رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۸ شهریور ۱۳۸۹
روز قدس ۱۳۸۹

باخت - باخت به نفع چه کسی؟

محمدحسین درویش

مراسم روز قدس امسال، اگرچه بسیار متفاوت با سال گذشته در ایران برگزار شد، اما به گونه‌ای نبود که سران حکومت ولایی بتوانند آن را هم‌چون دو سال قبل و پیشتر، مظهر قدرت گفتمان خود در منطقه وانمود کنند.

رهبر جمهوری اسلامی ممکن است در خلوت خود احساس کند که پیروز شده است؛ زیرا کابوس سال پیش تکرار نشد. به علاوه، هاشمی رفسنجانی را نیز نه مانند سال گذشته خاری در چشم می دید، و نه حتی هم‌چون سالیان دورتر، مالک بلامنازع این روز. او فقط در خیابان با راهپیمایان همراه شد. دیگر نه نماز جمعه‌ی این روز را امامت کرد و نه سخنی بر زبان راند تا مردم در موافقت با او واکنش نشان دهند. این‌طور به نظر می‌رسد که ولی فقیه با دادن هزینه‌ای به نسبت سنگین در سال ۱۳۸۹ امسال را با بردی شیرین در روز قدس به نفع خویش و یارانش به پایان رساند، اما آیا واقعاً اینگونه بوده است؟

تقریباً از روزهای آغازین ماه رمضان این پرسش در محافل سیاسی موافق و مخالف جمهوری اسلامی مطرح بود که روز قدس امسال را چه کسی فتح خواهد کرد. آیا مردم – به ویژه در شهر تهران – می‌توانند از این روز حکومتی به نفع خود بهره‌برداری کنند؟ یا اینکه نیروهای حکومتی خیابان را هم‌چون ۲۲ بهمن سال گذشته به نفع خود فتح خواهند کرد؟

شواهد و قراین نشان می‌داد که حکومت ترسش از برخوردهای خشن و سرکوب مخالفان خیابانی حتی در روزهای مهم حکومتی متعلق به خودش ریخته و نگران تنها چیزی که نیست همانی است که از آن به عنوان «آبروی رژیم» یاد می‌شود.


از سوی دیگر مردم نیز از عاشورای سال گذشته به این طرف، تمرین تظاهرات خیابانی نداشتند و تقریباً هیچ تحلیل‌گری احتمال نمی‌داد که مردم بتوانند فتحی خیابانی را بر مجموعه‌ی فتوحات‌شان بیافزایند. در اساس اینگونه به نظر می‌رسد که نمود اعتراض از قلمرو خیابان‌ها خارج شده و هرچند مدت زمانی در زندان‌ها و اعتصاب غذای زندانیان سیاسی خودنمایی می‌کرد، اما مدت‌هاست که بیشتر رسانه‌ای شده است؛ و البته در رسانه‌های خارج از ایران.

بر همین اساس بود که حتی در سخنان رسانه‌ای‌گونه‌ی روزانه‌ی محسن سازگارا که از همان آغازین روزهای اعتراض به کودتا به‌طور مرتب و بدون وقفه در اینترنت منتشر می‌شود، و همیشه یکی از منابع مستحکم و مؤثر تشویق و ترغیب مردم به انجام اعتراض‌های خیابانی مسالمت‌آمیز ولو به مدت پنج دقیقه بوده است، این‌بار اما نوعی شک و تردید مشهود بود. حتی او نیز سخن از دو احتمال می‌داد: حضور مردم یا سکوت و غیبت آنها. البته با گرایش تلویحی به بیشتر بودن احتمال دومی. به همین دلیل بود که بر روش‌های جایگزین تأکید می‌کرد تا مبادا از اساس واکنشی در میان نباشد.

حاکمیت نیز شاید به خاطر اطمینان از غیبت مردم بود که بازی‌ای را آغاز کرد و علم دوستی را برافراشت. البته تعبیر دقیق نظر آنها این بود که آی افراد معترض بیایید با ما دوباره دوست شوید و ما نیز قول می‌دهیم که شما را ببخشیم. عده‌ای از جناح معترضان یا این بازی را جدی گرفتند و یا شاید اصلاً خودشان از پیشنهاددهندگان نهانی این بازی بودند و یا حتی اگر می‌دانستند بازی جدی نیست، اما تحلیل‌شان - و بیش‌تر آرزوی‌شان - این بود که شاید بتوانند در وضعیت کنونی، بازیگران دارای قدرت سرنیزه را در عمل از تظاهر به دوستی به سمت دوستی بکشانند.

