رادیو زمانه > خارج از سیاست > پرسهنگار > گمشده در ترجمه | ||
گمشده در ترجمهمهشید راستیروز جمعه ۱۲ شهریور معادل با سوم سپتامبر در استکهلم جلسهای با شرکت آقای محمد مصطفایی، به دعوت انجمن حق زن و شبکه مبارزه با خشونت ناموسی انجام شد. در این جلسه که در رابطه با پروندهی سکینهی آشتیانی و به منظور برجسته کردن این پرونده و درخواست از دولت سوئد در رابطه با برخورد با این معضل حقوق بشری برگزار شده بود، خانم آنا کونیگ یرلمیر، نمایندهی مجلس از حزب دست راستی مدرات، گولان آوچی، نمایندهی مجلس از حزب دست راستی مردم، اوا لارشون از حزب محیط زیست و برین بالتا از حزب سوسیال دموکرات، بخش زنان، شرکت جستند. لازم به توضیح است که روز ۱۹ سپتامبر روز انتخابات در سوئد است و از ماهها پیش مبارزات انتخاباتی در این کشور به شدت در جریان است. در این شرایط اکثریت احزاب از چنین گردهمآییهایی، به هر دلیلی که باشد، استقبال میکنند و فرصت را برای پرتاب کردن پای به طرف همدیگر و تبلیغات شخصی و حزبی و برجسته تر کردن برنامههای حزب خود از دست نمیدهند. در همین جلسه قرار بود نمایندهی حزب چپ، حزب مرکز و حزب ابتکار فمینیستی هم شرکت کنند که حضور نداشتند. خانمها ماریا رشیدی (انجمن حق زن) و ماریاهاگ بری (شبکه مبارزه با خشونت ناموسی ـ که با تعریف خود ایشان شبکه بزرگی است که سعی در همکاری انجمنهای زنان بر علیه خشونت ناموسی دارد) از طرف انجمنهای برگزارکننده به عنوان هماهنگکننده بحث ایفای نقش میکردند. در ابتدای جلسه اعلام شد که پرواز هواپیمای آقای مصطفایی از نروژ به استکهلم با تاخیر همراه شده و ایشان قدری دیرتر از موعد مقرر در جلسه حاضر خواهند شد. از این رو از نمایندگان احزاب مختلف خواسته شد که برنامه را بدون حضور محمد مصطفایی شروع کنند و هر کدام به توضیح برنامه حزب خود در رابطه با مسائل زنان، و نیز نظر حزب خود در مورد پروندهی سکینهی آشتیانی به طور خاص و وضعیت حقوق بشر در ایران به طور کلی پرداختند. بعد از مدت کوتاهی از شروع جلسه، آقای مصطفایی به همراه همسر و فرزندش ـ که دیروز به اسلو رسیده بودند و با وجود اینکه بعد از مدتها این خانوادهی کوچک دوباره گرد هم آمده بود، باز رنج سفری دیگر را به خود روا داشته بودند ـ به سالن وارد شدند و آقای مصطفایی در پانل جای گرفت و صحبتها ادامه پیدا کرد.
