تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۳۸۵ • چاپ کنید    
گفت‌‌وگو با داور نخستین جشنواره شعر فجر

‌چالش‌ تاثیر ایدئولوژی‌ بر داوری‌ شعر

‌مجتبی‌ پورمحسن‌

‌اولین‌ جشنواره‌ بین‌‌المللی‌ شعر فجر قرار است، ۲۳ بهمن‌ ماه‌ طی‌ مراسمی‌ برگزیدگانش‌ را اعلام‌ كند. برگزاری‌ چنین‌ جشنواره‌ای‌ از زمانی‌ كلید خورد كه‌ محمد حسین صفار هرندی، وزیر فرهنگ‌ و ارشاد اسلامی‌ اعلام‌ كرد كه‌ شعر، متولی‌ دولتی‌ ندارد و باید با برگزاری‌ جشنواره‌ شعر توجه‌ بیشتری‌ به‌ شعر شود.

پس‌ از بحث‌های‌ فراوان‌ علیرضا قزوه‌ به‌ عنوان‌ دبیر اولین‌ جشنواره‌ بین‌ المللی‌ شعر فجر انتخاب‌ شد. اما با اعلام‌ هیات‌ داوران‌ سبب‌ شد شاعران‌ مستقل‌ با “دولتی” خواندن‌ این جشنواره٬ آن را تحریم کنند. به‌ نظر می‌رسد دیوار بی‌اعتمادی‌ بین‌ شاعران‌ مستقل‌ و دولت‌ ضخیم‌تر از آن‌ باشد كه‌ برگزاری‌ چنین‌ جشنواره‌ای‌ آن‌ را از بین‌ ببرد.


با احمد میر احسان‌ یكی‌ از داوران‌ جشنواره‌ بین‌ المللی‌ شعر فجر درباره‌ این‌ جشنواره‌ گفت‌ و گو كرده‌ایم.
احمد میر احسان‌ كه‌ از دهه‌ی‌ هفتاد فعالیت‌هایش‌ روی‌ نقد سینمایی‌ متمركز كرد. در دهه‌ی‌ پنجاه‌ شاعری‌ آوانگارد بود. شاید بسیاری‌ از اهالی‌ امروز شعر از سوابق‌ میر احسان‌ در زمینه‌ی‌ شعر اطلاع‌ چندانی‌ نداشته‌ باشند. اما در اوایل‌ دهه‌ی‌ پنجاه‌ آثار او با نام‌ “راحا محمد سینا” در مجلات‌ تماشا و فردوسی‌ چاپ‌ می‌شد. نام‌ “محمد سینا” یا همان‌ میر احسان‌ زمانی‌ بیشتر شنیده‌ شد كه‌ اسماعیل‌ نوری‌ علا، مسوول‌ صفحه‌ شعر مجله‌ی‌ فردوسی‌ او را به‌ همراه‌ چهار شاعر جوان‌ دیگر شاعران‌ جوان‌ و مطرح‌ سال‌ نامید و از میر احسان‌ به‌ عنوان‌ شاعر شعر تصویر نام برد. اما احمد میر احسان‌ با نوشتن‌ مقاله‌ای‌ با عنوان‌ “من، یهودا” عنوان‌ كرد كه‌ شاعر شعر تصویر نیست‌ و شاعر شعر حجم‌ است. اینك‌ سی‌ و چند سال‌ پس‌ از آن‌ سالها احمد میراحسان‌ داور بخش‌ شعر سپید و نیمایی‌ اولین‌ جشنواره‌ بین‌ المللی‌ شعر شده‌ است.

