رادیو زمانه > خارج از سیاست > خبر و نظر > «اروپا، هزینهها را به گردن آمریکا انداخته است» | ||
«اروپا، هزینهها را به گردن آمریکا انداخته است»فرنگیس محبیmohebbi@radiozamaneh.comبارک اوباما، رییس جمهور آمریکا، سهشنبهی گذشته، برای مذاکره در مورد چگونگی حل بحران اقتصادی جهان و سیاست تازهی او برای افغانستان، عازم اروپا شد. این نخستین سفر مهم خارجی اوباما، پس از روی کار آمدنش در ژانویهی سال جاری است. همانطور که انتظار میرفت، اوباما به دلیل محبوبیتی که در میان افکار عمومی اروپا دارد، مذاکرات مثبتی را با رهبران کشورهای آلمان، فرانسه و بریتانیا داشته است. در رابطه با اهمیت این سفر و استقبال مردم و رهبران اروپایی از رییس جمهور جدید آمریکا، با آقای دکتر کامران دادخواه، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسایل سیاسی آمریکا، گفت و گو کردهام.
استقبال مردم و رهبران اروپا از بارک اوباما، با برخوردی که پیشتر اروپاییان با جرج بوش داشتند، تفاوت دارد. آیا میتوان این را آغازی برای آشتی و نزدیکی بیشتر اروپا و آمریکا دانست؟ بله، میتواند شروع جدیدی باشد. باید اول توجه کرد که علت آن چه بوده. یک مسأله، شخصیت خود آقای اوباما است که حالت یک سوپراستار دارد و از این جهت اروپاییها تجسم و تصوری راجع به موقعیت سیاهان در آمریکا دارند که کاملاً هم درست نیست. علاوه بر آن، خود شخصیت ایشان، از جهت صحبت کردن، سخنران خوب بودن هم موثر است. ولی یک علت اساسیتر این است که بعضی سیاستهای آقای اوباما، به اروپا نزدیکتر است. مثل محیط زیست، تحقیق دربارهی سلول پایه، سقط جنین، همچنین بستن زندان گوانتانامو و… حال، باید توجه کرد که اگر این منافع دائماً بتواند با هم تلاقی و تمادی داشته باشد، نزدیکی ادامه پیدا خواهد کرد. ولی بیشک امروز یا فردا یا چند وقت دیگر تضادهایی در منافع دو گروه کشورها پیش میآید و هر کشوری به دنبال منافع خود خواهد بود. بنابراین میتواند باشد، اما مسأله این است که منافع دو گروه با همدیگر در یک جهت حرکت کند که به نظر من، تا مقدار زیادی هم میتواند حرکت کند و در نتیجه میتواند، تا حدود زیادی یک آغاز جدید باشد. تصمیماتی که در پایان کنفرانس گروه بیست در لندن، گرفته شد، نشان داد که اروپا و حتا دیگران، همچنان از نظر اقتصادی، تحت تأثیر آمریکا قرار دارند و سرنوشتشان به همدیگر گره خورده است. فکر میکنید که از نظر سیاسی هم این نزدیکی وجود دارد یا باقی است؟ بله، سرنوشت تمام دنیا از نظر اقتصادی به هم گره خورده و حتا نخست وزیر چین وقتی در آمریکا بود، گفت: «ما همه در یک کشتی نشستیم» و این واقعیتی است. منافع آمریکا و اروپا از نظر اقتصادی یکی است. از نظر سیاسی هم منافعشان به طور عمده یکی است، فقط مسأله این است که تقریباً از شروع جنگ دوم جهانی تا کنون، اروپاییها همیشه این را خواستهاند که مخارج را امریکا بپردازد، کشته شدن افراد هم به گردن آمریکا باشد و به طور کلی، امریکا کارها را انجام دهد، اما میخواهند در آقایی دنیا با هم شریک باشند. تا روزی که اروپا چنین فکری بکند، مسأله خواهد بود. حالا آقای اوباما، ماه عسلی با دنیا دارد. اما روزی که این تمام شود، دوباره این مسایل در زمینهی سیاسی، اقتصادی و در زمینههای دیگر برایشان پیش خواهد آمد.
