رادیو زمانه > خارج از سیاست > خبر و نظر > حمایت شهردار ایرانی بورلیهیلز از کلینتون | ||
حمایت شهردار ایرانی بورلیهیلز از کلینتونفرنگیس محبیMohebbi@radiozamaneh.comجمشید دلشاد در جامعه ایرانیان مقیم آمریکا به عنوان اولین فرد ایرانی آمریکایی که شهردار یک شهر معروف شده، چهرهای شناخته شده و معتبر است. دلشاد که در آمریکا، جیمی دلشاد خوانده میشود تا چندی پیش شهردار بورلیهیلز، شهر اعیاننشین ایالت کالیفرنیا بود و هم اکنون عضو برجسته شورای شهر بورلیهیلز است. جمشید دلشاد که ۶۷ سال دارد، ۱۹ ساله که بود شیراز زادگاهش را که با افتخار و حسرت از آن یاد میکند به قصد تحصیل در امریکا ترک کرد و پس از پایان تحصیلاتش مهندس کامپیوتر شد. او که در زمینه کامپیوتر تجارت موفقی داشت، ۵ سال پیش به سیاست روی آورد. جمشید دلشاد میگوید یکی از دلایلی که توجه او را به شرکت در سیاست در آمریکا جلب کرد آن بود که با وجودی که ایرانیان مقیم آمریکا در عرصه تحصیلات، تجارت و فعالیتهای دانشگاهی بسیار پیشرفته و موفق بودند، علاقهای به حضور در صحنه سیاست از خود نشان نمیدادند. دلشاد اضافه میکند زمانی که برای رسیدن به شهرداری بورلیهیلز مبارزه میکرد، آگاه ساختن ایرانیان و راضی کردن آنان به رای دادن، کار آسانی نبود. آنها با تجربه ای که از ایران پس از انقلاب اندوخته بودند، از گذاشتن نام خود در پای ورقه رایگیری وحشت داشتند و فکر میکردند که این کار، آمدن ماموران مهاجرت به سراغ آنان را در پی دارد. دلشاد میگوید یکی از هدفهایش ایجاد پلی بین جامعه ایرانی و دیگر ساکنان بورلیهیلز بود که اکثر آنها از ثروتمندان و ستارگان هالیوود هستند. ساکنان بورلیهیلز از میهمانیهای پر سر و صدای ایرانیان که تا ساعات اولیه بامداد ادامه پیدا میکرد و بنا کردن ساختمانهایی براساس معماری کاخهای ایران باستان که از نظر دیگران چهره زیبای شهر را برهم میزد با ایرانیان اختلاف پیدا کرده بودند. هدف دیگر او آوردن مجسمه کوروش کبیر به بورلیهیلز و آشنا کردن اهالی این شهر با فرهنگ ایران است. در گفت وگویی با جمشید دلشاد، ابتدا پرسیدم که آیا به هدفهایش برای این شهر رسیده است؟
هدفهایی که من انتخاب کرده بودم از چند سال پیش این بود که شهر، در زمینه تکنولوژی پیشرفت کند چون که کار من قبلاً در تکنولوژی بود و اعلام کردم که میخواهم شهر بورلیهیلز را امنترین و هوشمندترین شهر آمریکا بکنم. برای اینکه شهر، هوشمند بشود تکنولوژی را آوردم داخل این شهر. مثلاً دوربینهای ویدیوییی گذاشتیم که اصلاً لازم نیست پلیس بنشیند و اینها را نگاه کند. خود این دوربینها خودشان را نگاه میکنند و اگر اتفاقی افتاد خودشان وصل میشوند به مرکز پلیس و اگر لازم باشد پلیس، از آنجا دنبال کار را میگیرد. یکی از کارهای دیگر این است که تمام شمارههای ماشینها را با این دوربینهایی که گذاشتیم نگاه میکنیم و اگر این ماشینها دزدی باشد یا مال کسانی باشد که خطرناک باشند، کامپیوتر دوربین، فوری آنها را میخواند و مجرمین دستگیر میشوند. این کار را میکنیم که شهر امن باشد.