پس بر آن شدند که امتحانی بکنند و در وصف وحدت - حتی در سایت‌های معترضان - گفتند و یاد ایام ماضی را که همه چیز به خوبی و خوشی - البته برای آنان و نه برای همه‌ی مردم - می‌گذشت خالی کردند. شاید در خفا آه و افسوس هم سرداده باشند و نذر و نیاز هم کرده باشند که موضوع جدی شود و همگی خلاص از این همه ناملایمات شوند. کسی نمی‌داند.

در اینجا بود که موسوی و کروبی گفتند ما در راهپیمایی روز قدس شرکت می‌کنیم. یعنی ما به غیبت مردم باور نداریم و اگر ما بیاییم آنها نیز می‌آیند. بازهم یعنی این که جذب این بازی بچگانه نمی‌شویم. واقعیت آن است که اگر آنها نیز این بازی را باور می‌کردند و آن را به دیده‌ی پذیرش می‌نگریستند، بدون تردید دست به خودکشی سیاسی زده بودند.

هنگامی که حاکمان دیدند این دو تن نه بازی خورده‌اند و نه حاضرند که روز قدس در خانه بمانند، و ای بسا که همه‌ی امیدشان به برگزاری یک روز آرام در آخرین جمعه‌ی ماه رمضان را بدل به یأس کنند، به ناچار تدبیری اندیشیدند. پیش اجازه بدهید خیلی مختصر، توضیحی در باب تحلیل گفتمان ارائه کنم.

در تحلیل گفتمان اعتراضی، سه مؤلفه‌، بسیار اساسی و حیاتی است: پیش‌کنش، کنش و واکنش. به نظر من هریک از این سه مؤلفه در گفتمان اعتراضی سال ۱۳۸۸ دارای یک نماینده است. به ترتیب: مهدی کروبی، میرحسین موسوی، سیدمحمد خاتمی.

پیش‌کنش‌گر، منتظر واقعه نمی‌نشیند. خودش رویداد را می‌آفریند. یا اینکه دست کم، شرایط ایجادش را فراهم می‌کند. مثال بارز آن در گفتار و رفتار مهدی کروبی است. چه پیش از انتخابات و چه پس از آن. پیش از انتخابات با پذیرفتن حداکثری مطالبات، حتی موسوی را هم ناچار می‌کرد که در مواقعی از پذیرش گزینشی و حداقلی مطالبات به سمت پذیرش حداکثری گام بردارد. احمدی‌نژاد را هم مجبور می‌کرد که در سطح و عمقی وسیع‌تر و ژرف‌تر دروغ بگوید. تا شاید قدری از عملیات روانی وی را خنثی کند، اما نتوانست و کینه‌اش را در پنجم کردن رتبه‌ی کروبی در میان چهار نامزد بروز داد.

پس از انتخابات هم که نیازی به مثال ندارد. کافی است به قضیه‌ی تجاوز به هنگام بازداشت‌ها و بازجویی‌ها در زندان‌ها اشاره کنیم که به جرئت می‌توان گفت کمر رژیم جمهوری اسلامی را شکست و کینه‌ای از او بر دل حاکمان نشاند که تا لحظه‌ی مرگ‌شان آن را فراموش نخواهند کرد.

آخرین کاری که کروبی انجام داد و در نوع خودش می‌توانست نمونه‌ی بارز و بسیار موفقی از یک پیش‌کنش باشد و تا حدودی هم شد این بود که اعلام نکرد روز قدس از کجا وارد راهپیمایی خواهد شد. این باعث نگرانی کودتاچیان شد.

کنش‌گر در بطن رویداد حرکت می‌کند. از آن عقب می‌افتد اما به‌ندرت از آن پیشتر می‌رود. مثال آن را در بند فوق گفتم. موسوی به لحاظ ویژگی‌های شخصیتی‌اش و نیز به خاطر خواسته‌های حداقلی‌اش همواره در حد یک کنش‌گر بوده است. یادمان نرود که او خود را اصولگرای اصلاح‌طلب می‌نامید.

