رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۴ تیر ۱۳۸۶
ما و غرب، بخش پنجم: گفت‌وگو با سلیمی‌ نمین، روزنامه‌نگار و پژوهشگر

نگاه‌ مردم‌ غرب‌ متاثر از تبلیغات‌ غربی‌ها است

مجتبا پورمحسن

عباس سلیمی نمین ترجیح می‌دهد بیش از آنکه به ارتباط ایرانی‌ها و غربی‌ها بپردازد، نگاه
‌غربی‌ها به ما را به نقد بکشد. سلیمی نمین که مدتی سردبیر کیهان فرهنگی و در مقطعی سردبیر تهران تایمز بود هم اکنون مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران است. گفت‌وگوی رادیو زمانه را با این روزنامه‌نگار و پژوهشگر از «اینجا» بشنوید و متن آن‌را در زیر بخوانید:


نگاه‌ غربی‌ها از دیدگاه‌ شما نسبت‌ به‌ ایرانی‌ها چگونه‌ است؟
ما یک‌ غرب‌ واحد در برابر خود نمی‌بینیم. ما با یک‌ دسته‌ از دول‌ غربی‌ مواجه‌ایم‌ که‌ طعم‌ روابط‌ ناسالم‌ و روابط‌ سلطه‌‌جویانه‌ را چشیده‌اند و منافع‌ نامشروع‌ حداکثری‌ را از طریق‌ سلطه‌ بر کشورهایی‌ مثل‌ ایران‌ به‌ دست‌ آورده‌اند.

یک‌ دسته‌ از دول‌ غربی‌ هم‌ هستند که‌ حداقل‌ سابقه‌ی‌ سلطه‌ بر کشورهای‌ خاورمیانه‌ را ندارند و شاید این‌ سابقه‌ را در آفریقا داشته‌اند. اما نسبت‌ به‌ خاورمیانه‌ نگاه‌ دول‌ دسته‌ اول‌ را ندارند. یک‌ دسته‌ از دول‌ هم‌ هستند که‌ در هیچ‌ نقطه‌ از جهان‌ سابقه‌ سلطه‌ نداشته‌اند ولی‌ یک‌ نوع‌ سابقه‌ی‌ نژادپرستانه‌ و نگاه‌ خودبزرگ‌بینانه‌ نسبت‌ به‌ سایر کشورها دارند. یعنی‌ این‌ نگاه که‌ ما در میان‌ دول‌ غربی‌ شاهدیم‌، در همه‌ آنها تقریبا عمومیت‌ دارد. بنابراین‌ تصور من‌ این‌ است‌ که‌ ما با سه‌ نوع‌ نگاه‌ در غرب‌ مواجه‌ایم. نگاه‌ اولیه‌ نگاهی‌ خصمانه‌ است‌ که‌ همواره‌ روابط‌ را به‌ سلطه‌ تبدیل‌ می‌کند. نگاه‌ دوم‌ اگر فرصت‌ پیدا کند چنین‌ نگاهی‌ را خواهد داشت‌ و در نگاه‌ سوم‌ هم‌ می‌توانیم‌ نگاه‌ نژادپرستانه‌ را تاویل‌ و تشریح‌ کنیم‌ که‌ زمان‌ نژادپرستی‌ سپری شده‌ و می‌شود روابط‌ منطقی‌ متقابلی‌ داشت‌ که‌ تامین‌ کننده‌ منافع‌ هر دو طرف‌ باشد.

این‌ مسایلی‌ که‌ مطرح‌ کردید شامل‌ نگاه‌ حکومت‌های‌ غربی‌ به‌ ایران‌ است‌ یا نگاه‌ مردم‌ غرب‌ به‌ ایران؟
خیر. نگاه‌ هیات‌های‌ حاکمه‌ است.

نظر من‌ ولی‌ بیشتر روی‌ مردم‌ غرب‌ است.
نگاه‌ مردم‌ غرب‌ عمدتا متاثر از تبلیغات‌ غربی‌ها است. من‌ فکر می‌کنم‌ تا آن‌جایی‌ که‌ روابط‌ بین‌ ملت‌ها در اختیار جناح‌های‌ حاکم‌ است‌ نگاه‌ها را هم‌ همان‌ها تنظیم‌ می‌کنند. اما در جایی‌ که‌ ارتباط‌ مستقیم‌ بین‌ ملت‌ها تنظیم‌ می‌شود، خیر، نگاه‌ مستقلی‌ هم‌ شکل‌ می‌گیرد. متاسفانه‌ آن‌ نگاه‌ مستقل‌ در اثر سلطه‌ی‌ رسانه‌ای‌ جریانات‌ سرمایه‌داری‌ حاکم‌ در غرب‌ کمتر در غرب‌ به‌ وجود آمده‌ است‌ و عمدتا متاثر از تجمع‌ سرمایه‌ و ابزارهای‌ رسانه‌ای‌ است‌ که‌ در اختیار کمپانی‌ها و جناح‌ سرمایه‌داری‌ حاکم‌ بر دول‌ غربی‌ است.

