رادیو زمانه > خارج از سیاست > مسایل ایران > «جریاناتی از جنس دولت فعلی برای کشور خوب نیست» | ||
«جریاناتی از جنس دولت فعلی برای کشور خوب نیست»حسین علوی
کمتر از سه ماه به انتخابات مجلس هشتم در ایران باقی است و از جناحهای درون نظام جمهوری اسلامی برای دستیابی به ائتلافهای انتخاباتی تازه تلاش میکنند. در همین رابطه در هفتهی گذشته دیداری بین محمد خاتمی و علی اکبر ناطق نوری، دو رقیب انتخاباتی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ صورت گرفت. در این زمینه گفتوگویی داشتم با محمد عطریانفر عضو شورای مرکزی «حزب کارگزاران سازندگی» و ابتدا از او پرسیدم آیا هدف این دیدار محدود به انتخابات مجلس هشتم بوده و یا اهدافی فراتر از آن را در بر داشته است؟
بله، همان طور که اشاره کردید، بیش از آن که معطوف به انتخابات مجلس شورای اسلامی باشد، بر پایهی باوری که من دارم، این است که بیشتر یک وجه استراتژیک دارد. آن وجه استراتژیک هم به این بر میگردد که آن چه در قالب فعالیتهای دولت محترم آقای احمدینژاد بر سر کشور و بر سر مردم آمده و نوعی رادیکالیزم که بیشتر وجه تبلیغاتی را شامل میشود، چهرههای شاخص ملی ایران که از هر دو جناح هم هستند، هم اصولگرا و هم اصلاحطلب، در واقع به یک نقطهی مشترک و به یک درد مشترک رسیدهاند. تصور میکنم این ملاقات بیشتر وجه استراتژیک دارد. به این معنا که میخواهد این پیام را برای ملت ما داشته باشد که جریانات پوپولیستی و تبلیغاتی از جنس دولت محترم فعلی برای آیندهی کشور خوب نیست و آثار و تبعات منفی را بر جای خواهد گذاشت. به اضافهی اینکه تیپی مثل آقای ناطق نوری به عنوان چهرهای معقول و محترم که بیش از دو سه دهه در عالیترین سطوح فعالیت کرده، به راحتی میتواند با آقای سید محمد خاتمی که به هر حال پرچمدار جریانات اصلاحات از سال ۷۶ به بعد بوده است، در کنار هم بنشینند؛ سخن مشترک داشته باشند؛ نسبت به سرنوشت ملی، دیدگاههای مشترک داشته باشند و در جهت تأمین منافع مردم تبادل نظر داشته باشند و دیدگاههای مشترک خودشان را بتوانند به همفکران خودشان در سطوح پایینتر منتقل کنند که بشود انشاءالله کشور را با همت نیروهای معتدل و کسانی که دلسوز مصالح عمومی و ملی کشور هستند، از ورطهی خطرناک عوامفریبی و رفتارهای رادیکالی نجات ببخشند. اگر آن طور که شما اشاره کردید، در سطوح بالای نظام، ارادهی به نوعی همگرایی گرایشهای مختلف سیاسی، دستکم در درون نظام شکل گرفته است، آیا به این معنا نخواهد بود که مجلسهای آینده میتواند محل حضور گرایشهای بیشتری باشد؛ به جز آن چه تا الان بوده که معمولاً یک گرایش مسلط بوده است؛ حالا یا محافظهکاران و یا اصلاحطلبان؟ یعنی در حقیقت نظام سیاسی کشور دستکم در چارچوب مجلس برود به سمت تحزب بیشتر! آیا میشود چنین تعبیری کرد؟ ببینید، در تمام نظامهای دموکراتیک در دنیا به خصوص مجالس و پارلمانها که گروهها با هم رقابت میکنند، به هرح ال یک اکثریت و اقلیتی شکل میگیرد. ممکن است سه اقلیت در کنار هم و زیر یک سقف پارلمانی جمع بشوند و بخواهند کاری انجام بدهند. اما نوعاً در نظامهای مختلف و جاافتاده و توسعهیافته، معمولاً دو جریان رقیب نیرومند در کنا رهم رقابت میکنند و نهایتا در پارلمانها یکی به اکثریت میرسد و دیگری به اقلیت. اما، آن چه ما امروز گرفتارش هستیم، یک کمی وجه پیشینهتر از این چیزی که من اشاره کردم، دارد؛ و آن این است که متأسفانه شأن و جایگاه نهادهای مشروعیتبخش نظام، بخصوص مثل پارلمان و مجلس، جایگاه بسیار مهمی است و باید این میدان میدان فراخی برای حضور چهرههای شاخص و نیرومندی باشد که با حضورشان در پارلمان، بتوانند منافع مردم را بر پایهی یک رفتار مستقل حقوقی از ناحیهی پارلمان ایفا و تأمین بکنند. مشکلی که امروز ما داریم متاسفانه مجلس محترم، علیرغم اینکه چهرههای بسیار شاخصی در درون همین مجلس نگرانیها و گلایههایی را دارند، ناخواسته بدون اینکه بخواهد واقعا این چنین باشد، در بسیاری از موارد پیرو و دنبالهروی دولتی شده است که این دولت در هر حال تحت عنوان یک چهرهی رادیکال در کشور ما شناخته شده است. ما فکر میکنیم که پیش از آن که به موضوعی که شما در سؤالتان مطرح کردید برسیم، باید فکر بکنیم که تلاشی باید از ناحیهی هر دو جریان اکثریت و اقلیت فعلی صورت بگیرد که مجلس آینده از آن شخصیتها و چهرههای معتبری باشد