خانم گولان آوچی به مسئلهی مدارس سوئد و سکوت ایشان در مورد تبعیضی که بر تعدادی از دختران ـ عمدتا مهاجر ـ که خانوادههای ایشان به دلیل مذهب، ایشان را از فعالیتهای بدنی و ورزش و موسیقی برکنار میدارند اشاره کرد و گفت که برابری جنسیتی در مدارس باید رعایت شود و دختران یا پسران نباید به خاطر مذهب خانواده نسبت به دیگر همکلاسان خود تبعیضی را حس کنند. آنا کونیگ یرلمیر در رابطه با پروندهی سکینهی آشتیانی به مجازات سنگسار در ایران اشاره کرد و این شیوه مجازات را بربریت محض خواند و گفت که دولت باید صریحتر در این موارد موضع گیری کند. اوا لارشون با توجه به صحبتهای دیگر شرکت کنندگان در مورد بیگناه بودن سکینه آشتیانی در رابطه با اتهام زنا گفت: «به نظر من اصرار بر عدم گناهکار بودن سکینه موضوعیت ندارد، حتی اگر این اتهام صحت هم داشته باشد، نباید به این شکل مجازات شود. این مسئله یک مسئلهی خصوصی است و در آن به حق زن بربدن خود توجهی نمیشود. اگر چنین اتفاقی هم افتاده باشد و زنا صورت گرفته باشد، در چنین مواردی در دنیای متمدن زن و شوهر یا از هم جدا میشوند، یا همدیگر را میبخشند و به زندگی خود ادامه میدهند. سنگسار یا اعدام اصلا قابل درک نیست.» خانم برین بالتا در رابطه با موضعگیریهای حزبش ـ سوسیالدموکراتها، در رابطه با حمایت از جنبش زنان در ایران صحبت کرد و گفت که حزب او خود را موظف میداند که به حمایت از جنبشهای مردمی در ایران ادامه دهد. نوبت به صحبتهای آقای محمد مصطفایی رسید و خانم ماریا رشیدی انگیزهی انجمن حق زن را در رابطه با برجسته کردن موضوع سکینهی آشتیانی و مسائل زنان در ایران مطرح کرد و ضمنا گفت که خودش صحبتهای آقای مصطفایی را به سوئدی و صحبتهای دیگران را که به سوئدی انجام میشود برای ایشان به فارسی ترجمه خواهد کرد و در این زمینه «سعی خود را خواهد کرد» که ترجمهی خوبی ارائه دهد.
محمد مصطفایی در صحبتهایش به فعالیتهایش در شش سالهی اخیر اشاره کرد، به دفاع از کودکان و زنانی که به اعدام محکوم شدهاند. به اینکه در اکثر موارد به طور رایگان و بدون چشمداشت و به منظور دفاع از حقوق بشر وکالت ایشان را به عهده میگرفته و گفت که در اکثر پروندههایی که بر عهده گرفته است، حتی با همان قوانین عقب افتادهی ایران هم اگر مجریان امور به وظیفهی خود عمل میکردند در حق موکلان او نباید، حکم اعدام صادر میشد. او به مشکلاتی که در این زمینه برایش به وجود آمد و کارشکنیهای موجود برای جلوگیری از کارش اشاره کرد. به دستگیری همسر و برادر همسرش و به چگونگی خروجش از ایران و آمدنش به اسلو و پیوستن همسر و دخترش اشاره کرد. آنچه در این میانه جای تاسف بود، عدم آشنایی خانمی که ترجمه را به عهده گرفته بود به اصول ترجمه و به بیشتر کلمات تخصصی یا حتی غیرتخصصی بود. آقای محمد مصطفایی که روز قبل بعد از مدتها همسر و دخترش را باز یافته بود، این راه و این زحمت را به خود و خانواده هموار کرد و به کشوری دیگر آمد تا به آنچه سالهاست وظیفهی خود میدانست وفادار بماند. او سخن زیادی برای گفتن دارد و از فرصتهای پیش آمده برای مطرح کردن وضعیت حقوقی موکلانش به طور خاص و وضعیت بیحقوقی مردم ایران به طور عام استفاده میکند. ترجمهی درست و صحیح سخنان ِ او و رساندن کلام او به شنوندهی غیر ایرانی حاضر در سالن، و نیز رساندن کلام شنوندهگان به او در جهت دریافت پاسخی درست، اصلیترین و پراهمیتترین وظیفهای است که بر دوش کسانی است که تدارکات برنامه را به عهده گرفتند. مسئلهی حقوق بشر در ایران مسئلهی حساسی است، آقای مصطفایی فردی بسیار جدی و کوشا در امری که به عهده گرفته میباشد، چنین جلسهای با توجه به حساسیت پرونده و حساسیت وضعیت ایران، جای دارد که جدی برگزار شود و جدی گرفته شود. اما متاسفانه برگزار کنندهی ایرانی برنامه، حتی اسم آقای مصطفایی را به دفعات غلط میگفت و هر بار با شوخی و خنده از این اشتباه میگذشت. چرا ؟ ترجمهی چنین بحث تخصصی و حساسی که میباید در بیشتر موارد لغتبهلغت انجام شود، بسیار بد و بدون رعایت پرنسیپهای ترجمه انجام شد. بیشتر از یک سوم گفتههای محمد مصطفایی اصلا ترجمه نشد، مصطفایی در رابطه با بهای سنگینی که زنان فعال در ایران بابت فعالیت خود میپردازند به پروندهی بهاره هدایت، ژیلا بنی یعقوب و حکمهای سنگینی که برای ایشان صادر شده اشاره کرد، ولی مترجم اصلا از این موضوع پرید و در ترجمه حتی نامی از این زنان فعال و حکمهای ناحقی که گرفتند نیاورد. در ترجمه پروندهی شیوا نظر آهاری اتهام ایشان به عنوان محارب به غلط حکم اعدام ترجمه شد. وقتی که محمد مصطفایی از دستگیری همسر و برادر همسرش به عنوان گروگانگیری ایشان توسط حکومت یاد کرد، مترجم کلمهی گروگان را به کار نگرفت. مترجم در ترجمهی کلمات روزمره هم مشکل داشت، حضور ذهن درستی در به یاد سپردن جملات نداشت، یاد داشت برنمیداشت، و در عین حال درخواست نمیکرد که صحبتها کوتاهتر شود. بسیاری از جملات در این میانه به فنا میرفت. با چنین جوی، امید زیادی به ترجمهی اصطلاحات تخصصی باقی نبود و در بسیاری موارد حضار کلمات صحیح را به مترجم میرساندند و جلسه چون کشتی شکستهای کژ میشد و مژ میشد. در چنین بحثهایی طولانیای اگر جلسه از طرف برگزارکنندگان جدی گرفته شود، به طور معمول دو مترجم یکی برای کار و یکی به عنوان رزرو برای حوادث پیشبینی نشده در نظر گرفته میشوند تا خستگی کار، لطمهای به سخنرانی ِ سخنران نزند. اما متاسفانه در این جلسه خانم رشیدی بدون وارد بودن به اصول ترجمه، کار را شخصا به دست گرفت. خانم رشیدی بعد از جلسه با برخورد تندی به من گفت که مترجم داشتند و نیامده بود و البته اضافه کردند که اگر بد بود خودت میآمدی ترجمه میکردی. ولی در شروع جلسه از تمام کسانی که غیبت داشتند، نمایندگان احزاب، و دلیل غیبت ایشان نام برده شد، ولی از مترجم و غیبت کبرایش نامی به میان نیامد. در جلساتی چنین، اگر محتوای جلسه برای برگزارکنندگان حقیقتا حائز اهمیت باشد و به شرکتکنندگان و حضار احترام گذاشته شود، حتی اگر در مورد تدارکات جلسه سهلانگاری شده باشد، در خود جلسه از حضار دعوت میشود که کسی که امکان کمک به برگزاری بهتر جلسه در امر ترجمه را دارد، در این مورد پیش قدم شود. و من در همین جلسه هم تعداد زیادی را میشناختم که بسیار بهتر از عهدهی کار بر میآمدند ولی چنین مسئلهای هرگز مطرح نشد. اینکه شخصی حتی توانایی خود را در امری که به عهده میگیرد نشناسد و با سماجت به کار ادامه دهد، به نظر من هیچ دلیلی جز جدی نگرفتن مسئله و عدماحترام به شرکتکنندگان و حضار ندارد. اینکه ترجمهی گفتار در چنین جلسهای را با بیان «سعی خود را میکنم» پیش ببریم، تنها نمایشی است بر سهل انگاری برگزارکننده. در چنین جلسههای تعیینکنندهای «سعی خود را کردن» کافی نیست. باید کار خوب و تخصصی ارائه شود. شرکتکنندگان سالن، بیش از هفتاد نفر نبودند و شیوهی غیر جدی و آزار دهندهای که در ترجمه به کار میرفت موجب شد که بیش از بیست نفر. یعنی بیش از یک چهارم افراد در میانهی برنامه سالن را ترک کنند. یکی از این افراد دوستی بود که همراه من به این جلسه آمده بود. در قسمت پرسش حضار، من از فرصت کوتاهی که در انتهای برنامه به من دادند استفاده کردم و جلسه را مورد انتقاد قرار دادم و با تذکر اینکه بیش از یک سوم بحثها هرگز مطرح نشد و بسیاری از اصطلاحها و کلمات غلط ترجمه شد و با توچه به این که مهمان اصلی این برنامه که آقای مصطفایی بود باید تدارکات بهتری در این مورد میشد، این انتقاد را مطرح کردم که با چنین مسئلهی حساسی در چنین شرایط حساسی نباید اینطور آماتورانه برخورد شود و باید برای کار و زحمت و راه درازی که ایشان با خانواده خود طی کردهاند، احترام گذاشته میشد و در امر اجرای این برنامه جدی تر برخورد میشد. مسئولین، خانم ماریا رشیدی، مسئول ایرانی جلسه و خانم ماریاهاگ بری مسئول سوئدی جلسه وقت کم و کار فشرده و بودجهی اندک را دلیل شمردند، این در حالی است که این برنامه بیش از یک هفته بود که اکران شده بود و من شخصا دو مترجم حرفهای را میشناختم که حاضر بودند رایگان کار کنند و حتی در همان سالن هم افرادی حضور داشتند که به مراتب بهتر از عهدهی این کار بر میآمدند.
