رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۸ اسفند ۱۳۸۵

سياست تازه ضد تروریسم بوش به سودِ دشمنان است؟

سیمور هرش*

بخش اول



در طی چند ماه گذشته، با خراب‌تر شدن وضعيت در عراق، دولت بوش، هم در ديپلماسی آشکار و هم در عمليات مخفيانه‌اش، دگرسانی چشم‌گيری در راهبردش در خاورميانه داشته است. اين راهبرد تازه، که بعضی‌ها در درون کاخِ سفيد آن را «تغيير جهت» می‌نامند، آمريکا را به رويارويی آشکار با ايران نزديک‌تر کرده است و تمام منطقه را به سمتِ يک درگيری فرقه‌ای پردامنه ميان مسلمانان شيعه و سنی سوق داده است.

دولت بوش، برای تضعيف ايران که اکثريتی شيعی دارد، تصميم گرفته است که عملاً اولويت‌های‌اش را در خاورميانه تغيير دهد. در لبنان، دولت بوش با دولت عربستان سعودی سنی مذهب همکاری کرده است تا نيروهای حزب‌الله را که يک سازمان شيعی مورد حمايت ايران است، تضعيف کند. آمريکا همچنين در عملياتی مخفيانه عليه ايران و سوريه که از متحدانِ ايران است، شرکت کرده است. نتيجه‌ی اين فعاليت‌ها پديدار شدنِ گروه‌های تندروی سنی مذهب بوده است که طرفدارِ يک اسلام جنگ‌جوی‌ هستند. این گروه‌ها با آمريکا خصومت دارند و با القاعده همدلی می‌کنند.

يکی از جنبه‌های تناقض‌آميز اين راهبرد تازه این است که در عراق بيشتر خشونت‌های شورشيان که نیروهای نظامی آمريکا را هدف قرار می‌دهد از سوی نيروهای سنتی مذهب صادر می‌شود نه شيعيان. اما از ديدِ دولت بوش، عميق‌ترين پيامد راهبردی – و ناخواسته‌ی – جنگ عراق تقويت ايران است. محمود احمدی‌نژاد، رييس جمهور ايران، سخنان خيره‌سرانه‌ای درباره‌ی نابودی اسراييل و حق کشورش برای استمرار برنامه‌ی هسته‌ای گفته است. هفته‌ی گذشته نيز، رهبر عالی دينی ايران، آيت‌الله علی خامنه‌ای، در تلويزيون دولتی ايران گفته است که واقعيت‌های منطقه نشان می‌دهد که جبهه‌ی متکبر، به رهبری آمريکا و متحدان‌اش، بازنده‌ی اصلی در منطقه خواهد بود.

بعد از به قدرت رسيدنِ يک دولت دينی پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، آمريکا رابطه‌اش را با ايران قطع کرد و روابط نزديک‌تری با رهبران دولت‌های عربِ سنی مانند اردن، مصر و عربستان سعودی بر قرار کرد. اين محاسبات پس از حملات يازده‌ سپتامبر مخصوصاً در رابطه با سعودی‌ها پيچيده‌تر شد. القاعده يک گروه سنی مذهب است که بسياری از فعالانِ آن متعلق به محافل تندروی دينی درون عربستان سعودی هستند. مقامات دولت بوش که زير نفوذ ايدئولوگ‌های نومحافظه‌کار هستند، پيش از حمله به عراق در سال ۲۰۰۳، تصور کردند که يک دولت شيعی در عراق می‌تواند تعادلی به نفع آمريکا و عليه تندروهای سنی مذهب ايجاد کند چون اکثريت شيعه‌ی عراق زير ستمِ صدام حسين بودند. آن‌ها هشدارهای محافل امنيتی را مبنی بر اين‌که رهبران شيعه‌ی عراقی ميان و ايران روابطی هست ناديده گرفتند. در حالی که بعضی از رهبران شيعه‌ی عراق سال‌ها در ايران يک زندگی تبعيدی داشتند. اکنون بر خلاف ميل آمريکا، ايران رابطه‌ای تنگاتنگ با دولت غالباً شيعی نخست‌وزير نوری المالکی دارد.

