رادیو زمانه > خارج از سیاست > خبر و نظر > «سپاه هم خواهد شکست» | ||
«سپاه هم خواهد شکست»فرنگیس محبیmohebbi@radiozamaneh.com
اعتصاب غذای صدها تن از معترضان به سرکوبهای ایران، در مقابل دفتر سازمان ملل در نیویورک، بعد از سه روز پیاپی، جمعهشب به پایان رسید. این تحصن برای اعتراض به نتیجهی انتخابات ایران و برخورد با مردم معترض در خیابانها و دستگیری روزنامهنگاران، فعالان حقوق بشر و فعالان سیاسی شکل گرفت. غیر از ایرانیانی که به این منظور در نیویورک گرد هم آمده بودند، تعدادی از روشنفکران و اهالی ادب، هنر و فرهنگ غیر ایرانی هم در آن شرکت داشتند. در حاشیهی مراسم روز جمعه با چند نفر از شرکتکنندگان صحبت کردم نخست سراغ آقای محمد برقعی، مردمشناس و جامعهشناس رفتم و با او در مورد شرایط امروز ایران به گفت و گو نشستم:
مملکت ما در یک گذرگاه تاریخی و سرنوشتساز قرار دارد. دیگر آن حالتی نیست که بگوییم تداوم یک ستم است و ادامه پیدا میکند. ما یا به سمتی میرویم که برای همیشه - یا حداقل طولانیمدت - دموکراسی در جامعهی ما بمیرد، حرکتها بمیرد و خفقان و ارتجاع حاکم شود؛ یا این که میرویم یکی از افتخارات منطقه، برای وجود یک جامعهی آزاد بشویم. این دیگر انتخاب نیست. از انتخاب گذشته است. بسیاری از اقشار جامعه هم به همین نتیجه رسیدهاند که یک راه بیشتر نمانده است؛ یا باید آمد و مبارزه کرد، یا نیامد و گذشت. این که در این حد وسیع، از دولتیهای قدیم، روحانیت تا بالاترین سطح آن، بخشهای روشنفکر و اهل تفکر جامعه و نیز کسانی که زمانی در درون نظام بودهاند، به میدان آمدهاند و نظام به نوعی در درون خود ایزوله شده است، نشاندهندهی آن است که همه به این نتیجه رسیدهاند که ما در این گذرگاه تاریخی هستیم. آنچه که در چند ماه اخیر در ایران اتفاق افتاده و جنبشی که شکل گرفته، در ۳۰ سال اخیر بیسابقه بوده است. فکر میکنید چنین حرکتی میتواند سرآغازی برای وجود نظام سیاسی سکولار در ایران که شما به آن معتقد هستید، باشد؟ قطعاً چنین خواهد شد. ما الان به سرفصلی رسیدهایم که نیروهای عرفی جامعه متوجه شدهاند مذهب اگر بخواهد حکومت کند، نفس نیروی عرفی جامعه را میبرد. زمانی در این زمینه سخت نمیگرفت؛ اما الان متوجه شده که چه قدر با چنین شرایطی مشکل دارد. بخش عظیم نیروی دینی جامعه هم به این نتیجه رسیده است که حکومت دینش را دارد از بین میبرد و به سنت تاریخیاش برگشته است. یادمان باشد وقتی آقای خمینی حکومت دینی را طرح کرد، هیچکدام از روحانیون معتبر با ایشان نبودند؛ ولی کمکم جا افتاد. اول انقلاب، حزب توده، نهضت آزادی و دیگران این سهلانگاری را داشتند که حالا چه اشکالی دارد اگر آقای خمینی هم باشد، دین هم باشد، چیز خاصی نیست. اما الان راه به جایی رسیده که جامعه متوجه شده است، دیگر عملی نیست؛ به بنبست رسیده است.
