تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

معصومیت از دست رفته جایزه نوبل

ماکان انصاری

جایزه ادبی نوبل به اورهان پاموک رسید. نویسنده‌ای که تا چند روز دیگر به استکهلم می‌رود تا خطابه دریافت نوبلش را قرائت کند و ده میلیون کرون سوئد را بگیرد.

نوبل گرفتن پاموک غمها و شادی‌‌های خاص خودش را داشت. شادی‌ به خاطر نویسنده‌ای است که برای ما آشناست. به زبانی حرف می‌زند که برای ما ایرانی‌ها غریبه نیست و همین دو سه سال پیش هم بی هیچ حاشیه‌ای مهمانمان بوده است. اگر به میدان انقلاب سری بزنید کتابفروش‌هایی را می‌بینید که عکس دونفره خودشان با پاموک را چسبانده‌اند پشت شیشه کتافروشی‌شان و زیرش هم نوشته‌اند: کتابهای اورهان پاموک نویسنده برنده جایزه نوبل موجود است. این یعنی نزدیکی. یعنی وقتی یکی بغل گوشمان نوبل دبیات را می‌گیرد شاید تا چند سال دیگر خودمان بگیریم. امیدی که با توجه به روند فعلی ادبیات ایران شاید کمی ساده لوحانه به نظر برسد اما در هر حال شادی آفرین است و شادی چیز خوبی است. این انتخاب البته غم هم داشت. غمش به خاطر نویسنده‌هایی بود که که واقعا دوستشان داریم. آنهایی که غول هستند در ادبیات و انتخاب نکردنشان بی‌شک بلاهت اعظای اکادمی سوئد را ثابت می‌کند. این آدمها به همراه پاموک نامزد احتمالی دریافت نوبل امسال بوده‌اند: جویس کارول اوتس، فیلیپ راث، آدونیس (همین شاعر سوری آشنای ما!)، کو یون (هنرمند همیشه مغبون کره‌ای‌ها)، میلان کوندرا، توماس پینچون، مارگارت آتوود، جان آپدایک و پل آستر. و بزرگانی که حتی اسمشان جزو این نامزدهای احتمالی نبود: کارلوس فوئنتس، ماریو بارگاس یوسا، کورت ونه‌گات و خیلی‌های دیگر (و البته محمود دولت آبادی نویسنده ارجمند هم‌وطنمان).
پاموک هرچند که نویسنده خوبی است اما راه درازی در پیش دارد تا به مرزهای توانایی‌ بسیاری از این نویسندگان برسد. ‌ شاید بشود گفت که نوبل چند وقتی است سرگیجه دارد. گروهی از منتقدین (از جمله رابرت مک کرام) بر این اعتقادند که نوبل معصومیت خودش را از دست داده است.

انتخاب‌‌های عجیب


انتخاب داریو فو نمایشنامه‌نویس کمونیست و آنارشیست ایتالیایی در سال ۱۹۹۷ نقطه آغازی بود بر انتخابهای عجیب داوران جایزه نوبل. انتخاب ژوزه ساراماگو و گونتر گراس مجادله چندانی در عالم ادبیات به راه نینداخت اما انتخاب گائو شینگ جیان نویسنده تبعیدی چینی در سال ۲۰۰۰ شروع دوباره‌ای بود بر منازعات بسیاری که درباره نحوه انتخابِ برگزیدگان نوبل وجود داشت.

بسیاری از آثار جیان هنوز هم در زمره آثار ممنوعه هستند و درکشور چین اجازه چاپ ندارند. به علاوه، جیان تا قبل از دریافت این جایزه نویسنده نسبتا گمنامی بود و بهره چندانی از شهرت در عالم ادبیات نداشت. انتخاب جیان، نویسنده ضد انقلاب چینی، یکی از سیاسی‌ترین انتخابهای اعضاء آکادمی نوبل در چند سال اخیر به حساب می‌آمد. این منازئات دوباره برای چند سالی به حاشیه رفت اما با انتخاب الفریده یلینك به شکلی کاملا جنجالی به عالم ادبیات بازگشت. این انتخاب باعث شد که کنوت آنلاند knut Ahnlund)) یکی از ۱۸ عضو آکادمی، با ناراحتی فراوان از سمت خود استعفا دهد. آنلاند در جملات پایانی‌اش نوشت: گمراهی، سرافکندگی، بی‌حرمتی و انزجار از انسان، سادیسم و مازوخیسم درون مایه‌های اصلی آثار یلینک هستند. تمام جنبه‌های دیگر زندگی در این آثار به کناری گذاشته شده‌اند. به علاوه هوراس انگدال، کسی که از سال ۱۹۹۹ تا به حال منشی ثابت اکادمی بوده است، از نابود شدن عصبهای اخلاقی جامعه سخن گفت.