راهبرد جدید آمریکا در منطقه

طرح کلی سياستِ تازه‌ی آمريکا علناً به بحث گذاشته شده است. کاندوليزا رايس، وزير خارجه‌ی آمريکا، هنگام شهادت در برابر کميته‌ی روابط خارجی مجلس سنا گفته است که «يک راهبرد همسويی تازه در خاورميانه» وجود دارد که «اصلاح‌طلبان» را از «تندروها» جدا می‌کند؛ او به دولت‌های سنی با عنوان مراکز اعتدال اشاره کرده و گفت که ايران، سوريه و حزب الله «طرف ديگر اين شکاف هستند». (اکثريت سنی سوريه زير نفوذ فرقه‌ی علوی است). به گفته‌ی او، ايران و سوريه «تصميم خود را گرفته‌اند و تصميم‌ِ آن‌ها ايجاد بی‌ثباتی است».

اما بعضی از تاکتيک‌های محوری اين تغيير جهت علنی نشده‌اند. به گفته‌ی بعضی مقامات فعلی و قبلی نزديک به دولت بوش، در بعضی از موارد، با واگذار کردن اجرای عمليات مخفيانه يا تأمين مالی آن‌ها به سعودی‌ها يا پيدا کردن راه‌های ديگری برای دور زدن فرايند متعارف کنگره، اين محرمانه نگه داشته شده‌اند.

يکی از اعضای کميته‌ی مخصوص کاخ سفيد به من می‌گفت که چيزهايی درباره‌ی راهبرد تازه شنيده است، اما فکر می‌کرد که اطلاعات کافی به او و همکاران‌اش داده نشده است. او می‌گفت: «هيچ کدام از اين اطلاعات به ما نرسيده است. ما می‌پرسيم آيا خبری هست و آن‌ها می‌گويند هيچ خبری نيست. وقتی هم که سؤال‌های خاصی می‌پرسيم، می‌گويند "بعداً به شما خواهيم گفت". اين خيلی دلسرد کننده است.»

بازيگردانان اصلی پشت پرده‌ی این تغيير جهت عبارت‌اند از ديک چنی، معاون رييس جمهور، اليوت آبرامز، معاون مشاور امنيت ملی، زلمی خليل‌زاد، سفیر فعلی در عراق (که نامزد سفارت در سازمان ملل است) و شاهزاده بندر بن سلطان، مشاور امنيت ملی عربستان سعودی. در حالی که رايس عميقاً درگير شکل دادن به سياست علنی است، مقامات سابق و فعلی می‌گويند که جنبه‌ی مخفيانه‌ی اين سياست را چنی هدايت می‌کند. (دفتر ديک چنی و کاخ سفيد از اظهار نظر در اين باره خودداری کردند؛ پنتاگون به پرسش‌های خاص پاسخ نداد اما گفت: «ايالات متحده قصد جنگ با ايران را ندارد»).

اين دگرسانی سياست از عربستان سعودی و اسراييل در این راهبرد تازه استقبال می‌کند. دليلِ آن هم عمدتاً اين است که هر دو کشور ايران را تهديد عليه موجوديت خود می‌دانند. عربستان و اسراييل مذاکرات مستقيمی داشته‌اند و سعودی‌های که فکر می‌‌کنند ثبات بيشتر در اسراييل و فلسطين موقعيت چانه‌زنی را در منطقه از ایران سلب می‌کند، بيشتر درگير مذاکرات اعراب و اسراييل شده‌اند.