الان در ایران، هر روز دارد اتفاق تازهای میافتد. به نظر شما به کجا خواهد کشید؟ چه پیش خواهد آمد؟ وقتی خشونت میآید، نشاندهندهی ضعف است. هر حکومتی که ضعفش کمتر است، خشونتش هم کمتر است. اگر نظام الان دست به چنین خشونتی میزند، یعنی مستأصل است. با حکومت نظامی و سرکوب نمیتوان جامعه را اداره کرد. خود اینها، راه را به جایی بردهاند که دیگر نمیشود آشتی کرد. من معتقد نیستم که حکومت آقای احمدینژاد یا آن مجموعه یکشبه از بین میرود و به زودی از میان خواهد رفت. خیر؛ او هم ۱۲-۱۰ میلیون رأی را دارد؛ نهادها و قدرت در دست اوست؛ در صحنهی بینالمللی، کشورهای اسلامی طرفدارش هستند. مثل شوروی که دیوی بود، از درون سقوط کرد؛ ولی در بیرون هنوز محبوب بود. خرداد ۱۳۴۲ که بزرگترین حرکتی بود که بعد از سالهای ۳۰ داشتیم، چند روز بیشتر طول نکشید که تمام صداها خوابید. تمام شد. بعد از کودتای ۲۸ مرداد هم همین طور شد و چند روزه همهی حرکتها خوابید. ولی الان چند وقت از آغاز این حرکت میگذرد؛ ولی دو روز پیش، هنوز مجبور بودند ۳۰ تیر را با اوج خشونت سرکوب کنند. مراسم تحلیف در پیش است. تا کی میخواهند برخورد نظامی بکنند؟ با این همه زدن، این همه کشتن، این همه بیرحمی و خشونت و این که بزرگترین آدمها را هم دستگیر کردهاند، هنوز آدمها در خیابان هستند.
از سوی دیگر، عصر اینترنت اجازه نمیدهد که مسائل در مرز سیاسی ایران محصور بماند و این صدا به دو سو میرود. من به هیچ عنوان احساس نمیکنم که حرکت خفه شده است. امکان خفه کردن آن را هم ندارند. روز به روز امکان خفه کردن کمتر خواهد بود. به اعتقاد من، اگر کمی ادامه پیدا کند، برعکس تصوری که میشود، سپاه میشکند. علت آن هم به ساختار سپاه برمیگردد. سپاه یک مجموعهی ایدئولوژیک است. ممکن است در بالا افراد فرصتطلب باشند، ولی بدنهی سپاه مجموعهای از بچههای معتقد هستند. در زمان شاه هم وقتی که نظام تهی شد، سربازان مبارزه نمیکردند؛ بلکه با مردم همکاری میکردند. این اتفاق اینجا هم خواهد افتاد. به دلیل این که این بچههای مسلمان میبینند که دو نفر از مراجع سکوت کردهاند، هفت نفر از مراجع اعتراض کردهاند که سه نفر از آنان شدیداً و به صراحت معترض هستند. جو طوری است که آقای طبسی که سابقهی چندان روشنی ندارد، نخواست خود را با آقای احمدینژاد قاطی کند. در حالی که وقتی آقای رفسنجانی به مشهد رفت، پسرش را برای استقبال از وی فرستاد.
