رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۹ آذر ۱۳۸۹

تو فقط هستی که باشی

مهشید راستی

این روزها در بسیاری از شهرهای اروپا و آمریکا جلسات سخنرانی و پرسش و پاسخ در پیوند با جنبش دانشجویی و سالگرد ١٦ آذر و روز دانشجو برگزار می‌شود.آن‌چه در حرکت‌های اخیر خارج از کشور شاهد بوده‌ام، این بوده که بیشتر سعی شده سخنرانان از میان فعالان قدیمی خارج از کشور و نسل جدید مهاجران انتخاب شوند.

این به خودی خود بد نیست. مشکل وقتی پیش می‌آید که پای صحبت‌های سی‌ساله‌ی هم‌نسلان خودت می‌نشینی که با جابه‌جا کردن بعضی از جملات و عوض کردن اسامی، سخنان تکراری خود را به ظن خود «آپ‌دیت» کرده‌اند و به اسم حرفی نو عرضه می‌کنند.در ادامه این بحث حرف من مسلماً این نیست که دوستان تازه وارد به صرف تازه وارد بودن خود حرف تازه‌ای هم داشته باشند، سئوال اصلی این نوشته این است که این سخنرانی‌ها، آکسیون‌ها و همایش‌ها چه هدفی را دنبال می‌کنند؟

اگر به سخنان نسل اول مهاجران بپردازیم، به راستی دلیل سخنرانی این دوستان را نمی‌فهمم. چراکه سی‌سال‌هم‌چنان این روال را ادامه داده و با سخنرانی‌های خود به‌جز دریافت توجه شخصی ـ که بعضی به آن نیاز دارند ـ هیچ مسئله‌ای حل نشده است.

تحلیل‌ها در عمل دست دوم است و مشقی که از روی دست همدیگر می‌نویسند، عمدتاً کارآیی خاصی ندارد و تاثیرگذار نیستند؛ روشنگرانه نیستند. هیچ جنبشی در بود یا نبود این سخنرانی‌ها چیزی به دست نیاورده یا از دست نداده، پس ادامه‌ی این آکسیون‌ها به این شکل چه فایده‌ای دارد؟

جنبش نوینی در ایران قد علم کرد و پیامد این جنبش در خارج از کشور دور جدیدی از آکسیون‌های محلی در شهرهای مختلف اروپاست.در این دوره‌ی جدید، سخنرانان که عمدتاً همان سخنرانان اپوزیسیون سی‌ساله‌گذشته بوده‌اند ـ و هر شهری در هر کشوری کسانی را دارد که شیفته‌ی تریبون هستند و احتمالا در هر جلسه در نهایت برای حدود ۵۰ نفر- سخنرانی خواهند کرد.

این سخنرانان چه خواهند گفت که در طول این سی سال نگفته‌اند و این شنوندگان چه خواهند شنید که تاکنون نشنیده‌اند؟ نتیجه‌ی این سخنرانی چه خواهد بود که تاکنون مطرح نشده است؟

تجربه‌ی من به عنوان یک فعال اجتماعی در طول سالیان این است که شرکت‌کنندگان ثابت و قدیمی این گونه مراسم، به روال همیشه در این برنامه‌ها هم شرکت خواهند کرد و حرف‌هایی را که همیشه شنیده‌اند و گفته‌اند، خواهند گفت و خواهند شنید و این چرخ کماکان بر روال همیشگی‌اش خواهد چرخید.

اما آیا واقعا هدف این است؟ آیا هدف رفتن همان راهی است که سی سال رفته‌ایم؟ یا شاید هدف این است که که یک بعد از ظهر جمعه‌مان را دور هم باشیم؟

اپوزیسیون خارج از کشور بیش از ۲۵ سال است که چنین جلسات سخنرانی را ترتیب داده است. تفاوت این دوره‌ی جدید با حرکت‌های سال‌های گذشته در چه خواهد بود؟ تفاوت سخنرانی‌هایی که در رابطه با بزرگداشت ۱۶ آذر برگزار می‌شود با سخنرانی‌های قبلی ـ یا بعدی ـ چیست؟


جنبش سبز ایران، حرکت نوینی است. حرکتی که با افت و خیزهای خاص خود راهی نرفته را جست‌وجو می‌کند. با تلاش‌های پرهزینه در پی یافتن راهکارهای نوینی در حرکت است. پشتیبانی از جنبش سبز ایران در خارج از کشور با رفتن راه‌هایی که هزاربار رفته شده امکان ندارد.

حرکت نوین، به شیوه‌های نوین برای پشتیبانی نیاز دارد و جلسات سخنرانی افراد برای تعدادی شرکت‌کننده که خود پیگیر مسائل هستند، یکی از این شیوه‌های نوین نیست. برای ادامه‌ی راه، به طرحی نو نیازمندیم. این طرح نو را با تکرار مکررات نمی‌شود پیاده کرد.