از این جهات نمونههای زیادی هست. مثلاً پارک را که بخواهیم آب بدهیم، این آبها از طریق ماهواره خودش کنترل میشود که مطمئن باشیم بیخودی آب را هدر ندهیم. البته یک سال کافی نیست که این برنامههایی که من شروع کردم همهاش انجام بشود. مثلاً داریم برای تمام مردم بورلیهیلز، اینترنت مجانی میگذاریم. تاسیساتش را داریم وصل میکنیم و چند ماه دیگر مردم بورلیهیلز در تاکسی یا خانه یا هتل یا هرجای دیگری که باشند، میتوانند مجانی کامپیوترهای خود را به اینترنت وصل کنند. از این کارها خیلی کردیم و اتفاقاً الان شهر بورلیهیلز خیلی معروف شده در آمریکا و اسم آن شده اسمارتسیتی، یعنی شهر هوشمند. این اسمارت سیتی خیلی معروف شده است. از جاهای دیگر دنیا آمدند در این باره با من صحبت کردند و حتی شهردار نیویورک هم با من در باره کارهایی که برای این شهر کردم صحبت کرده است. برای ایرانیها چطور؟ در نظر دارید که برای ایرانیهای مقیم بورلیهیلز هم فعالیتهایی بکنید؟ بله، فعالیتهایی که راجع به ایرانیها کردم خواستم آنها را بیشتر وارد کارهای شهرداری بکنم. ما در شهرداری بورلیهیلز، ده کمیته داریم که من میخواستم در هر کدام از این ده کمیته، حداقل یک ایرانی عضو باشد. معمولاً در هر کمیته ۵ نفر عضو هستند که کسان مختلف آنها را انتخاب میکنند. حالا من توانستم ترتیبی بدهم که در اکثر این کمیتهها، یک نفر ایرانی عضو باشد که بتوانند وارد کارهای شهر بشوند و در آینده هم انشاالله آنها بتوانند برای شهردار شدن فعالیت بکنند. از کارهای دیگری که میکنم وادار کردن ایرانیان به رای دادن است. خیلی آنها را تشویق کردم و رفتم پهلوی آنها که بفهمند صدایشان خیلی مهم است. از این لحاظ اینقدر موفق شدم که کسان دیگر که دارند برای انتخابات اقدام میکنند از هر جایی سنا یا کنگره یا شهرداریها، میآیند پهلوی من و یا کسان دیگر میگویند ما حمایت ایرانیها را لازم داریم و میدانیم که آنها میتوانند خیلی کمک کنند. ایرانیها هم کم کم بیدار شدند و فهمیدند که رای دادن خیلی مهم است و رای دادن، به یکی از کارهای خیلی مهمشان تبدیل شده است. یکی دیگر از کارهایی هم که کردم این است که ورقههای رایگیری را ترجمه کردیم به فارسی که هم انگلیسی است، هم اسپانیایی و هم فارسی که کمک بکند به ایرانیهایی که خیلی آسان نمیتوانند انگلیسی بخوانند. آنها حالا به راحتی ورقهها را میخوانند و رای میدهند. شما الان هم عضو انجمن شهر بورلیهیلز هستید. آیا برنامه سیاسی دیگری در نظر شما هست و یا فعالیتهای دیگری هم داشتهاید؟ برای افراد دیگر فعالیتهای سیاسی زیادی میکنم. اگر کسی در انتخابات نامزد شود من میروم و کمک میکنم. مثلاً به خانم هیلاری کلینتون خیلی کمک میکردم. اجازه داده بودم که از اسم من بهعنوان حامی خود استفاده کند.