مسألهی مهمی که آقای اوباما باید با رهبران اروپایی حل کند، اعزام نیروی نظامی بیشتر از سوی کشورهای عضو ناتو به افغانستان است. آقای اوباما در استراسبورگ گفت: «اروپاییها نباید توقع داشته باشند که آمریکا تمام بار مبارزه با تروریسم را به تنهایی به دوش بکشد.» فکر میکنید اروپاییها از نظر سیاست داخلیشان در موقعیتی هستند که در این باره، همراهی بیشتری با آمریکا داشته باشند؟ یا حتا تمایل به این کار داشته باشند؟ واقعیت این است که ارتش چندین کشور در افغانستان هستند. غیر از آمریکاییها و کاناداییها، بقیه اصلاً نمیجنگند. ارتشی که نمیجنگد، اصلاً معلوم نیست برای چه ارتش است. آلمانها خود را به یکسری مناطق خاص محدود کردهاند و گفتهاند از اینجا بیرون نمیرویم، تیراندازی هم نمیکنیم. فرانسویها هم که اصولاً اهل جنگ نبودهاند و در جنگ دوم، در عرض هیجده روز آلمانها تا دم پاریس آمدند. بنابراین، اگر این روحیهی اروپاییها عوض نشود، مسأله خواهد بود. مسأله این است که تروریسم یک واقعیت و یک خطر جهانی است و همه باید همکاری کنند. اینکه شما بجنگید، ما اینجا تماشا میکنیم، قابل ادامه نیست. بهخصوص الان، در برابر تروریستها در پاکستان، فقط ارتش آمریکا است که با هواپیماهای بیسرنشین بعضی مناطق را (البته با اطلاع دولت پاکستان) مورد حمله قرار میدهد. اما لازم است که همه در این ماجرا شرکت کنند. مشکل دیگر ناتو، قانع کردن روسیه در این رابطه است که گسترش پیمان دفاعی آتلانتیک شمالی به سوی شرق، خطری برای روسیه محسوب نمیشود. به نظر میآید دربارهی سپر دفاعی موشکی لهستان یا جمهوری چک، آمریکا توانسته تضمینهایی به روسیه بدهد. اما قانع کردن روسیه در ارتباط با گسترش ناتو، به نظر کار سادهای نمیآید. نظر شما چیست؟ اختلاف با روسیه، به فلسفهای که آقای ولادیمیر پوتین داشته و طرز کنونی ادارهی روسیه برمیگردد. چندین بار این مسأله مطرح شده و ایشان مستقیم یا ضمنی گفته است، اعتقاد او این است که اتحاد شوروی سابق به آن صورت نمیتوانسته ادامه پیدا کند. بنابراین، باید اقتصادش آزاد میشده و از نظر سیاسی آزادیهایی میداده است، اما آقای پوتین همچنین اعتقاد دارد که امپراتوری اتحاد شوروی نمی بایست از هم پاشیده شود. بنابراین، آنچه آقای پوتین و آن مافیای سابق کا.گ.ب که الان در قدرت هستند میخواهند این است، که به طور رسمی یا ضمنی بر کشورهایی که آن روزها تابع روسیه بودند، تسلط داشته باشند. به همین دلیل است که با گرجستان، اوکراین و کشورهای بالتیک دعوا دارند. در مورد اروپای شرقی هم فکر میکردند که آنها حداقل منطقهای بیطرف یا سپری خواهند بود. این است که هر نوع اقدامی بشود، با این فلسفه در تضاد خواهد بود. وگرنه سپر دفاعی در لهستان و چکسلواکی خطری برای روسیه نیست. اما روسیه میخواسته است که این منطقه اگر طرف روسیه نیست، حداقل بیطرف باشد. همینطور، گرجستان یا اوکراین وارد ناتو نشوند. بنابراین، تا روزی که این حرفها هست، مسأله قابل حل نیست. حال اگر آقای مدودوف، فلسفهی دیگری داشته باشد یا اصلاً بتواند خود را از تسلط مافیای کا.گ.ب بیرون بکشد، مسألهی دیگری خواهد بود. وگرنه این مسایل به این سادگی با قول آقای اوباما یا رویکرد جدید ممکن است فقط به طور موقتی پشت پرده برود. آقای اوباما در سخنرانیاش در فرانسه، ضمن ابراز تمایل به جهان بدون جنگافزار هستهای، میان صحبتهایش مجدداً تأکید کرد که نباید گذاشت ایران تسلیحات هستهای بسازد و همچنین آمریکا امیدوار است در برخورد با مسألهی هستهای ایران، از حمایت روسیه هم برخوردار باشد. فکر میکنید تا قبل از حل مشکلات روسیه با ناتو، این امیدواری واقعبینانه است؟ نظری دارم که شاید از یک نظر کمی مغشوش باشد. اما فکر میکنم، روسها اولین کشوری هستند که مخالف هستند ایران بمب اتمی داشته باشد. منتها از ایران، هم از نظر مادی استفادههای بسیار زیادی کردهاند و مخارج زیادی گردن ایران گذاشتهاند و هنوز هم که هنوز است، نیروگاه بوشهر را تحویل ندادهاند. از طرف دیگر، این را به عنوان برگی برای معامله با غرب و آمریکا پیش کشیدهاند. بنابراین، احساس من این است که روسها بههیچوجه در این ماجرا سعی نخواهند کرد منافعشان را از دست بدهند و همانطور که میدانید از ایران خیلی باج گرفتهاند. تمام دریای مازندران را از چنگ ایران بیرون آوردهاند، با اینکه ایران پنجاه درصد صاحب آنجا بود. ولی در مقابل، روزی که احساس خطر کنند، احساس کنند که خطری هست که ایران بمب اتمی داشته باشد، روسها بیشتر از هر کس (شاید بعد از اسرائیل) از اینکه چنین چیزی در همسایگی جنوبیشان باشد، میترسند. همانطور که گفتم آنها هنوز خواب آن امپراتوری قدیمشان را میبینند. بنابراین، روزی که چنین خطری باشد، روسها اولین کسی هستند که به آمریکاییها بگویند: خودت میدانی با این جماعت. Farangis Mohebbi در همین رابطه: • آینده سپر دفاعی در گرو برنامه هستهای ایران • نخست وزیر دانمارک دبیرکل ناتو شد |