راهی نوین جست‌وجو کنیم. راه سی‌ساله‌ی ما نشان داده که حرکاتی که نتیجه‌ی تاثیرگذاری ندارند، نه تنها مثبت نیستند بلکه به انفعال نیرو‌های فعال نیز منجر می‌شوند.

تلاش کنیم حرکت‌های‌مان را سنجیده و موثر انتخاب کنیم. گذاشتن آکسیون برای خالی نبودن عریضه، اثرات غیر قابل جبرانی بر اپوزیسیون خارج کشور گذاشته که نتیجه‌ی آن همین است که امروز شاهد آن هستیم. همین عمل‌های بی‌اثر منجر به تبدیل اپوزیسیون خارج از کشور به چیزی شد که یاد آور آن ترانه‌ی غم‌انگیز قدیمی است: «تو فقط هستی که باشی، تو نه مرگی، نه تلاشی.»

در همراهی با جنبش نوین ایران به تلاشی نوین، تلاشی سازنده و موثر و پی‌گیر احتیاج داریم وگرنه این جلسات سی‌سال است که برگزار شده‌اند و سی‌سال دیگر هم می‌توانند برگزار شوند.

باورم کنید!

راهی طولانی در پیش رو داریم، اشتباهات جدید به اندازه کافی در سر راه ما صف کشیده‌اند و سپری کردن این اشتباهات وقت و هزینه‌ی خود را به دنبال دارد و آنقدر هست که دیگر نیازی به تکرار اشتباهات قدیمی نداشته باشیم!

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

چند نکته: یک. شانزده آذر روز دانشجوست قبل از جنبش سبز بوده و بعد از آن هم خواهد بود. دو. رویکرد آنانی که سخنرانان مراسم بزرگذاشت این روز را از میان فعالین این جنبش یعنی خود دانشجویان انتخاب نکرده و چهره هائی متناسب با اهداف دیگری انتخاب کرده اند اشتباه و نقض غرض هست سه. همواره بهتر هست کنار نقدمان راه حلی ارائه بدهیم که صرفا غر زدن و ایرادگیری کور نباشد

-- علی ، Dec 9, 2010 در ساعت 03:15 PM

مرسی از اینکه نگاه متفاوت و ذهن همیشه انتقادی ولی مثبت بین خود را با ما سهیم می شوید.

-- ونداد زمانی ، Dec 9, 2010 در ساعت 03:15 PM

لطفا به این نظر از نویسنده این مقاله توجه کنید: «با پوزش از تمام کسانی که زرد را دوست دارند ، باید توضیح بدهم که عکس موسوی را فقط به این دلیل زرد کردم که به رنگ قهوه ای ...دسترسی نداشتم .» موسوی با تمام نقائصش، محکم جلوی جنایتکاران کودتاچی ایستادگی کرده است و نقش اساسی در تداوم جنبش سبز دارد. نویسنده این نوشته حداقل یک عذر‌خواهی به موسوی بدهکار است.

-- سهراب ، Dec 10, 2010 در ساعت 03:15 PM

خیلی تاسف انگیز ست که چنین «کلی» و بقول اصلاح طلبان حکومتی «فله ای » فعالیت نیروهای مخالف حکومت را در همین حد که موجود ست را به «بهانه» تکراری بودن یا مطلوب نبودن optimal یا دقیق تر از قول نویسنده بگویم : « آن‌چه در حرکت‌های اخیر خارج از کشور شاهد بوده‌ام، این بوده که بیشتر سعی شده سخنرانان از میان فعالان قدیمی خارج از کشور و نسل جدید مهاجران انتخاب شوند. »

این قلم تمام تلاش های فعالان ایرانی را که در نهایت پراکندگی «اجباری » در خارج از کشور صورت میگیرد را ارج می نهاید و واقفم که که مشکلات مختلفی برای تنطیم کار و زندگی و فعالیت سیاسی وجود دارد.

اما بهیچوجه عنایت به بهبود «کیفیت» کار عزیران فعال را دست کم نمی گیرم و قبول دارم که اتتقاد «سازنده» و «دوستانه » می تواند به مبارزان در صحنه یاری رساند و فرقی ندارد که از کدام نسل باشند. در این نوشته معلوم نیست که نویسنده به چه چیزی انتقاد دارد .
در سراسر دنیا ایرانیان در حد توان خود ١٦ آذر را گرامی داشته و در باره ی جنبش دانشجوئی سخن گفتند. من از این نوشته در نمی یابم که منظور نویسنده کدام مراسم و یا کدام سخنران ست . اصلا امکان ندارد که من نوعی از طریق اینترنت بتوانم بر تمام فعالیت ها ی مربوط به ١٦ آذر امسال احاطه داشته باشم تا مانند نویسنده ی محترم «جمع بندی » و نتیجه گیری کنم.