بسیاری از مجلات ادبی و انتقادی نیز ( نظیر مجله The New Criterion) از این انتخاب به عنوان نزولی دوباره برای جایزه نوبل یاد کردند. آنگدال در مراسم اهدا جایزه نوبل به یلینک، جمله‌ای را از هگل نقل قول کرد که نوع نگاه عصبی او را به انتخاب اعضاء آکادمی نشان می‌داد. او خطاب به یلینک گفت: زنان طنز جامعه هستند. او معتقد بود که در آثار یلینک ادبیات نیرویی است که به سمت مشخصی هدایت نمی‌شود.

بعد از یلینک ، نوبتِ این افتخار به هارولد پینتر انگلیسی رسید. پینتر نیز نمایشنامه نویسی است که در کنار ۲۹ نمایشنامه بسیار خوبی که نوشته بود، مواضع بسیار رادیکالی نسبت به سیاستهای خارجی آمریکا و انگلیس داشت. به علاوه، کمی پیشتر از برنده شدن نوبل، پینتر پیشنهاد دریافت مقام شوالیه را رد کرده بود. نپذیرفتی که بدون شک مقبولیت و شهرت بسیاری برایش به ارمغان آورد.

آثار هارولد پینتر انباشته از ارجاعات مشخص سیاسی است. پینتر بوش را آدمکشی بزرگ می‌داند و تونی بلر را احمقی فریبکار. و البته همانند بسیاری از روشنفکران امروزی، جنگ عراق را حماقتی بزرگ می‌داند و آن را محکوم می‌کند. این توجه به تمایلات سیاسی، به شکل بسیار شدید تری در انتخاب بعدی داوران جایزه نوبل رخ نمایی می‌کند. اورهان پاموک، آخرین برنده جایزه نوبل ادبی، نویسنده‌ای است که انتخابش حتی در میان جامعه ادبی خود ترکیه نیز جنجال بسیاری به پا کرد. نکته مورد بحث در مورد پاموک به آخرین موضع گیری‌های سیاسی او نسبت به مسئله کشتار ارامنه و کردها به وسیله دولت ترکیه برمی‌گردد. موضعی که جنجال بسیاری را در سطح ترکیه و بین‌المللی ایجاد کرد و حتی پاموک را به خطر به زندان رفتن مواجه ساخت. والبته این مسئله با موضوع دولت فرانسه در تصویب قانون جرم دانستن انکار قتل عام ارامنه ملازم شد.

باید توجه داشت که موضوع مورد بحث در اینجا نه نوع تمایلات سیاسی این نویسندگان (که بدون شک بسیار انسانی و پسندیده است) که تاثیری است که این تمایلات بر برنده شدنشان داشته است. فارغ از تمام اسامی بزرگی که در ابتدای این مقاله به آنها اشاره شد، نباید فراموش کرد که بزرگانی نظیر لئو تولستوی، جیمز جویس، ویرجینیا وولف، فرانس کافکا و مارسل پروست نیز موفق به دریافت این جایزه نشدند. در حقیقت، این جایزه بی هیچ شکی بزرگترین افتخار ادبی برای یک نویسنده محسوب می‌شود و از این رو میزان تاثیر مولفه‌های غیر ادبی در برگزیده شدن برندگان، همواره محل مناقشه بوده است.

نوبل، ادبیات یا سیاست؟

جایزه نوبل، بنیانی نسبتا مبهم و دوپهلو از منظری اخلاقی دارد. آلفرد نوبل می‌خواست جایزه‌اش به نویسنده‌ای داده شود که برجسته‌ترین اثر را به شکلی ایده‌آل در عالم ادبیات خلق کند. اما این شکل ایده‌آل نوبل چیزی قابل تفسیر و توجیه است. خود نوبل چند خط پایین تر از این خواسته، در مورد نحوه خاکسپاری‌ خودش نوشته است:
تمام خواسته من این است که بعدِ مرگم عروقم گشاده شوند، و هنگامی که این مهم به سرانجام رسید و پزشکان نشانه‌های آشکار مرگم را تایید کردند، بازمانده تنم باید در مراسمی سوزانده شود.