افراد دیگر هم خیلی میآیند پهلوی من. مثلاً شهردار لسآنجلس خواهش کرده که برای جلب حمایت ایرانیها، من از او پشتیبانی کنم. دیروز که نتوانستم با شما صحبت کنم با فرماندار کالیفرنیا وشهردار و رییس پلیس لسآنجلس بودم. همه با هم بودیم برای شصتمین سال تاسیس اسراییل، جشن بود. اکثر اینها وقتی که میخواهند انتخاب شوند میآیند پهلوی من و کمک میگیرند. من خودم هنوز تصمیم نگرفتهام که بعد از این سه سال آینده که در انجمن شهر هستم و دو مرتبه شهردار میشوم، بعد از آن چه کار دیگری بکنم. البته در ایالت کالیفرنیا من میتوانم نامزد مجلس سنای ایالتی یا نامزد مجلس سنا یا کنگره در واشنگتن شوم. دارم کم کم فکر میکنم که کدامها را دنبال کنم، اما هنوز تصمیم نگرفتهام. شما در میان ایرانیان مقیم آمریکا اولین کسی هستید که به بالاترین مقام در سیاست در امریکا رسیدید و الان روز به روز میبینید که ایرانیان بیشتری علاقمند به شرکت در عرصه سیاست امریکا هستند. با آن تجربهای که شما دارید فکر میکنید که ایرانیها چطور میتوانند در این راه موفق شوند؟ داریم با هم کار میکنیم. راز موفقیت جامعه ایرانی در این است که اول قصدش این باشد که در کارهای سیاسی وارد بشود. چیزی که مخصوصاً ایرانیها باید یاد بگیرند این است که موفقیت در تجارت و تحصیلات کافی نیست. آنها همه اینها را دارند اما تا قدرت سیاسی نداشته باشند، جامعه ایرانی قدرت واقعی پیدا نمیکند. چون که قانونها را عوض خواهند کرد. از این لحاظ من جاهای مختلف میروم صحبت میکنم و از شهرهای دیگر شنیدم که دارند در انتخابات انجمن شهر، نامزد میشوند. من میروم در اجتماعات مختلف ایرانی صحبت میکنم و خوشحال هستم که خیلیها زیاد دارند داخل این کار میآیند. خودشان میفهمند که قدرت سیاسی خیلی مهم است. اگر از این فرصت استفاده نکنیم، یکی از قسمتهای قدرتمان را از دست خواهیم داد.
دکتر خاتمی هم یک ایرانی برجسته دیگری در نیویورک هست و فعالیتهای زیادی هم در زمینه شناساندن نوروز و رسمی کردن عید نوروز داشت و امسال هم میدانید که در کاخ سفید یک هفت سینی هم در نتیجه فعالیتهای او چیده شد. آیا شما هم در زمانی که شهردار بودید در زمینه شناساندن نوروز فعالیتی داشتید؟ بله، با شهرداری لسآنجلس با هم کار کردیم. در شهرداری لسآنجلس یک روز مخصوص گرفتیم و همه آمدند آنجا و اعلام کردند و من هم از طرف شهرداری بورلیهیلز رفتم آنجا. خیلی از ایرانیها آمدند و من تصمیم دارم که در آینده چنین روز مخصوصی را هم در بورلیهیلز برگزار کنم. با وجودی که در لسآنجلس الان هست، هر شهری باید خودشان این کار را بکنند. من هم تصمیم گرفتم که در چند سال آینده، یک روز مخصوصی را درست کنم. چون که من خودم در نوروز به دنیا آمدم و اسمم هم جمشید است و خیلی خوشحال میشوم که چنین روزی، برای ایرانیها در تمام دنیا روز خوبی باشد و همه بدانند که این جشن نوروز که بیش از ۲۵۰۰ سال است که جشن میگیریم، یک عید مذهبی نیست و بیشتر جشن نوروز و بهار است. گفتهاید که میخواهید مجسمه کوروش کبیر را به بورلیهیلز بیاورید. یک توضیحی در این مورد بدهید. من با چند نفر صحبت کردم که مجسمه کوروش کبیر را در استرالیا و جاهای دیگر ساختهاند. دارم با ایرانیها صحبت میکنم که اینجا دور هم جمع بشویم این مجسمه را بیاوریم اینجا در بورلیهیلز. من مشغول درست کردن یک مرکز فرهنگی برای نمایش آثار هنری هستم تا آن مجسمه را بیاورم. چون که برای ایرانیها خیلی مهم است که بتوانیم به شخصیت مهمی مثل کوروش کبیر، احترام بگذاریم.
