تاریخ انتشار: ۱ مهر ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

دوباره هفت سالگی

شاید هرگز نتوانیم این روز را فراموش کنیم (مهدی قاسمی، ایسنا)

شاید هرگز نتوانیم این روز را فراموش کنیم.
روزی که برای بار نخست، کیف مدرسه‌مان را برداشتیم؛ کتاب و دفتر و مداد و تراش و پاک‌کن تویش گذاشتیم؛ دست پدر و مادرمان را گرفتیم و به مدرسه رفتیم.
زنگ مدرسه خورد؛ صف بستیم؛ سر کلاس رفتیم و پشت میز و نیمکت نشستیم.
خانم معلم دفترش را برداشت؛ اسممان را خواند؛ دستمان را بالا بردیم و «حاضر» گفتیم.
تخته، گچ، زنگ تفریح، جدایی از مادر، پیدا کردن دوستان تازه، اشک، لبخند
این حکایتی است که با گذشت سال‌ها هم خاطره‌مان را ترک نمی‌کند. حس آشنای اول مهر، حس آشنای هفت‌سالگی

Share

نظرهای خوانندگان

فقط میتونم بگم شروع بدبختی

-- ehsan ، Sep 24, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)