يکی از مشاوران دولت آمريکا که روابط نزديکی با اسراييل دارد گفته است که راهبرد تازه «يک دگرسانی بزرگ در سياستِ آمريکاست – اين يک تغيیر اساسی و بنيادين است». او اضافه کرد که دولت‌های عرب «از قدرت گرفتن شيعيان هول‌ناک‌اند و روز به روز از قمارِ ما به شيعيان معتدل در عراق ناخرسندتر می‌شوند. ما نمی‌توانيم روند قدرت گرفتن شيعيان را در عراق معکوس کنيم، اما می‌توان آن را مهار کرد».

ولی نصر، همکار ارشد تحقيقاتی شورای روابط خارجی که کتاب‌های زيادی درباره‌ی شيعيان، ايران و عراق نوشته است به من گفت: «به نظر می‌رسد درون دولت بحث در گرفته است بر سر اين‌که خطر بزرگ‌تر کدام است – ايران يا تندروهای سنی؟ سعودی‌های و بعضی از اعضای دولت بوش ادعا می‌کنند که ایران بزرگترين خطر است و تندروهای سنی دشمنان کم اهميت‌تری هستند. این برای جريان سعودی‌های يک پيروزی به شمار می‌آيد».

جنگ سرد شیعیان و سنی‌ها

مارتين اينديک، از مقامات ارشد وزارت خارجه‌ی دولت کلينوت که سفير آمريکا در اسراييل نیز بوده است، می‌گويد که: «خاورميانه به سوی يک جنگ سرد جدی ميان سنی‌ها و شيعيان پيش می‌رود». اينديک که مدير مرکز سيبن برای سياست خاورميانه در مؤسسه‌ی بروکينگز نیز هست، اضافه کرد که به اعتقاد او روشن نيست که آيا کاخ سفيد کاملاً از پيامدهای راهبردی سياست تازه‌اش آگاه است يا نه. او می‌گويد: «کاخ سفيد نه تنها شرط‌ بندی‌اش را در عراق بيشتر کرده است، بلکه شرط بندی‌اش را در سراسر منطقه نيز افزايش داده است. اين وضعیت می‌تواند بسيار پيچيده شود. همه چيز واژگون شده است».

به نظر می‌رسد سياستِ تازه‌ی دولت بوش برای مهار کردن ايران راهبرد آمريکا را برای برنده شدن در عراق پيچيده می‌کند. اما پاتريک کلاوسون، متخصص امور ايران و معاون تحقیقاتی مؤسسه‌ی واشنگتنِ سياست خاور نزديک استدلال می‌کند که رابطه‌ی نزديک‌تر ميان آمريکا و سنی‌های ميانه‌رو يا حتی تندرو می‌تواند باعث «هراس» در دولت نخست‌وزير نوری المالکی شود و «او را نگران کند که سنی‌های واقعاً می‌توانند برنده جنگ داخلی در عراق باشند». کلاوسون می‌گويد که اين امر ممکن است انگيزه‌ای برای همکاری مالکی با آمريکا در سرکوب شبه‌نظاميان تندروی شيعه مانند سپاه مهدی مقتدی صدر باشد.

حتی در اين صورت هم، در حال حاضر، آمريکا باز هم وابسته به همکاری رهبران شيعه‌ی عراق است. ممکن است سپاه مهدی آشکارا دشمنِ منافع آمريکايیان باشد، اما ساير شبه‌نظاميان شيعه در شمار متحدانِ آمريکا هستند. هم مقتدی صدر و هم کاخ سفيد، هر دو از مالکی حمايت می‌کنند. طی يک تفاهم‌نامه که سال گذشته توسط استفان هدلی، مشاور امنيت ملی، نوشته شد دولت بوش بايد سعی کند مالکی را از طريق محکم کردن پايگاهِ او نزد سنی‌ها و کردهای ميانه‌رو از حاميان تندروتر شيعه‌اش جدا کند، اما تا به حال گرايش‌ها در جهت عکس جريان داشته‌اند. با شکست خوردن ارتش عراق در رويارویی‌های‌اش با شورشيان، قدرت شبه‌نظاميان شيعه مستمراً افزايش يافته است.

