بازگشت ایرانیان برون مرز، نگاهی دوباره
دکتر احمد زیدآبادی، روزنامهنگار و تحلیلگر مسائل سیاسی، مقاله ای در «روز آنلاین» منتشر کرده است دربارهی ضرورت بازگشت ایرانیان برونمرز به کشور. او شرایط کنونی ایران را بحرانی و در حال دگرگونی ارزیابی کرده و به این نتیجه رسیده است که ایرانیان خارج از کشور، که به فعالیتهای فرهنگی و فکری مشغولاند، باید به ایران برگردند؛ و آن دسته از ایرانیان مقیم ایران نیز، که به دلیل تنگناهای موجود درصدد ترک کشور هستند، بهتر است در این تصمیم خود تجدیدنظر کنند.
البته این بحثیست مکرر، که سابقهای دستکم به درازای دوران تبعید و مهاجرت ایرانیانِ پس از انقلاب دارد. اما نگاه احمد زیدآبادی به این مسأله، به دلیل ضرورتها و شرایط متفاوت کنونی، نگاهی تازه است و بهانهای شد تا با او به گفتوگو بنشینم.
حسین علوی: این بحث بازگشت به ایران بحث مهم و جالبیست که هرازچندی درمیگیرد. ولی به دلایل مختلف به نتیجه نمیرسد. برای نمونه، پس از پایان جنگ ۸ساله، دولتهای آقایان رفسنجانی و خاتمی بهطور سمبولیک هم که شده، دعوتهایی برای بازگشت ایرانیان خارج از کشور کردند، اما به دلیل فراهمنبودن زمینههایش، بهویژه ابتداییترین شرط که شاید همان منع پیگرد مهاجران به دلایل عقیدتی ــ سیاسی گذشته باشد، صورت عمل بهخودش نگرفت. دولت اصلاحات حتی یک لایحهی حداقل در این زمینه هم به مجلس ارائه نکرد. حالا اولین پرسش این است که شما چه نشانهها و زمینههای جدیدی برای بازگشت ایرانیان مهاجر یا تبعیدی میبینید و اساسا آن توفان تحولاتی که شما پیشبینی میکنید برای آیندهی ایران، چه هست؟
احمد زیدآبادی: بله. باید بگویم این چیزی که من نوشتم خیلی ربط مستقیمی با آن تلاش دولتهای پیشین پیدا نمیکند. آنها در واقع از متخصصین ایرانی درخواست میکردند که بیایند اینجا و در چارچوب قوانین و ضوابطی که اینجا وجود دارد، و آنها فکر میکردند که چیز مناسبی هم هست، به کار خودشان ادامه بدهند. اما آنچه من میگویم این است که ایران در آستانهی یک تحولیست که لزوما ممکن است برای ایرانیان خارج از کشور امنیت هم ایجاد نکند. اما من فکر کردم اگر کسانی به اصطلاح یک نوع حس مسئولیت ملی دارند در این شرایط، بودنشان در ایران مفیدتر از بودنشان در خارج است. از این جهت گفتم حتی به فرض این که اینجا تنگناهایی هم پیش بیاید، که البته احتمالاش را هم خیلی زیاد نمیدانم، بهتر است که دوستان ما برگردند، چون ایران واقعا دارد خالی میشود از نیروهای تحلیلگر و فعال و کارشناس. اما آنچه که من را نسبت به این مسأله حساس کرده این است که من درکم از اوضاع ایران این است که دولت احمدینژاد ممکن است دوام زیادی نیاورد. با توجه به مجموعهی این مشکلاتی که در ایران وجود دارد به نظرم میرسد دارد یک ائتلاف فراگیری علیهاش شکل میگیرد. اگر این ائتلاف فراگیر، که بسیاری از نیروهای داخل حکومت هم در واقع شاید بخش اصلیاش هستند، موفق بشود احمدینژاد و آن پایگاه تندرویی را که از ایشان حمایت میکند به حاشیه براند، وضعیت در ایران میتواند کاملا دگرگون بشود. بودن ایرانیهای خارج در داخل، در واقع به این روند شاید کمک بکند و باعث بشود با یک ظرفیت بیشتری این اتفاق بیفتد.