آنطور که از حرفهای شما متوجه شدم، شما در میان نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا از هیلاری کلینتون حمایت میکنید. بله، از اول من با کلینتونها دوست بودم و آنها خواهش کردند و بعد تصمیم گرفتم که از آنها حمایت بکنم. البته بعد از اینکه ببینیم چه کسی برنده میشود اوباما یا کلینتون، بعداً باید تصمیم بگیرم، اما هنوز حمایت من برای کلینتون است. این سه نامزد برخوردهای متفاوتی با ایران و احمدینژاد دارند. اکثر آنها از کارها و حرفهای احمدینژاد خیلی ناراحت هستند. چون وقتی که او حرف میزند تو سر ایران میخورد یعنی چیز خوبی نمیآورد. اما همه آنها میدانند و همه آنها تکرار کردهاند که بین مردم و دولت ایران فرق زیادی هست. به مردم ایران اهمیت میدهند و احترام میگذارند اما اکثر آنها وقتی احمدینژاد میگوید هولوکاست اتفاق نیفتاده یا نظیر این حرفها را میزند، به حرفهایش اهمیت نمیدهند و احترام نمیگذارند اینجوری نگاه میکننید که کسی که رییس جمهور کشور مهمی مثل ایران است، این حرفهای بچگانه را میزند و نمیدانند که میتوانند با او حرف بزنند یا نه. جمشید دلشاد در حال حاضر به غیر از خدمت در شورای شهر بورلیهیلز بیشتر وقت خود را صرف امور خیریه و کمک به نیازمندان میکند. در سالهای اخیر ایرانیان دیگری هم پا به عرصه سیاست در امریکا گذاشتند. هم اکنون معاون آموزشی وزیر امور خارجه امریکا، گلی عامری یک زن ایرانی است و برای انتخابات عمومی ماه نوامبر، نام چند ایرانی امریکایی برای انتخابات کنگره امریکا و مجلسهای ایالت و شوراهای محلی به چشم میخورد. Farangis Mohebbi |
نظرهای خوانندگان
من به عنوان یک مسلمان ایرانی احساس شرم می نمایم ازاینکه شخصی مثل جمشید دلدار خودرا هموطن من بداند .اوصهیونیست باشد بهتراست .مردم مسلمان فلسطین درغزه درمحاصره اند انوقت این ملعون کثیف در سرزمین غصبی فلسطین درسالروز روز نکبت در جشن دشمنان اسلام شرکت می نماید امیدوارم با بن گورین محشورشود به روز قیامت .
-- مهدی ، May 28, 2008 در ساعت 02:30 PMاین مطلب را خواندم به یاد سال گذشته افتادم که به کالیفرنیا رفته بودم. جالب بود که اکثر موسسات فرهنگی ایرانیهای مقیم آن ایالت که در راه اعتلای فرهنگ و هنر ایران زمین فعالیت می کنند بدست کلیمیان اداره می شوند و دیگران زیاد علاقه ای به این کار نشان نمی دهند. حالا هم که آقای دلشاد میخواهد در بورلی هیلز مرکز فرهنگی درست کند و مجسمه کورش را به آنجا ببرد. حیف که در ایران به کلیمیها میدان نمی دهند وگرنه الان در تهران و شهرهای دیگر ایران پر بود از مجسمه های مشاهیر ایران باستان.
-- شادبخش ، May 28, 2008 در ساعت 02:30 PMاین آقا کاملا درست می گوید. در آمریکا اقلیتی که نفوذ سیاسی نداشته باشد، هرقدر هم که ثروتمند باشد یا مردمش تحصیلات عالیه بکنند، کلاهش پس معرکه است. نگاه کنید به لابی های قدرتمند یهودیان و ارمنیها در واشنگتن یا نفوذ لاتینوها در تمام رده های سیاسی و اداری آمریکا. در مقابل جامعه ایرانیها یا حتی عربها خیلی از این قافله عقبند و می بینیم که در زمان تصویب قوانین در آمریکا خواستهای آنان تقریبا نادیده گرفته میشود.