محمد مصطفایی در سخنان خود به درستی اشاره کرد که تمام زندگیاش را از دست داده است، شغل خوب و دوستان خوب و امکانات خوبی را که برای زندگی داشته پشت سر گذاشته و در خارج از کشور هم احتمالا دو ـ سه ماهی مطرح خواهد بود و جایی برایش در محافل بین المللی وجود دارد و نظرش این است که از این مدت و این موقعیت به بهترین وجه در رابطه با مطرح کردن بیحقوقی مردم ایران در سطح جهانی استفاده کند. جای تاسف است که چنین موقعیتی به این صورت از دست برود. جای تاسف است که زحمت و رنج راهی که بر دوش وکیل خوب کشورمان، مدافع بیدفاعان گذاشتیم، چنین با سهلانگاری نادیده گرفته شود. جای تاسف است که میزبانان و برگزار کنند گان ایرانی این برنامه، حتی به خود زحمت نداده بودند که اسم میهمان اصلی این برنامه را که اسم چندان پیچیدهای هم نیست ـ محمد مصطفایی ـ یاد بگیرند و بارها و بارها اسم او را غلط خواندند. و نیز جای تاسف است که بعد از گذشت بیش از بیست سال کار و فعالیت هنوز کارمان را جدی نمیگیریم و به کاری که حتی سطح آماتوری هم ندارد مباهات میکنیم. جای تاسف است که در جمع ایرانی هنوز انتقاد بیش از اینکه مورد استفاده قرار گیرد موجب آزردگی و بالا گرفتن برخوردهای شخصی میشود و به جای پذیرفتن انتقاد، از در بیمهری به منتقد بر میآیند. اما، در انتها توصیهای دوستانه به عزیزان تازه نفس دارم. ما سالهاست که در خارج از کشور با چنین برنامهریزیهایی دست به گریبانیم، جدی نگرفتن کار خود و احترام نگذاشتن به کار دیگران از طرف برنامهگذاران، اکثریت ایرانیان خارج از کشور را از برنامههایی اینچنین گریزان کرده است و چند بار شرکت در برنامههای اینچنین از طرف افرادی غیر ایرانی که نسبت به مسائل ایران بیتفاوت نیستند، موجب شده که اینگونه برنامهها از طرف دوستان غیر ایرانی جدی گرفته نشود. شما این امکان را دارید که سطح کار را بالا نگاه دارید. شما که به سخنرانی در کشورهای مختلف ـ و بهخصوص کشورهایی که به زبان آن آشنایی ندارید ـ مثل سوئد یا فرانسه یا... ـ میروید، سخت گیرتر برخورد کنید و مترجم خوب و حرفهای برای ترجمهی حرفهایتان درخواست کنید. از برنامه گذاران بخواهید که برای کار شما و وقتی که صرف میکنید ارزش قائل شوند و سهل انگاری نکنند. البته من در ناموفق بودن این برنامه، نه سخنران که میزبانان و برنامهگذاران را تنها عامل میدانم. اما از آنجا که ما بعد از گذشت بیش از بیست سال همچنان «آماتورهای ابدی»1 باقی مانده ایم و عادت کردهایم که در قبال کاری ناموفق توقع تشکر و قدردانی هم داشته باشیم و از انتقاد میرنجیم و برخوردها را خصوصی برداشت میکنیم، شاید تلاشهای نسل جدید مهاجر، خون تازهای در رگهای این «خفتهی چند»2 به جریان اندازد و جان تازهای در روح او بدمد. ۱- آماتورهای ابدی، اصطلاحی بود که شاعر خوب کشورمان، اسمائیل خویی در قبال توجیهات همیشگی برنامه گذاران نشستها و جلسات سیاسی به کار برد. ۲- کلماتی از شعر « میتراود مهتاب» نیما یوشیج: غم این خفتهی چند، خواب در چشم ترم میشکند. عنوان مطلب نام فیلمی از صوفیا کاپولا، محصول سال ۲۰۰۳ «Lost in translation» گمشده در ترجمه، |
نظرهای خوانندگان
آماتورهای ابدی طلب کار هم می شوند انگار تخم دوزرده می گذارند، جلسات سیاسی و فرهنگی را با یک جلسه مهمانی فامیلی عوضی می گیرند و خود مجری و مدیر و سخنران و مترجم یکجا نیز می شوند.