که بتوانند با حضورشان در مجلس، جنبهی استقلالی مجلس و پارلمان را هرچه بیشتر و به شکل بسیار مناسبی حفظ بکنند. آقای عطریانفر بسیاری از ناظران مطرح میکنند که یکی از دلایل مهم ضعف مجلس در برابر دولت و قدرت اجرایی، ضعف تحزب در کشور است. آیا این احتمال وجود دارد، با اشارهای که شما به ضرورت تعادل در مجلس و شرکت دیدگاههای متنوعتر و شخصیتها و گرایشها (هر چند) بر مبنای شکلگیری اکثریت و اقلیت باشد، آیا این احتمال وجود دارد که ضرورت این که بخش قابل توجهی از نیروی سیاسی کشور که در چارچوب گرایشهای نظام نیستند، حالا سکولارها و یا غیره، ولی در چارچوب یک مبارزهی سیاسی مسالمتآمیز و در چارچوب قانون مایلند حزب داشته باشند و فعالیت بکنند، آیا اساسا این نیاز ممکن است در دستور کار نزدیکمدت نظام قرار داشته باشد؟ ببینید، وقتی سخن از نظام سیاسی میشود، مفهوم حقوقیاش این است که نظام سیاسی در واقع اسم مستعار نظام حقوقی ایران است. در واقع قانون اساسی و میثاق ملی! پس وقتی در این نظام سیاسی کسانی به قانون اساسی وفادار و ملتزم باشند، اینها حق مشروعشان این است که در فعالیتهای انتخاباتی و رقابتهای انتخاباتی حضور داشته باشند و بر اساس مجموعه دیدگاهها و کسانی که به عنوان همراهان خودشان میتوانند همراه بکنند، در این رقابتها شرکت کرده و قدرتی نیز کسب بکنند. پس نمیتوانیم بگوییم خارج از نظام سیاسی. نه! (اما) در قالب نظام سیاسی، بر پایهی اختیارات و تکالیفی که میثاق ملی، یعنی قانونی اساسی، آن را مقرر میکند، میتوانند فعالیت داشته باشند. البته این گفتوگوها طبعاً تاثیر خواهد داشت. نکتهای که من در پاسخ ابتدایی خود به آن اشاره کردم، این است؛ در عین حال که ما نظام حزبی در کشور به معنای واقعی کلمه نداریم یا اگر داریم ضعیف است، این به این معنا نیست که ما نتوانیم پارلمانی نیرومند داشته باشیم. زیرا در پارلمانهای پیشین مجالس اول، دوم، سوم، چهارم و پنجم در عین حال که نظام حزبی به معنای واقعی کلمه نداشتیم، اما پارلمانهای نیرومندی بودند ... ولی آقای عطریانفر در ایران احزابی هستند که در چارچوب همین قانون اساسی میخواهند فعالیت بکنند، البته با حفظ انتقادات خودشان، ولی اجازهی فعالیت ندارند؛ از جمله نهضت آزادی ایران و یا گروههای ملی - مذهبی! و تازه خود قانون اساسی جمهوری اسلامی هم نقد قانون اساسی و پیشنهاد برای اصلاح آن را رد نکرده است. بنابراین منظور این است که آزادی احزاب در ایران به این معنا چه چشماندازی میتواند داشته باشد؟ به هر حال تا زمانی که این قانون اساسی حجت دارد و قانونی است، این قانون ملاک و حاکم است. اگر یک روز خبرگان، روشنفکران و چهرههای صاحبنظر در حوزههای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی توانستند اصلاحیه و متممی را در قالب همان مکانیزمی که قانون اساسی پیشبینی کرده است، تدارک ببینند و قانون اساسی را تغییر بدهند، طبیعاً قانون جدید حاکم خواهد بود. اما تا زمانی که این قانون حاکم است، در واقع مراتب همین قانون هم بر مناسبات حاکم خواهد شد. آن چه شما اشاره میکنید، برخی از گروهها و احزاب گرفتاریهایی دارند و نمیتوانند در رقابتها به صورت کامل مشارکت بکنند، این گرفتاریها را دیگر احزابی که حتی رسمیت دارند، این گرفتاریها را دارند. در حوزهی رد صلاحیتها، در بحث (تحدید) در رقابتها و تبلیغاتی انتخاباتی. این گرفتاریها را همه دارند. این چیزی است که خیلی نسبتی با قانون برقرار نمیکند، بیشتر برمیگردد به عرف رفتار سیاسی که متأسفانه این گریبان کشورهای جهان سومی را گرفته است. ما نمیتوانیم بگوییم که اگر فلان رفتار غلط است، این دلالت بر این دارد که قانون اشکالی دارد. نه قانون بر پایهی آن چه گذشتگان و نسل پیشین تدوین کردهاند، هنوز کارآمدی دارد. هنوز اثرگذار است و هنوز بر پایهی همین قانون اساسی میشود دموکراسی را در این کشور حاکم و تقویت کرد. ولی چنانچه اگر نسلهای آینده یا حتی همین نسل بر اساس مکانیزمی که قانون اساسی تعیین کرده است، بتوانند اجتماعی داشته باشند و دیدگاههای اصلاحی داشته باشند، این هم راهکارش در قانون باز است و میشود از راهکارها هم استفاده کرد و در آینده بشود بر پایهی یک قانون مترقیتر و موفقتر کشور را در همهی عرصهها اداره کرد. |
نظرهای خوانندگان
http://www.goftogoo.net/
-- بدون نام ، Jan 3, 2008 در ساعت 07:43 PM