بخشی از ایرانیان مهاجر علاوه بر این که تأثیر فرهنگی وسیاسی دارند، متخصصان و کارشناسانی هستند که حضورشان در ایران وقتی مفید است که زمینههای کار و تخصصشان هم فراهم باشد. این گروه از ایرانیان بارها، به طور فردی و جمعی، به ایران آمدهاند. اما چون با عدم استقبال، از نظر حرفه و تخصصشان، روبهرو شده اند سرخورده بازگشتهاند. من فکر میکنم در محاسبهی مربوط به تأثیر این گروه از ایرانیان، از نظر فرهنگی و سیاسی و اجتماعی، شاید نگاه به تخصصشان هم اهمیت داشته باشد. در این مورد شما چه پیشبینیهایی دارید؟
بله. در واقع آن مقالهای که من نوشته بودم روی سخنام با آنها نبود. یعنی کسانی که کار مشخصی را در خارج انجام میدهند، الان برگردند به ایران، در این سیستم ناکارآمد و فاسد ممکن است اساسا تخصصشان مورد توجه قرار نگیرد و وضعیت بدی پیدا کنند. من بیشتر منظورم فعالان فکری و فرهنگی بود، کسانی که به دلیل فشارهای سیاسی، نه به دلیل ناکارآمدی اوضاع و بیتوجهی به تخصص، مجبور به ترک ایران شدهاند. درواقع، من فکر کنم مخاطبم تا اندازهای آشکار است، دوستان اهل فکر و اهل سیاست و اهل فعالیتهای اجتماعی. اینها بهتر است برگردند. وگرنه برگشتنِ آن دسته از ایرانیان متخصص، در این شرایط، شاید نه کمکی به آنها بکند و نه کمکی به جامعه. هرچند که اگر اوضاع ثباتی پیدا بکند، قطعا آنها هم هرچه زودتر برگردند به نفع کشور و احتمالا به نفع خودشان ممکن است باشد.
به این ترتیب، به نظر شما این گروه از ایرانیان مقیم خارج که فعالیتهای فرهنگی و فکری دارند و حتی به نوعی مدافعان حقوق بشر هستند، حضورشان در ایران در شرایط حاضر میتواند بسیار موثرتر باشد. اگر چه که این گروه در خارج از کشور هم بسیار فعالاند و همانطور که میدانید به هرحال این گروه از ایرانیان فعالیتهای فرهنگی و دفاع از حقوق بشرشان به نوعی دفاع از همین حرکتها در ایران است و در گشایش فضای سیاسی تأثیر دارد. به این ترتیب میشود نتیجه گرفت که شما شرایط را به گونهای میبینید که حضور در ایران تأثیر بسیار بیشتری خواهد داشت در آینده.
بله. من فکر می کنم همین طور است. چون همهی این دوستان میخواهند در خارج، از یک حرکتی در داخل، یا از کسانی در داخل حمایت کنند. اما اگر کسانی در داخل نباشند، دیگر از چه حمایت میشود کرد؟ بالاخره اگر خود آنها هم در همین جا باشند، در واقع تأثیرشان به نظر من خیلی بیشتر است و بازتاب بینالمللی رفتارهایشان هم ممکن است بیشتر باشد. چون بالاخره دنبال کردن مسایل حقوق بشری، الان در خارج از کشور، در نهادهای بینالمللی، مدعیان زیادی دارد و از همین داخل هم در واقع میشود آنها را بهنحوی به آن سمتی که لازم است هدایت کرد. به هرحال، من فکر میکنم اینجا دارد بهتدریج خالی میشود از نیروهای تحلیلگر و فکری و مؤثر. اگر همهی اینها در خارج باشند، قاعدتا کاری نمیتوانند بکنند. ضمن این که من اصرار دارم که دوستانی که میروند در خارج از کشور، به نظرم میرسد بعد از مدتی به هرحال آن واقعبینیشان را تا اندازهای از دست میدهند. یا به عبارتی، مقولاتی وارد ذهنشان میشود به دلیل فاصلهی زیاد از محیط، که دیگر مسایل عینی اینجا را منعکس نمیکنند. از این جهت، فکر میکنم آنها اینجا باشند بهتر است. بهویژه این که اگر قرار باشد شرایط بهتر بشود و آنها برگردند، ارتباط عینیشان با مسایل جامعه خیلی بهتر است. در فرنگ، احساسام این است که بیشتر، جذب مقولات خیلی ایدهآلیستی در حوزههای حتی حقوق بشر میشوند. بعضی از این مقالهها را که میخوانم حس میکنم که به این مسأله خیلی انتزاعی و مجرد از مجموعهی فضا و بدبختیها و گرفتاریهایی که اینجا حتا در سطوح جامعه و در بین مردم و بسیاری از نیروهای نخبه وجود دارد، مجرد از این ضعفها به قضایا نگریسته میشود. یک تفسیر ایدهآلیستی از حقوق بشر و تبلیغ و ترویجاش هم فکر میکنم خیلی موثر نباشد.