پس‌ اعتقاد دارید که‌ غربی‌ها نگاه‌ درست‌ و علمی‌ به‌ ایرانی‌ها ندارند.
خیر، متاسفانه‌ بلکه‌ تحت‌ تاثیر تبلیغات‌ هستند در بخشی‌ از کشورهای‌ غربی‌ که‌ بسیار فاجعه‌ آمیز است. ملت‌ آمریکا به‌ شدت‌ تحت‌ تاثیر تبلیغات‌ هستند. این‌ مساله‌ در آثار مایکل‌ مور هم‌ دیده‌ می‌شود که‌ آمریکایی‌ها را تا چه‌ حد متاثر از تبلیغات‌ هیات‌ حاکمه‌ می‌داند. و از این‌ طریق‌ ملت‌ آمریکا را ملتی‌ بسیار خرافی‌ و همواره‌ در ترس‌ نگه‌ داشته‌ شده‌ می‌داند. بنابراین‌ نقش‌ انحصارات‌ اقتصادی‌ در غرب‌ در شکل‌‌دهی‌ نگاه‌ غربی‌ها به‌ ملت‌ ایران‌ و سایر ملت‌ها تاثیرگذار و تعیین‌ کننده‌ است. خیلی‌ از ملت‌ها در غرب‌ برخلاف‌ نقش‌آفرینی‌ مشخص‌ در گذشته‌ امروزه‌ از عرصه‌ شناخت‌ در غرب‌ بسیار دور بوده‌اند و رسانه‌ها بر آنها تاثیر زیادی‌ داشته‌اند.

ما باید چه‌ کار کنیم‌ تا این‌ نگاه‌ غربی‌ها نسبت‌ به‌ ما اصلاح‌ شود؟
بحث‌ فقط‌ نگاه‌ غربی‌ها نیست. مساله‌ عرضه‌ی‌ تمدنی‌ است‌ که‌ در ایران‌ داریم‌ به‌ همه‌ی‌ ملت‌ها. شاید با بخشی‌ از ملت‌ها، ما با سهولت‌ بیشتری‌ قادر به‌ برقراری‌ ارتباط‌ باشیم. اما ملت‌های‌ جهان‌ محدود به‌ غرب‌ نیست. این‌ نگاه‌ ویژه‌ به‌ غرب‌ شاید خیلی‌ منطقی‌ نباشد و ما را به‌ گمراهی‌ بکشاند. ما نسبت‌ به‌ همه‌ ملت‌ها باید دغدغه‌ داشته‌ باشیم‌ و فهم‌ درستی‌ را در آن‌ کشورها نسبت‌ به‌ ایران‌ به‌ وجود بیاوریم.در حال‌ حاضر برخی‌ از ملت‌ها هستند که‌ راحت‌تر می‌توانند با ما ارتباط‌ برقرار کنند، به‌ دلیل‌ نزدیکی‌ باورها و سنن‌ و اعتقادات. خیلی‌ از اعتقادات‌ ما به‌ وسیله‌ی‌ رسانه‌های‌ غربی‌ می‌تواند به‌ غلط‌ تفسیر شود. کمااینکه‌ چنین‌ کار زشتی‌ از طرف‌ رسانه‌های‌ غربی‌ صورت‌ می‌گیرد. چون‌ غربی‌ها با بسیاری‌ از باورهای‌ اسلامی‌ آشنا نیستند، رسانه‌های‌ غربی‌ سعی‌ می‌کنند تصویرهای‌ غلط‌ از باورهای‌ اسلامی‌ در ذهن‌ مردم‌ غرب‌ ایجاد کنند و در این‌ تنظیم‌ روابط‌ صداقت‌ لازم‌ را ندارند.