واکنش‌گر هم که خود پیداست که نه واقعه‌ساز و نه همراه با واقعه در حرکت است. او فقط واکنش نشان می‌دهد و راستش، در این مقال نمی‌خواهم راجع به واکنش‌ها چیزی بنویسم.

با این توضیحات بود که اتاق فکر کودتا اقدام به عملیات ایذایی در مقابل خانه‌ی مهدی کروبی کرد. آنها می‌بایست چند روز جلوتر از روز قدس این عملیات را کلید می‌زدند تا جامعه را به اصطلاح «سونداژ» کنند. چه اگر این کار را درست صبح روز قدس انجام می‌دادند، این خطر را داشت که با واکنش غیر مترقبه‌ی مردم مواجه شوند و این یعنی همان چیزی که کروبی به دنبالش بود: یک «پیش‌کنش ناب.»

در واقع، اگر مردم واکنش نشان می‌دادند در روز قدس نبود و طبعاً گسترش نمی‌یافت. یعنی به تعبیر کودتاچیان به راحتی می‌شد آن را جمع کرد و اگر واکنش نشان نمی‌دادند- که ندادند- در نتیجه، این عملیات در روز قدس در عمل تبدیل به محاصره‌ی کروبی در خانه‌اش می‌شد- که شد. در این مجال نمی‌توان به این موضوع نیز پرداخت که چرا مردم واکنش نشان ندادند. آسیب‌شناسی آن بماند برای گفتاری دیگر.

با این حال می‌توان چنین گفت که کودتاچیان بازهم مجبور شدند در روز قدس هزینه بپردازند. علاوه بر امنیتی و پادگانی کردن خیابان‌ها هم‌چون روز ۲۲ بهمن سال گذشته، این‌بار به جای اینکه به کروبی خارج از خانه حمله کنند که همان هم باعث شد تا در همان روز ۲۲ بهمن بازهم حدیثی برای بازگویی به وجود آید، او را در خانه محصور کردند که در عمل باز هم حدیثی برای گفتن خلق شد.

پس می توان چنین نتیجه گرفت که هم کودتاچیان باختند و هم معترضان. چون روز قدس سال ۱۳۸۹ نه مانند روز قدس سال ۱۳۸۸ شد و نه مانند روزهای قدس پیش از آن. اما آیا می توان گفت که این روز باخت – باخت به نفع کسی هم تمام شد؟ به نظر من آری؛ روز قدس سال ۱۳۸۹ نشان داد که مردم ایران به اعلا درجه به یاری هموطنان‌شان در خارج از کشور نیازمندند.

قدرت مانور مردم در داخل کشور و به تبع، چهره‌های شاخص معترض یعنی کروبی و موسوی، بستگی بسیار زیادی به مجموعه‌ی کنش‌های کنشگران ایرانی خارج‌نشین پیدا کرده است. باز بودن دست خارج‌نشینان صرفاً در این نیست که می‌توانند شعارهای تندتری سر دهند و مطالبات فرو خورده‌ی هموطنان‌شان در داخل کشور را رساتر از آنها به گوش جهانیان برسانند. مهم‌تر از آن، این است که مردم ایران در خارج از مرزهای کشور خیلی راحت‌تر می‌توانند تشکل یافته‌تر کنش‌گری کنند و این که به هیچ روی نیازمند روزهای حکومتی برای بیان اعتراضات‌شان نیستند. این خود یک پیش‌کنش است. می‌توان و باید هر روز را بدل به کابوسی برای اشغالگران ایران کرد.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

agar mosawi ajazeh dade bod ta hala mardom sabz piroz shodeh bodand

-- farah ، Sep 8, 2010 در ساعت 10:30 PM

be nazare man mosawi mane pishrafte jawanane sabz shod shayad poshte pardeh....... baz karobi az oon ba shahamattare khatami roham ke bayad doresho - kasheid
de oomid irani azad

-- nagme ، Sep 8, 2010 در ساعت 10:30 PM

تقسیم بندی رهبران سبز به پیش کنشگر،کنشگر و واکنش گر جالب بود.

-- راهی ، Sep 9, 2010 در ساعت 10:30 PM