خانه > پرسه در متن > ادبیات جهان > سرچشمههای ادبیات علمی خیالی | |||
سرچشمههای ادبیات علمی خیالیماکان انصاریبازیافت گونه ادبی علمی خیالی در میان متون داستانی، یکی از مقولههای بحث برانگیز در جریان مباحثات ادبی است. اینکه این عنوان به چه نوشتاری قابل اطلاق است و یا چه نوع داستانهایی را میتوان به این گونه ادبی منتسب کرد، همواره محل مناقشه بسیاری بوده است. این اختلافات زمانی تشدید میشود که درمییابیم بسیاری از نویسندگانی که منتقدین آنها را به این جریان ادبی منتسب میکنند، چنین دستهبندیهایی را قبول ندارند و از آن سر باز میزنند. اما با این وجود، چنین دستهبندیهایی به منتقدین کمک میکنند تا راحتتر به بررسی چگونگی رشد و تحول یک جریان ادبی بپردازند. به همین خاطر در ابتدای این نوشتار به طور کلی نمایی از داستانهای علمی خیالی ارائه میشود تا مشخص شود وقتی از داستانهای علمی خیالی حرف میزنیم از چه حرف میزنیم: داستانهایی برای آینده فن آوری خلق نشده منطق، مولفه همیشه حاظر افسانههای علمی یونانی و ماقبل کتاب «جمهوری» افلاطون، رسالهای است در باب ساختار و طبیعت جامعه. در این رساله او جامعهای را تصور میکند که حکمرانانش (طیف نخبه جامعه) به شکل اشتراکی و در فقر زندگی میکنند. آنها برای بهتر کردن کیفیت زندگی، نوعی آموزش و پرورش طراحی شده را پیاده سازی میکنند. نوعی آموزش و پرورش فراگیر که به بهتر شدن کیفیت زندگی در میان جنسیتها (لااقل در میان همان طبقه حاکم) کمک میکند. چند صد سال بعد لوسین ساموساتا(Lucian of Samosata) طنز پرداز یونانی، دو داستان درباره سفر به فضا نوشت. در داستان نخستین، اولیس قهرمان دنیای کهن به همراه کشتیاش در میان فوارهای از آب به سمت ماه حرکت میکند. اولیس در مییابد که در ماه نبردی میان شاه ماه و خورشید بر سر تملک ژوپیتر در جریان است. در داستان دوم، ایکارو مینیپوس(Icaromenippus) قهرمانی است که با بالهایی از پرندگان، به سمت ماه پرواز میکند. یوهانس کپلر در قرن هفدهم میلادی داستان نخست را از زبان یونانی به لاتین ترجمه کرد. کپلر منجمی داستان نویس مردی برای تمام فصول ماه، این کره جادویی فرانسیس گودوین، اسقف هرفورد در انگلستان، کتابی نوشت به نام مردی در ماه. کتابی که بعد مرگ او به چاپ رسید. قهرمان کتاب گودوین، سوار بر کالسکهای که به وسیله غازها کشیده میشد به ماه میرفت تا دریابد که آیا بر روی آن کره درخشان، انسانی زندگی میکند یا نه. داستان گودوین عموما به عنوان اولین داستانی شناخته میشود که با رویکردهای واضح علمی خیالی در ادبیات انگلیسی زبان نوشته شده است. جان ویلکینز که از خویشاوندان اولیور کرامول نیز بود داستانی نوشت با نام طولانی و عجیب «کشف یک دنیای دیگر در ماه، و یا نوشتاری برای اثبات اینکه آنها ممکن است آنجا باشند، ممکن است یک جهان مسکونی دیگر در کهکشان وجود داشته باشد.» در چاپ سوم این کتاب، ویلکینز اندیشههای شخصی خودش را درباره سفر به فضا به متن داستان اضافه کرد. اندیشههایی که به شدت تحت تاثیر نوشتههای گودوین قرار داشت. در قرن هفدهم نویسندگان دیگری نیز بودند که درباره انسان آینده و سفرهای بین سیارهای داستان پردازی میکردند. نویسندگانی نظیر توماسو کامپنلا(Tommaso Campenella) راهبی دومینیک که در سال ۱۶۰۳ داستان اتوپیایی شهر خورشید را نوشت. کتابی که بهترین توصیف برای آن نوعی کمونیسم خدامدارانه