مساله‌ همین‌ است‌ که‌ مردم‌ غرب‌ از طریق‌ همین‌ اطلاعاتی‌ که‌ رسانه‌هایشان‌ به‌ آنها تحویل‌ می‌دهند ایران‌ را بخشی‌ از خاورمیانه‌ و خاورمیانه‌ را منطقه‌ای‌ سرشار از مردم‌ بنیادگرای‌ اسلامی‌ شناخته‌ است.
از نظر جناح‌ حاکم‌ بر غرب‌ این‌ تمایز چندان‌ اهمیت‌ ندارد. آنچه‌ که‌ امروز برای‌ آنها مهم‌ است‌ مشکلی‌ است‌ که‌ با اسلام‌ مشرق‌ برای‌ مقابله‌ با سلطه‌ دارند، نه‌ با اسلام‌ عربی‌ یا اسلام‌ ایرانی. چه‌ اسلام‌ ایرانی‌ و چه‌ اسلام‌ عربی‌ اگر روایت‌ غلطی‌ از اسلام‌ ارایه‌ کنند می‌توانند رایج‌ شوند. آنچه‌ در واقع‌ امروز مورد هجمه‌ از سوی‌ غربی‌ها واقع‌ می‌شود اسلامی‌ است‌ که‌ به‌ سرمنشا غرب‌ نزدیک‌ است‌ و اینکه‌ هیچ‌ اسلامی‌ حق‌ ندارد سلطه‌ی‌ کفار را بر خودش‌ پذیرا باشد. قرآن‌ به‌ کرات‌ می‌گوید که‌ غیر از خدا نمی‌توانید حاکمیت‌ دیگران‌ را بپذیرید. این‌ اسلامی‌ است‌ که‌ هیات‌های‌ حاکمه‌ دول‌ غربی‌ آن‌ را هرگز نمی‌پسندند. بنابراین‌ این‌ اسلام‌ اگر در ایران‌ باشد، اگر در لبنان‌ باشد با آن‌ مقابله‌ می‌کنند. بنابراین‌ ما امروز تفاوت‌های‌ اسلام‌ از لحاظ‌ اسلام‌ فارسی، عربی، پشتو و... نمی‌توانیم‌ داشته‌ باشیم. اسلام‌ یک‌ وجهه‌ بیشتر ندارد و آن‌ همان‌ چیزی‌ است‌ که‌ مسلمان‌ها را به‌ استقلال‌ فرا می‌خواند.

این‌ اسلام‌ خیلی‌ مورد پسند هیات‌ حاکمه‌ی‌ دول‌ غربی‌ نیست‌ و آنها با این‌ اسلام‌ سرستیز دارند. ضمن‌ اینکه‌ این‌ اسلام‌ با هیچکس‌ سر ستیز ندارد. و فقط‌ می‌خواهد که‌ مسلمانان‌ سربلند باشند و عزت‌ انسانی‌ خودشان‌ را هرگز زیر پا نگذارند. لذا این‌ اسلام‌ برای‌ سلطه‌ طلبان‌ و زیاده‌خواهان‌ و کسانی‌ که‌ عادت‌ به‌ چپاول‌ منافع‌ و ثروت‌های‌ دیگران‌ کرده‌اند غیرقابل‌ تحمل‌ است.

