از اين سياست تمايل داشته باشند. در واقع، در عين اينکه او خود را در کسوت يک مخالف تندروی وضعِ فعلی قلمداد میکند، تحليل او از دیناميکهای منطقه به طرز غريبی شبيه است به تحليلهای زير بنايی دقيقاً همان سياستهايی که او مدعی مخالفتِ با آنها است. برای بوش، درست مانند چامسکی، عقب راندن نفوذ ايران در همسايگیاش برای امنيت ملی آمريکا و رفاه اقتصادی آمريکا مهم است. برای بوش، درست مانند چامسکی، آمريکا دولتی قدر قدرت است که میتواند این مگس ايران را با اشارهی دستی بکشد. برای بوش، درست مانند چامسکی، بوش يک رهبر باهوش و برجسته است که طرحهای ظريف و حيلهگرانهای برای دخالت در وقایع داخل ايران در سر دارد. برای بوش، درست مانند چامسکی، سياستهای بوش در راستا و استمرار سياستهای به کار گرفته شده توسط رييس جمهورهای قبلی است تا ايالات متحده را تبديل به ثروتمندترين و قویترين کشور دنيا کند. و چيزهايی از این قبيل. تحليل چامسکی نشان میدهد چرا مردم از سياستهای سبکِ بوش حمايت کردهاند. دلیلی ندارد آمریکاییها بترسند تحليلِ سبکِ چامسکی به ما وعده میدهد که جنگ محبوبِ بوش در عراق به طرز هوشمندانهای به دست امپرياليستهای حيلهگری اداره خواهد شد که ثروتهای نفتی کلانی را از ميدان جنگ به خانه میآورند که کشورِ ما را ثروتمند و قوی نگه میدارد. اما حقيقت کمابيش بر عکس است. سياستهای بوش احمقانهاند. نه خودش نه مشاوران سطح بالایاش هيچ کدام اصلاً نمیدانند دارند چه کار میکنند. آنها منطقه را درک نمیکنند. اقتصادِ جهانی را نمیفهمند. نه تاريخ آمريکا و نه تاريخ خاور ميانه، هيچ کدام را نمیفهمند. اينها ملیگراهای تندمزاج و پارانويا-زدهای هستند که کاملاً قادرند فاتحهی تکثير هستهای را در کرهی شمالی که فقر انرژی دارد بخوانند، درست همانطور که دارند در کشوری مانند ايران که سرشار از انرژی است اين کار را میکنند. آمريکا را ايدئولوگهای خطرناکی اداره میکنند که خودشان نمیدانند دارند چه میکنند. آمريکا دقيقاً به اين دليل بايد با ايران سازش کند که کشورهای ما اصلاً درگیر کشمکش و اختلاف منافع نوميدانهای نيستند و آمريکايیها اصلاً دليلی ندارند که از تبديل شدن ايران به قدرتی مطرح در منطقه بترسند، و اين را پراکندگی جمیعتی منطقه و جغرافيای منطقه نشان میدهد. امروز، دموکراتهای کنگره سرانجام بر سر يک برنامه برای پايان دادن به دخالت نظامی آمريکا در عراق و محروم کردن بوش از اختيار داشتن در آغاز جنگ با ايران متحد شدهاند. دشمنانِ وضعيتِ فعلی بايد از چنين تلاشهايی حمايت کنند، نه اينکه استدلال کنند موفقيتشان به نحوی به جايی ختم خواهد شد که آمريکايیها را از منابع انرژی لازم برای راندن اتوموبيلهایمان و روشن کردن خانههایمان محروم خواهد کرد. * متیو ييگلسیاس از نويسندگان ثابت امريکن پراسپکت است و نويسندهی وبلاگ نامبخش است. يادداشتها او در «فارين پالسی»، «اسليت» و مجلهی «نيويورک تايمز» نيز منتشر شده است. Link and title in english: Iran, it's not about energy
|