فلينت لِوِرِت، يکی از مقامات سابق شورای امنيت ملی دولتِ بوش به من گفت که در خصوص راهبردِ تازه در عراق «هيچ چيزی تصادفی يا وارونه‌کارانه نيست. دولت بوش سعی می‌کند نشان دهد که در برابر منافع آمريکا در عراق ايران خطرناک‌تر و تحريک‌کننده‌تر از شورشيان سنی است، در حالی که – اگر به تعدادِ تلفات واقعی نگاه کنيد – کيفری که سنی‌ها به آمريکا می‌دهند از حیث اندازه بسيار بيشتر است. تمامِ اين‌ها بخشی از جريانِ اقدامات تحريک‌آميز برای افزايش فشار بر ايران است. نکته‌ی ماجرا در اين است که ايرانی‌ها جايی واکنش نشان خواهند داد و آن‌وقت دولتِ بوش دريچه‌ی بازی برای حمله به ايران خواهد يافت».

جورج بوش در يک سخنرانی در تاريخ ۱۰ ژانويه به طور جزيی به اين رهيافت اشاره کرده است. بوش گفت: «اين دو رژيم» - يعنی ایران و سوريه - «به تروريست‌ها و شورشيان اجازه می‌دهند که از اراضی‌شان برای رفت و آمد به داخل عراق استفاده کنند. ايران از حمله به ارتش آمريکا حمايت مادی می‌کند. ما حمله به نیروهای‌مان را متوقف خواهيم کرد. ما مانع از جريان پشتيبانی‌های ايران و سوريه خواهيم شد. و شبکه‌هايی را که تسليحات پيشرفته و آموزش را در اختيار دشمنان عراق می‌گذارند پيدا کرده و نابود خواهيم کرد».

در هفته‌های بعد، موجی از اتهامات از سوی دولت بوش درباره‌ی دخالت ايرانی‌ها در جنگ عراق پديدار شد. روز فوريه ابزارهای انفجاری پيش رفته‌ای به گزارشگران نشان داده شد که در عراق پيدا شده بودند و دولت بوش مدعی بود که اين‌ها از ايران آمده‌اند. لُبِّ پيامِ دولت بوش اين بود که وضعيتِ تيره و تارِ عراق نتيجه‌ی ناکامی خودش در برنامه‌ريزی و اجرا نيست بلکه دخالت‌های ایران باعث اين ناکامی شده است.

نظاميان عراق همچنين صدها ایرانی را در عراق دستگير و بازجويی کرده است. يکی از مقامات ارشد امنيتی گفت: «ماه اوت گذشته به ارتش اشاره شد که هر تعداد از ايرانيان را که می‌توانند در عراق بربايند. يک بار، آن‌ها پانصد نفر را بازداشت کرده بودند. ما روی اين افراد داريم کار می‌کنيم و از آن‌ها اطلاعات می‌گيريم. هدفِ کاخِ سفيد اين است که نشان دهد ايرانی‌ها دست به تحريک شورشيان می‌زده‌اند و در تمام اين مدتِ اين کار را می‌کرده‌اند – يعنی در واقع ايران از کشتنِ آمريکايی‌ها حمايت می‌کرده است». مشاور پنتاگون تأيید کرد که نيروهای آمريکايی صدها ايرانی را در ماه‌های اخیر دستگير کرده‌اند. اما او همچنين به من گفت که اين تعداد افراد شامل بسياری از ايرانی‌های امدادرسان در سازمان‌های بشردوستانه نيز بود که «در اين ميان گير افتاده بودند اما به سرعت پس از بازجويی آزاد شدند».