-- فریدون ، May 28, 2008 در ساعت 02:30 PMگيرم پدر تو بود فاضل
-- tahmine ، May 29, 2008 در ساعت 02:30 PMاز فضل پدر تو را چه حاصل؟
.......البته گيرم که بوده فاضل.......
به مهدی که ادعای مسلمانی دارد:
-- پیمان ، May 29, 2008 در ساعت 02:30 PMالبته فقط ادعا ولی عمل نه
آقای مهدی خان اولا جمع نبند ما ایرانیان چون شما ها به عربها نزدیکتر هستید پس حساب خودت و هم فکرانت را از ایرانیان جدا کن وبعد هم که ادعای مسلمانی میکنی همین ویندوزی که در کامپیوترت نصب کردی و به صورت غیر قانونی یا بهتر بگویم دزدی استفاده میکنی متعلق به یک یهودی یا بقول شما
صهیو نیست است که امثال شما بدون پرداخت پولی بابت آن بر علیه خود آنها استفاده میکنید که هم از دید شرع خود شما و هم از لحاظ قانونی مشکل دارد و بعد در مورد کشته شدن مردم غزه به عقیده من و هر انسان آزاد اندیشی جنگ و خون ریزی یکی از رفتار های ناپسند انسانهاست ، حالا در هر کجا و بین هر کسی،
در این مورد شما بهتر است که روی صحبتت با کسانی باشد که به این مردک جنایتکار حسن نصرالله و حماس و ....... کمک مالی میکنند تا منطقه روی آرامش نبیند .
اقاي مهدي ضد يهودي!
-- يک دوست ، May 29, 2008 در ساعت 02:30 PMشما همان بهتر که در پايگاههاي راست افراطيون طرفدار احمدي نژاد که همگي ضد يهودي و دشمن فرهنگ اصيل ايراني هستند پيام بگذاريد.
نظر دهنده عزیز ، اقای مهدی که اقای جمشید دلشاد را » ملعون کثیف « خطاب کرده اید: » .
-- داوید ، May 29, 2008 در ساعت 02:30 PMمعلمی داشتیم در کلاس ۱۱ دبیرستان نمازی شیراز که در مواقع برخورد با اینگونه شخصیتهای بد دهان و بد فکر و بد کردار که خاصیت * عرب زدگانی * مانند شماست که انان را در حال قند خوری بی حد و حدود میدید! بلانسبت جنابعالی به انان میگفت : تو حتمأ مادرت بد کاره است و ۰ پدرت هم کبابی !! ( تا کنون هم در بیافته ام شغل پر زحمت و شریف » کبابی « چرا باید بعنوان توهین به کسی نسبت داده شود !! ).
اخر اقای محترم کسی که در کشورش خودش دختران ۹ ساله را با اجازه و دانائی کامل مقامات عالیرتبه مذهبی و سیاسی ان به » حیوانی عرب و پاکستانی و افغانی و غیره که بالا ۴۵ سال سن دارند میفروشند تا بعد از کامگیری اسف انگیز از انان ، بارها ان بینوایان بی پناه را بمنظور بهره وری جنسی و در قبال دریافت پول در اختیار افراد وحشیتر از خود قرار دهد ، چه کارش به بچه های غزه و فلسطین و لبنان ؟! اخر تنفر کور کورانه و تعصب تا حد وطن فروشی تا کی ؟!. خیلی دلت بحال ادمهای تحت ظلم میسوزد ، دمت را از لای پایت جمع کن بریز توی خیابان و برای ازادی بچه های خیابانی تن فروش و ادامس فروش و واکس زن و شیشه اتوموبیل بشور وطنت ، فریاد بزن ، جان بده و مایه بگذار وبساط این حکومت طلم و خون را برچین !! تو را چه کارت به فلسطین ؟! .
من امیدوارم » زمانه « این پیام من را انعکاس دهد ، چون ان زبانی را که من در یادداشتم در مقابل شما بکار گرفته ام در برابر انچه که شما در مورد هموطن و همکیش و همشهری مفتخر من به کار گرفته اید ( ملعون کثیف ) بسیار ناچیز هست !!.
داوید فاخری
لس انجلس.