برخلاف نویسنده این نوشته سخنرانی های ١٦ اذر امسال در خارج از کشور از سال پیش از هر نظر کیفیت بیشتری داشت و بسیار آموختم . سپاسگزار میشوم اگر نویسنده با مثال مشخصی از این یا آن مراسم بر «تکراری » بودن یا هر عیب دیگری که می شناسند ما را نیز روشن فرمایند.

-- مونا کریمی ، Dec 12, 2010 در ساعت 03:15 PM

آقای سهراب عزیز.
شما لطف کردید و این نوشته را از وبلاگ من برداشتید. کار درستی کردید و انتقادی بر شما وارد نیست. من در قبل از انتخابات ریاست جمهوری در ایران این متن را در وبلاگم نوشته بودم.
اما ای کاش شما که زحمت کشیدید نوشته های دیگر را هم که بعد از آن در رابطه با شگفتی هایم از دیدن همراهی موسوی با مردم نوشته بودم در اینجا درج میکردید.
یکی از آنها را در اینجا میتوانید بخوانید.
http://zananeha.com/archives/2010-01/002803.html
و از این نوشته ها بسیار دارم.
من هم مثل بسیاری دیگر از حضور آقای موسوی در کنار مردم ایران در حال حاضر خوشحالم و مایلم این حضور حفظ شود. این حضور از ابتدای آن برای من و بسیاری دیگر بدیهی نبود. من و بسیاری دیگر این تصور را داشتیم که آقای موسوی هم مثل آقای خاتمی وقتی جوشش مردم را دید ، مردم را تنها میگذارد و به عبای رهبر پناه می برد. موسوی چنین نکرد و من از این بابت بسیار خوشحالم و قدر دان ایشانم که باور مردم را - آنگونه که آقای خاتمی کرد - به هیچ نفروخت.
اما در باب معذرت خواهی . من در این مورد صبر میکنم. صبر میکنم تا پاسخ های موسوی را در مورد وقایع دهه ی شصت بشنوم. هیچ فشاری بر ایشان در این موقعیت ندارم ولی معتقدم که در موقعیتی متعادل تر ایشان یک توضیح درست و حسابی به تمام مردم ما در مورد کشتار های دهه ی شصت که ایشان خود بر مسند بودند بدهکارم.
من تا آن زمان صبر میکنم. و اگر جوابی دریافت کردم مسلما از ایشان عذر خواهم خواست.
کلاهتان را قاضی کنید. من هم معتقدم که این نوشته ی من توهین آمیز است.و قبول دارم که عذر خواهی ای بابت آن بدهکار هستم ولی در عین حال هم معتقدم که این بدهکاری مسلما به اندازه بدهکاری شخص او در رابطه با سکوتی که در مقابل کشتار صدها انسان که در دهه ی شصت فدای سیاست های ایشان (‌یا حتی بی خبری ایشان که آن هم جای سوال دارد )‌شدند نیست. پس من برای این عذر خواهی صبر میکنم.
امیدوارم این توضیح برای شما کآفی باشد.
با تشکر از مسئولان سایت.

-- مهشید راستی ، Dec 14, 2010 در ساعت 03:15 PM

خانم راستی گرامی، من اصراری بر عذرخواهی شما از موسوی ندارم، فقط مایلم ما اول یک سوزن به خود و بعد جوالدوز را به دیگران بزنیم. علت اساسی بی اعتباری اپوزیسیون، تحلیل‌های ضعیف و بدون شناخت دقیق از اوضاع کشور و اشخاص تأثیرگذار است.