چه‌ در کلام‌ شما و چه‌ در آنچه‌ در بیرون‌ حاکم‌ است‌ نوعی‌ بی‌اعتمادی‌ نسبت‌ به‌ غرب‌ دیده‌ می‌شود. همان‌ تصویری‌ که‌ رسانه‌های‌ ایرانی‌ها از غرب‌ نشان‌ می‌دهند. صرفا آن‌ را جایی‌ نشان‌ می‌دهند که‌ فسق‌ و فجور و خشونت‌ زیادی‌ در آن‌ اتفاق‌ می‌افتد. انگار که‌ غربی‌ها از دین‌ هیچ‌ اطلاعی‌ ندارند و همگی‌ کافر هستند. چنین‌ تصویری‌ از غرب‌ برای‌ ایرانی‌ها ساخته‌ شده‌ است.
من‌ اختلاف‌ فاحشی‌ بین‌ ملت‌های‌ غرب‌ و هیات‌ حاکمه‌ آنها می‌دانم. هیات‌های‌ حاکمه‌ دول‌ غربی‌ نمایندگان‌ سرمایه‌داران‌ هستند. همه‌ی‌ ملت‌های‌ غرب‌ هم‌ که‌ سرمایه‌دار و دارای‌ کارتل‌ نیستند. یک‌ عده‌ی‌ خاصی‌ هستند که‌ کارخانه‌ها و کارتل‌های‌ غربی‌ را در غرب‌ تحت‌ اختیار دارند. متاسفانه‌ اینها به‌ این‌ دلیل‌ که‌ یک‌ مکانیزم‌ بسیار پیچیده‌ ایجاد کرده‌اند همواره‌ توانسته‌اند. قدرت‌ اجرایی‌ را هم‌ در اختیار داشته‌ باشند. در آمریکا و اروپا همواره‌ نمایندگان‌ انحصارات‌ اقتصادی، قدرت‌ را در اختیار دارند و یک‌ فضایی‌ را به‌ وجود آورده‌اند که‌ از این‌ چرخه‌ خارج‌ نمی‌شود. روی‌ سخن‌ من‌ به‌ انحصارات‌ است‌ و هرگز قصد جسارتی‌ به‌ ملت‌های‌ غربی‌ ندارم. کما اینکه‌ اگر انحصارات‌ را به‌ زیان‌ ملت‌های‌ آسیایی‌ می‌دانم‌ همان‌ انحصارات‌ را به‌ زیان‌ ملت‌های‌ اروپایی‌ و آمریکایی‌ هم‌ می‌دانم. آن‌ها همه‌ تا اندازه‌ای‌ از این‌ انحصارات‌ رنج‌ می‌برند چون‌ این‌ انحصارات‌ انسان‌ را تنها در چرخه‌ی‌ تولید می‌بینند و هرگز نگاه‌ معنوی‌ به‌ انسان‌ها ندارند و انسان‌ را با یک‌ نگاه‌ مادی‌ صرف‌ می‌بینند. طبیعتا این‌ نگاه‌ سرنوشت‌ بشر را دچار بحران‌های‌ جدی‌ کرده‌ است‌ و به‌ هر صورت‌ امروزه‌ ما جنگلهایی‌ را که‌ می‌بینیم‌ و بحران‌هایی‌ که‌ در هر نقطه‌ از جهان‌ وجود دارد ناشی‌ از همین‌ زیاده‌خواهی‌ حاکم‌ بر کشورهای‌ غربی‌ است.

همچنان‌ که‌ شما نگاه‌ غرب‌ به‌ ما را تحت‌ تاثیر هیات‌های‌ حاکمه‌ بر دول‌ غربی‌ می‌دانید آیا نگاهی‌ که‌ ما ایرانی‌ها به‌ غرب‌ داریم‌ و غالبا توام‌ با بی‌اعتمادی‌ است‌ توسط‌ رسانه‌های‌ رسمی‌ و دولتی‌ و حکومتی‌ ما تشدید شده‌ است‌ یا نه؟
خیر، ما سابقه‌ای‌ داریم‌ و در تاریخ‌ خودمان‌ تجربه‌ای‌ به‌ نام‌ تعامل‌ چندین‌ سال‌ با غرب‌ داریم. بنابراین‌ تصویر امروز از غرب‌ را که‌ در اختیار داریم‌ صرفا رسانه‌ها ایجاد نکرده‌اند. این‌ رسانه‌ها حتا نقش‌ منفعل‌ و کم‌ کاری‌ داشته‌اند. ما ملت‌ ایران‌ سال‌ها سلطه‌ مستقیم‌ انگلیس‌ و آمریکا را در این کشور تجربه‌ کرده‌ایم.

بنابراین‌ اگر تاریخ‌ را می‌خوانیم‌ و می‌بینیم‌ که‌ بولارد سفیر انگلیس‌ پایش‌ را روی‌ میز قوام‌ می‌گذارد، به‌ ملت‌ ایران‌ توهین‌ می‌کند و نمایندگان‌ ما را یکسری‌ احمق‌ خطاب‌ می‌کند که‌ چرا اجازه‌ نمی‌دهند انگلیس‌ها در ایران‌ بعد از جنگ‌ جهانی‌ پول‌ چاپ‌ کنند، این‌ یک‌ نوع‌ تجربه‌ی‌ مستقیم‌ از حضور انگلیس‌ها در ایران‌ است‌ که‌ ما داشته‌ایم. بعد ازکودتای‌ 28 مرداد، ما حضور آمریکایی‌ها را در ایران‌ تجربه‌ کرده‌ایم. برخلاف‌ آنچه‌ شما می‌گویید نسل‌ امروز ما نتوانسته‌ از طریق‌ رسانه‌ها، واقعیت‌ آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها را در ایران‌ دریافت‌ کند. یعنی‌ در این‌ زمینه‌ رسانه‌های‌ ما آنگونه‌ که‌ شما می‌گویید عمل‌ نکرده‌اند و حتا در واقع‌ تاریخ‌ را آنگونه‌ که‌ باید و شاید هم‌ منعکس‌ نکرده‌اند.

