رادیو زمانه > خارج از سیاست > مجله ورزشی > «نمیتوانید مدیریت کنید، چرا به بازیکنان فشار میآورید؟» | ||
«نمیتوانید مدیریت کنید، چرا به بازیکنان فشار میآورید؟»فرنگیس محبیmohebbi@radiozamaneh.com
در روزهای اخیر، صحبتهای مربوط به تغییرات در دولت جدید، به ویژه احتمال کنار رفتن محمد علیآبادی، معاون رییسجمهور و رییس سازمان تربیت بدنی و اعلام آمادگی برخی شخصیتهای سرشناس برای جایگزینی وی، اهمیت نفوذ سیاسی و اداری دولت در ورزش ایران را برجسته کرده است.
جهانگیر کوثری درباره عدم حمایت مردمی از رخدادهای ورزشی و تأثیرگذاری آن بر روی ورزشکاران میگوید: موفقیتی که در کشتی فرنگی در تیم ملی جوانان به دست آوردیم، تکراری بود. ما همه ساله در مسابقات جوانان، نوجوانان و بزرگسالان آسیا مشکلی نداریم و همیشه قهرمان میشویم. موفقیتهای تکواندو هم در حوزهی دانشجویان بوده و تا حدودی تکراری است. ضمن این که حرف شما را هم میپذیریم؛ مردم هنوز آن شور و شوق را برای استقبال از موفقیتها و قهرمانی قهرمانهای خودشان در جامعه ندارند. برخورد ورزشکاران در شرایط حاکم چگونه باید باشد؟ از یک طرف، مردم که همیشه حامی آنان بودهاند، شاید الان انتظار حمایت از سوی آنان را دارند و از طرف دیگر، آنها الان در موقعیت مشکلی قرار دارند. ورزشکاران در تحلیل طبقاتی جای میگیرند. باید ببینیم جایگاه طبقاتی ورزشکار کجاست. ورزشکاران نمیتوانند خودشان به عنوان طیفی مجزا تصمیمگیرنده باشند یا این که به صورت گروهی و صنفی حرکتی انجام بدهند. برای این که هر کدام از ورزشکاران ما در تعریف کلی که از جامعه از نظر طبقاتی و صنفی داریم، جا گرفتهاند و آنجا فعالیت خود را انجام میدهند. ورزش مقولهای جداگانهای است که به طور کلی نمیشود ورزشکاران در درون آن به صورت یک کُلنی جمع شوند و راجع به مسایل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و یا ورزشی تصمیم بگیرند. وظیفهی مسئولین ورزش در چنین شرایطی و تأثیرگذاری شرایط سیاسی ایران بر ورزش را با نادر محمدخانی در میان گذاشتم. محمدخانی ضمن انتقاد از مسئولان ورزش و فوتبال ایران، تأثیر جنبش مردم بر روی ورزشکاران را غیر قابل اجتناب میداند: ورزشکاران نیز جزئی از آن اجتماع هستند. تحولات سیاسی که در مملکتی صورت میگیرد، صد درصد روی ورزشکاران نیز تأثیر میگذارد و باعث میشود که تمرکز لازم را برای تمرینات و برگزاری مسابقات نداشته باشند و مشکل ایجاد میکند. وقتی که در اجتماع قرار میگیرند و میبینند مردم نارضایتی دارند و خودشان هم نارضایتی دارند، صد درصد در نوع تمرین و انگیزهشان تأثیر میگذارد. وقتی فکر آدم مشغول است، نمیتواند روی کاری که میخواهد انجام بدهد، تمرکز کند.