آقای‌ میراحسان، شما به‌ عنوان‌ داور اولین‌ جشنواره‌ی‌ بین‌المللی‌ شعر فجر انتخاب‌ شدید. چطور شد كه‌ داوری‌ چنین‌ جشنواره‌ پرحرف‌ و حدیثی‌ را پذیرفتید؟
راستش‌ اساسا من‌ در ارتباط‌ با داوری‌ نظری‌ بسیار منفی‌ دارم. چند تجربه‌ای‌ كه‌ در زمینه‌ی‌ داوری‌ سینما داشتم‌ بیش‌ از پیش‌ به‌ من‌ اثبات‌ كرد كه‌ تفكر غلط‌ ما در مورد داوری‌ و یك‌ شالوده‌ فلسفی‌ بسیار نادرستی‌ كه‌ در این‌ مورد حاكم‌ است‌ و تفكر كهنه‌ و پوزیتیویستی‌ كه‌ درباره‌ی‌ داوری‌ وجود دارد بیشتر ماجرای‌ داوری‌ را به‌ بن‌ بست‌ می‌كشاند و پر از سوءتفاهم‌ می‌كند. من‌ مطلقا اعتقادی‌ به‌ نگرش‌ اثبات‌گرایانه‌ درباره‌ی‌ داوری‌ ندارم‌ و به‌ هیچ‌ وجه‌ معتقد نیستم‌ - جز درباره‌ی‌ خدا و معصومین‌ - هیچ‌ داوری‌ دارای‌ معلومات‌ عینی‌ و مطلق‌ و شناخت‌ متن‌ باشد كه‌ در آن‌ گویی‌ هیچگونه‌ سلیقه‌ و كاراكتر ذهنی‌ آن‌ آدم‌ و میلیونها كدی‌ كه‌ ویژگی‌ روانی‌ و گرایشات‌ استتیكی‌ او را شكل‌ می‌دهد دخالتی‌ در داوری‌اش‌ نداشته‌ باشد. من‌ فكر می‌كنم‌ داوری‌ محصول‌ همه‌ی‌ آن‌ چیزی‌ است‌ كه‌ به‌ ناگزیر از فیلتر ذهنی‌ ما می‌گذرد و این‌ فیلتر هرچقدر هم‌ معلومات‌ خوبی‌ كسب‌ كرده‌ باشد، چیزی‌ نیست‌ جز ساختار فردی‌ یك‌ ذهن‌ كه‌ در این‌ ساختار جهان‌ به‌ شیوه‌ی‌ خاصی‌ بازتاب‌ پیدا می‌كند و به‌ ویژه‌ در ارتباط‌ با آن‌ چیزی‌ كه‌ در یك‌ رشته‌ هنری‌ خاص‌ مثل‌ سینما معلومات‌ عالی‌ كسب‌ كرده‌ باشیم‌ و این‌ معلومات‌ ما در حد نزدیك‌ به‌ مطلق، كامل‌ و محصول‌ اطلاع‌ ما باشد باز هم‌ برمی‌خوریم‌ به‌ چیزی‌ كه‌ در حیات‌ فردی‌ ما در حقیقت‌ سكنی‌ دارد و این‌ حیات‌ فردی‌ آمیخته‌ است‌ با چیزی‌ به‌ نام‌ گرایش‌ روحی‌ و عاطفی‌ ما كه‌ محصول‌ فردیت‌ ماست‌ و به‌ هیچ‌ وجه‌ از عینیت‌ برخوردار نیست. جنس‌ كار در واقع‌ از ذهنیت‌ ما عبور می‌كند. پس‌ داوری‌ یك‌ امر ذهنی‌ و فردی‌ است. برای‌ مثال‌ اگر شما دو نفر صاحبنظر درجه‌ یك‌ رشته‌ سینما یا رشته‌ ادبیات‌ باشید، باز هم‌ در داوری‌ و انتخاب‌ آثار با انتخابهای‌ مختلفی‌ روبرو خواهید شد. و یك‌ جنبه‌ از آن‌ اثر را پررنگ‌تر و ارزشمندتر جلوه‌ می‌دهید به‌ آن‌ گرایش‌ پیدا می‌كنید. به‌ این‌ ترتیب‌ من‌ معتقد هستم‌ كه‌ داوری‌ در ذات‌ خود یك‌ امر فردی‌ است.