فکر نمی‌کنید گفت‌ و گوی‌ تاریخی‌ باعث‌ ایجاد سوءتفاهم‌ در گفت‌ و گوی‌ امروزی‌ باشد؟
حرف‌ شما در صورتی‌ صحیح‌ است‌ که‌ آن‌ کشورها ماهیتی‌ متفاوت‌ از گذشته‌ خود داشته‌ باشند. یعنی‌ آمریکایی‌ها، امروز دیگر به‌ دنبال‌ کودتا و دخالت‌ در ایران‌ نباشند. زمانی‌ تاریخ‌ نمی‌تواند در تنظیم‌ روابط‌ تاثیرگذار باشد - گرچه‌ در همان‌ زمان‌ هم‌ باید با هشیاری‌ نسبت‌ به‌ مسایل‌ تاریخی‌ تعامل‌ می‌داشت‌ - که‌ یک‌ کشور تغییر کرده‌ باشد.

آیا آمریکایی‌ها امروز به‌ دنبال‌ دخالت‌ در مسایل‌ داخلی‌ ایران‌ نیستند؟ اگر دیروز در دوران‌ مصدق‌ علیه‌ مصدق‌ کودتا می‌کنند و دولت‌ قانونی‌ او را سرنگون‌ می‌کنند تا بتوانند از طریق‌ یک‌ عنصر دست‌ نشانده‌ به‌ منافع‌ حداکثری‌ برسند آیا امروز به‌ دنبال‌ این‌ مساله‌ نیستند و ماهیت‌ آنها تغییر کرده‌ است؟ اگر تغییر کرده‌ است‌ خوب‌ است‌ که‌ نشانه‌های‌ این‌ تغییر برای‌ ملت‌ ما روشن‌ شود و ما بدانیم‌ که‌ آمریکا به‌ دنبال‌ دخالت‌ نه‌ فقط‌ در ایران‌ بلکه‌ در هیچ‌ کشور دیگری‌ نیستند. ولی‌ در حاشیه‌ این‌ روابط‌ می‌بینیم‌ که‌ اگر فرصت‌ پیدا کنند نیروهای‌ نظامی‌ خودشان‌ را می‌آورند و ملت‌ها را زیر سلطه‌ی‌ خودشان‌ می‌برند. بلایی‌ که‌ بر سر ملت‌ افغانستان‌ می‌آید و از زمان‌ حضور آمریکایی‌ها در این‌ کشور تولید مواد مخدرشان‌ پنج‌ برابر شده‌ است‌ نشان‌ می‌دهد که‌ آمریکایی‌ها در افغانستان‌ و عراق‌ با همان‌ ماهیت‌ سابق‌ حضور دارند و سلطه‌ طلبی‌شان‌ را هنوز از طریق‌ نظامی‌گری‌ دنبال‌ می‌کنند که‌ قرار بر این‌ بود که‌ بعد از جنگ‌ ویتنام‌ این‌ نوع‌ سلطه‌گری‌ را کنار بگذارند این‌ مساله‌ نشان‌ می‌دهد که‌ آنها بربریت‌ خودشان‌ را هنوز حفظ‌ کرده‌اندو در واقع‌ تجربیات‌ تاریخی‌ را امروز احیا شده‌ می‌بینیم‌ و مواجهیم‌ با مسایلی‌ که‌ در حال‌ تکرار هستند. اگر آمریکایی‌ها خودشان‌ را «آقای‌ جهان» نمی‌پنداشتند و بدون‌ اجازه‌ سازمان‌ ملل‌ لشکرکشی‌ نمی‌کردند و به‌ بهانه‌ وجود تسلیحات‌ ویژه‌ در عراق‌ ملت‌ عراق‌ را به‌ این‌ حال‌ و روز نمی‌انداختند صحبت‌ شما می‌توانست‌ درست‌ باشد. اگر آمریکایی‌ها در آمریکای‌ لاتین‌ بر عقد قراردادهای‌ ظالمانه‌ی‌ نفتی‌ پافشاری‌ نمی‌کردند صحبت‌ شما درست‌ بود. ولی‌ ما می‌بینیم‌ که‌ در بسیاری‌ از کشورهای‌ نفتی‌ آمریکای‌ لاتین‌ اعمال‌ قدرت‌ و زور می‌کنند تا قراردادهای‌ نفتی‌ را همچنان‌ حفظ‌ کنند.