وزیر دفاع آمریکا: قصد حمله نداریم

رابرت گيتس، وزير دفاع تازه‌ی آمريکا روز ۲ فوريه اعلام کرد که: «ما برنامه‌ای برای حمله به ايران نداريم». اما فضای رويارويی تب‌آلودتر شده است. به نقل از مقامات امنيتی و نظامی فعلی و سابق آمريکا، عمليات محرمانه در لبنان در کنار عمليات مخفيانه‌ای عليه ايران ادامه داشته‌اند. گروه‌های نظامی و عمليات ويژه‌ی آمريکايی فعاليت‌های‌شان را در ايران برای جمع‌آوری اطلاعات افزايش داده‌اند و به نقل از يک مشاور پنتاگون در امور تروريسم که يکی از مقامات امنیتی ارشد است، آن‌ها در پی عاملانِ عراقی ايران از مرز عبور کرده‌اند.

هنگام ادای شهادت رايس در برابر سنا در ماه ژانويه، سناتور دموکرات دلاوِر، جوزف بايدن، به صراحت از او پرسيد آيا آمريکا برای عبور از مرز ايران يا سوريه در جريان تعقيب‌های‌اش برنامه‌ای دارد. رايس در پاسخ گفت: «روشن است که رييس جمهور هيچ چیزی را برای حفاظت از ارتشِ ما کنار نمی‌گذارد، اما برنامه اين است که اين شبکه در خودِ عراق تعقيب شود». وی افزود: «فکر می‌کنم هر کسی اين را درک می‌کند – و مردم آمريکا و من هم تصور می‌کنيم – که کنگره از رييس جمهور انتظار دارد هر کاری را برای حفاظت از نيروهای ما انجام دهد».

ابهام پاسخِ رايس پاس سناتور جمهوری‌خواه نبراسکا، چاک هيگل را در پی داشت که منتقد دولت است: «خانم وزير! بعضی از ما سال ۱۹۷۰ را به ياد داريم. در قضيه‌ی کامبوج. دولتِ ما به ملت آمريکا به دروغ گفت: «ما در کامبوج از مرز رد نشديم». در واقع ما اين کار را کرديم. من تصادفاً چيزهايی در اين باره می‌دانم، چنان‌که بعضی‌های دیگر نیز در اين کميته از آن باخبرند. بنابراين، خانم وزير، وقتی اين نوع سياست را که رييس جمهور از آن حرف می‌زند به جريان می‌اندازيد، خيلی خیلی خطرناک است».

نگرانی دولت بوش درباره‌ی نقش ايران در عراق با هشدار قديمی آن درباره‌ی برنامه‌ای هسته‌ای ایران نيز همراه است. روز ۱۴ ژانويه، چنی در شبکه‌ی فاکس نيوز درباره‌ی اين احتمال هشدار داد که در طی چند سال آينده «ايران مسلح به سلاح اتمی خواهد شد، بر منابع نفتی جهان سلطه پيدا خواهد کرد، قادر خواهد بود شديداً بر اقتصادِ‌ جهانی تأثير بگذارد و آماده خواهد بود از سازمان‌های تروريستی و يا سلاح‌های هسته‌ای‌اش برای تهديد همسايگان‌اش و دیگران در سراسر جهان استفاده کند». او همچنين گفت: «اگر برويد با دولت‌های خليج حرف بزنيد يا با سعودی‌ها حرف بزنيد يا با اسرايیلی‌ها يا با اردنی‌ها حرف بزنيد، تمام منطقه نگران است . . . تهديد ایران رو به افزايش است».

برنامه پنتاگون برای بمباران احتمالی

دولت بوش اکنون مشغول بررسی موجی از اطلاعات امنيتی تازه درباره‌ی برنامه‌های تسليحاتی ايران است. مقامات فعلی و قبلی آمريکايی به من گفته‌اند که اين اطلاعات امنيتی که از عاملان اسراييلی که در ايران فعاليت می‌کنند به دستِ ما رسيده است، اين ادعا را در بر دارد که يک موشک قاره‌پيمای سه مرحله‌ای با سوخت جامد تهيه کرده است که می‌تواند چندين کلاهک کوچک را – که هر يک داری دقت محدود هستند – تا داخل اروپا پرتاب کند. اعتبار و صحتِ اين اطلاعات امنيتی انسانی هنوز محل نزاع است.

