رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۱ آذر ۱۳۸۷
به روایت شهرنوش پارسی‌پور - شماره ١١٠

مجموعه‌ شعر «آب فکر می‌کرد» از عاطفه گرگین

شهرنوش پارسی‌پور

این هفته درباره‌ی مجموعه‌ شعر «آب فکر می‌کرد» اثر عاطفه‌گرگین با شما صحبت می‌کنم.

Download it Here!

این شاعر و نویسنده درباره‌ی خود چنین می‌گوید: من کار نوشتن را در نوجوانی و با نوشتن در نشریات و روزنامه‌ها از سال ۱۳۴۷ شروع کردم.

در سال ۵۰ اولین نشریه‌ی مستقل خود را به نام «کتاب‌نمونه» انتشار دادم و سپس «کتاب پویا» و به دنبال آن «جنگ سحر» را منتشر کردم.

در سال ۱۳۴۸ با شاعر و نویسنده‌ی ارزشمند «خسرو ‌گلسروخی» ازدواج کردم، اما او به دلیل عشق به مردم و میهنش در سال ۱۳۵۲ به دست ساواک تیرباران شد. و من به دلیل دوست‌داشتن انسان و میهن نزدیک به ۴ سال در زندان ماندم.

پیش از انقلاب ضمن نوشتن در مطبوعات با رادیو نیز کار می‌کردم و به تهیه‌ی برنامه‌های هنری و فرهنگی می‌پرداختم. مدتی نیز به عنوان دوبلور به دوبله‌ی فیلم پرداختم.

پس از انقلاب، نشریه‌ی «فصلی در گل‌سرخ» را منتشر کردم.

۶ شماره در ایران و در دوره‌ی دوم ۷ شماره در تبعید نشر یافت که بالاخره توسط جوخه‌های آتش برخی‌ از دگراندیشان در خارج از کشور تیرباران شد.

در فرانسه چند سالی به عنوان کتابدار در یک دانشگاه کار کردم و اکنون «می‌اندیشم» و «می‌نویسم». «دوست می‌دارم» و «می‌گریزم».


مجموعه‌ شعر «آب فکر می‌کرد» از عاطفه‌گرگین

با این مقدمه به سراغ شعر عاطفه‌گرگین می‌رویم.
او در شعر«آب فکر می‌کرد» می‌گوید:


آب می‌گذشت و فکر می‌کرد
و زمین زیر خارها خمیازه می‌کشید
سنجاب کوچکی کودکی را لگد می‌زد
زیر حریر ماه
و اعتماد در حرکت‌ها‌ی پریشان روز
پریشان می‌شد


باغبان خاک
در سمفونی آب
گیسوی آشفته‌ی زمین را
تاب می‌داد


آب می‌گذشت و فکر می‌کرد
باید بگذارم از پل‌ها
در یک روز پریشان
که در حرف مفهومی نیست
در گذر تشنگی میان پوسته‌ی زمین
آب می‌گذشت و فکر می‌کرد
خسته‌ام از چشمه‌های تردید
از بیشه‌های اندوه


کجا می‌رود این رود
با زیبایی حیرت‌آورش
لخت می‌آید
عطشم می‌دهد
برهنه‌ام می‌خواهد
با دو پستان درشت
دیوانه‌ی نهرها
دیوانه‌ی رودها
عطشم می‌دهد


آب می‌گذشت و فکر می‌کرد
به کجا می‌بردم انسان
انسان سرچشمه‌ی دریاها
آب‌ها
آب‌های روان
آب‌های عطش
آب‌ها
تنم را تازه می‌کند


آب می‌گذشت و فکر می‌کرد
چه عطشناک چنگی بر گلوی زمین زدیم
در این لحظه‌های تشنگی
که تنم در فرصت‌های شورانگیز
به تحمل و صبر هم تابش نیست


آب می‌گذشت و فکر می‌کرد
سایه علف را با خود می‌برم تا رود
در گذرگاهای بی‌نفس
هر شب با تجربه‌های بی‌دریغ
در میان دریغا دریغ رود


خیزابه‌های بهار
سبزه بسته برلبان‌تان
در این روزگار در شطی جاری
که تن تازه می‌کند
و صدای باران و دریغ‌های انسان
تا سرانجام آب


آب می‌گذشت و فکر می‌کرد
زیر آب هم ادامه دارد کلمات

عاطفه‌گرگین در آغاز کتابش برای من نوشته است:

فکر می‌کنید آب هم می‌تواند فکر کند؟ البته من از اصحاب اصالت اندیشه هستم و باور دارم که طبیعت یکپارچه و در ذات خود اندیشمند است.

از نظر من حتا یکم اتم ساده‌ی هیدروژن نیز می‌اندیشد و هرگز نمی‌توان دو اتم هیدروژن پیدا کرد که کاملاً عین هم باشند. با احتیاط باید گفت که تفاوتی ولو بسیار کوچک میان دو اتم هیدروژن وجود دارد.

اما البته اندیشه‌ی آبواره نباید از آن گونه باشد که تصوری از پر یا شاخه‌ی علف در آن وجود داشته باشد.

این اسامی برای ما انسان‌ها معنا دارند و نه آب. حالا بحث بر سر این است که اگر آب می‌اندیشد؛ چگونه می‌اندیشد؟

بچه بودم که مادربزرگ می‌گفت: فرشتگان قادر نیستند همانند انسان نماز بخوانند. آنان برخی در سجود هستند و برخی در رکوع.