شما تفاوتی‌ بین‌ دولت‌ و مردم‌ آمریکا و غرب‌ قایل‌ نیستند.
من‌ به‌ شما توضیح‌ دادم‌ که‌ قطعا به‌ این‌ تفاوت‌ معتقد هستم. من‌ ملت‌های‌ جهان‌ را مظلومانی‌ می‌بینم‌ که‌ بعضا تحت‌ ظلم‌ انحصارگرایان‌ و قدرت‌ طلبان‌ قرار می‌گیرند. امروز کشته‌ شدن‌ سربازان‌ آمریکایی‌ در عراق‌ چه‌ دلیلی‌ دارد جز اینکه‌ برای‌ کسانی‌ است که‌ می‌خواهند تسلیحات‌ خود را بفروشند و به‌ خاطر کارتل‌های‌ نفتی‌ کشته‌ می‌شوند نه‌ به‌ خاطر ملت‌ عراق.

در عین‌ حال‌ جوان‌ آمریکایی‌ هم‌ می‌خواهد زندگی‌ کند و زندگی‌ خوبی‌ هم‌ بکند. اگر در عراق‌ معلول‌ می‌شود برای‌ پیشرفت‌ آمریکا معلول‌ شده‌ است‌ یا به‌ خاطر کارتل‌های‌ نفتی؟ پاسخ‌ این‌ سوال‌ کاملا روشن‌ است. من‌ برای‌ چندمین‌ بار اشاره‌ می‌کنم‌ که‌ همان‌ قدر که‌ ملت‌های‌ جهان‌ را در کشورهای‌ عقب‌ نگه‌ داشته‌ شده‌ قربانی‌ هیات‌ حاکمه‌ زیاده‌ طلب‌ و فزونی‌ خواه‌ غرب‌ می‌بینیم‌ ملت‌های‌ خود آنها را همانطور می‌بینیم. منتها درصدها فرق‌ می‌کند. به‌ قول‌ دکتر شریعتی‌ غرب‌ بعد از به‌ عقل‌ آمدن‌، قسمت‌ ناچیزی‌ از چپاول‌ خود از کشورهای‌ مثل‌ ایران‌ را به‌ سایر دول‌ غربی‌ هم‌ می‌دهد تا آنها دست‌ به‌ حرکت‌های‌ رفرمی‌ نزنند و مثلا سندیکاهای‌ کارگری‌ تا حدی‌ زندگی‌ بخور و نمیری‌ داشته‌ باشند و دنبال‌ تحولات‌ اساسی‌ نروند. دکتر شریعتی‌ از این‌ مساله‌ با عنوان‌ به‌ عقل‌ آمدن‌ سرمایه‌داری‌ یاد می‌کند که‌ درست‌ هم‌ هست. در واقع‌ سرمایه‌داری‌ وقتی‌ در قرن‌ نوزدهم‌ می‌خواست‌ عاقل‌ شود در حال‌ اعمال‌ همین‌ سلطه‌ها که‌ به‌ کشورهای‌ جهان‌ سوم‌ اعمال‌ می‌کرد به‌ کارگرهای‌ خودش هم‌ بود.

محاکمات‌ طولانی‌ و زندان‌هایی‌ که‌ تحت‌ عنوان‌ مارکسیسم‌ وجود داشت‌ در آمریکا هم‌ دیده‌ می‌شد. ولی‌ به‌ هر حال‌ سرمایه‌داری‌ به‌ عقل‌ آمد و امروز جهان‌ با ظلم‌ فزونی‌ طلبانی‌ که‌ اشتهای‌ سیری‌ ناپذیری‌ برای‌ بلعیدن‌ ثروت‌های‌ جهان‌ دارند مواجه‌ است‌ تا اینها بر رسانه‌های‌ غرب‌ و اقتصاد جهان‌ و غرب‌ حاکم‌ باشند.

