تاریخ انتشار: ۲۰ دی ۱۳۸۷ • چاپ کنید    

ماده سوم

اعلامیه حقوق بشر مانا نیستانی ماده سوم

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

در گفتار آزاد اما در عمل ... !

-- ارسطو ، Jan 9, 2009

راستی در کار قبلی شخصی گفته بود این همه تعبیر به خاطر ضعف کار هست. ولی به عقیده من زمانی پیش میاد که افراد تعبیر های گوناگون از کارها میکنند چه خوبه که افراد تعبیراشون رو بیان میکنن تا از زاویه ی دید آنها هم بتونیم کار رو درک کنیم

-- ارسطو ، Jan 9, 2009

یاد رمان 1994 اورول افتادم: اسم وزارت شکنجه رو گذاشته بودن وزارت عشق!

-- غزاله ، Jan 9, 2009

من نگويم که مرا از قفس آزاد کنيد؛
قفسم برده به کوهي و درش باز کنيد!

-- منصوري زاده ، Jan 9, 2009

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی دل من شاد کنید

احتمالاً فرد عنقریب مرحوم‌شونده، تاوان خواندن این شعر را پس می‌دهد!

-- اشکان ، Jan 9, 2009

جمهوری ضد اسلامی قرار بود ازادی به ارمغان بیاره ولی نتیجه اش این تصویر شد و ما ایرانی ها چه خوش خیال بودیم که از چاله به چاه افتادیم.

-- ساسان ، Jan 9, 2009

یادآوری جورج اورول کاملاً به جا بود. نمی دانم چرا ولی یاد این جمله از کامو افتادم:
«کدام یک را ترجیح می‌دهی: آنکه نان‌ات می‌دهد و آزادی‌‌ات می‌گیرد یا آنکه نان‌ات می‌بُرد و آزادی‌ات می‌دهد؟»

-- مازیار ، Jan 9, 2009

همیشه از این نقطه به بعد آدم ها خودشون رو نشون می دن! نقطه ای که باید بین آزادی و زندگی یکی رو انتخاب کرد!
و ما غالبا زندگی رو انتخاب می کنیم! بچه تر که بودم می گفتم باید آزادی رو انتخاب کرد، ولی الان که بیشتر مردم جامعه رو می بینم، نمی دونم کدوم انتخاب درسته!
شاید راه سومی وجود داره!

-- امید (بغل دستی) ، Jan 10, 2009

مانا مرسی از این که آدم رو به فکر فرو می بری!!!

-- امید (بغل دستی) ، Jan 10, 2009

راه سوم بدست اوردن ترکیبی هر چند ناقص از هر دوس ... محافظه کارانس ولی مجال اینو میده که با اگاهی برای ازادی بجنگیم نه از سر جهل انسان اسارت کشیده که پایانی جز فدا شدن نداره و نتیجشم خیلی دیر بدست میاد...بازم قضاوت سخته نمیدونم!

-- غزاله ، Jan 10, 2009

"جمهوری ضد اسلامی قرار بود ازادی به ارمغان بیاره ولی نتیجه اش این تصویر شد و ما ایرانی ها چه خوش خیال بودیم که از چاله به چاه افتادیم.
-- ساسان"

ما هم که خوش خیال نبودیم و از اولش می دونستیم چه خبره همین بلا سرمون اومد!

-- بی نام ، Jan 11, 2009

1984 البته نه 1994 غزاله عزیز

-- meyami ، Jan 11, 2009

آن ابر سومي پايين خيلي خوب افتاده. شبيه سفينه شده اگر دقت كنيد. نه خوشم آمد.
-------------------------------------
ممنونم. مال کیفیت فیلم عکاسیه

-- اديب ، Jan 11, 2009

این ورژن جدیدشه! بابا اشتباه چاپی بود(:

-- غزاله ، Jan 11, 2009

غزاله جان به قولِ "بنجامين فراكلين":
«هر جامعه اي كه قسمتي از آزادي اش را براي بدست آوردن كمي امنيت از دست بدهد لياقت هيچ كدام را نخواهد داشت و هر دو را از دست خواهد داد.»

-- رامين ، Jan 12, 2009

یه بلایی سرمون اومده که قفس رو به آزادی ترجیح می دیم

-- یک عاشقانه آرام ، Jan 12, 2009

مثل مرغی که از قفس درش میارن. نه تا الان دوستش داشتن که نگهش داشتن، نه الان میخوان بهش حال بدن که درش آوردن.
آقا مانا! از اینکه فکر می کنی و بعد می کشی بی نهایت باهات حال می کنم.
---------------------------------
ممنونم شما لطف دارید دوست من. اما فکر نکنم هیچ کس اول بکشد بعد فکر کند.

-- مهدی ، Jan 12, 2009

چرا آقا مانا، اگه به کارای بعضی از همکارات دقت کنی متوجه میشی که نمیان از اول بر مبنای یک فکر یا ایده طرح بکشن، یعنی اینطوری نیست که بگن من میخوام این حرف رو تو کارتونم بزنم. اکثرا اینجورین که یه چیزی که به ذهنشون رسید رو میکشن، بعد اگه مفهوم خوبی داشت یا معنی بدی نداشت منتشرش میکنن.
البته اگه بخوام صادق باشم، من یه کم به طرز خبیثانه ای بدجنسم، ولی خداییش بعضی از کارتونای همکاراتون انقدر بی فکر و سطحیه که آدم برداشت دیگه ای جز اینکه گفتم نمیتونه بکنه
--------------------------------
به هر حال همه ما مجموعه ای از کارهای ضعیف، خوب و متوسط داریم. گاهی یک ایده کارتونی ذهن مان را قلقلک می دهد بی آنکه به لایه های پنهان ترش فکر کرده باشیم که این به معنای سلب لایه های پنهان از اثر نیست، قرار نیست همه چیز در خودآگاه اتفاق بیفتد. ممنونم