است. گالیور، نمونهای از تخیل ناب سفرهای گالیور را میتوان یک افسانه علمی کامل به حساب آورد. این کتاب را میتوان نمونهای برای تخیل ناب فرض کرد. تخیلی که تا همین امروز نیز منبع الهام نویسندگان بسیاری بوده است. در این کتاب، سویفت برای تشریح درون مایههای داستان گاهی به تشریح حقایق علمیای میپردازد که بسیار جالب و قابل توجه هستند. به عنوان مثال میتوان به شرحی اشاره کرد که او از دو قمر مریخ ارائه میکند. قمرهایی که تا زمان نگارش کتاب هنوز ناشناخته باقی مانده بودند. در این کتاب سویفت از دو قمری صحبت میکند که در مدارهایی با فاصله ۱۳۶۰۰ و ۲۷۰۰۰ کیلومتر از سیاره مریخ واقع شدهاند و به ترتیب هر ۱۰ ساعت و ۲۱.۵ ساعت به دور این سیاره میچرخند. تنها یکصد و پنجاه سال بعد بود که ماهیت این قمرها برای بشر آشکار شد. دو قمری که در فواصل ۶۰۰۰ و ۱۳۶۰۰ کیلومتری از مریخ واقع شدهاند و هر ۷.۷ ساعت و ۳۰.۳ ساعت به دور این سیاره میچرخند. درباره اینکه سویفت از وجود این دو قمر و ویژگیهای آنها چگونه اطلاع پیدا کرده است سوالات بسیاری وجود دارد. به نظر میرسد که او این اطلاعات را از یادداشتهای گالیله درباره حلقههای زحل استخراج کرده باشد. یادداشتهایی که یوهانس کپلر آنها را به اشتباه ترجمه کرده بود و فکر میکرد که آنها درباره قمرهای مریخ نوشته شدهاند. میکرومگاس هرچند که کتاب کمتر شناخته شدهای است اما ویژگیهای متون طنز و افسانههای علمی را یکجا در خود جمع دارد. در این کتاب دو موجود عظیم الجثه یکی از زحل و دیگری از شعرای یمانی جذب فلسفهبافی های انسان در هنگام سخن گفتن میشوند. به نظر آنها انسانها بیشتر از هر موجود دیگری در کهکشان سرگرم کننده و بامزه هستند. مری شرلی اولین نویسنده مدرن بسیاری از منتقدین بر این باورند که رمان فرانکنشتاین اولین رمان علمی خیالی با توجه به مولفههای مدرن آن است. حضور دانشمندی به نام ویکتور فرانکنشتاین به همراه تخیلی گریزپا و بدبین نسبت به پیشرفتهای علمی بشر، از مهمترین دلایل دیدگاه است. نکته جالب اینجاست که خودِ هیولا در این رمان نامی ندارد و تنها نام خالقش را یدک میکشد. داستان چگونگی نوشته شدن این رمان شاید به اندازه متن رمان مشهور باشد. مری شرلی، همسر پرسی شرلی شاعر، هنگامی به فکر نوشتن این رمان افتاد که در تابستان سال ۱۸۱۶ به همراه همسرش میهمان لرد بایرون در سوئیس بودند. بایرون از مهمانانش خواست تا اگر میتوانند داستانی درباره ارواح بنویسند و در همانجا بود که مری شرلی براساس یکی از روئیاهای وحشتناکش، ایده خلق فرانکنشتاین را پایه گذاری کرد. نکته جالب توجه این است که اولین رمان علمی خیالی مدرن به وسیله یک زن نویسنده نوشته شده است. شرلی در سال 1826 رمان «آخرین مرد» را به چاپ رسانید. داستانی آخرالزمانی که در قرن بیست و یکم روی میدهد و تاثیر بسیار زیادی برروی نویسندهای نظیر اچ.جی.ولز گذاشت. ژول ورن، محبوب همیشگی جالب اینجاست که رمانهای این نویسنده در ابتدا به وسیله ناشران به دلیل آنچه حضور بیش از حد علم نامیده میشد مورد پذیرش قرار نمیگرفتند. یکی از دلایل اصلی شهرت ورن به خاطر توانایی او در پیشبینی اموری بود که بعدها به عنوان پدیدههایی علمی شناخته شدند. به عنوان مثال در رمان سفر به ماه(۱۸۶۵) به نوعی سفر سفینه فضایی آپولو ۱۳ با سه سرنشین پیشبینی شده بود. از دیگر پیشبینیهای خیالپردازانه این نویسنده