-- سهراب ، Dec 15, 2010 در ساعت 03:15 PM

نویسنده مقاله به درستی به نکته ایی اشاره کرده که درد بی درمان اپوزیسیون طی این سالها بوده است. اما اپوزیسیون خارج از کشور همیشه دو طیف بود اند، طیف اول همان طور که خانم مهشید اشاره نمودند طی این سی سال در همه جا حضور داشته و سخنرانانی گاهن از یکدست سخن ها رانده اند. طیف دوم اما گروه منتقد، گروهی که همیشه خدا در این سالها فله ایی همه چیز را رد کرده و رد میکند گروهی که هیچ وقت«یا گاهن» در این آکسیونها شرکت نکرده و چپ و راست از بنیان رد میکند به هیچ چیز اعتقاد ندارد اما خود را معتقد تر از همه می انگارد، انتقاد میکند ولی راه ارایه نمیدهد. این طیف را میتوان فرا گروه یا فرا اندیشه نامید اینها در هیچ فرقه ایی نمیروند چون اساسن قرا فرقه هستند.
با جنبش سبز نتیجه چه شد؟ آدمهایی که طی این سی سال همه جا حاظر بودند و صدای اعتراض خود را یک لحظه پایین نیاوردند در گرمای تابستان و در سرمای اروپا به بروکسل رفتند به سویس رفتند جلوی سازمان ملل رفتند جلوی پارلمان اروپا رفتند زیر سرمای ده درجه صد ساعت جلوی اپرای پاریس ایستادند بیست سال تمام برای کشتار سال شصت و هفت مراسم گرفتند در تمام این مراسمها آدمهای همیشگی صحبت نمودند و آدمهای همیشگی آوازهای غمگین شان را خواندند... نتیجه این که کشتار سال شصت و هفت را دیگر آدمهایی از دست آقای نبوی تمیتوانند ماست مالی کند و خانم مهشید در انتظار توظیحی از آقای موسوی میماند.
نمیتوان به این سادگی از آکسیون های اپوزیسیون در خارج از کشور به گونه ایی فله ایی صحبت نمود و از آن گذشت چون با فرد و یا افراد، با این و یا آن گروه و با این و یا آن اندیشه موافق نیستیم. واقعیت خارج از گشور این است که طی این سالها آتش مخالفت با رژیم هیچ گاه خاموش نگشته خود نویسنده این خطوط نیز انتقاد خود را به این افراد و این گروهها دارد و خود را در این جهارجوبها نمی یابد اما در این حرکات با انتقادهای بسیار زیادی که هنوز دارند شرکت میکند تا شاید روزی آلترناتیوی به ظهور رسد. فکر میکنم که آزادی بیان به همه ما و به درستی تمام اجازه میدهد که موضوعاتی را طرح نماییم. اما بنیان را از ریشه زدن و راهی را ارایه نکردن و در کنار گود ایستادن و دیگران را نظاره کردن شاید مادیت انتقادمان را زیر سوال ببرد.
با احترام علی

-- علی ، Dec 20, 2010 در ساعت 03:15 PM

نویسنده مقاله به درستی به نکته ایی اشاره کرده که درد بی درمان اپوزیسیون طی این سالها بوده است. اما اپوزیسیون خارج از کشور همیشه دو طیف بود اند، طیف اول همان طور که خانم مهشید اشاره نمودند طی این سی سال در همه جا حضور داشته و سخنرانانی گاهن از یکدست سخن ها رانده اند. طیف دوم اما گروه منتقد، گروهی که همیشه خدا در این سالها فله ایی همه چیز را رد کرده و رد میکند گروهی که هیچ وقت«یا گاهن» در این آکسیونها شرکت نکرده و چپ و راست از بنیان رد میکند به هیچ چیز اعتقاد ندارد اما خود را معتقد تر از همه می انگارد، انتقاد میکند ولی راه ارایه نمیدهد. این طیف را میتوان فرا گروه یا فرا اندیشه نامید اینها در هیچ فرقه ایی نمیروند چون اساسن قرا فرقه هستند.
با جنبش سبز نتیجه چه شد؟ آدمهایی که طی این سی سال همه جا حاظر بودند و صدای اعتراض خود را یک لحظه پایین نیاوردند در گرمای تابستان و در سرمای اروپا به بروکسل رفتند به سویس رفتند جلوی سازمان ملل رفتند جلوی پارلمان اروپا رفتند زیر سرمای ده درجه صد ساعت جلوی اپرای پاریس ایستادند بیست سال تمام برای کشتار سال شصت و هفت مراسم گرفتند در تمام این مراسمها آدمهای همیشگی صحبت نمودند و آدمهای همیشگی آوازهای غمگین شان را خواندند... نتیجه این که کشتار سال شصت و هفت را دیگر آدمهایی از دست آقای نبوی تمیتوانند ماست مالی کند و خانم مهشید در انتظار توظیحی از آقای موسوی میماند.
نمیتوان به این سادگی از آکسیون های اپوزیسیون در خارج از کشور به گونه ایی فله ایی صحبت نمود و از آن گذشت چون با فرد و یا افراد، با این و یا آن گروه و با این و یا آن اندیشه موافق نیستیم. واقعیت خارج از گشور این است که طی این سالها آتش مخالفت با رژیم هیچ گاه خاموش نگشته خود نویسنده این خطوط نیز انتقاد خود را به این افراد و این گروهها دارد و خود را در این جهارجوبها نمی یابد اما در این حرکات با انتقادهای بسیار زیادی که هنوز دارند شرکت میکند تا شاید روزی آلترناتیوی به ظهور رسد. فکر میکنم که آزادی بیان به همه ما و به درستی تمام اجازه میدهد که موضوعاتی را طرح نماییم. اما بنیان را از ریشه زدن و راهی را ارایه نکردن و در کنار گود ایستادن و دیگران را نظاره کردن شاید مادیت انتقادمان را زیر سوال ببرد.
با احترام علی

-- علی ، Dec 20, 2010 در ساعت 03:15 PM