-- مهدی ، Jan 13, 2009

به هر حال من خوشحالم که شما همه ی کارهای خوب، متوسط و ضعیفتون هم از متوسط کارهایی که این روزها میبینم، بهتره (بی تعارف و صادقانه گفتم)

-- مهدی ، Jan 14, 2009

اصل:
جهت ثبت در آرشيو قوانين ملل

رونوشت:
به جاذبه زمين جهت اطلاع

-- آرش ، Jan 19, 2009

فقط به عنوان «شوخی» قشنگه...
اگر این کارتون را جدی بگیریم باید تمام توانایی های مردم برای مطالبه حقوق خود را نفی کنیم.
نه حاکمان «اینقدر قوی» هستند و نه مردم «اینقدر ضعیف» که مجبور باشیم اینطور صفر و یکی قضاوت کنیم.
به نظر من ، مردم و حاکمان ، یکدیگر را «تربیت» میکنند. هر گاه یکی شان ، یک قدم عقب بگذارد، دیگری یک قدم جلو می آید.
در غرب که مظهر آزادی و حقوق مردم است. شاید هزاران تصمیم اشتباه گرفته شود و صدای کسی درنیاید ، اما به محض آنکه زمزمه یک تصمیم خدشه دار کننده حقوق و آزادیهای مردم بگوش برسد، ناگهان سندیکاها اعتصاب به راه می اندازند، حمل و نقل متوقف میشود مردم به خیابانها میریزند و کشور فلج میشود. آنگاه دولت ناچار به عقب نشینی است.
اگر قفسی تشکیل شده ، قبل از آنکه قفس فیزیکی ساخته شود، این قفس در ذهن مردم پرورش داده شده است. اگر مردم سلطه را قبول کنند ممکن است کار تا آنجا پیش رود که حاکمان بخواهند :
- بیمارستانها و دانشگاهها را مردانه زنانه کنند،
- بگویند بجای «قند» باید آنچه ما میگوییم بخورید (مثلا خرما بخورید)
- بگویند باید آنچه ما میخواهیم ببینید و بشنوید (رادیو ، تلویزیون ، مطبوعات ممنوع) و بگویید
- و بدتر از همه، بگویند: باید آنطور که ما میخواهیم فکر کنید و اعتقاد داشته باشید
این روند تا آنجا پیش خواهد رفت که مردم «تحملش» کنند. خیلی خطرناک است که این روند به تدریج باشد که در سی سال گذشته ما چنین بود.
میگویند اگر قورباغه ای را درون ظرف آب گرمی بیندازید، بلافاصله می پرد. اما اگر آن را درون ظرف آب معمولی بگذارید و روی شعله قرارش دهید، این قورباغه خواهد پخت! و دم نخواهد زد!
حکایت مردم ایران نیز حکایت آن قورباغه است که سی سال زجر کشید و تحمل کرد اما در انتخابات اخیر کارد را به استخوانش فرو بردند. حالا بیدار شده و نه تنها رأی خود را میخواهد بلکه به خیلی چیزهایی که سالها پیش آنها را پذیرفته بود اعتراض دارد. به نظر نمیرسد این قفس ضعیف بتواند این اراده قوی را دربند نگه دارد.

من تصویر بعدی این کارتون را اینگونه پیشنهاد میکنم: ...
ملت دربند ، لگد محکمی به ساق پای «حاکم ظالم» میزند و با یک حرکت زیبا ، خود را نجات میدهد.
حاکم که همین جوری هم در لبه پرتگاه ایستاده ، همراه با قفس به پایین پرت میشود.

-- ایرانی ، Dec 13, 2009

به نظر شما عمدی بوده یا سهوی ؟ ...
که اول «آزادی» را آورده اند و بعد «حق حیات» را . آیا واقعأ زندگی بدون آزادی به درد نمیخورد؟
به نظر شما «امنیت شخصی» یعنی چه ؟
یعنی داشتن بادی گارد ؟ (محافظ شخصی)
یعنی کسی حق ندارد شما را بدون حکم قضایی از داخل خانه تان بازداشت کند و ببرد؟
یعنی کسی حق ندارد شما را بخاطر «کامنت نویسی» در اینترنت از تحصیل در دانشگاه محروم کند؟
به نظر شما «امنیت شخصی» به کدام یک از مصادیق : «امنیت اجتماعی» ، «امنیت اقتصادی» و امنیت های دیگر بر میگردد؟ و اصولا «امنیت» یــــــعنـــــــی چه ؟
اگر مایلید، با کامنتهای شما این بحث را ادامه دهیم.

-- ایرانی ، Dec 13, 2009

متن انگلیسی این ماده : ...
(از سایت سازمان ملل)
Everyone has the right to life, liberty and security of person.
برگردان پارسی مورد تایید سازمان ملل: (از سایت سازمان ملل) . لینکها در ماده 1
«هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.»

دوستان توجه دارید که مانا در اینجا یک متن حقوقی منتشر نکرده است. ایده اصلی را بیان کرده و بعد هم پیرامون شرایطی جاری جهان که برخلاف این گونه اعلامیه ها است ، تصویر سازی کرده است.
استفاده ما هم از این تصاویر آنست که ضمن تماشای یک کار زیبا، با هم بحث کنیم و مطلب را جا بیندازیم.
با تشکر از مانا

-- ایرانی ، Dec 13, 2009

از چاله به چاه

-- هادی ، Jul 19, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)