سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵
ادبیات تبعید در آلمان فاشیستی
ناصر غیاثی
http://www.naserghiasi.com
مفهوم ِ «ادبیات تبعید» در آلمان تنها محدود به دوران حکومت نازیها نمیشود، بلکه پیش از آن نیز در قرن نوزدهم سه موج ِ مهاجرت در آلمان به راه افتاده بود که هاینریش هاینه و گئورگ بوشنا از معروفترین چهرههای موج سوم آن هستند.
زمینههای تاریخی
بحران جهانی اقتصادی در سال ۱۹۲۹ موجب محبوبیت یافتن حزب ِ کارگران ناسیونال سوسیالیست آلمان (NSDAP) و سرانجام در سال ۱۹۳۳ منجر به دستیابی ِ قدرت سیاسی توسط حزب و رهبرش آدولف هیتلر میشود. در همان سال فاشیستها، با شعار ِ «مغایر با روح ِ آلمانی» کتابسوزانی راه میاندازند که در آن آثار ِ بیش از ۲۵۰ نویسنده را به دست آتش سپرده میشود. به دنبال آن نویسندگان بسیاری چون توماس و هاینریش مان، برتولت برشت، آرنولد و شتفان تسوایگ، آلفرد دوبلین که معروفترین نویسندگان آلمانی زبان آن دوران بودند، مجبور به ترک کشور میشوند. نخستین موج مهاجرت که شامل انبوهی از یهودیان ِ آلمانی میشود، از این تاریخ به راه میافتد و در پی ِ آن، پس از آغاز جنگ در سال ۱۹۳۶، موج دوم مهاجرت آغاز میگردد. تا پایان جنگ در سال ۱۹۴۵ نزدیک به ۵۵۰۰ خالق فرهنگ و از میان آنها قریب به بیش از ۲۵۰۰ نویسنده و شاعر و روزنامهنگار به خارج از آلمان مهاجرت میکنند.
سربازان نازی کتابهای ممنوع را آتش میزنند
تعریف
«ادبیات تبیعد» به تولیدات ادبی ِ نویسندگان، شاعران و روزنامهنگارانی اطلاق میشود که به خاطر سرکوب ِ بیرحمانهی رژیم فاشیستی جان یا اثرشان مورد تهدید واقع شده و مجبور به خروج از کشور شده بودند. برخی مثل شتفان گئورگه که به عنوان اعتراض به تحمل آثارشان در رژیم فاشیستی کشور را ترک کرده بودند، نیزدر این مقوله جامیگیرند.
در کنار «ادبیات تبیعد» در خارج، نوعی دیگر از ادبیات در داخل شکل میگیرد که در تاریخ ادبیات آلمان آن را «مهاجرت به درون» میخوانند. «مهاجرت به درون» موضع نویسندگان و هنرمندانی بود که گرچه مخالف رژیم نازیها بودند اما به دلایل گوناگون ِ شخصی، خانوادگی یا اخلاقی از مهاجرت به خارج از آلمان سربازمیزدند و با نشر آثار خود در داخل و همکاری با سلولهای مقاومت ادبیات خاص خود را میآفریدند.
انواع و فرمهای ادبی
نثر روایی وجه غالب ِ آثار منتشر شده در این دوران است. گرچه سهم شعر در ادبیات تبعید از نظر حجم و مقدار چندان زیاد نبوده، با این وجود اما جایگاه ویژهای دارد. در کارنامهی ادبیات ِ تبعید ِ آلمان به تقریب ۲۰۰ دفتر شعر وجود دارد که بخش بزرگی از آن پس از جنگ و در سالهای پس از ۱۹۴۵ منتشر شد. روزا آوسلندا از چهرهی شاخص ِ شعر زنان در ادبیات تبعید زبان ِ آلمانی است، هرچند پس از پایان یافتن جنگ و سرنگونی ِ نازیها معروف شد. چهرههای مهم دیگر شعری مثل برشت همانهایی بودند که قبل از تبعید شناخته شده بودند. از آنجا که بار ِ مستقیم ِ سازماندهی ِ زندگی ِ روزمره بردوش زنان بود، عدهی زیادی از زنان تبعیدی نویسنده ناتوان از نوشتن شدند. با این وجود اما بیشترین متنهای اتوبیوگرافیک و شعر از آن زنان بود و بر خلاف مردها در نوشتارهای اتوبیوگرافیکشان خاطرات خصوصیشان را پنهان نمیکردند. اگر از استثنائات ِ کمی مثل «تفنگهای خانم کارار» و «ترس و فقر رایش سوم» از آثار برشت بگذریم، نمایشنامهنویسان آلمانی دچار وضعیتی اسفناک بودند، چرا که نوشتههاشان بدون کمترین امیدی برای اجرا در کشوی میزها خاک میخورد.
مضامین
هاینریش مان معتقد بود تنها یک ادبیات ِ آلمانی وجود دارد: ادبیات ضد فاشیستی. از این نظر بسیاری از همکارانش با او همعقیده بودند. توماس مان میگفت: «تبعیدیان صدای مردم خاموشاند». این ادبیات دو وظیفه برعهده گرفته بود: ۱)آگاه کردن ِ جهان از جنایات ِ ناسیونال سوسیالیستها و ۲) پشتیبانی از مقاومت در آلمان ِ نازی. در همین راستا برخی از نویسندگان به رمانهای تاریخی و اجتماعی روی آوردند.
