رادیو زمانه > خارج از سیاست > مسایل ایران > «این فرهنگ و ادبیات ماست که دارد لطمه میخورد» | ||
«این فرهنگ و ادبیات ماست که دارد لطمه میخورد»به مناسبت روز جهانی آزادی مطبوعات، به سراغ دکتر ناهید توسلی، نویسنده و صاحب امتیاز و سردبیر ماهنامه «نافه» در تهران رفتم که این نشریه اکنون مدت هشت سال است به انتشار خود ادامه میدهد. از وی ابتدا درباره محدودیتهای کار مطبوعاتی در ایران و نیز مشکلات مربوط به ادامه انتشار نشریه نافه پرسیدم.
نشریه من نزدیک هشت سال است که با جان و دل دارد در میآید. یعنی هر باری که این نشریه در میآید، به من میگویند که نافه در آمد و من هم میگویم نافه در آمد و جان من هم با نافه در آمد. برای اینکه من این کار را به خاطر منافع مادی آن انجام ندادم و عملاً کیسهای برای استفاده مادی ندوختهایم. تمام کوشش من این بوده که به فرهنگ کشورم، ادبیات کشورم، زبان فارسی کمک کرده باشم. بنابراین آنچه را که از دستم بر میآمده است، انجام دادم. در حوزه ادبیات ما مشکلات عدیدهای وجود دارد که بخشی از آن به روانشناسی کسانی که در حوزه ادبیات کار میکنند، مربوط میشود. بخشی از آن هم به وضعیتی که در جامعه ما وجود دارد و خب پیش آمده است. یعنی به اصطلاح خودی، غیرخودی شده؛ در حالی که خودی و غیرخودی برای حوزه ادبیات، فرهنگ و ملت، آن هم ملتی که از شاید چهار پنج هزار سال پیش یک چنین فرهنگ غنی داشته، خیلی جای تأسف است. خانم توسلی، یکی از مشکلاتی که ماهنامه نافه بویژه طی یک سال گذشته با آن درگیر بوده، عدم خریداری نشریه از طرف کتابخانههای عمومی کشور بوده است. در این مورد یک توضیحی بفرمایید. از نظر اقتصادی میدانید که کاغذ روز به روز گرانتر میشود؛ هزینه چاپ گرانتر میشود و یک مشکل دیگری وجود دارد که این است که عدهی زیادی از افراد اهل کتاب و اهل مجله حالت انفعال پیدا کردند. خود مسأله اینترنت و سایتهای ادبی یک مقداری طیف خواننده مکتوب و کاغذی را پایین آورده است. با همه اینها ما خواهندگان و خوانندگان خودمان را داریم. حدود سه سال پیش بود شاید که قرار شد نشریه ما به کتابخانههای عمومی کشور ارسال بشود. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از ما درخواست کرد که ما تعدادی مجله بفرستیم و خب درصدی را کم میکرد و مابقی هزینه آن را میداد. تقریباً میتوانم بگویم ۶۷۰، ۶۸۰ یا ۷۰۰ نسخه از نشریه ما به کتابخانههای عمومی کشور میرفت. فکر کنید در هر کتابخانه یک نفر، دو نفر، پنج نفر مراجعه کنند؛ حدود هزار نفر به خوانندگان نشریه نافه اضافه میشود. مضاف بر اینکه من حداقل را گرفتم. بنابراین درخواست برای اشتراک بیشتر میشود. در ثانی میزان فرهنگ و آگاهی کسانی که در شهرستانها هستند و در تهران و در مرکزیت نیستند، بسیار زیاد میشود. امکاناتی برای آنها فراهم میشود که بر حوزه فرهنگ و ادب و هنر کشورشان قرار بگیرند. از چه زمانی و به چه دلیل کتابخانهها این را قطع کردند؟ از اردیبهشت ۸۶، یعنی نزدیک به یک سال پیش به ما از نهاد کتابخانههای عمومی زنگ زدند؛ شفاهاً فقط گفتند شما تا اطلاع ثانوی نشریه برای کتابخانهها نفرستید. ما فکر کردیم این «تا اطلاع ثانوی» یک زمانی هست. من مصاحبههایی با ایسنا و خبرگزاری مهر کردم و آنجا گفتم. البته مسئولین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پاسخهایی دادند که من پرینت همه اینها را گرفتهام و دارم و همه آنها گفتند که به درد نمیخورد و خواننده ندارد و از آن به بعد به ما ایمیل، فکس و نامه زیاد نوشته شد که دیگر ما مجله را در کتابخانه نمیبینیم و ما هم اطلاع دادیم که این طور شده است. هر چه منتظر بودم بلکه «اطلاع ثانوی» بالاخره به یک جایی برسد، متأسفانه تا الان که با شما صحبت میکنم، این عمل انجام نگرفته و ما ۷۰۰ نسخه از مجلهمان را که به کتابخانههای عمومی کشور میفرستادیم، متوقف کردهایم که خب یک هزینه زیر ۵۰۰ هزار تومان بود؛ ولی چاپ و کاغذ ما، یک بخشی از آن را تأمین میکرد. این یک ضرر مادی؛ و حالا من به عنوان مدیر مسئول و کسی که خودم امتیاز این مجله را گرفتهام و هدفم خدمت به فرهنگ و ادب کشورم است، میپذیرم. ولی آنهایی که در شهرستان هستند، متأسفانه دچار مشکل هستند. علت آن هم این است که ناشر میگوید نویسندگان، شعرا و هنرمندان و حتی کسانی که در بخش فرهنگ، از جمله مثلاً موضوعات فرهنگی و سنتی را به ما میدادند، دیگر امکان دسترسی به نافه را برای اینکه بتوانند مطلب بدهند، ندارند. در این میان فرهنگ ما و ادبیات ما است که دارد لطمه میخورد؛ و من از این بابت بینهایت متأسفم. خانم توسلی، نشریه نافه بازتابدهنده ادبیات زنان هم هست و در ضمن به بازتاب مسائل فرهنگی جامعه هم میپردازد. در این زمینه از نظر سانسور و یا خودسانسوری به نوعی دیگری ماهنامه با چه محدودیتهایی مواجه است؟ ما همان اول که امتیاز نشریه را گرفتیم، میدانستیم که در فرهنگ ما در حال حاضر یک خط قرمزهایی وجود دارد. من خودم به تمام کسانی که مطلب میدادند و با ما همکاری میکردند، گفتم که سه موضوع در مجله ما باید رعایت بشود. یکی مسأله اروتیسم است. ما مطالبی را که اروتیک باشد، چاپ نمیکنیم. حتی اگر بخشی از ژانر خود داستان یا حتی مطلب پژوهشی باشد. به دلیل اینکه مشکل پیدا میکنیم. اینجا خودمان را سانسور میکنیم. با لحاظ اینکه من به اخلاق بسیار بسیار پایبندم؛ هم اخلاق فرهنگی و هم اخلاق اسلامی. دوم اینکه ما مطالب سیاسی تحت هیچ عنوان چاپ نمیکنیم؛ چون بعضی از شعرهایی که میآید، در آن ایهامها و اشارههای سیاسی وجود دارد که ما اینجا نمیتوانیم بیاییم بنشینیم گروههای مختلف، مطالب سیاسی و مشکلاتشان را بگویند و خودشان را خالی کنند. یکی هم اینکه ما شخصیت نویسندهها را حفظ میکنیم و اجازه نمیدهیم نویسنده در متنش به نویسنده دیگری توهین کند. ولی نقد میتواند بکند. نقدی که معقول و منطقی باشد. این سه نکته را از اول من مراعات کردم. مهمترینش که برای من خیلی دردآور است، این است که داستانهایی که مینویسند، برخی از آنها ممکن است دارای مسائلی باشد، بویژه در حوزه زنان داستاننویس و تجربیاتشان و مشکلاتی که با همسرانشان در زندگی داشتند، من فکر میکنم اگر من خودسانسوری نمیکردم، کمک شایانی به بالا رفتن فرهنگ، به آگاهی فرهنگ میداد. متأسفانه من (راحت بگویم) از نگرانیام که مبادا به این دلیل سلب امتیاز بشوم، خیلی کوشش میکنم؛ حالا شما میگویید خودسانسوری، من میگویم مراعات قوانینی که فعلاً در جامعه وجود دارد. چون من فکر میکنم به هر حال در یک جامعهای زندگی میکنیم که یک قوانینی وجود دارد و مصوب شده و خب گروهی به آن رأی دادهاند. اینکه حالا مورد تأیید من باشد یا نباشد، بحثی جدا است. ولی من در جامعهای که زندگی میکنم و در این فضایی که هستم، قرار بر این است که مقرراتی را که وجود دارد، چه موافق آنها باشم و چه نباشم، رعایت کنم. |