با توجه‌ به‌ حرف‌ و حدیث‌هایی‌ كه‌ در خصوص‌ این‌ جشنواره‌ هست، قبول‌ دارید كه‌ داوری‌ این‌ جایزه‌ی‌ شعر با داوری‌ جشنواره‌های‌ سینمایی‌ تفاوت‌های‌ بسیاری‌ دارد؟
نكته‌ای‌ كه‌ هست‌ ماهیت‌ این‌ داوری‌هاست‌ كه‌ همین‌ مشكل‌ را دارد در ارتباط‌ با این‌ داوری‌ شعر، مشكل‌ چندجانبه‌ است. یعنی‌ عوامل‌ بسیار مداخله‌ جویانه‌تری‌ هست‌ كه‌ باعث‌ می‌شود این‌ داوری‌ از اعتبار بیفتد. منهای‌ اینكه‌ شعر اساسا پدیده‌ی‌ داوری‌ ناپذیری‌ است. ما در بهترین‌ حالت‌ها هم‌ با این‌ مشكل‌ روبرو هستیم‌ كه‌ چگونه‌ یك‌ كیفیت‌ را به‌ یك‌ كمیت‌ و یك‌ نمره‌ تبدیل‌ كنیم‌ و بین‌ دو شعر یا دو شاعر كه‌ هریك‌ كیفیات‌ ویژه‌ و خاصی‌ دارند نمره‌هایی‌ قایل‌ شویم‌ كه‌ یكی‌ را از دیگری‌ برتر كند و مجموعه‌ی‌ آرای‌ چند نفر را كه‌ هریك‌ به‌ دلایل‌ خاص‌ خودشان‌ و با كیفیت‌ روحی‌ و فردی‌ خودشان‌ با یك‌ شعر ارتباط‌ دارند تبدیل‌ به‌ یك‌ كمیت‌ قابل‌ اندازه‌گیری‌ كنیم‌ كه‌ می‌تواند با هم‌ جمع‌ شود. این‌ مشكل‌ فقط‌ مشكل‌ داوری‌ شعر فجر نیست. بلكه‌ مشكل‌ داوری‌ شعر به طور كل‌ است. ولی‌ مشكل‌ داوری‌ فجر به‌ همه‌ی‌ این‌ مشكلات‌ مشكل‌ دیگری‌ هم‌ اضافه‌ می‌كند، ما اگر با دید سیاسی‌ نگاه‌ كنیم‌ قبل‌ از اینكه‌ پایه‌های‌ ناممكن‌ داوری‌ شعر را مورد توجه‌ قرار دهیم‌ به‌ مساله‌ی‌ بود و نبود برخی‌ گروهها و آدم‌ها می‌پردازیم. وقتی‌ وارد اینچنین‌ مجادلاتی‌ بشویم‌ اگر عادل‌ باشیم‌ و جزو هیچكدام‌ از این‌ جناح‌ها و نگرش‌ها نباشیم‌ می‌بینیم‌ كه‌ هر گروه‌ و دسته‌ای‌ كه‌ امر داوری‌ شعر را برای‌ این‌ سالها به‌ عهده‌ بگیرد مسلما در پایه‌های‌ وجودشناسانه‌ و پدیدارشناختی‌ داوری‌ مداخله‌ خواهد كرد. مثلا اگر یك‌ شاعر از نسل‌ دهه‌ی‌ ۷۰ با گرایش‌ شعر پسانیمایی‌ قرار باشد در این‌ سه‌ دهه‌ شاعرانی‌ را انتخاب‌ كند آیا بنابر عواملی‌ كه‌ برشمردم، شاعرانی‌ را انتخاب‌ خواهد كرد كه‌ نیروهایی‌ جدا از این‌ تفكر شعری‌ - داوری‌ او را یك‌ داوری‌ پیش‌ پا افتاده‌ خواهند دانست‌ یعنی‌ بحث‌ در ارتباط‌ با یك‌ برداشت‌ سیاسی، از پیش‌ باعث‌ این‌ می‌شود كه‌ اصل‌ قضیه‌ نادیده‌ گرفته‌ شود و ما به‌ یك‌ سطحی‌نگری‌ در ارتباط‌ با شناخت‌ مساله‌ برسیم. هر دسته‌ از گرایشات‌ شعری‌ حالا را - شاعران‌ نیمایی‌ یا شاملویی‌ یا پسانیمایی‌ - برگزینید و یك‌ گروه‌ از این‌ شاعران‌ را تشكیل‌ بدهید كه‌ بخواهند به‌ امر داوری‌ بپردازند مطمئنا انتخاب‌هایی‌ خواهند كرد كه‌ بنا به‌ همان‌ دلایل‌ وجودشناسانه‌ منبعث‌ از وضعیت‌ وجودی‌ خودشان‌ هست‌ و حتما مورد اعتراض‌ قرار خواهد گرفت. اشتباه‌ این‌ است‌ كه‌ ما فكر می‌كنیم‌ این‌ اعتراض‌ها مربوط‌ به‌ ضعف‌ و قوت‌ داوری‌ است. به‌ نظر من‌ این‌ یك‌ درك‌ سطحی‌ است‌ كه‌ به‌ دلیل‌ نشناختن‌ محدودیت‌های‌ داوری‌ و عدم‌ قطعیت‌ آن‌ و دخالت‌ آنچه‌ كه‌ ساختار ذهن‌ انسان‌ و نیروی‌ تعبیر در داوری‌ است‌ این‌ درك‌ غلط‌ رایج‌ شده. می‌شود گفت‌ كه‌ علیرغم‌ این‌ مشكل، مشكلات‌ دیگری‌ هم‌ هست‌ كه‌ به‌ این‌ مشكل‌ افزوده‌ می‌شود. برای‌ مثال‌ اگر شما یك‌ فضای‌ بسته‌ی‌ ایدئولوژیك‌ را از پیش‌ در انتخاب‌ شعر حاكم‌ كنید به‌ این‌ مشكل‌ بنیادین‌ مشكل‌ جدیدی‌ را اضافه‌ كرده‌اید كه‌ كماكان‌ داوری‌ شما را بیشتر و بیشتر در معرض‌ یك‌ تلقی‌ محدودتر و سست‌تر قرار خواهد داد.

