رادیو زمانه > خارج از سیاست > ايران و آمريکا > دولت بوش: سؤال نپرسيد ولی به ما اعتماد کنيد! | ||
دولت بوش: سؤال نپرسيد ولی به ما اعتماد کنيد!سیمور هرش بخش سوم
در ماه ژانويه، پس از بروز خشونتهای خيابانی در بيروت که در آن طرفداران هر دو سو، يعنی حزبالله و دولت سينيوره شرکت داشتند، شاهزاده بندر برای گفتوگو دربارهی بن بست لبنان برای ديدار با علی لاريجانی، مذاکره کنندهی ايران در مسألهی هستهای، به تهران رفت. به قول سفير يکی از کشورهای خاورميانه، يکی از اهدافِ مأموريت بندر – که به قولِ اين سفير به تأييد کاخِ سفيد نيز رسیده بود – اين بود که «بين ايرانیها و سوریها مشکل درست کند». بين ايران و سوريه بر سر گفتوگوهای سوريه با اسراييل تنشهايی وجود داشت و هدف سعودیها دامن زدن به اختلاف بود. اما، اين سفير میگويد: «اين کار نتيجهای نداد. سوريه و ايران به يکديگر خيانت نمیکنند. رويکرد بندر بسيار بعيد است که به موفقيت بينجامد». تحريک و تجهيز اخوان المسلمين سوريه عليه اسد جنبلاط میگفت که پاييز گذشته با معاون رياست جمهوری، ديک چنی، در واشنگتن ديداری داشته است تا احتمالات تضعيف اسد را بررسی کنند. جنبلاط میگويد او و همکاراناش به چنی توصيه کرده بودند که اگر آمريکا واقعاً قصد دارد حرکتی عليه سوريه صورت دهد، بايد با اعضای اخوان المسلمين سوريه صحبت کنند. اخوان المسلمين سوريه که شاخهای از جنبش تندرو و سنی مذهبی است که در سال ۱۹۲۸ در مصر پايهگذاری شد، بيش از يک دهه مخالفتهای خشنی با حافظ اسد، پدر بشار اسد داشتند. در سال ۱۹۸۲، اخوان کنترل شهر حما را به دست گرفتند؛ اسد يک هفتهی تمام شهر را بمباران کرد و بيش شش تا بيست هزار نفر از مردم را کشت. عضويت در اخوان المسلمين در سوريه مجازات اعدام دارد. اخوان المسلمين همچنين دشمنِ قسمخوردهی آمريکا و اسراييل است. اما، جنبلاط میگفت: «ما به چنی گفتيم که ربط اساسی ميان ایران و لبنان سوريه است – و برای تضعيف ايران بايد در را برای مخالفانِ مؤثر سوریها باز کنيد». آمريکا حامی اخوان المسلمين! جنبلاط میگفت درک میکند که وضعيت برای کاخِ سفيد بسيار حساس است. «من به چنی گفتم که عدهای در دنيای عرب، و عمدتاً در ميان مصریها هستند» - که رهبری ميانهروی سنی آنها دههها با اخوان المسلمين مصر جنگ کرده است - «که از کمک آمريکا به اخوان المسلمين ناخرسند خواهند بود. اما اگر يقهی سوريه را نگیريد رو در روی لبنان خواهيم بود و حزب الله ما را درگيری جنگی طولانی خواهد کرد که بعيد است در آن پيروز شويم». شيخ حسن نصرالله اين به نوبهی خود يک نوع وارونهکاری است: نبرد نصرالله در تابستان گذشته با اسراييل او را، که یک شيعه است، تبديل به محبوبترين و بانفوذترين چهره ميان سنیها و شيعيان سراسر منطقه کرد. اما در ماههای اخیر، بسياری از سنیها او را شرکتکننده در جنگ فرقهای ديدهاند تا نمادِ اتحاد عربها. نصر الله:«ما نمیخواستيم در منطقه جنگ به پا شود» نصرالله دولت بوش را متهم کرد که با اسراييل همکاری میکند تا تعمداً «فتنه» بر پا کند. او میگويد: «به اعتقاد من، جريان بزرگی در رسانههای جهانی وجود دارد که يکی را به جان ديگری بيندازد. من معتقدم تمام اينها را نیروهای امنیتی آمريکا و اسراييل میگردانند». (او برای اينها هيچ شواهد مشخصی ارايه نداد). او میگفت که جنگِ آمريکا در عراق باعث افزايش تنشهای فرقهای شده است، اما ادعا کرد که حزبالله تلاش کرده است از گسترش اين تنشها به لبنان جلوگيری کند. (در هفتههای بعد از گفتوگوی ما، رويارويی و خشونت ميان شيعيان و سنیها افزايش يافت). اعتقاد حزبالله: هدف آمريکا تجزيهی عراق، لبنان و سوريه است او در ادامه گفت: «میتوانم بگويم که وقتی بوش میگويد که نمیخواهد عراق تجزيه شود، دروغ میگويد. تمام واقعيتهای