جنگ‌ در عراق، فلسطین، افغانستان‌ و آمریکای‌ لاتین‌ و... که‌ امروزه‌ می‌بینید چه‌ ظلمی‌ این‌ جریان‌ حاکم‌ در جهان‌ به‌ وجود آورده‌ است. شما می‌بینید که‌ آفریقا که‌ یک‌ روز بهشت‌ روی‌ زمین‌ بود چگونه‌ چپاول‌ شده‌ است. الماس‌ آنها و چوپ‌ آنها را چپاول‌ کرده‌اند و آفریقا را تبدیل‌ به‌ یک‌ کویر کرده‌اند. سالانه‌ چندین‌ میلیون‌ نفر در آفریقا می‌میرند در حالی‌ که‌ آفریقا از سرسبزترین‌ نقاط‌ جهان‌ بود. چه‌ کسی‌ ثروت‌ این‌ سرزمین‌ را چپاول‌ کرد؟ این‌ بحث‌ مطرح‌ می‌شود که‌ ملت‌های‌ غرب‌ در این‌ بین‌ از این‌ چپاول‌ بهره‌ بردند یا قدرت‌های‌ بزرگ‌ اقتصادی‌ آنها. بنابراین‌ من‌ فکر می‌کنم‌ ملت‌ها به‌ خوبی‌ می‌توانند با هم‌ مفاهمه‌ ایجاد کنند. به‌ همین‌ خاطر است‌ که‌ امروز در واقع‌ سیاست‌های‌ غرب‌ مبتنی‌ بر جنگ‌ تمدن‌هاست‌ نه‌ گفت‌ و گو و مفاهمه‌ی‌ تمدن‌ها. امروز شما نمی‌توانید سردمداران‌ حاکم‌ بر غرب‌ را در این‌ وادی‌ مشاهده‌ کنید. همین‌ فیلم‌ ۳۰۰ را ببینید که‌ دایما بر طبل‌ خونریزی‌ می‌کوبد. اولین‌ بار در تاریخ‌ تمدن‌ غرب‌ به‌ تمدن‌ آتن‌ افتخار نمی‌کند. غربی‌ها همواره‌ وقتی‌ می‌خواهند سابقه‌ی‌ تمدنی‌ خودشان‌ را برشمارند به‌ سابقه‌ی‌ تمدنی‌ آتن‌ اشاره‌ می‌کنند اما در این‌ فیلم‌ آتنی‌ها دشمن‌ هیات‌ حاکمه‌ی‌ غرب‌ هستند و کی‌ سمبل‌ غرب‌ است؟

یعنی‌ در تحلیل‌ شما از فیلم‌ ۳۰۰ این‌ فیلم‌ را بیشتر علیه‌ تمدن‌ غرب‌ می‌دانید؟
این‌ فیلم‌ همانقدر که‌ تمدن‌ ایرانی‌ را به‌ تمسخر گرفته‌ تمدن‌ غرب‌ را هم‌ به‌ تمسخر گرفته‌ است‌ و تمدن‌ غرب‌ را جوابگوی‌ مبارزه‌ با مشکلات‌ آمریکایی‌ها نمی‌داند. در فیلم‌ ۳۰۰ به‌ صراحت‌ این‌ فلسفه‌ بافی‌ها و منطقی‌ که‌ بر سنا حاکم‌ است‌ (در بحث‌های‌ بین‌ نمایندگان)زیرسوال می‌رود. می‌گویند که‌ ما به‌ دنبال‌ گفت‌ وگو نیستیم‌ و این‌ شما هستید که‌ به‌ دنبال‌ منطق‌ هستید. البته‌ این‌ فیلم‌ به‌ لحاظ‌ تاریخی‌ مخدوش‌ است‌ ولی‌ این‌ اولین‌ بار است‌ که‌ اسپارت‌ها به‌ شکل‌ یک‌ ملت‌ خزیدند که‌ بارها هم‌ به‌ آتنی‌ حمله‌ کرده‌اند که به‌ عنوان‌ سمبل‌ غرب‌ معرفی‌ می‌شود. فکر می‌کنید این‌ معارفه‌ ناآگاهانه‌ بوده‌ است؟ خیر، این‌ نگاه‌ کاملا آگاهانه‌ است‌ و به‌ غرب‌ می‌گوید که‌ اگرمی‌خواهید بر مشکلات‌ فایق‌ شوید باید بر طبل‌ جنگ‌ بکوبید و بچه‌هایتان‌ را خونریز بار بیاورید و آنها را به‌ داشتن‌ تنفر تشویق‌ کنید.

