رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۷

عاشقانه پنجم

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

از قرار عاشقانه اش بیشتر می شود و خودکشانه اش کمتر.

-- یگانه ، Mar 14, 2008 در ساعت 01:01 PM

فوق العاده است!

-- حمید ، Mar 15, 2008 در ساعت 01:01 PM

توی یک دیوار سنگی
دو تا پنجره اسیرن
دو تا خسته دو تا تنها
یکیشون تو یکیشون من
دیوار از سنگ سیاه
سنگ سرد و سخت خارا
زده قفل بی صدایی
به لبای خسته ی ما
نمی تونیم که بجنبیم
زیر سنگینی دیوار
همه ی عشق من و تو
قصه هست قصه ی دیوار

-- رامین ، Mar 15, 2008 در ساعت 01:01 PM

Is that us?and our life?i think so.

-- mahta ، Mar 15, 2008 در ساعت 01:01 PM

وسط گفتگویی فرود میای و تنها چیزی که می شنوی صدای دو تا زندانیه که از سوراخ های ریز دیوار ضخیم جداییشون برای همدیگه نجوا می کنن...و تنها عبارتی که برای هم می گن اینه "S'il vous plait, aidez moi"...شبحی از انگشتاشون منشا می گیره و به دیوار می پیونده تا در سمتی دیگه جان تنهایی را در آغوش بگیره...اما امان از سرسختی و سماجت مولکولهای فاصله که این راه را ابدیتی می کنند...

-- شوخ خولیو لامارکی ، Mar 18, 2008 در ساعت 01:01 PM

اگر عشق وجود داشته باشد ديوارها نميتوانند فاصله ايجاد كنند.

-- شاه شمشاد قدان ، Mar 21, 2008 در ساعت 01:01 PM

ایران

-- بدون نام ، Apr 10, 2008 در ساعت 01:01 PM

می گما آقای نیستانی شما درس نمی دی که من بعد این کنکور لامسب بیام شاگرد شما ببشم؟؟؟؟؟بابا خیلی باحالی دمت گرم...

-- ارغوان ، Apr 24, 2008 در ساعت 01:01 PM

hala nagoftid kelas darid ya na?!?!?!
----------------------------------------------
کارتونیست: باور کنید گفتم! در حال حاضر ایران نیستم. اگر کمکی از من ساخته است اینترنتی انجام بدهم

-- arghavan ، Apr 27, 2008 در ساعت 01:01 PM

eee.....che bad....pas bebakhshid!!!!.....akhey......omidvaram ye rooz berese ke bebinametoon......be omid e didar...

:'> :-* :-)

shad bashi manaye aziz

-- ارغوان ، May 6, 2008 در ساعت 01:01 PM

اوه....وای...معذرت می خوام...چه بد شد....:(

امیدوارم اون روز زود برسه که شما برگردی و من بتونم ببینمتون.....به امید دیدار

همیشه شاد باشید مانای عزیز.
:"> :-)

-- ارغوان ، May 6, 2008 در ساعت 01:01 PM