موجود ما را به جايی میرساند که قسم بخوريم او دارد عراق را به تجزيه میکشاند. و روزی خواهد آمد که او بگويد: «من کاری نمیتوانم بکنم چون خودِ عراقیها خواستار تجزيهی کشورشان هستند و من به خواستِ ملتِ عراق احترام میگذارم». نصرالله گفت که آمريکا همچنين خواستار تجزيهی لبنان و سوريه است. او میگويد در سوريه نتیجهی این امر راندن کشور به سمتِ «هرج و مرج و جنگهای داخلی مانند عراق است». در لبنان، «يک دولت سنی، يک دولت علوی، يک دولت مسيحی و يک دولت دروز خواهيم داشت». اما، او میگويد: «نمیدانم آيا يک دولت شيعه به وجود خواهد آمد يا نه». نصرالله به من میگفت که گمان دارد که يکی از اهداف اسراييل در بمباران تابستان گذشتهی لبنان، «نابود کردن مناطق شيعی و آواره کردن شيعيان از لبنان بود. برنامه اين بود که شيعيان لبنان و سوريه را وادار به فرار به جنوب عراق کنند» - که اکثريتی شيعه دارد - «من مطمئن نيستم، اما چنين بوهايی به مشام میرسد». او میگفت تجزيه باعث میشود اسراييل در احاطهی «دولتهای کوچکِ آرام» قرار بگيرد. «مطمئن باشيد که پادشاهی سعودی نيز تقسيم خواهد شد و مسأله به دولتهای شمالِ آفريقا نيز کشيده میشود. دولتهای کوچک قومی و مذهبی به وجود خواهند آمد. به عبارتِ ديگر، اسراييل تبديل به مهمترين و قویترین دولت منطقه خواهد شد که به دولتهای قومی و مذهبیای تقسيم شده است که با هم توافق دارند. اين خاورميانهی جديد خواهد بود». در واقع، دولتِ بوش مصرانه از صحبت دربارهی تجزيهی عراق سر باز زده است و مواضعِ علنیاش هم نشان میدهند که کاخِ سفيد آيندهای را در لبنان میبيند که دستنخورده باقی خواهد ماند و در آن حزبالله يک بازيگری ضعيف و خلع سلاح شده خواهد بود و حداکثر يک نقشِ سياسی جزيی خواهد داشت. همچنين هيچ شواهدی وجود ندارد که سخن نصرالله را بپذيريم که اسراييل قصد داشته است شيعيان را به جنوب عراق براند. با تمام اين اوصاف، بينش نصرالله از درگيریهای وسيعتر فرقهای که آمريکا در آن دست دارد يک پيامد احتمالی راهبردِ تازهی کاخِ سفيد را نشان میدهد. حزبالله آشتی طلب اما راسخ نصرالله همچنين اصرار داشت که تظاهرات خيابانی در بيروت تا زمانی که دولت سينيوره سقوط کند يا به خواستههای سياسی ائتلافِ او تن در دهد، ادامه خواهد يافت. او به من گفت: «او ممکن است دستوراتی صادر کند، اما اکثريت ملت لبنان از اين دستورات پيروی نخواهند کرد و مشروعيتِ دولتِ او را به رسميت نخواهند شناخت. سينيوره به خاطر پشتيبانی بينالمللی در مقامِ خود باقی است، اما اين به اين معنا نیست که سينيوره میتواند لبنان را اداره کند». نصرالله میگويد که ستايش مکرر بوش از دولت سينيوره، «بهترین خدمتی است که او میتواند به اپوزيسيون لبنان بکند، چون موضعِ آنها را در برابر ملت لبنان و جمعيتهای عرب و مسلمان تضعيف میکند. آنها بر سر خسته شدنِ ما شرط بستهاند. ما در طول جنگ خسته نشديم، پس چطور از يک تظاهرات خسته میشويم؟». در درونِ دولت بوش دودستگیهای شديدی دربارهی نحوهی برخورد با نصرالله وجود دارد که آيا میشود واقعاً با او در يک توافق سياسی همکاری کرد يا نه. مدير سابق امنيت ملی، جان نگروپونته، در گزارش توديعاش در برابر کميتهی امنيتی سنا در ماه ژانويه گفت که حزب الله «قلب راهبرد تروريستی ايران است . . . حزب الله هر وقت حس کند بقای خودش يا بقای ايران مورد تهديد است ممکن است تصميم به حمله عليه منافع آمريکا بگيرد . . . حزبالله لبنان خود را شريک ايران میداند». آرميتاژ: نصرالله، باهوشترين مردِ خاورميانه نصرالله و شيعيان تنها حامی مسيحيان لبنان بائر افزود که «مهمترین قصه در خاورميانه تبديل شدن نصرالله از يک فرد خيابانی به يک رهبر است – تبديل او از تروريس به يک دولتمرد. سگی که اين بار» - در طول جنگ با