ادعای مشابهی درباره‌ی تهديد قريب الوقوعِ سلاح‌های کشتار جمعی – و پرسش‌هايی درباره‌ی اطلاعات امنيتی به کار رفته برای اين ادعا – مقدمه‌ی حمله به عراق را فراهم کرد. عده‌ی زيادی در کنگره با نگرانی با ادعاهای مربوط به ايران برخورد کردند؛ روز ۱۴ فوريه هيلاری کلينتون در سنا گفت: «همه‌ی ما از درگيری در عراق درس‌ها گرفته‌ايم و بايد اين درس‌ها در برابر اتهاماتی که عليه ايران طرح می‌شود به کار بنديم. چون، آقای رييس جمهور، چيزی که می‌شنويم خيلی برای ما آشناست و بايد محتاط باشيم که هرگز بار ديگر تصميم‌هايی را بر اساس اطلاعاتی امنيتی که بعداً ناقص از آب در می‌آيند نگيريم».

با اين حال، پنتاگون هنوز هم به برنامه‌ريزی فشرده برای بمباران احتمالی ايران ادامه می‌دهد. اين روند سال گذشته به توصيه‌ی رييس جمهور آغاز شد. در ماه‌های اخیر، يک مسئول امنیتی سابق به من می‌گفت که يک گروه برنامه‌ريزی ويژه در دفاتر رؤسای ستاد مشترک ارتش آمريکا تشکيل شده است که مسئوليت‌شان ارايه‌ی طرح احتياطی بمباران ايران است که با دستور رييس جمهور ظرف ۲۴ ساعت قابل اجراست.

ماه گذشته، يکی از مشاوران هدف‌گيری نیروی هوايی و مشاور تروريسم پنتاگون به من گفت که مسئوليت تازه‌ای به گروه برنامه‌ريزی ایران داده شده است: شناسايی اهدافی در ايران که ممکن است درگیری تأمين يا کمک به شبه‌نظاميان در عراق باشند. پيش از اين، تمرکز بر روی نابود کردن امکانات هسته‌ای ایران و تغيیر رژيم احتمالی بود.

دو ناو هواپيمابر – آیزنهاور و استنيس – اکنون در دريای عمان هستند. يک برنامه‌ی آن‌ها این است که تا اوايل بهار مرخص شوند، اما به نقل از منابع متعدد، این نگرانی در ميان نظاميان وجود دارد که ممکن است به آن‌ها دستور داده شود که پس از رسيدن ناوهای تازه در منطقه باقی بمانند. (از نگرانی‌های ديگر يکی اين است که بازی‌های جنگی نشان داده است ناوها می‌توانند در برابر تاکتيک‌های ازدحامی آسيب‌پذير باشند يعنی وقتی که پای تعداد زيادی قايق کوچک در ميان باشد. ايرانی‌ها در گذشته از اين شيوه استفاده کرده‌اند؛ ناوها در تنگه‌ی باريک هرمز قدرت مانور بسيار کمی دارند). مسئول ارشد امنيت ملی سابق گفت که برنامه‌ی احتياطی فعلی مجال اين دستور حمله در بهار را فراهم می‌کند. اما او افزود که افسران ارشد ستاد مشترک روی این حساب می‌کنند که کاخ سفيد «در برابر بحران عراق و مشکلاتی که این کار برای جمهوری‌خواهان در سال ۲۰۰۸ درست می‌کند، آن قدر احمق نباشد که دست به چنين کاری بزند».

ادامه دارد ....

------------------------------
*سیمور هرش از مفسران مشهور آمریکا و گزارشگر نیویورکر است. او سال ۱۹۷۰ به خاطر مجموعه گزارش‌هایش از جنگ ویتنام جایزه پولیتزر را دریافت کرد.
Link and title in english:"Is the Administration’s new policy benefitting our enemies in the war on terrorism?", by SEYMOUR M. HERSH

Share/Save/Bookmark