فکر می‌کنم در پس و پشت این اندیشه که این ذهنیت را باز می‌یابیم که انسان باستان در جستجوی آن‌که بفهمد عناصر چگونه می‌اندیشند چنین پنداری را ساخته و پرداخته باشد.

پس آب شاید در پهنه‌ای می‌اندیشد که آبیت آن چندان روشن نیست.

بر دانشمندان است که فاصله‌ها و خالی‌های یک مولکول آب را اندازه بگیرند و شاید با اندیشیدن درباره‌ی خالی مولکول آن درک کنیم که آب چگونه می‌اندیشد.


گرگین در شعر انسانیت می‌گوید:


ما تو را دوباره نشان خواهیم داد
نشانی از تغزل عشق
ای دوست داشتن
در هوای پرستیدنت منم
خمیازه‌های چشم تو
آفتاب خسته‌ای است
که غرور را غروب می‌کند


اما نور
خسته نمی‌ماند
خسته شاید که منم
بر دست‌های چشمت
نشسته شاید که منم

البته روشن نیست که بناست چه حسی را نشا بزنند. اما دربسیاری از اشعار کتاب عاطفه‌گرگین احساسی از عاشقی را می‌توان دریافت.

در «تعارف» می‌گوید:


تعریف نگاه من
از شط چشم تو
و از تعارف نگاه تو
به شط چشم من
یکسره باران می‌بارد

و یا در «عناصر» می‌گوید:


بیا نگاه مرا پر کن
از ملایمت عشق
از ترنم باران
از ایثار
در عبور باد
در وزش شور
در انتهای عناصر رنگارنگ
در تکامل اندیشه
بیا برویان
در چشمانم صمیمیت عشق را

این حالت عاشق حالت خوبیست.
بویژه که گرگین در انتهای کتاب خود در شرحی می‌گوید:

آیا به راستی زیستن اندوهی‌ست بی‌پایان؟ آن‌طوری که برگمان کارگردان بزرگ سوئدی می‌گفت؟

و یا زیستن خاطرات نیمه‌تمام دیگری است که به دیگری انتقال می‌یابد. آن‌طور که من می‌اندیشم.

در این انتقال است که زیستن ارزش دوباره زیستن را می‌یابد.

او در «می‌آیید» می‌گوید:


می‌آیید چه با غرور
و عشق در تپش هستی شکل می‌گیرد
خرزه‌های آبی در کوچه‌های گندم
عریان می‌شود

در تمامی این جملات و کلمات می‌توان حس عشق را پیدا کرد و این حادثه‌ای مبارکی‌ست. البته روشن است که بخش قابل ملاحظه‌ای از این عشق به فرزند او «دامون» تعلق دارد.

خطاب به او می‌گوید:


همیشه کسی هست که افق را به من نشان می‌دهد
به نام، صدایش می‌زنم
دامون، از رخت سبزه‌های نگاهش
تمام هستی‌ام سبز می‌شود

من نمی‌دانم عاطفه‌گرگین چقدر شاعر است. حس شعری انسان‌ها را به زحمت می‌توان اندازه گرفت.
اما با قاطعیت می‌توان گفت او عاشق است. حالا شاید به خود عشق، عاشق است.

در «اولین جنس مشروع تاریخم» می‌گوید:


اولین جنس مشروع تاریخم
سپیدارها
در دستانم به من نزدیکند
چون آغاز باران
چون آواز تقرب
و چون تبی که به دریای اندیشه می‌ریزد


من آواز پرنده‌ای را که به ما خیلی نزدیک است
احساس می‌کنم


و آرامش گنجشک‌ها را
و حدوث شب را میان پلک‌هایم
و انسان را که تا بلوغ خورشید در جستجوی عشق است


اولین جنس مشروع تاریخم
در انتظار آن که سحر بشکفد
با گلوی سرخ فریاد می‌کشم
من که درد نفرت را آنچنان تحمل کرده‌ام
کجاست عشق
تا با شکوهش به پا خیزد
چون خورشیدی و بتابد
بر این اسکله‌های تشنگی
از عشقم چیزی بگویید از عشق، نه از نفرت
پیش از آن‌که انسان
حضور آشتی و
معجزه‌ی عشق را فراموش کند.

از دیگر آثار عاطفه‌گرگین می‌‌توان «با درد باید کشت» مجموعه شعر و نوشته درباره‌ی دانشیان و گلسروخی، «معاشرت آ‌ب‌ها»، «کتاب نمونه»، «کتاب‌پویا»، «جنگ سحر»، و «فصلی در گل‌سرخ» و دهها مقاله و نقد نام برد.
شب و روز بر شما خوش باد.

Share/Save/Bookmark

ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسی‌پور، کتابی بفرستند، می‌توانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند:

Shahrnush Parsipur
C/O P.O. Box 6191
Albany CA 94706
USA

نظرهای خوانندگان

ma ke nafahmidim in khanome parsi mikhastand khanome Gorgin ra moarrefi konand ya naghde kareshan ra va ya inke sabet konand khanome Gorgin asheghand,in ehtiyate khanome Parsi ziyad be zogheman naneshast... ali

-- ali ، Nov 28, 2008 در ساعت 01:45 PM

file seda mal gabl ast. male in dastan nist. anra tagir dahid
...................
زمانه: تصحیح شد. ممنون از تذکر.

-- بدون نام ، Dec 1, 2008 در ساعت 01:45 PM