مردم عادی کاری از دستشان برنمیآید. چون متأسفانه کسانی در رأس فدراسیون فوتبال و حتی کمیتهی انضباطی هستند، برخوردهایی میکنند که متأسف میشوم که اصلاً چرا ورزش کردم. یک سری آدمها هستند که نمیدانند با ورزشکار چگونه برخورد کنند یا قوانین را چگونه تدوین کنند؛ هیچ چیزی را نمیدانند. مثلاً الان در ایران چند نفر از مربیها و بازیکنان را محروم کردهاند؛ اما در اصل باید مدیران را محروم میکردند. چون اگر بالادست خراب باشد، پاییندست خراب میشود. هیچوقت پاییندست خراب نمیشود، وقتی بالادست خوب باشد. این قانون طبیعت است؛ قانون مردم است. اگر آنها خودشان در بالا کاری میکنند، پایینتری هم کشیده میشود و همه آلوده میشوند. متأسفانه هیچ کدام از بالادستیها را کاری نداشتند؛ چند مربی یا بازیکنان را تنبیه کردند. شما نمیتوانید مدیریت کنید؛ چرا به بازیکنان فشار میآورید؟ این مسأله صد درصد در کار بچهها تأثیر میگذارد و نقش منفی دارد. نقش ورزش در سیاست، به کرات مشاهده شده و همیشه یکی از عناصر مهم تأثیرگذار در سیاست بوده است. گاه رهبران قدرتمند هم از ورزش و ورزشکاران برای برقراری روابط و آشتی با قدرتهای دیگر، از طریق دیدارهای دوستانهی ورزشی استفاده کردهاند. اما دخالتهای سیاسی و دولتی در ورزش ایران، یکی از مواردی است که غالباً از سوی کارشناسان مورد انتقاد قرار گرفته است و آن را باعث عدم پیشرفت ورزش در ایران خواندهاند. جهانگیر کوثری در این باره میگوید: ورزش به عنوان یک پدیدهی اجتماعی، طبیعی است که داخل یک سری از سیاستهای دولت هم باشد. این در تمام جوامع دنیا تعریف شده و در جامعهی ما هم صدق میکند. اما تأثیرات مسائل سیاسی روی ورزش زیاد نمیتواند مثبت باشد و جاهایی میتواند به عنوان یک سیاست برونمرزی در دولت، روی مسائل ورزشی تأثیر منفی هم بگذارد. ورزش در ایران، با توجه به این که رییس سازمان تربیت بدنی معاون رییسجمهور هم هست، مجبور است تابع این تصمیمگیریها باشد که دود آن به چشم ورزش میرود و تأثیرات منفی آن روی ورزش ما گذاشته میشود. این پدیده در اکثر کشورهای همسایهی ما هم اتفاق میافتد.
با در نظر گرفتن این که ورزشکاران، گاه خود به عنوان ابزار سیاسی از سوی حکومتها به کار گرفته شدهاند و گاه خود آنان در حمایت از تفکر یا جنبشی سیاسی، نمادی را در رقابتهایشان به نمایش میگذارند؛ از جمله نمایش مچبند سبزرنگ چند ملیپوش ایران در مسابقات مقدماتی جام جهانی در کرهی جنوبی. نقش ورزشکاران ایران در قبال مردم چگونه باید باشد؟ آیا ورزشکاران برای همبستگی با مردم، باید از ملیپوشان فوتبال پیروی کنند؟ نادر محمدخانی در اینباره میگوید: این چیزها ایراد ندارد. نمیدانم ایراد آن چه میتواند باشد. من خودم به شخص دیگری رأی دادهام. به آقای موسوی و کروبی رأی ندادهام؛ به آقای رضایی رأی دادهام. اما دلیل نمیشود که چون کسی سبز بسته، با او مخالفت کنم. این عقیدهی او است. مگر نمیگوییم هر کسی میتواند یک رأی بدهد؟ هر کس اختیار رأی خود را دارد. من نمیتوانم به سلیقهی ایشان ایراد بگیرم. حالا مچبند سبز بسته، اصلا قرمز یا آبی ببندد. دلیل نمیشود که من با او مخالفت کنم یا اصلا دخالت بدهم. متأسفانه شنیدم که فدراسیون فوتبال ما برای فیفا نامه نوشته بوده است که با اینها چه کار کنیم. به عمق قضیه نگاه کنید. خود فدراسیون ما برای فیفا نامه میدهد و از آنها تعیین تکلیف میخواهد که با ورزشکار ایرانی چگونه برخورد کند. چه بگویم؟ اصلاً آدم نمیتواند تصورش را بکند! به نظر شما الان ورزشکاران باید چه نقشی در قبال خواستهی مردم داشته باشند؟ الان ورزش جایگاهی در ایران ندارد. به همین دلیل، زیاد دخالت نمیکنیم. درست است که تمام دولتها برای این که روابطی برقرار کنند یا بخواهند در مملکت کاری کنند، از ورزش به عنوان ابزار سیاسی استفاده میکنند، ولی هیچ وقت خود ورزشکارها به دنبال این موضع نبودهاند و با مسأله از دید سیاسی برخورد نکردهاند. بیشتر از این منظر که علاقه داشتند یا این که منبع درآمدی برایشان بوده است، نگاه میکنند. Farangis Mohebbi |