میتوان به هلیکوپتر، تلفنهای تصویری و یا موتورهای الکتریکی اشاره کرد. و البته پیش بینی اختراع زیردریایی در کتاب مشهور بیست هزار فرسنگ زیر دریا. آخرین رمان ورن کتاب «پاریس در قرن بیستم» است. رمانی که در سال ۱۸۶۳ به ناشر سپرده شد اما تا سال ۱۹۸۹ به چاپ نرسید. در این رمان ورن پاریسی را تصور کرده است با هواپیماهایی در آسمان(Skyscraper) ، ماشینهایی که با سوخت گازی کار میکنند و از همه مهمتر شبکه جهانی و فراگیر ارتباطات. ژول ورن تا مدتها نویسنده محبوب فیلمسازان بود؛ نه فقط به خاطر تخیل خلاق و ماجراپرداز او که بیشتر به خاطر این حقیقت که بخش اعظم پیشبینیهای او امروزه به حقیقت پیوستهاند و به حوزه زندگی عمومی مردم وارد شدهاند. ولز، پلی میان نسلها اولین رمان مشهور ولز، رمان «پیشبینی» است. رمانی که در سال ۱۹۰۱ به چاپ رسید و به موضوع تاثیر اتومبیل بر چگونگی روابط جنسی انسان میپرداخت. در سال ۱۹۳۶ او با رمان «شکل چیزهایی که میآیند» جنگ دوم جهانی را پیشبینی کرد. جنگی که درست یکسال بعد از به چاپ رسیدن این رمان آغاز گشت. البته خود ولز برای سالها از اینکه پیشبینیاش در مورد مدت زمان این جنگ غلط بوده است خوشحال بود. داستانهای ولز را میتوان پایه بسیاری از داستانهای علمی خیالیای به حساب آورد که بعد از او به چاپ رسیدند. رمان جنگ دنیاها درحقیقت پدر تمامی داستانهایی است که به موضوع حضور بیگانگان بر روی زمین میپردازند. کتاب «خوراک خدایان» مقدمهای است بر آفرینش حیوانات عظیمالجثهای که به وسیله علم خلق شدهاند. و رمان مشهور ماشین زمان مبدا پیدایش داستانهایی است که از درون مایه سفر در زمان بهره میبرند. آثار اچ.جی.ولز سرشار از درون مایههای اجتماعی هستند. در حقیقت او به سان یک جامعه شناس به احتمالات مختلفی میاندیشید که در صورت تغییر در زندگی کنونی بشر، بافت زندگی اجتماعی او را تحت تاثیر قرار میدهند. به عنوان مثال در کتاب ماشین زمان ما با چندپارگی نژاد بشر در آینده روبهرو میشویم. نوعی گسست نژادی که آن را میتوان نتیجه کاپیتالیزم فرض کرد. بسیاری از منتقدین نیز رمان جنگ دنیاهای ولز را به نارضایتی او از استعمارگری اروپاییان تعبیر میکنند. این تمایل به بررسی مسائل اجتماعی، در آثار پایانی ولز شدت بسیار بیشتری پیدا میکند. آثاری که از بن مایههای معمول این گونه ادبی فاصله میگیرند و جهان داستانی نوینی را ایجاد میکنند. شاید هم یکی از دلایل بیتوجهی به آثار پایانی ولز در چنین تمایلاتی نهفته باشد. در نهایت باید گفت که آثار اچ.جی.ولز علاوه بر اینکه پلی میان ادبیات علمی خیالی قرن نوزدهم و بیستم به حساب میآیند، به نوعی رابط میان این ادبیات با عالم سینما هم محسوب می شوند. رابطهای که به آثار نویسندگان مدرن این گونه ادبی نیز تسری پیدا کرد و گونه سینمایی جدیدی را آفرید که به سینمای علمی خیالی مشهور شد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
از دست ندهید | ||||
چگونه به هم نپریم؟ |
کاشیگر و ترس از جوایز ادبی |
روزی که آتوسا را شوهر دادند |
با فروغ در انتهای راه |
عشق، نیچه و داریوش آشوری |
نظرهای خوانندگان
علمی خیالی درست نیست. علمی-تخیلی درست است. عجیب است که نویسنده این مقاله اصطلاح کاملاً رایج و جاافتاده فارسی را کنار گذاشته و خود چیزی ابداع کرده! این کارها به زبان ما ضربه می زند.
-- نهال ، Dec 26, 2006 در ساعت 07:19 PM