روی دیگر سخن شما به ایرانیانیست که در ایراناند و به هرحال به دلیل تنگناهایی که وجود دارد عزم خروج از ایران را دارند. حالا چه جوانان بااستعدادی که برای تحصیل میآیند، چه خانوادهها یا استعدادهایی که به دلایل دیگری خارج میشوند. فکر میکنید که چگونه میشود واقعا تأثیر گذاشت برای این که نگاه به آینده قویترین انگیزه باشد برای این که آنها در ایران بمانند؟
خوب، ارتباط با آنها الان ساده نیست. شاید همین رسانههایی که الان فعال هستند تا اندازهای بتوانند مؤثر باشند. ولی مؤثرتر از آن، همان برگشت ایرانیان خارج از کشور است که حتا اگر بطور محدود هم صورت بگیرد این انگیزه را ایجاد میکند که افراد بیشتری بمانند و نسبت به تحولات امیدوارتر بشوند. گرچه بطور قطع نمیشود گفت تحولات میتواند امیدوارکننده باشند؛ اما حتا اگر قرار باشد فاجعهای هم پیش بیاید، من فکر میکنم به لحاظ احساس اخلاقی و حس شخصی، در متن آن بودن خیلی در واقع آرامشبخشتر است از یک جهاتی، تا از دور نظارت کردن بر این اوضاع.
گفتوگوی حسین علوی را با احمد زیدآبادی از اینجا بشنوید.
|
نظرهای خوانندگان
آقای زيدآبادی اندکی ايدهآليست هستند که البته خوب است، ولی درد جامعه متفکر ما را دوا نمیکند. اگر منظور ايشان از خودگذشتگی است، که کسی در ايران امنيت جانی ندارد، بازگردد، که اصلا نبايد از اول هم می رفت. اگر فقط يک پيشنهاد شکمی است، پس هيچ.
-- Ehsan ، Mar 21, 2007 در ساعت 01:33 PMاين آقا خودش از ايران فرار کرده است اما ديگران را به بازگشت به آن جهنم دعوت می کند. واقعاً جالبه!
-- ناظر ، Mar 21, 2007 در ساعت 01:33 PMنظر بسيار جالب و قشنگي است. من هم موافقم كه ايرانيان بايد به ايران برگردند. ولي از همين عزيز سفر نكرده (زيد آبادي) تا بقال وچقال محل به مسافران بازگشته مي فرمايند:
عشق و حالتو كردي حالا اومدي اينجا براي ما تعين و تكليف هم مي كنيد....معلوم نيست تا حالا كجا بوده كه يكباره سرو كله اش پيدا شده.... توكه تو ايران نبودي نه مي فهمي و نه حق داري در مورد ايران حرف بزني.. اين حق ما (كه تو ايران بوديم و زجر كشيديم) است كه براي كشور تصميم بگيريم....حالا كار ما به حايي رسيده كه (فلاني) كه معلوم نيست تو خارج چه ..ي مي خورده حالا اومده براي ما ادعاي ايران پرستي هم مي كنه.....
نه داداش من ...كسي كه از ايران رفت اگه توالت هم بشوره حاضر نيست بياد ايران و اين اراجيف رو بشنوه.... ايران با همه قشنگي و عظمتش فعلا در دست عده اي جاهل است.من حاضرم شكوه و جلال و عظمت كشورم را در قلبم نگه دارم تا اينكه بيايم و ببينم در خاك كشورم كسي به خودم و كشورم توهين ميكنه.
