خانه > پرسه در متن > ادبیات ایران > جایزهی گلشیری و مسئلهی داوری | |||
جایزهی گلشیری و مسئلهی داوریمحمود فلکیhttp://www.mahmood-falaki.comاهدای جایزهی ادبی ِ بنیاد گلشیری در سال جاری پرسشها و اعتراضاتی را برانگیخت. اینجا و آنجا در رسانهها آمده است که جایزه "بین دور و بریها تقسیم" شده یا اینکه انتخاب داستانها "سلیقهای" بوده تا "کارشناسانه" و یا اینکه جایزهها به "شاگردان گلشیری" داده شده است و در این میان برخی نیز جایزهی ادبی در ایران را از پایه مخل و مضر برای ادبیات دانستهاند و گاهی نیز به تمسخر از آن سخن گفتهاند. از آنجا که من یکی از داوران این دوره(بخش رُمان) بودم، لازم میدانم نکاتی را در این مورد بیان کنم: نخست بگویم که اصولن برپایی ِ هر نهاد مستقل، چه ادبی چه غیر آن، در یک جامعه، می تواند آموزهای باشد برای خودبسندگی ِ مدنی تا شاید راهی برای اندیشیدن به چگونگی ِ برخورد دموکراتیک باشد؛ زیرا نهادینه شدن ِ هر پدیدهی اجتماعی میتواند از رهگذرِ ایجاد نهادهای مستقل در درون جامعه امکانپذیر باشد؛ وگرنه چیزی که از بالا، از دولت یا قدرت دیکته شود، حتا اگر نام ِ آن "چیز"، دموکراسی هم باشد، تا زمانی که از درون جامعه برنیامده یا در درون جامعه نهادینه نشده باشد، راه به جایی نخواهد برد. بنابراین، این جایزهها، با همهی کاستیها و دشواریهایش، میتوانند در مجموع تأثیر مثبتی داشته باشند. اگر این دلیل را برمثبت بودن اهدای جایزهی ادبی ندانیم، دلیل دیگری هم وجود دارد تا حضور آنها را مثبت ارزیابی کنیم. یکی از دلایل میتواند این باشد که این جایزهها دستکم این حُسن را دارند که چند صباحی کار ِ بحث و نقد ادبی را راه می اندازند و حرکتی در جامعهی ادبی پدید میآورند. اعتراض به نحوهی انتخاب این یا آن جایزه از چند سو و با نیتهای مختلف و گاهی مشابه برمیآید: بیش ازهمه کسانی که کتابشان جایزهای دریافت نکرده به اعتراض پرداختند که دلیل آن روشن است و جای بحث باقی نمیگذارد؛ زیرا هر نویسنده یا شاعری کار خود را برتر از دیگران میداند که امری طبیعی و درکپذیر است. اگر کتاب آنها جایزه را دریافت میکرد، دیگر اعتراضی هم باقی نمیماند. اما اعتراض گروه دیگر به داوری، اگر بر پایهی اختلاف شخصی یا رقابت با این یا آن نویسنده یا نهاد جایزه دهنده نباشد، از ناآگاهی ِ آنها از ترکیب و نحوهی داوری مایه میگیرد. من خود در دو دوره جزو داوران جایزهی ادبیِ بنیاد گلشیری بودم(دورهی چهارم و دورهی ششم) و در هر دو دوره هیچکدام از داوران را نه می شناختم و نه هنوز میشناسم، و هرگز آنها را ندیدهام. هر بار کتابهایی که به مرحلهی نهایی رسیده بودند از طریق پُست به دست من در آلمان رسیده است. یعنی من در تهران نبودم تا بهمثل جمع ِ جور و "خودمانی" تشکیل داده و "توطئه" کرده باشیم که به این یا آن نویسنده جایزه داده شود. من نه هرگز شاگرد گلشیری بوده و نه به شیوهی او داستان نوشتهام. و جالب اینکه من تا پیش از خواندن ِ این رُمانها از هیچکدام از آن نویسندگان، غیر از مجموعه داستانی از یکی از آنها، اثری از آنها نخوانده بودم و نام بعضی از آنها را حتا نشنیده بودم؛ یعنی رُمانها را بدون هیچگونه پیشداوری خوانده و تنها بر پایهی ارزشهای ادبیشان برآورد کردهام. شاید گفته شود که ممکن است داوران دیگر چنین کرده باشند، که باز به دلایل مختلف اینگونه برآورد را درست نمیدانم، که یکی دو مورد آن را در اینجا بازگو میکنم: در هر دو دوره، کتابی جایزه برده است که من هم بیشترین امتیاز را به آن داده