جشن تولد فرزند محمد مصطفایی امروز است. تولدت مبارک عزیزم.

برداشت من این بود:
احمد قابل: همه‏ ملت به قید وثیقه آزادند.

مانا خودت مخصوصا بچه را متعجب و در حال نشان دادن قاب (طناب دار)کشیدی و والدینش را سرخوش و بیخیال یا این فقط تصور منه!یعنی بچه نسبت به اوضاع اطرافش آگاهتر است.
------------------------------
مانا: بله عمدی است

این طفل شیرخوار خوب تناقض حال والدینش را با شور و رنگ محیط نشان میدهد کودکان نمیتوانند نقش بازی کنند!به عبارتی:
همه چی آرومه من چقد! خوشبختم....

. . .

کارتونت چنان غمي تو دلم انداخت که حد نداره.اين دوميش بود.اوليش امشب اخبار مربوط به محمد مصطفايي بود.به هيچکي توهين نمي کنم.خودمو مي گم نميدونم چرا اينقدر بي غيرت شدم.فکر نکنم بي غيرت تر از من تو دنيا وجود داشته باشه.بهترين هموطنام يا زندانن يا فرار کردن از ترس جونشون.من اينجا راحت نشستم حداکثر کارم اينه مثل امشب يکم حرص بخورم.

دوستان .... رفقا ....بی خیالی پدران و مادران ما درسی سال گذشت وارد مرحله خطر ناک خود شده .... جناب مانا ناخودآگاه شما درست حس کرده .... خطر جنگ جدی است .... افق بسیار تاریک است وطرفین عملا یکدیگر را به استفاده از سلاح های هسته ای تهدید میکنند.....

چه آغازی؟
چه انجامی؟
چه باید بود و باید شد در این گرداب وحشت زا؟
چه امیدی؟
چه پیغامی؟
کدامین قصه شیرین برای کودک فردا؟
زمین از غصه می میرد ، گل از باد زمستانی...
شعور شعر ناپیدا در این مرداب انسانی!
همه جا سایه وحشت ، همه جا چکمه قدرت
گلوی هر قناری را بریدند از سر نفرت...
به جای رستن گل ها به باغ سبز انسانی
شکفته بوته آتش ، نشسته جغد ویرانی
نشسته جغد ویرانی...
چه آغازی؟
چه انجامی؟
چه باید بود و باید شد در این گرداب وحشت زا؟
به تکرار غم نیما :
کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را؟
کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را؟
به کجای این شب تیره ...

یک روز خوب(تنگ) و فردائی خوب تر(تنگ تر) !

ازین قابها فقط تو ایران میفروشن.
دوستان اونوری اگه خواستن, سه سوت آماده میشه!
تنها محصول اورجینال نظام!

ازین قابها فقط تو ایران میفروشن.
دوستان اونوری اگه خواستن, سه سوت آماده میشه!
تنها محصول اورجینال نظام!

...
چه آغازی؟
چه انجامی؟
چه باید بود و باید شد در این گرداب وحشت زا؟
در این گرداب وحشت زا...
که می گوید؟ که می گوید جهانی اینچنین زیباست؟!
جهانی اینچنین رسوا ؛ کجا شایسته رویاست؟
چه آغازی؟
چه انجامی؟
چه امیدی؟
چه پیغامی؟
سوالی مانده بر لبها ، که می پرسم من از دنیا :
به تکرار غم نیما ؛
کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را؟
کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را؟
کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را؟
کجای این شب تیره ...

و چه دردی که نمایندگان خدا بر روی زمین تنها به فکر تحدید حقوق آدمیانند و گرفتن جان آنها. این مهمترین رسالت آنهاست؟