به زعم آنها شکوفایی این نوع ِ ادبی، که در سالهای پیش از به قدرت رسیدن ناسیونال سوسیالیستها از اعتبار و وجهی قابل ملاحظهای در آلمان برخوردار بود، اینک متوقف شده بود. از مهمترین رمانهای تاریخی ِ ادبیات تبعید میتوان از «هنری کوارته» اثر هاینریش مان و دو رمان مهم ضدفاشیستی ِ «ترانزیت» و «صلیب هفتم» اثر آنا زگرز نام برد. نویسندگان ِ تبعیدی در کنار نوشتن میکوشیدند با سخنرانیهای رادیویی، بیانیهها و اعلامیهها رودررو با فاشیستها مبارز کنند. از آنجا که بخش بزرگی از ادبیات تبیعد حال و هوای سیاسی داشت، نویسندگان تبعیدی به معنای وسیع ِ کلمه نویسندگانی سیاسی شده بودند. دوری از زبان مادری و سرزمین پدری، ریشهکن شدن و در خطر قرارگرفتن هویت در شعرهای این دوره به خوبی نمایان است. آن عده از شاعرانی که سخت از درد دوری از وطن رنج میبردند به اشعار عاشقانه و مربوط به طبیعت روی آوردند. از دیگر مضامین اشعار این دوران میتوان به احساس گناه ناشی از نجات یافتن از چنگال ِ فاشیستها اشاره کرد که به زنان ِ یهودی ِ شاعر دست میداد. این شاعران ِ زن میکوشیدند با نوشتن شعر به این احساس گناه بپردازند و آن را به بیان درآورند.
نمایندگان
توماس و هاینریش مان، آنا زگرز، ایرش کستنا، آرتور شنیتسلا، کورت توخولسکی، شتفاتن تسوایک، ایرش ماریا رمارک (در غرب خبری نیست) از نمایندگان برجستهی ادبیات تبعید محسوب میشوند. برتولت برشت به عنوان شاعر، نثرنویس، نمایشنامهنویس، و نظریهپرداز ِ ادبی نقش مهمی در ادبیات تبعید آلمان بازی میکرد.
زندگی در تبعید
زندگی در تبعید کار سادهای نبود. مشکلاتی مثل قطع تمام ارتباطات با وطن، زندگی در محیطی غریب و تبعات ِ آن از قبیل ِ زبان بیگانه، عدماعتماد ِ مردم کشور میزبان، بدرفتاری کارمندان ِ اداری ِ کشور میزبان، و وضع ِ خراب ِ مالی زندگی در تبعید را مشکل میکرد. دوری از زبان آلمانی، جدایی از خوانندگان، امکان بسیار اندک برای انتشار آثار، نیز محدودیتهای بیشماری برای نویسندگان و روزنامهنگاران ِ تبعیدی به همراه آورد. عمر ِ نشریات ِ ادبیی که در آمستردام، پراگ، مسکو و پاریس منتشر میشدند، بسیار کوتاه بود و ناشرینی که در آمستردام، زوریخ، استکلهم، بوستون و مکزیکو فعال بودند، آثار نویسندگان ِ آلمانی را با تیراژی بسیار محدود منتشر میکردند. تنها بخش بسیار کوچکی از نویسندگان مهاجر، از قبیل ِ لیون فویشتواگنر، توماس مان، آنا زگرز و ویکی باوم که قبل از به قدرت رسیدن نازیها، در خارج از آلمان شناخته شده بودند، میتوانستند از طریق قلم روزگار بگذرانند. آن دسته از شاعران و نویسندگانی که تا آن زمان فقط در آلمان خواننده داشتند، با رفتن به تبعید نابود شدند. آنهایی که قبل از آغاز جنگ به کشورهای دیگر، از قبیل فرانسه (والتر بنیامین)، بلژیک، هلند، یا دانمارک گریخته بودند، با آغاز جنگ و اشغال این کشورها توسط رژیم نازیها ناچار شدند باردیگر دست به فرار بزنند. انگلستان گرچه امن بود، اما فقط پناهندگانی یا مهاجرینی را میپذیرفت که از امکانات مالی ِ بالایی برخوردار باشند. به این ترتیب برای بسیاری از اهل قلم راهی باقی نماند مگر فرار به آمریکا (برشت، فویشتواگنا، توماس و هاینریش مان) پای برخی از نویسندگان حتا به مکزیک (آنا زگرز) یا آمریکای جنوبی (شتفان تسوایک) هم رسید. نویسندگانی مثل والتر بنیامین، کورت توخولسکی و شتفان تسوایگ در تبعید دست به خودکشی زدند و برخی دیگر در روسیه قربانی تصفیههای حکومت استالین شدند. تعدادی از سرشناسان ِ ادبیات ِ بلافاصله پس از جنگ به آلمان برگشتند، برخی پس از گذشت چند سال و برخی هیچوقت برنگشتند.
«ادبیات تبعید» پس از پایان جنگ و سقوط رایش سوم در سال ۱۹۴۵ فراموش شده بود و تا سالهای هشتاد میلادی توجهی به آن نمیشد. امروزه اما این ادبیات موضوع پژوهش و تدریس ِ بسیاری از دانشگاهها و موسسات آموزش عالی آلمان است.
|