مشكل‌ دیگری‌ كه‌ وجود دارد این‌ است‌ كه‌ شاعرانی‌ كه‌ با بدبینی‌ به‌ این‌ جایزه‌ نگاه‌ می‌كنند بر این‌ اعتقادند كه‌ شایبه‌ی‌ دخالت‌ دولت‌ در هنر شعر كه‌ تا حالا تقریبا مستقل‌ مانده‌ است‌ به‌ وجود آمده. با توجه‌ به‌ تركیب‌ هیات‌ داوران‌ دولت‌ چگونه‌ می‌تواند این‌ شایبه‌ را از بین‌ ببرد و فضایی‌ را ایجاد كند كه‌ همه‌ در این‌ جایزه‌ شركت‌ كنند و كسی‌ آن‌ را تحریم‌ نكند؟
ما تا اینجا خواستیم‌ كه‌ مثل‌ همیشه‌ بنا به‌ یك‌ تب‌ سطحی‌ كه‌ هست‌ و با یك‌ ادراك‌ محدود به‌ قضیه‌ نگاه‌ نكنیم‌ و این‌ داوری‌ را پدیدارشناسی‌ جدی‌تری‌ كنیم. و این‌ مساله‌ را بپذیریم‌ كه‌ حتی‌ اگر یك‌ داور مسوول‌ این‌ بود كه‌ از شاعران‌ این‌ سی‌ سال‌ یك‌ نفر را انتخاب‌ كند این‌ انتخاب‌ كماكان‌ در ماهیت‌ خودش‌ چیزی‌ نبود جز انتخاب‌ یك‌ فرد و فاقد هر نوع‌ قطعیت‌ و عینیت. وقتی‌ این‌ مساله‌ را پذیرفتیم‌ این‌ عامل‌ دوم‌ یعنی‌ افزایش‌ عوامل‌ تهدیدكننده‌ی‌ داوری‌ را كه‌ از جمله‌ یك‌ نگره‌ی‌ ایدئولوژیك‌ و یك‌ نگره‌ی‌ دولتی‌ است‌ را هم‌ بپذیریم، نگره‌ی‌ سویه‌ی‌ ایدئولوژیك‌ به‌ صورت‌ نهاد در هر داوری‌ عمل‌ می‌كند. یعنی‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ برای‌ من‌ قابل‌ قبول‌ نیست‌ كه‌ یك‌ داور بتواند در خلا جهان‌بینی‌ خودش‌ داوری‌ كند. منتها اگر ما مراتب‌ مختلفی‌ در ارتباط‌ با دخالت‌ ایدئولوژی‌ تصور كنیم‌ این‌ مراتب‌ مختلف‌ مربوط‌ به‌ همان‌ ایدئولوژی‌ است. یعنی‌ اگر شما جهان‌‌بینی‌ بازتری‌ به‌ عنوان‌ یك‌ انسان‌ داشته‌ باشید و در این‌ جهان‌نگری‌ این‌ امر ضروری‌ باشد كه‌ برای‌ داوری‌ یك‌ اثر هنری‌ بتوانید با تسلط‌ درباره‌ی‌ توان‌های‌ ساختاری‌ یا فرایندهای‌ فرمال‌ آن‌ اثر داوری‌ كنید و این‌ مساله‌ را از آن‌ چیزی‌ كه‌ سویه‌های‌ مضمونی‌ و ایدئولوژیك‌ یك‌ شاعر است‌ در آن‌ صورت‌ شما برطبق‌ جهان‌ نگری‌تان‌ توانسته‌اید نگاه‌ بازتری‌ به‌ آن‌ اثر داشته‌ باشید.

اینكه‌ یك‌ عده‌ای‌ از شاعران‌ در دهه‌ی‌ ۵۰-۶۰-۷۰ در شعر فارسی‌ تغییر ایجاد كردند و باعث‌ پویایی‌ آن‌ شدند و یك‌ عده‌ی‌ دیگر مدیحه‌ گفتند و صله‌ گرفتند - حالا از هر دولتی‌ - این‌ مساله‌ طبیعتا برای‌ شاعران‌ مستقل‌ امروز خیلی‌ دردناك‌ است‌ كه‌ جشنواره‌ای‌ با نام‌ جشنواره‌ بین‌ المللی‌ شعر برگزار شود با بودجه‌ی‌ دولتی‌ و شاعران‌ مدیحه‌ سرا در این‌ بین‌ بخواهند روی‌ كار شاعران‌ مستقل‌ قضاوت‌ كنند. شما چند شاعر مستقل‌ را در لیست‌ داوران‌ می‌بینید. آیا این‌ مساله‌ شایبه‌ی‌ دولتی‌ بودن‌ جایزه‌ را تقویت‌ نمی‌كند؟
من‌ نمی‌دانم‌ منظور شما از داوران‌ مدیحه‌سرا كیست. آقای‌ جوركش‌...

آقای جورکش که بیشتر منتقد است.
آقای‌ کلاهی‌ یا من‌ كه‌ مدیحه‌‌سرایی‌ نكرده‌ایم. اسامی‌ یك‌ تعدادی‌ از این‌ داوران‌ در كتاب‌ باباچاهی‌ به‌ عنوان‌ شاعران‌ مطرح‌ این‌ دوره‌ هم‌ آمده‌ است.