ولی‌ شما فکر نمی‌کنید که‌ حکومت‌ ما هم‌ در حال‌ ارایه‌ی‌ یک‌ تصور نادرست‌ از غرب‌ به‌ مردم‌ خودش‌ است؟
من‌ این‌ را نفی‌ نمی‌کنم. ولی‌ ما بیشتر از اینکه‌ شناخت‌ خودمان‌ را از غرب‌ از طریق‌ رسانه‌های‌ موجود بگیریم‌ شناخت‌ دیرینه‌ی‌ ملموس‌ داریم. آمریکایی‌ ۳۰ سال‌ پیش‌ بر کشور ما حاکم‌ شدند، دموکراسی‌ را در ایران‌ از بین‌ بردند، نفت‌ را چپاول‌ کردند، حکومت‌ ملی‌ را از بین‌ بردند، ساواک‌ را شکل‌ دادند، شکنجه‌ کردند، شکنجه‌گرها را آموزش‌ دادند و عناصر آزادی‌ خواه‌ را به‌ زندان‌ فرستادند. ما آمریکایی‌ را از نزدیک‌ و نه‌ فقط‌ از طریق‌ رسانه‌ها تجربه‌ کرده‌ایم. فقط‌ ۵۰ هزار مستشار آمریکایی‌ در ایران‌ حضور داشتند. شبکه‌ی‌ اطلاعاتی‌ منطقه‌ای‌ سیار در ایران‌ حضور داشته‌ است.

و غرب‌ البته‌ فقط‌ آمریکا و انگلیس‌ نیست.
قطعا همینطور است. من‌ هم‌ در ابتدای‌ عرایضم‌ غرب‌ را سه‌ قسمت‌ کردم. کشورهایی‌ که‌ ما با آنها از نزدیک‌ مواجه‌ بوده‌ایم‌ و کشورهایی‌ بوده‌اند که‌ سلطه‌ طلبی‌ می‌کردند و انگلیسی‌ها در کودتای‌ ۱۲۹۹ بر ایران‌ مسلط‌ شدند و رضاخان‌ را به‌ قدرت‌ رساندند و در کودتای‌ ۱۳۳۲ آمریکایی‌ها بر ایران‌ مسلط‌ شدند. علی‌ القاعده‌ غرب‌ محدود به‌ این‌ دو کشور نیست. ولی‌ متاسفانه‌ امروز این‌ دو کشور بسیار بدنام‌ که‌ چهره‌ی‌ تیره‌ای‌ دارند می‌توانند بسیاری‌ از ملت‌های‌ غربی‌ را به‌ دنبال‌ خود بکشانند. امروزه‌ بسیاری‌ از مناسبات‌ سالم‌ ما با سایر کشورها به‌ دلیل‌ فشارهای‌ آمریکا از حوزه‌ی‌ سلامت‌ خودش‌ خارج‌ شده‌ است.

این‌ عناوینی‌ که‌ به‌ کار بردید در مورد آمریکا و انگلیس‌ در مورد دولت‌های‌ اینها بوده‌ یا ملت‌هایشان؟ انگار اینها را یک‌ کاسه‌ می‌کنید.
خیر، من‌ چند بار هم‌ گفتم‌ که‌ منظور من‌ دولت‌ها هستند. ملت‌ها که‌ منفعتی‌ از شکنجه‌ کردن‌ نمی‌برند. من‌ سالها در انگلیس‌ زندگی‌ می‌کردم. شخصی‌ که‌ در یک‌ مغازه‌ کار می‌کرد و 45 سال‌ بود و نتوانسته‌ بود هنوز لندن‌ را ببیند چون‌ پولی‌ که‌ به‌ او داده‌ می‌شد تحت‌ عنوان‌ حقوق، از طریق‌ سیگار و... از او گرفته‌ می‌شد.

بنابراین‌ من‌ باز هم‌ تاکید می‌کنم‌ که‌ ما امروز با نژادپرستانی‌ روبرو هستیم‌ که‌ حاضرند همه‌ی‌ ملت‌ها را قربانی‌ زیاده‌طلبی‌ خودشان‌ بکنند. ملت‌های‌ غربی‌ هم‌ دوست‌ دارند در آرامش‌ زندگی‌ کنند و هرگز این‌ حس‌ زیاده‌خواهی‌ دولت‌هایشان‌ را من‌ به‌ آنها تعمیم‌ نمی‌دهم. دولت‌هایی‌ که‌ اگر همه‌ی‌ جهان‌ را به‌ آنها بدهند باز هم‌ آنها کره‌ی‌ ماه‌ را مطالبه‌ می‌کنند و آن‌ وقت‌ همه‌ کسانی‌ که‌ در کره‌ی‌ ماه‌ زندگی‌ می‌کنند باید قتل‌ عام‌ شوند تا آنها بر کره‌ی‌ ماه‌ هم‌ مسلط‌ شوند. بنابراین‌ ما امروز با زیاده‌طلبان‌ مادی‌گرا مواجه‌ایم. نه‌ متاسفانه‌ که‌ بویی‌ از معنویت‌ برده‌ باشند.

------------------------------------
دیگر گفت‌وگوهای برنامه ما و غرب

Share/Save/Bookmark