اگر چنین خواسته‌ای را نمودی از واژه "ایده‌آل" مورد نظر نوبل فرض کنیم، دیگر مناقشه چندانی در مورد جایزه نویسندگانی نظیر الفریده یلینك باقی نمی‌ماند. اما موضوع سیاست همچنان قابل بحث است. بسیاری از منتقدین بر این باورند که در هر حال، جایزه نوبل ابزاری برای رساندن پیغامهای سیاسی به دولتها و ملتها نیست. شاید بتوان گفت که تا قبل از سال ۱۹۹۷ مناقشه سیاسی بودن این جایزه تنها به دو مورد خاص محدود بوده است. یک بار به سال ۱۹۲۳، یک سال بعد از استقلال ایرلند مربوط می‌شود که جایزه به ویلیام باتلر ایتس ایرلندی رسید. مورد دوم به نوبل ادبی در سال ۱۹۸۰ برمی‌گردد که جایزه به سزسلاو میلوسز لهستانی رسید. این جایزه هم با جنبشهای همبستگی آن زمان لهستان هم زمان بود. اما پس از سال ۱۹۹۷ این جایزه با پرسشهای فراوانی در مورد نحوه عملکرد سیاسی‌اش مواجه بوده است.

در حسرت نوبل

جایزه نوبل به هر حال یک جایزه رویایی است. جایزه‌ای که تقریبا تمام نویسندگان در آرزوی ربودنش به سر می‌برند. این آرزو، گاهی آنقدر قدرت می‌گیرد که تمام زندگی و فعالیت حرفه‌ای یک نویسنده را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. نویسنده‌هایی نظیر نورمن میلر، جان آپدایک، فیلیپ راث و جویس کارول اوتس از چنین مصیبتی رنج می‌برند. نورمن میلر در فصل آغازین کتاب «زندانی جنسیت»، خودش را به عنوان نویسنده‌ای معرفی می‌کند که ۲۱ سال از زندگی اجتماعی و حرفه‌ای‌اش را صرف رسیدن به این آرزو سپری کرده است که از به عنوان یک نویسنده مشهور برنده جایزه نوبل یاد کنند. آرزوی بردن نوبل، حتی به شعرای محبوبی نظیر پابلو نرودا (برنده جایزه نوبل در سال ۱۹۷۱) نیز تسری پیدا کرده بود. مشهور است که نرودا برای جلب محبت داوران این جایزه، از منتقدان، نویسندگان و اعظای آکادمی سوئد دعوت کرد تا در یک تعطیلات سخاوتمندانه در ویلای کنار دریایش شرکت کنند. ماجرایی که البته در حد یک شایعه ماند و به اثبات نرسید.
والبته بوریس پاسترناک و ژان پل سارتر نیز نویسندگانی بودند که این جایزه را بردند اما از پذیرفتن آن خودداری کردند. هرچند که بعد از مرگ سارتر، بستگانش تلاش کردند مبلغ جایزه را به نفع خودشان دریافت کنند. درخواستی که مورد پذیرش قرار نگرفت و رد شد.

یک طنز ساده

نوبل ادبی امسال دو نامزدِ مطرح شاعر هم داشت. آدونیس سوری و کو یون کره‌ای. ناشر امریکایی این دو شاعر در گفتگویی، از آمادگی انتشاراتش در عرضه فوری آثار این شعرا به بازار کتاب در صورت بردن این جایزه خبر داده بود. این ناشر گفته بود: ما فقط درباره ۱۰۰۰ نسخه اضافی حرف می‌زنیم نه یک میلیون نسخه. این مسئله به هرحال حقیقتی است که به کیفیت بالای ادبی این آثار مربوط می‌شود و اینکه به هر حال این کتابها، کتاب شعر هستند.
این گفتگو جدای از روشن ساختن جایگاه فعلی شعر در عالم ادبیات، به این طنز ساده هم اشاره می‌کند که اگر یک شاعر برنده این جایزه شود، جایزه‌اش به کوچکترین فعالیت اقتصادی عالم ادبیات تعلق گرفته است.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)





از دست ندهید


چگونه به هم نپریم؟

کاشیگر و ترس از جوایز ادبی

روزی که آتوسا را شوهر دادند

با فروغ در انتهای راه

عشق، نیچه و داریوش آشوری