درست‌ است. اما در بخش‌های‌ مختلف، مجموع‌ شاعرانی‌ كه‌ به‌ عنوان‌ داور انتخاب‌ شده‌اند و آقای‌ قزوه‌ كه‌ مسوول‌ برگزاری‌ جشنواره‌ است، كسانی‌ هستند كه‌ گرایش‌ به‌ بخش‌ دولتی و نگاه‌ دولتی‌ دارند. صرف‌ حضور شما و آقای‌ جوركش‌ به‌ نظر شما می‌تواند متضمن‌ توجه‌ به‌ جریان‌های‌ مستقل‌تر شعر باشد؟
می‌تواند باشد. می‌تواند هم‌ نباشد. ما در روند منطقی‌ كه‌ در این‌ مصاحبه‌ داشتیم‌ به‌ این‌ نتیجه‌ رسیدیم‌ كه‌ ما قایل‌ به‌ این‌ هستیم‌ كه‌ آیا به‌ مفهوم‌ ارتباط‌ ایدئولوژی‌ها به‌ داوری‌ درست‌ صدق‌ كنیم‌ یا نه؟ نكته‌ دوم‌ مساله‌ی‌ مداخله‌ی‌ دولت‌ است‌ كه‌ در هر حال‌ در هنر امر منفی‌ است. یعنی‌ اگر به‌ طور واقعی‌ دولت‌ مداخله‌ كند و تعیین‌ كند كه‌ چه‌ شاعر انتخاب‌ شود و چه‌ شاعری‌ انتخاب‌ نشود نتیجه‌اش‌ این‌ می‌شود كه‌ شاعرانی‌ كه‌ دلخواه‌ حكومت‌ هستند انتخاب‌ شوند. اگر این‌ اتفاق‌ بیفتد این‌ داوری‌ فاقد هرگونه‌ مشروعیت‌ و صلاحیتی‌ است. نكته‌ دیگر این‌ است‌ كه‌ در جامعه‌ای‌ مثل‌ ایران‌ شما اگر واقعگرا باشید و از آدم‌هایی‌ نباشید كه‌ صرفا با یك‌ نگاه‌ اپوزیسیون‌ و مخالف‌ خوانی‌ بخواهید كه‌ در مقابل‌ دولت‌ برای‌ خود اعتبار كسب‌ كنید، می‌دانید كه‌ شما جامعه‌ای‌ دارید كه‌ در این‌ جامعه‌ دولت‌ ذاتا در بخش‌ وسیعی‌ از امور و از جمله‌ امور فرهنگی‌ مداخله‌ می‌كند. ما به‌ هیچ‌ وجه‌ نمی‌توانیم‌ این‌ پدیده‌ را نادیده‌ بگیریم. جشنواره‌ای‌ مثل‌ جشنواره‌ی‌ فیلم‌ یك‌ جشنواره‌ دولتی‌ است‌ حتی برخی‌ دانشگاهها هم‌ دولتی‌ هستند و آنهایی‌ هم‌ كه‌ دولتی‌ نیستند در چارچوب‌ سیاست‌های‌ دولت‌ كار می‌كنند. یعنی‌ ما باید بپذیریم‌ كه‌ در بخش‌ مهمی‌ از زندگی‌ فرهنگی‌ ما دولت‌ مداخله‌ می‌كند. مساله‌ دیگر این‌ است‌ كه‌ در هر چیزی‌ - جشنواره‌ای- كه‌ به‌ صورت‌ یك‌ نهاد دولتی‌ وجود دارد آیا دولت‌ نظر خودش‌ را دخالت‌ می‌دهد یا نه؟

در هر حوزه‌ی‌ سینما به‌ این‌ دلیل‌ كه‌ از نظر اقتصادی‌ سینما وابسته‌ به‌ دولت‌ است‌ دولت‌ این‌ حق‌ را برای‌ خودش‌ قایل‌می‌شود كه‌ دخالت‌ كند. اما در زمینه‌ی‌ شعر وابستگی‌ به‌ دولت‌ تا امروز وجود نداشته‌ است.
در سینما بخش خصوصی هم هست.

اما بخش خصوصی در حوزه سینما به دلیل وابستگی به دولت، در واقع دولتی است.
شما فكر می‌كنید مثلا آقای‌ مهرجویی‌ وابسته‌ به‌ دولت‌ است؟ اگر وابسته‌ است‌ پس‌ دولت‌ در ایران‌ چیز خیلی‌ خوبی‌ است. اگر قرار است‌ كه‌ كیارستمی‌ و مهرجویی‌ و كیمیایی‌ به‌ صرف‌ اینكه‌ در ایران‌ دولت‌ در برنامه‌ریزی‌ سینما سهیم‌ است‌ سینماگر دولتی‌ معرفی‌ شوند و ... . نتیجه‌ این‌ می‌شود كه‌ دولت‌ در ایران‌ یك‌ پدیده‌ی‌ مترقی‌ به‌ شمار بیاید.

نظر من‌ این‌ است‌ كه‌ هیچ‌ معیاری‌ نیست‌ مبنی‌ بر اینكه‌ اگر دولت‌ در سینما دخالت‌ نمی‌كرد وضع‌ از این‌ بهتر نمی‌شد. ما نمی‌توانیم‌ این‌ وضع‌ را یك‌ وضع‌ ایده‌آل‌ بدانیم.
این‌ شرایط‌ ایده‌آل‌ نیست‌ ولی‌ موجود است. یعنی‌ شرایط‌ واقعی‌ است‌ و علیرغم‌ این‌ شرایط‌ پدیده‌ی‌ مستقلی‌ به‌ اسم‌ داوری‌ فیلم‌ می‌تواند بالنسبه‌ انجام‌ بگیرد. یعنی‌ هر جایی‌ كه‌ شما نشانی‌ از حضور دولت‌ می‌بینید كه‌ در ایران‌ متاسفانه‌ پدیده‌ همه‌ گیری‌ است، ولی‌ زندگی‌ تعطیل‌ نمی‌شود. در چنین‌ ساختاری، برای‌ مثال‌ شما مجله‌ی‌ فیلم‌ نگار را هم‌ دارید كه‌ یك‌ مجله‌ای‌ است‌ تحت‌ نظر وزارت‌ ارشاد. ولی‌ از بسیاری‌ از مجلات‌ خصوصی‌ پیشروتر است. این‌ پدیده‌های‌ فرهنگی‌ هر چند در جاهایی‌ كه‌ ناگزیر تحت‌ نظارت‌ دولت‌ هستند، امر داوری‌ مستقل‌ هم‌ در آن‌ها امكانپذیر است. مگر اینكه‌ ما بگوییم‌ شاعرانی‌ كه‌ در این‌ سی‌ سال‌ مدافعان‌ چیزی‌ به‌ نام‌ انقلاب‌ اسلامی‌ بودند باید اعدام‌ شوند. من‌ می‌گویم‌ این‌ هم‌ یك‌ درك‌ فاشیستی‌ است. یعنی‌ اگر این‌ درك‌ غلط‌ است‌ كه‌ می‌گوید شاعر باید طبق‌ ایدئولوژی‌ من‌ زندگی‌ و شعر بگوید یك‌ پدیده‌ متحجر است‌ به‌ نظر من‌ خطرناك‌تر از آن، این‌ است‌ كه‌ ما پشت‌ یك‌ داوری‌ روشنفكرانه‌ به‌ شاعر اجازه‌ ندهیم‌ كه‌ مثلا برای‌ امام‌ خمینی‌ شعر بگوید.