بودم. بنابراین، آن فرض نمی تواند درست باشد، وگرنه چنین اتفاقی نمیتوانست تکرار شود. افزون براین، در این مدت که با خانم فرزانه طاهری، مدیر بنیاد، و آقای عبدالعلی عظیمی، مدیر جایزه، با ایمیل و تلفن در تماس بودیم، نحوهی برخورد آنها بهگونهای نبود که من کوچکترین شکی در صداقت و برخورد دموکراتیک آنها داشته باشم. حتا روزی که داوران در تهران نشسته بودند تا تصمیم نهایی گرفته شود، مستقیمن تلفنی با من تماس گرفتند و مرا در جریان کار قرار دادند، و حتا رأیها در مورد یک کتاب به گونهای بود که رأی من میتوانست تعیین کننده باشد. اگر آنها میخواستند به"دور و بریها" جایزه بدهند، دیگر نیازی به رأی تعیین کنندهی من نداشتند. واقعیت این است که اهدای جایزه در ایران از طریق نهادهای مستقل که چند سال اخیر متداول شده، حرکتی تازه در پهنهی ادبیات ایران است. و هر کار تازهای ، به خاطر نبودِ تجربهها، کاستیها و ضعفهای خود را هم دارد. در کشوری که ایجاد یک نهاد یا انتشار نشریهی مستقل و انتشار کتاب با موانع و دشواریهای جدی همراه است، وجود همین چند مورد را نیز باید غنیمت شمرد و از آنها پشتیبانی کرد، نه اینکه به رسم معمول سنگ پیش پایشان انداخت و آب به آسیاب آنهایی ریخت که میخواهند هر صدای ناآشنایی را در نطفه خفه کنند. البته این سخن به این معنا نیست که نباید از کاستیها انتقاد کرد. نقد، که در جامعهی ما "انتقاد" تلقی میشود، باید انجام بگیرد؛ زیرا ظاهرن برهمهگان روشن است که پایهی رسیدن به دموکراسی را نقد میسازد. ولی آنچه به عنوان نقد یا انتقاد ارایه میشود، بیشتر حالت توهین و اتهام را دارد. اما نکتهای را که در پایان لازم است به آن اشاره شود، این است که نباید فراموش کنیم که این جایزهها تنها کتابهایی را دربرمیگیرد که در ایران چاپ شده باشند. بسیاری از کتابهایی که توسط نویسندگان مهاجر نوشته میشوند، نمیتوانند در ایران مجوز چاپ بگیرند. از این زاویه برخی از نویسندگان وشاعرانی که در خارج از کشور آثار خوبی ارایه میدهند، شانش دریافتِ چنین جایزههایی را ندارند و از این بابت حق آنها ادا نمیشود. پس تا زمانی که چنین است، باید توضیح داده شود که بهترین کتاب سال "در ایران" انتخاب شده، نه بهترینها در "ادبیات فارسی" در کل. زیرا ادبیات فارسی ِ تولید شده در خارج از کشور جزو جداییناپذیر ادبیات فارسی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
از دست ندهید | ||||
چگونه به هم نپریم؟ |
کاشیگر و ترس از جوایز ادبی |
روزی که آتوسا را شوهر دادند |
با فروغ در انتهای راه |
عشق، نیچه و داریوش آشوری |
نظرهای خوانندگان
آقایان، محمود فلکی واقعیت را وارونه می کند. اعتراض خیلی از ما به داوران این جایزه بوده و هست. پیشتر از همه به حضور کسی مثل فلکی. او در فولک هوخ شولۀ هامبورگ یعنی کلاس اکابر، فارسی درس می دهد ولی خودش را به بنیاد گلشیری استاد دانشگاه معرفی کرده است. زندگینامه اش هنوز در سایت گلشیری هست که نوشته است در دو شهر در دانشگاه درس می دهد در حالیکه در سال 1384 هنوز مدرک لیسانس هم نداشته . ما در حال مکاتبه با آلمان هستیم تا هم از هامبورگ تأییدیه بگیریم و هم از دانشگاه ها و مدرسه های عالیی هامبورگ و هانوور که او در هیچ کدام از این ها حتی برای یک روز هم درس نداده است. اعتراض ما به این است که جایزه ای که داورش کسی مثل او باشد اعتبار ندارد. شما هم بهتر است اول کتاب داستان خود فلکی را بخوانید بعد از او نقل قول بیاورید.
-- lم. نیریزی ، Jan 21, 2007 در ساعت 04:15 PM