احمد باطبی از دانشجویان دستگیر شدهی ۱۸ تیر سال ۱۳۷۸ که سالها در زندان به سر برده، یکی از شرکتکنندگان در مراسم تحصن و اعتصاب غذای سه روزه در نیویورک بود. اتفاقات اخیر ایران، دانشجویان ایرانی و همچنین شما را به عنوان دانشجویی که سالهایی از زندگیتان را در زندان گذراندهاید، به آرمانهایتان نزدیکتر کرده است؟ هدف جنبشهای اجتماعی بهتر کردن شرایط موجود و حرکت به سوی یک جامعهی دموکراتیک و جامعهای که در آن حقوق انسانی رعایت شود، است. ۱۸ تیر هم دانشجویان چیزی به غیر از این و به جز احقاق حق ضایعشدهی دانشجویان نمیخواستند. اما آنچه که در یک ماه گذشته شاهد آن بودهایم، شکل تکاملیافتهی حرکت ۱۸ تیر و خواستههای آن است. فکر میکنم جنبش اجتماعی ایران به خاطر اتفاقاتی که افتاد، رشد و جهشی چند پلهای داشته است. اشتباهاتی هم که خود حاکمیت کرده، جامعه را به سمت دموکراتیزه شدن برده است؛ جامعهای که در آن همکاری جمعی و رعایت متقابل حقوق یکدیگر وجود دارد و مطالبات خیلی مترقی و متمدنانه بیان میشود. با وجود سرکوب، نبود رسانههای آزاد برای اطلاعرسانی یا آموزش مردم برای بهکارگیری شیوههای دموکراتیک و مسالمتآمیز، خود مردم از نظر منطقی به این نتایج رسیدهاند و پیامشان، پیام فرهیختگی جامعه است. به نظر میرسد جوانان ایرانی و تودهی مردم تا به حال بسیار حسابشده حرکت کردهاند و دقیقاً میدانند چه میخواهند. فکر میکنید الان باید چه قدمی بردارند و با وجود محیط وحشتی که برایشان ایجاد کردهاند، چگونه باید حرکت کنند؟ ما الان نمیتوانیم بگوییم که مردم چه کار باید بکنند. به دلیل این که اولاً در ایران نیستیم و دوم اینکه جامعهی ما تجربهی بیش از این نداشت. تجربهی خود من در ۱۸ تیر در همین حد بود و من نمیتوانم آینده را ببینم. ولی ما میتوانیم الگوهایی از جاهای دیگر دنیا داشتهایم، اتفاقاتی را که در کشورهای نظیر ایران افتاده، نگاه کنیم و نکات مثبت آن را برداریم. دوم اینکه جنبش اجتماعی ایران، شیوهای مسالمتآمیز را در پیش گرفته است. ما نباید مکانیسمی را به کار بگیریم که حاکمیت و افراد تحت استخدام او این توجیه را داشته باشند که باید مردم را زد؛ باید مردم را سرکوب کرد و با خشونت با آنان رفتار کرد. باید از هر حرکتی که این ذهنیت و این توجیه را برای آنان ایجاد میکند، جلوگیری کنیم. دومین کاری که باید انجام بدهیم این است که مردم ایران سعی کنند مکانیسمهای ارتباط داخلی دستی را فعال کنند. به هر حال بخشی از جامعه که به اینترنت و به رسانههای آزاد دسترسی دارند، به صورت مکاتبات، گفت و گو، فایلهای صوتی و ... جریان حاضر در کشور را به بخشی که امکان دریافت اخبار را ندارد، انتقال بدهند و یا پیام کادر رهبری جنبش را با چنین شیوههایی به مردم برسانند.
اما در این مراسم سهروزه، حضور بچههای کم سن و سال نیز به چشم میخورد. بچههای ۱۱-۱۰ سالهای هم بودند که دست به اعتصاب غذا زده بودند: نیما چند سالت است؟ ۱۱ سالم است. از کی تا حالا غذا نخوردهای؟ از ساعت هشت صبح؛ هیچی نخوردهام. تا کی میخواهی ادامه بدهی؟ تا وقتی که میتوانم. میگویند آب و چای با یک ذره شکر بخورید. من الان گرسنهام نیست. چه طور شد که خواستی از این گردهمایی حمایت کنی؟ از کجا میدانستی؟ برای این که بابایم و مامانم هر روز راهپیماییهای ایران را نگاه میکنند، برایشان مطلب مینویسند. چند تا از دوستان پدرم هم مثل اکبر گنجی، اعتصاب غذا کرده بودند و در ایران در زندان بودهاند. اصلاً ایران بودهای؟ وقتی که دو ساله بودم، از ایران به اینجا آمدم. Farangis Mohebbi |
نظرهای خوانندگان
خوب..... به امید رخت بر بستن همیشگی ستم از ایران
-- رضا ، Jul 27, 2009 در ساعت 03:59 PMریختن خون بیگناهان دامن اینها را به زودی خواهد گرفت و به قول امام علی هیچ چیز مانند ریختن خون بیگناهان سبب زوال حکومت نمیشود
-- رضا ل ، Jul 27, 2009 در ساعت 03:59 PM