پس‌ شما تاثیر ایدئولوژی‌ را بر داوری‌ مذموم‌ می‌دانید؟
من‌ می‌گویم‌ پدیده‌ای‌ به‌ اسم‌ انسان‌ وجود دارد كه‌ یك‌ جهان‌ نگری‌ خاص‌ هم‌ دارد. ضمنا دخالت‌ دادن‌ سلایق‌ ایدئولوژیك‌ در تعیین‌ كیفیت‌ هنری‌ یك‌ اثر یك‌ پدیده‌ی‌ بسیار مذموم‌ است. یعنی‌ من‌ باید قادر باشم‌ كه‌ بگویم‌ مثلا شعر آقای‌ مودب‌ یك‌ شاهكار است‌ ولی‌ من‌ با عقاید این‌ آدم‌ موافق‌ نیستم. یعنی‌ اینكه‌ به‌ نظر من‌ از یك‌ زاویه‌ی‌ روشنفكرانه‌ و یك‌ داوری‌ شبه‌ روشنفكرانه‌ كه‌ تحت‌ تاثیر همان‌ بافت‌ دیكتاتوری‌ و استبدادی‌ كه‌ در ایران‌ رواج‌ دارد و در ما ریشه‌ دارد اصطلاح‌ شاعران‌ مدیحه‌ سرا مطرح‌ می‌شود. این‌ درست‌ نیست. این‌ شعری‌ كه‌ من‌ می‌خوانم‌ اگر شعر زیبایی‌ باشد من‌ می‌گویم‌ زیباست.

انتخاب‌ داوران‌ بر اساس‌ سلیقه‌ی‌ ایدئولوژیك‌ به‌ معنای‌ داوری‌ بر اساس‌ معیارهای‌ ایدئولوژیك‌ نیست؟
بالاخره‌ هر جایزه‌ای‌ بر اساس‌ سلیقه‌ی‌ خودش‌ هیات‌ داوری‌ را انتخاب‌ می‌كند. مثلا موسسه‌ كارنامه‌ هیچ‌ وقت‌ آقای‌ معلم‌ دامغانی‌ را به‌ داوری‌ انتخاب‌ می‌كند؟

كارنامه، یك‌ موسسه‌ خصوصی‌ است‌ ولی‌ دولت‌ فرق‌ می‌كند.
همان‌ بخش‌ خصوصی‌ هم‌ بنا به‌ دیدگاهی‌ داوری‌ را انتخاب‌ می‌كند. مگر می‌شود این‌ دیدگاه‌ و تفكر را حذف‌ كرد. مشكل‌ این‌ است‌ كه‌ به‌ من‌ اجازه‌ ندهید به‌ عنوان‌ یك‌ بخش‌ خصوصی‌ جایزه‌ بخش‌ خودم‌ را دایر كنم.

دولت‌ مال‌ همه‌ است‌ و نمی‌تواند اعمال‌ سلیقه‌ كند.
این‌ بحث‌ دولت‌ برای‌ همه‌ از آنجا كه‌ یك‌ ریشه‌ی‌ جامعه‌ شناختی‌ دارد و من‌ آن‌ را یك‌ بحث‌ پوپولیستی‌ می‌دانم، پس‌ بهتر است‌ وارد آن‌ نشوم. ولی‌ هیچ‌ دولتی‌ در جهان‌ دولت‌ برای‌ همه‌ نیست. من‌ آرزو دارم‌ یك‌ روز در كره‌ زمین‌ همه‌ی‌ دولت‌ امحاء پیدا كنند. یعنی‌ آنقدر جامعه‌ پیشرفت‌ پیدا كند كه‌ ما به‌ شیوه‌های‌ بهتری‌ بتوانیم‌ نظم‌ عمومی‌ را برقرار كنیم. دولت‌ها پدیده‌هایی‌ هستند كه‌ برای‌ برقراری‌ یك‌ جریان‌ و ممانعت‌ از یك‌ جریان‌ دیگر به‌ وجود می‌آیند. در همه‌ جای‌ دنیا یكسری‌ فعالیت‌هایی‌ هستند كه‌ دولت‌ها انجام‌ می‌دهند. در همه‌ جای‌ دنیا یكسری‌ جوایز دولتی‌ هستند. لژیون‌ دونور یك‌ جایزه‌ دولتی‌ است‌ كه‌ به‌ بزرگترین‌ فیلمسازها و هنرمندان‌ دنیا می‌دهند. به‌ هر حال‌ دولت‌ یك‌ پدیده‌ی‌ واقعی‌ در مناسبات‌ فرهنگی‌ و طبقاتی‌ جامعه‌ است‌ كه‌ انتخابهای‌ خودش را بنا به‌ منافع‌ خودش‌ می‌كند. بحث‌ این‌ است‌ كه‌ آیا ممكن‌ است‌ كه‌ در یك‌ نهادی‌ در جامعه‌ای‌ مثل‌ ایران‌ انتخابی‌ به‌ عنوان‌ یك‌ انتخاب‌ فرهنگی‌ صورت‌ بگیرد كه‌ نسبتا مستقل‌ از كادر دولت‌ باشد؟ من‌ این‌ را ممكن‌ می‌دانم‌ و تحریم‌ و بایكوت‌ این‌ نوع‌ فعالیت‌ها را كاملا منفی‌ و محصول‌ یك‌ درك‌ عقب‌ مانده‌ و كهنه‌ی‌ ایدئولوژیك‌ می‌دانم. بخش‌ خصوصی‌ می‌تواند جایزه‌ی‌ خودش‌ را بدهد. یك‌ نهادی‌ مثل‌ جشنواره‌ فجر می‌تواند جایزه‌ خودش‌ را بدهد. من‌ با این‌ حرف‌ كه‌ یك‌ شاعر جوان‌ به‌ جای‌ اینكه‌ دنبال‌ هر كار دیگری‌ برود جبهه‌ رفته‌ پس‌ گناه‌ كرده‌ است مخالفم.