-- رحمان جوانمردی ، Sep 4, 2010 در ساعت 04:43 PMگزارش بسیار خوبی بود، کاش از گزارش شما نسیمی هم بر آنها بوزد.
واعظ غیرمتعظ نباشیم. آیا واکنش نگارنده به انتقاد منصفانه اینچنین است: «جای تاسف است که در جمع ایرانی هنوز انتقاد بیش از اینکه مورد استفاده قرار گیرد موجب آزردگی و بالا گرفتن برخوردهای شخصی میشود و به جای پذیرفتن انتقاد، از در بیمهری به منتقد بر میآیند.»
-- رهگذر ، Sep 5, 2010 در ساعت 04:43 PMحمله به منتقدین با اسامی مستعار متعدد در محیط مجازی با ادعای بالا منافات دارد.
یک خبری خوندم در گاردین، که بسیار عجیب بود. خواستم ببینم گزارشگر این گزارش نظری در موردش داره یا نه. در مورد اقای مصطفایی و سکینه محمدی. منظورم این گزارشه.
http://www.guardian.co.uk/world/2010/sep/04/sakineh-mohammadi-ashtiani-lashes-photograph
گاردین نوشته که ایران خانم محمدی آشتیانی رو به ۹۹ ضربه شلاق محکوم کرده، به این علت که عکس بی حجابی از خود رو در اختیار یک روزنامه (تایمز لندن) قرار داده و این مصداق کار خلاف عفت عمومی و ترویج فساد تشخیص داده شده. اما ظاهرا اصلا عکس مربوطه عکس خانم آشتیانی نبوده بلکه مال شخص دیگری بوده و روزنامهء تایمز هم در توضیحی این اشتباه رو پذیرفته و پوزش خواسته. اما نکتهء عجیب اینجاست. به نقل از گاردین: «روزنامهء تایمز در پوزشنامهء خود که روز جمعه چاپ شده، اعلام کرده است که عکس مربوطه توسط محمد مصطفایی به تایمز داده شده و آقای مصطفایی ادعا کرده که این عکس توسط سجاد، پسر سکینه آشتیانی، به او داده شده است -- سجاد هم این ادعا را تکذیب کرده است. سجاد همین طور در یک نامهء سرگشاده مقامات قضایی ایران را متهم کرده که از این عکس اشتباهی به عنوان بهانهای برای افزایش اذیت و آزار خانم آشتیانی استفاده کرده اند.»
در ضمن گاردین مینویسد «سجاد از آقای محمد مصطفایی تقاضا کرده که لطفا در مورد پروندهء مادرش و مرگ پدرش اظهار نظر دیگری نکند.»
این قسمت آخر به خودی خود شاید خیلی عجیب نباشد، چون ممکن است پسر تحت فشار مقامات زورگوی ایران مجبور به این درخواست شده باشد. و این امر سابقه داری است. اما چرا تایمز و سجاد میگویند که عکس اشتباهی است و متعلق به سکینه نیست، اما آقای مصطفایی (و مقامات جمهوری اسلامی) مدعی اند متعلق به سکینه است؟؟
-- شروین ، Sep 5, 2010 در ساعت 04:43 PMامیدوارم ما خودمان را بیشتر از اینها جدی بگیریم و انتظار نداشته باشیم که قبل از آن دیگران ما را جدی بگیرند.
-- احسان ، Sep 5, 2010 در ساعت 04:43 PMگزارش خیلی خوبی بود و نقدی به جا
-- بدون نام ، Sep 5, 2010 در ساعت 04:43 PMمرسی مهشید برا تهیه و انتشار گزارش خواندنی.
