این داستان تلخ همیشه روزگار ما ایرانی هاست...
داستان تلخ نجاتمون بدست رستم، انتظار آمدن گودو، ...
حالا وای به حال ما اگه همه قهرمانامون خودشون دربند باشند...

جالبه وضعيت دربند از وضعيت منجي خيلي بهتره.فقط کافيه ابزار رو بگيره و خودشو آزاد کنه.ولي نمي خواد خودش کاري انجام بده ميخواد نجات داده بشه توسط کس ديگه.جالبتر اينکه انگار داره به منجيش افتخار ميده که اجازه داده آزادش کنه.منجي بخت برگشته حتي با اين حال هم تمام هدفش آزادي اونه.ولي حيف که کاري از دستش برنمياد و حيفتر اينکه اون دربند از خود متشکر هيچوقت نمي فهمه که بهترين منجي خودشه اگه فقط بتونه همت کنه.

نجات دهنده در گور خفته است
و خاک، خاک پذیرنده
اشارتی ست به آرامش (فروغ)

کی دستش برای نجات دیگری باز تره؟ کی آماده ایثاره؟

مشايى و احمدى نژاد هستند نه؟

اطاعت از مرد ایستاده حماقت نیست؟

به نظر من، در مقیاس ایران، این انتظار اصلاح طلبان در بند از مردم در یوغ است؛ و در مقیاس جهانی، انتظار طبقه ی متوسط برای رهایی دادن آنها از طبقه ی مرفه با فداکاری و قهرمانی طبقه ی فقیر و زحمتکش است.

زیبا بود.

آقای نوری زاد عزیز و شجاع( نه بخاطر نامه هایت به رهبر بلکه به خاطر تغییر خیمه ات از لشگر یزید به سپاه حق) همه مانند شما سعدتمند نمی شوند که مسیرشان را از خر دجال عوض کنند . نه تنها رییس قوه ی قضاییه بلکه خود سید علی هم گوش به فرمان مافیای نظامی امیتی شده و اگر ذوب شدگان در ولایت و مخالفان ولایت این را می فهمیدند تغییرات بزرگی در آینده ی ایرن اتفق می افتاد

mana nabeghe ast

داستان تکراری آزادی بردگان . اسپارتاکوس های قلابی فریاد می زنند ، ما را می شورانند به پیش به جلو ... بر سزار و قیصرها بتازید . بسوزانید .. بکشید .
اما تا به خود بیاییم این نام اسپارتاکوس است که رها می شود در زمانه و کسی بندهای ما را کشته شدن و از نو به اسارت گرفته شدن ما را نمی بیند فقط کشته شدن اسپارتاکوس را می بینند و او را تحسین می کنند .
ما بردگان ، با نهیب رهبران مان ، آنها را آزاد می کنیم و خود گرفتار قیصر دیگری می شویم که خود از بند رهایش کردیم . تبعید خمینی و مشت های گره کرده ی پدران و مادران مان .. گورستان ها که آباد شد او می آید . همان نجات دهنده .. همان دربند که قرار بود بند از ایرانیان بگشاید! اما ... دریغ که کسی از این گذشته استمراری پند نمی گیرد در امروز !
مانا . دیدگانت پرسوتر شده ، چه خوب داری ما را به تصویر می کشی ؟

حرف بر سر ریاست است....

به نظر من انتظار بیش از حد برخی از ما سبزهای تندرو از موسوی و کروبی است.مرتب غر می زنیم که چرا محافظه کاری می کنند و کار را تمام نمی کنند.ولی باز هم دوست داریم دیگران خونش را بدهند و شکنجه اش را بکشند و ما پیروزمندانه وارد شویم و پزش را بدهیم.

پارادوکس نجات رژیم بدست مخالفانش!

من سر در نیاوردم از این یکی !
منظور چیه ؟

فکر میکنم منظور اینه که رژیم اسلامی در برابر گرفتاریهائی که خود در دنیا برایش بوجود آورده دائمأ از مردم خرج میکنه و مردم را در برابر دنیا قرار میده تا از مسائل خارجی فرار کنه. مثلأ میگه
این تحریمها در مردم ما اثری ندارند.
مردم ما تسلیم خواست شما نمیشوند.
مردم ما در برابر شما خواهند ایستاد.
مردم ما ....
و سعی دارد با تهیج مردم و قرار دادن آنها در مقابل خارج از مشکلات خود بگریزد.

جناب نیستانی ..... آفرین .... فکر کنم این یک نقطه عطف درکاریکاتور های مطبوعاتی ایران است ......

تو کی هستی؟

بدبخت ملتی که قهرمان ندارد و بدبخت تر از آن ملتی است که محتاج قهرمان است...