كسی‌ هم‌ كه‌ شعر جنگ‌ نگفته، گناه‌ نكرده‌ است
این‌ غلط‌ است‌ و این‌ هم‌ كه‌ این‌ شاعر چون‌ شعر جنگ‌ گفته‌ پس‌ شاهكار گفته‌ هم‌ غلط‌ است. من‌ می‌گویم‌ چرا مدام‌ به‌ این‌ طرف‌ و آن‌ طرف‌ می‌غلتیم. چرا نمی‌توانیم‌ یك‌ موضع‌ متعادل‌ و درست‌ داشته‌ باشیم. اگر كه‌ به‌ داوری‌ زیبایی‌ شناختی‌ خودمان‌ اعتماد و اعتقاد داریم‌ می‌توانیم‌ فكر كنیم‌ كه‌ یك‌ اثر و یك‌ داستان‌ در ارتباط‌ با جنگ‌ نوشته‌ شود و شاهكار هم‌ باشد.

ما می‌توانیم‌ باور كنیم‌ كه‌ یك‌ شاعر یا رمان‌ نویس‌ مسلمان‌ می‌تواند شاهكار بیافریند. این‌ تفكر فاشیستی‌ است‌ كه‌ چون‌ داستان‌ نویسی‌ طرفدار تفكر اسلامی‌ یا چیزی‌ به‌ اسم‌ انقلاب‌ اسلامی‌ است‌ پس‌ محكوم‌ به‌ مدیحه‌ سرایی‌ است.

هیچ‌ وقت‌ شاعران‌ مستقل‌ این‌ ادعا را نكرده‌اند. بلكه‌ این‌ بدبینی‌ بر این‌ اساس‌ به‌ وجود آمده‌ كه‌ شاعرانی‌ كه‌ شاكله‌ اصلی‌ هیات‌ داوران‌ را تشكیل‌ می‌دهند این‌ ایده‌ را تا امروز داشته‌اند كه‌ هر كس‌ شاعر متعهد است‌ - تعهد به‌ این‌ معنا كه‌ برای‌ جنگ‌ و انقلاب‌ و... شعر گفته‌ باشد می‌تواند داوری‌ كند.
چه‌ تفكری‌ كه‌ به‌ بهانه‌ی‌ خودی‌ بودن‌ تمام‌ نیروهای‌ دیگر اندیش‌ حوزه‌ی‌ هنر و ادبیات‌ و شعر را به‌ عنوان‌ شاعر و ادیب‌ به‌ رسمیت‌ نمی‌شناخت‌ و مدام‌ تلاش‌ می‌كرد تا در یك‌ چالش‌ تضادآمیز هر چه‌ بیشتر آنهارا نفی‌ كند و چه‌ تفكری‌ كه‌ در آن‌ شاعران‌ و نویسندگان‌ و هنرمندانی‌ كه‌ در معرض‌ این‌ اختلاف‌ ایدئولوژیك‌ بودند بنا به‌ تجربه‌ی‌ یك‌ تنش‌ حاد كه‌ متعلق‌ به‌ دوران‌ انقلاب‌ و رویارویی‌ اقشار و طبقات‌ مختلف‌ با افكار مختلف‌ بود، آن‌ منش‌ آشتی‌ناپذیر را ادامه‌ می‌دادند و خودبه‌ خود حاضر نبودند كه‌ با یك‌ بینش‌ عادلانه‌ و بنا به‌ مدعای‌ خودشان‌ - وفاداری‌ به‌ زیبایی‌شناسی‌ شعر - به‌ شعر شاعران‌ مسلمان‌ بنگرند. من‌ هر دوی‌ این‌ پدیده‌ها را پدیده‌هایی‌ منفی‌ می‌دانم. و شرط‌ من‌ برای‌ اینكه‌ این‌ داوری‌ را پذیرفتم‌ این‌ بود كه‌ در بین‌ شاعران‌ این‌ سه‌ دهه، من شاعرانی‌ را حق‌ دارم‌ انتخاب‌ كنم‌ كه‌ خارج‌ از هر نوع‌ داوری‌ ایدئولوژیك‌ شعرشان‌ مورد داوری‌ قرار بگیرد. به‌ داوران‌ دیگر هم‌ كاری‌ ندارم. این‌ شرط‌ من‌ پذیرفته‌ شد و این‌ پذیرش‌ به‌ نظر من‌ اتفاق‌ خیلی‌ مهمی‌ بود.