-- سعید ، Mar 22, 2007 در ساعت 01:33 PMاگه تمام عالم بدترين حرفها را به ايران بزنند قابل تحمل است كه از غريبه انتظاري نيست. ولي وقتي بسياري همانندآقاي احمدي نژاد و خانم رجبي فكر مي كنند پس كشور به همين ها تعلق دارد و خودشان بايد از پسش بر بيايند و ديدن آينده نزديك كه همين دوستان نزديك ديروز خرخره آقايان را مي جوند زياد سخت نيست.
خوب وردي بر زبان آورده اي - حيف سوراخ دعا گم كرده اي. ميرزا
-- Mirza ، Mar 22, 2007 در ساعت 01:33 PMبحث ها و تحقیقات روشنی وجود داره در روان شناسی جوامع community psychologyدر خصوص این که ملاط جامعه نه از همبستگی جغرافیایی یا یکی شدن برای دعوا با دشمنان یا ایدئولوژی یا تهدید به انزوا یا ... بلکه از "حس تعلق" ساخته شده و کلمه "حس" این جا یه چیز سانتی مانتال و غیر علمی نیست. از سالها پیش، این رو اندازه گرفتن و تاثیرش رو به شکل علمی بررسی کردند. من از وضع تحقیقات جامعه شناسی در ایران زیاد مطلع نیستم ولی تنها یک بار در مجله ایران افردا یک تحقیق کوچک در این تم دیدم. لازم به ذکر نیست که هم علیجانی زندانی شد و هم مجله اش تعطیل شد.
-- خسرو احسنی قهرمان ، Mar 22, 2007 در ساعت 01:33 PMخوب حرف من اینه که تبعید خود خواسته اگر "معلول" است، پس همت خودمون رو بگذاریم برای پیدا کردن "علت".
من دوست ندارم سیاسی حرف بزنم، دکتر احمد تفضلی بزرگ ما در تاریخ پیش از اسلام ایران جمجمه اش خورد شد و نصرالله پورجوادی از جفایی که بر دانشگاهیان می رود با اشاره به آن بزرگوار گله کرد. نتیجه این شد که ایشان را از نشر دانش کنار گذاشتند که یکی از بهترین کارهای ادواری پس از انقلاب بود.
هنوز هم نمی دانم که کسی توضیحی در مورد این فقدان ها داده یا نه، اما فکر کنم توضیح این ها بتواند شروع زمینه سازی برای بازگشت بعضی از اهل فرهنگ باشد. یا شاید تمام شدن ذخیره نفتی و اجبار اداره فرهنگ بدون رانت دولتی یا ....
فعالیت علمی یک کار گروهی است، شما فکر کنید در دانشگاه های ما به تازگی چندین استاد اخراج شدند. واقعا نمی دانم علت چه بوده ولی می دانم کسی به وضوح توضیح نداده که چرا.
مگر نه این که در ایران خیلی از کارهای بزرگ با از جان و مال گذشتن ها باید انجام بشود.
زمین ایران فعلی برای انسان های خارق العاده کسانی که در چندین و چند عرصه به قول آقای نیکفر زرنگ باشند حاصلخیز تر شده است.
پاداش ها کوچک هستند، اگر باشند، و کارشکنی ها بزرگ. هیچ نشریه ای، هیچ انجمنی - بیشتر به دلایل محیطی و سابقه تاریخی این جور کارها، به دوام خودش اطمینان ندارد، .
کسی که اهل کتاب و درس باشد، اهل زندگی ملایم و منظم، سخت است که حجره خودش را در ایران پیدا کند. من فقط به گوشه هایی اشاره کردم که حس کردم شاید دلایل فرهنگیان باشد وگرنه خودم دوستدار فرهنگم نه اهل فرهنگ، نه اهل فرنگ و نه اهل کلک.
ايشا ن كمي حالشان نا خوش است بد ل نگيريد
-- بدون نام ، Mar 22, 2007 در ساعت 01:33 PMناظر جان زيد آبادي ايران است . بوقي ها !
-- tvahn ، Mar 22, 2007 در ساعت 01:33 PMکاش حجاب را زوری نمی کردند
-- بدون نام ، Mar 29, 2007 در ساعت 01:33 PM