-- فرهنگ ، Sep 5, 2010 در ساعت 04:43 PMتنگ نظری و حسادت زنانه تان را کنار بگذاريد.
-- minoo ، Sep 5, 2010 در ساعت 04:43 PMخسته نباشی مهشید جان
-- بدون نام ، Sep 5, 2010 در ساعت 04:43 PMاین که مطرح کردی معضل جدی ای هست و واقعا باید بهش پرداخته شه
سلام.
با تشكر از همه ی دست اندر كارانی كه جلسه ی آن شب را تدارك ديدند و تشكر از خانم راستی برای گزارششان.
من هم در اين جلسه شركت داشتم و با بسياري از انتقادات وارده موافقم اما نحوه ی انتقاد به همان روش سنگساری ست كه قضات جمهوری اسلامي برای خانم سكينه آشتيانی تدارك چيدند.
-- سلام ، Sep 5, 2010 در ساعت 04:43 PMاين روش تنبيهی و تحقيری نه رشد دهنده است، نه تصحيح كننده. اگر واقعا قصد ما بهبود نقصانهاست از روشهای سازنده می توان مدد جست
با تاسف هنوز شیوه برخورد با انتقاد را در نیافته ایم هنوز برنامه های اینگونه را پنلی برای مطرح کردن شخص خودمام میدانیم تا موضوعی به این مهمی. ایکاش از کشورهای میزبانمان کمی برخورد حرفه ای و غیر شخصی را نیز بیاموزیم. با سپاس از این گزارش تا شاید تلنگری باشد برای برنامه های حرفه ای نه شخصی و نمایشی.
-- Ali ، Sep 5, 2010 در ساعت 04:43 PMگزارش بسيار خوبي بود مهشيد عزيز. متأسف شدم از به هدر رفتن وقت و تلاش يك مجموعه كه با غرور و بيتجربگي پايمال شد در حاليكه با استفاده از تجارب ديگران و همچنين ياري طلبيدن از دوستاني كه هميشه آماده كمك هستند ميشد از امكان ايجاد شده نهايت استفاده را برد.
-- Eli ، Sep 5, 2010 در ساعت 04:43 PMYes, right on the point. After all these years and all kinds of Political and cultural conferences or gathering or meetings, still most amateur programs are offered. This is painful when these amateurs try to manage serious issues. ….. They repeat the same meeting or conferences without presenting any clear objectives. Even if they announce any objectives, they never evaluate their methods and how far they have to go to reach their objectives…. What I wrote especially applies to so call revolution generation….. who unfortunately work immaturely both inside the country and outside the country.
Hey, by the way, you are lucky that you are not accused of being IRI’s agent after your critique.
-- Rahgozar -e Shirazi ، Sep 6, 2010 در ساعت 04:43 PMمایلم اعلام نمایم که بدلایلی بجز در وبلاگ خودم در این موضوع اظهار نظر نمی کنم
و اگر هم اظهار نظری بکنم هرگز بدون اعلام نام انسان سکولار و ارائه ی آدرس وبلاگ نخواهد بود .
مگر مدیر وبلاگ مقصد خود نام مرا حذف کند.
دوست نداشتم کامنت کسی از طرف من فرض شود
-- انسان سکولار ، Sep 7, 2010 در ساعت 04:43 PMAz khanome mahshid besyar mamnonam baraye sedaghat va poshtkari ke darand va besyar hoshyarane dar bahs ha sherkat mikonand va enteghadeshan kamelan be ja va lazem bod ke kanome Rashidi motevajeh bashand ke bar gozariye in jalesat kare har kasi nist va be danesh va tabahore lazem niyaz hast va man moteasefam ke be in shekl bargozar shod va ma hamishe chon ba ham rodarvasi darim hazineh ash ro ba abero rizi az dast midahim,,,,,chizi ke in dodostan baladan Lajbazi hast afsom barye in nazanin aghaye Mohamad Mostafaii ghabole zahmat kardand va ba in khstegiye rah be in daavat javab dadand, khnome rashidi ghabol konid ke in kare shoma nist amokhtan honar ast
-- vahid ، Sep 7, 2010 در ساعت 04:43 PM