یعنی‌ اینكه‌ ما از یك‌ توده‌ای‌ از سم‌ و دود اختناق‌ آور كه‌ اجازه‌ نمی‌دهد شما به‌ عنوان‌ آدم‌های‌ طبیعی‌ و آزاد به‌ محیط‌ زندگی‌ خودتان‌ نگاه‌ واقعگرایانه‌تری‌ داشته‌ باشید، رها شوییم. به‌ دنبال‌ یكسری‌ تفكرات‌ بسته‌ و متحجر گام‌ برداشته‌ می‌شود كه‌ نتیجه‌ همیشه‌ كنار نهادن‌ پاره‌ی‌ واقعی‌ از فضای‌ ادبی‌ و شعری‌ و هنری‌ است‌ كه‌ با آن‌ در تقابل‌ است. مگر اینكه‌ وقتی‌ كه‌ داور مثلا شعری‌ از شاملو یا احمدی‌ یا فلاح... می‌خواند با همان‌ توان‌ و وسعت‌ نظری‌ بخواند كه‌ مثلا شعری‌ از شاعری‌ مثل‌ امین‌ پور یا مودب‌ را می‌خواند.

این‌ پدیده‌ باید اتفاق‌ بیفتد تا این‌ ادعاهایی‌ كه‌ با یك‌ پوشش‌ روشنفكری‌ در درون‌ خودشان‌ ورشكستگی‌ ضد روشنفكری‌ و روشنفكر نبودن‌ را طی‌ تاریخ‌ حمل‌ كردند بتواند تغییر كند. یعنی‌ مدعای‌ شما نمی‌تواند این‌ باشد كه‌ من‌ به‌ متن‌ و ارزش‌های‌ یك‌ متن‌ كار دارم‌ و به‌ هیچ‌ وجه‌ حق‌ ندارم‌ به‌ دیگران‌ بگویم‌ چه‌ چیزی‌ را دوست‌ داشته‌ باشند یا دوست‌ نداشته‌ باشند. و در عمل‌ برویم‌ دنبال‌ یك‌ داوری‌ ایدئولوژیك‌ كه‌ مثلا این‌ آدم‌ حافظ‌ موسوی‌ است‌ یا شمس‌ لنگرودی‌ است‌ یا... پس‌ بد است‌ تنها انگیزه‌ی‌ من‌ در پذیرش‌ این‌ داوری‌ این‌ بود كه‌ این‌ مسیر یك‌ گام‌ به‌ جلو بردارد.

---------------------------

نامه آقای جورکش

با سلام

متأسف‌ام كه يك جريان ساده اين همه وقت و انرژی می‌برد.

سه روزنامه‌ی مختلف در سه روز متوالی تكذيب‌نامه‌ی من را منتشر كردند. و حالا در مصاحبه‌ی راديو زمانه و آقای ميراحسان طوری مطرح می‌شود كه انگار ايشان از آن تكذيب‌نامه بی‌خبر هستند. برای چهارمين بار بايد بگويم نه در داوری فجر شركت دارم نه در هيچ يك از مراحل مختلف اين جشن‌واره‌ی شعر. لطفا اين مطلب را ضميمه‌ی مصاحبه با آقای ميراحسان فرماييد.

با سپاس

نظرهای خوانندگان

در تماسی كه لحظاتی قبل آقای جوركش، شاعر و مترجم معاصر، با اين‌جانب داشتند، در باره‌ی محتوای گفت‌وگوی آقای ميراحسان و راديو زمانه، توضيح و در واقع تكذيب‌نامه‌يی ارائه كردند و خواستند كه آن را به نحوی در سايت‌های مرتبط انعكاس دهم. خواهش می‌شود، هنگام مطالعه‌ی گفت‌وگو به آن هم اعتنا كنيد. عين اين تكذيبيه چنين است:


با سلام
متأسف‌ام كه يك جريان ساده اين همه وقت و انرژی می‌برد.
سه روزنامه‌ی مختلف در سه روز متوالی تكذيب‌نامه‌ی من را منتشر كردند. و حالا در مصاحبه‌ی راديو زمانه و آقای ميراحسان طوری مطرح می‌شود كه انگار ايشان از آن تكذيب‌نامه بی‌خبر هستند. برای چهارمين بار بايد بگويم نه در داوری فجر شركت دارم نه در هيچ يك از مراحل مختلف اين جشن‌واره‌ی شعر. لطفا اين مطلب را ضميمه‌ی مصاحبه با آقای ميراحسان فرماييد.
با سپاس
شاپور جوركش

-- شهاب مباشری ، Feb 5, 2007 در ساعت 01:51 PM

جانا سخن از زبان ما ميگويي!

-- ابن محمود ، Feb 6, 2007 در ساعت 01:51 PM

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)





از دست ندهید


چگونه به هم نپریم؟

کاشیگر و ترس از جوایز ادبی

روزی که آتوسا را شوهر دادند

با فروغ در انتهای راه

عشق، نیچه و داریوش آشوری