اسراييل - «پارس نکرد، تروريسم شيعی بود». بائر به اين هراس اشاره میکرد که نصرالله ممکن بود علاوه بر شليک موشک به اسراييل و ربودن سربازهای اسراييلی، موجی از حملات تروريستی را عليه اسراييل و هدفهای آمريکايی در جهان راه بيندازد. «او میتوانست ماشه را بکشد، ولی اين کار را نکرد». بيشتر اعضای گروههای امنيتی و ديپلماتيک اذعان دارند که حزبالله روابط مستمری با ايران دارد. اما دربارهی اينکه نصرالله تا چه اندازه منافع حزبالله را به سود ايران کنار خواهد گذاشت، اختلاف نظر هست. یکی از افسران سابق سازمان سيا که در لبنان نيز خدمت کرده است نصرالله را «يک پديده در لبنان» میخواند و میافزايد: «بله، ايران و سوريه به او کمک میکنند، اما حزبالله از اينها عبور کرده است». او به من میگفت که اواخر دههی هشتاد و اوایل دههی نود دورهای بود که پايگاه سازمان سيا در بيروت میتوانست مخفيانه بر گفتوگوهای نصرالله نظارت داشته باشد. او نصرالله را «رهبر گروهی توصيف کرد که میتوانست با گروههای ديگر معامله کند. او با هر کسی رابطه داشت». مخفیکاریهای دولت بوش و خبر دادن به کنگره سازمانِ سيا: بیخبر از عمليات بعداً دو مشاور سابق دولت و مسئول ارشد امنيتی سابق به من گفتند که طنينِ ايران-کنترا يکی از عوامل تصميم نگروپونته به استعفاء از مقام مديريت امنيت ملی و پذيرفتن مقام پايينتر معاون وزارت خارجه در کابينه بود. (نگروپونته از اظهار نظر در اين باره خودداری کرد). این مقام امنيتی ارشد سابق همچنين به من گفت که نگروپونته نمیخواست تجربهاش با دولت ريگان تکرار شود. آن موقع او سفير آمريکا در هندوراس بود: «نگروپونته گفت: «اصلا و ابداً! من ديگر اين راه را نمیروم که شورای امنيت ملی عملياتی را به طور غيررسمی و بدون حکم مکتوب اداره کند.»». (در مورد عمليات مخفيانهی سازمان سيا، رييس جمهور بايد يک حکم مکتوب صادر کند و آن را به اطلاع کنگره برساند). او افزود که نگروپونته در مقام معاونت وزارت خارجه باقی ماند چون «اعتقاد دارد که میتواند تأثيری مثبت روی دولت بگذارد». مشاور دولت گفت که نگروپونته با سياست کاخِ سفيد موافق است اما «میخواهد آن را رسماً انجام دهد». مشاور پنتاگون نیز به من گفت که: «در سطوح ارشدتر اين حس وجود دارد که او کاملاً از برنامههای مخفيانهی ماجراجويانهتر با خبر نيست». او گفت اين خبر هم درست است که نگروپونته «با سياست دستگاهِ روب گلدبرگ برای درست کردن وضع خاورميانه مشکل دارد». دولت بوش: سؤال نپرسيد ولی به ما اعتماد کنيد! يک دستیار سابق شورای امنيت ملی به من گفت که: «اين به قضيهی ايران-کنترا باز میگردد. و بيشتر کاری که اينها دارند میکنند این است که سازمان سيا را بیخبر از آن نگه دارند». او گفت که اطلاعات مفصل و دقيق دربارهی ميزان عمليات آمريکايی-سعودی به کنگره داده نشده است. و به گفتهی او: «سازمان سيا میپرسد «چه خبر است؟» آنها نگراناند چون فکر میکنند اين کار غير حرفهای هاست». مسألهی نظارت روز به روز توجه کنگره را بيشتر جلب میکند. ماه نوامبر گذشته، سرويس تحقيقات کنگره گزارشی را کنگره داد که در آن آمده بود که دولت بوش مرز ميان فعاليتهای سازمان سيا و فعاليتها مطلقاً نظامی را – که نياز به گزارشدهیهای مشابهی ندارد - از ميان برده است. و کميتهی امنيتی سنا به رهبری سناتور جی راکفلر جلسهای را برای ادای توضیحات در روز ۸ مارس دربارهی فعاليتهای امنيتی وزارت دفاع ترتيب داده است. سناتورِ دموکراتِ اُرِگان، ران وايدن، که عضو کميتهی امنيتی است به من گفت: «دولت بوش بارها تکاليف قانونیاش را برای آگاهی دادن کامل و به روز رعایت نکرده است. بارها و بارها، پاسخ اين بوده است:«به ما اعتماد کنيد». برای من سخت است که به اين دولت اعتماد کنم». ------------------------- |