رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۴ شهریور ۱۳۸۵

ادبیات جنگ (1)
محمدرضا کاتب

روی جلد کتاب پستی- محمدرضا کاتبجنگ هشت ساله نوعی از ادبیات داستانی را پدید آورد که در ایران به ادبیات دفاع مقدس معروف شد با نویسندگانی که به نویسندگان حوزه‌ی هنرهای اسلامی اشتهار پیدا کردند.
نگاه اینان به جنگ، نگاهی‌ست حماسی و ادبیاتی که پدید آوردند، از قلمرو ادبیات تبلیغی می‌آید. اما نویسندگان مستقل هم داستان‌هایی درباره‌ی جنگ نوشتند. روایت نویسندگان دولتی روایت پیروزی و اتحاد و روایت دیگری روایت شکست و انشقاق است.

ما در هفته‌ جنگ هستیم. به این مناسبت به مدت شش روز، هر روز اثری را از میان ادبیات داستانی معاصر با موضوع جنگ در زمانه معرفی می‌کنیم.

ذهن جنگ‌زده

اولین نویسنده‌ای که انتخاب کردم محمد رضا کاتب است. شاید تعجب کنید. در دو رمان کاتب، پستی و وقت تقصیر حتی یک گلوله شلیک نمی‌شود. با این حال فکر می‌کنم کاتب نویسنده‌ای‌ست که در آثارش ذهنیت جنگ‌زده‌ی ایرانی بازتاب پیدا می‌کند. زندگی انسان در آثار این نویسنده تکه تکه شده و مثل این است که هر تکه در زندگی و مرگ انسان دیگری جریان دارد. آثار این نویسنده بیان عاطفی جانبازانی‌ست که عضوی از خودشان را در جبهه‌های جنگ جا گذاشتند. به بریده‌ای از رمان پستی توجه کنید:

« سرم را بالاخره پیدا کردند و پارچه‌ای رویش انداختند. پارچه بوی بیمارستان می‌داد. بیمارستان ساکت بود. گاهی صدای جیر جیر در اتاقی می‌آمد که باز و بسته می‌شد: پرستارها می‌رفتند تو اتاقش و می‌آمدند. بدجوری جزغاله شده بود. تنها باری بود که این قدر دلم به حالش می‌سوخت. مخصوصاً وقتی که پوست‌های نیم‌سوخته و اضافه صورتش را با لیف زبری می‌کندند. یا پوتینهایش را با گوشتی که بهش چسبیده بود از پایش جدا می‌کردند. شاید جرمش این بود که نمی‌خواست همه چیز از اول تکرار شود. شاید بار چندمی بود که خودش را می‌کشت. دیگر تحمل مردن را نداشت».

صدای انسان زخم‌خورده

به اعتبار چنین سطرهایی‌ست که می‌گویم کاتب نویسنده‌ی دوران جنگ است. اگر در ادبیات دولتی صدای انسانی را می‌شنویم که به قدرت تکیه داده است، در ادبیات مستقل صدای انسان زخم‌خورده، صدای انسان شکست‌خورده به گوش می‌رسد. در آثار کاتب صدای انسان ایرانی از جنگ‌برگشته را می‌شنویم. انسانی که با پدر و زن مشکل دارد. به این جملات توجه کنید:

«فکر زن و خودکشی ممکن است موقتی دست از سر آدم بردارد اما باز برمی‌گردد. چون به جای این که آدم سالی یک بار با غم و درد بمیرد، بهتر است یک بار کلک خودش را بکند. زندگی دو تکه است. یا یکی تو آغوش خودش آرامت می‌کند یا از خودت یک روز خسته می‌شوی و حساب خودت را می‌رسی».

آلودگی جسم و وحشت از پدر

در نظر کاتب جسم آدمی آلوده است. در داستان‌های او وقایع به گونه‌ای اتفاق می‌افتد که جسم انسان سرانجام تطهیر شود. شخصیت‌های کاتب از آّ‌ب‌ گذشته‌اند، یا آب از سرشان گذشته و پاک شده‌اند.

در روایت کاتب از جنگ، آرزوی رزمندهی مسلمان ایرانی برای رسیدن به لقاءالله، و بیزاری او از یک زندگی روزانه و متعارف هم بیان عاطفی و ادبی پیدا می‌کند. شخصیت‌های تکه پاره و آسیب‌دیده‌ی محمد رضا کاتب از پدر و سلطه‌ او وحشت دارند، از نزدیکی با زن می‌ترسند، عشق در نظر آنها یک عشق افلاطونی‌ و برتر از نزدیکی دو جسم با هم است. در آثار او زمان و مکان نامعلوم است و خیر و شر با هم در یک جدال دائمی به سرمی‌برند.

در آثار کاتب کتاب جسمیت پیدا می‌کند. ما در واقع دو داستان می‌خوانیم: یکی داستان تکه تکه شدن انسان، نیاز او به عشق و ناتوانی‌اش از عشق‌ورزیدن و تلاش او برای پیدا کردن تکه‌هایش و داستان دوم که همزمان اتفاق می‌افتد، داستان جسمیت پیدا کردن کتاب است.

در داستان‌های کاتب سرنوشت شخصیت‌های داستان با سرنوشت کتاب یکی‌ست. نویسنده در این میان تنها یک وظیفه دارد: به این جسم مثله شده، جسمیت بدهد. تحلیل روانشناختی این تلاش این است که نویسنده انگار می‌خواهد آب از جوی رفته را به جوی برگرداند. به دیگر سخن انگار می‌خواهد تمام آن فجایع را که اتفاق افتاد، بی‌اثر کند. انگار می‌خواهد به همه‌ جانبازان تکه‌هایی از جسم‌شان را که در جبهه‌ها جا گذاشتند برگرداند. این تلاش البته معصومانه است، اما از نظر روانشناختی نشان‌دهنده‌ی ترس است. این ترس همراه با آن ذهن مرگ‌کام و درگیری با پدر به نظر من از مهم‌ترین مولفه‌های ذهنیت جنگ‌زده‌ی انسان ایرانی‌ست که در آثار محمد رضا کاتب بیان می‌شود. شاید به همین دلیل خواندن آثار کاتب نه تنها لذت‌بخش نیست، بلکه برای من توأم با رنج و زحمت بود.

از محمد رضا کاتب رمان‌های پستی و وقت تقصیر منتشر شده است. این نویسنده به خاطر وقت تقصیر، جایزه‌ی یلدا را از آن خود کرد.

حسین نوش آذر

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

در واقع عنوان کلی بايد باشد "ادبيات ضد جنگ" و نه ادبيات جنگ!!

-- کامران ، Sep 12, 2006 در ساعت 03:08 PM

ایكاش شما كه كتاب را دقیق تر خوانده اید نظرتان را درباره كتاب می نوشتید. در این صورت خوانندگان این صفحه با نظر شما هم آشنا مي شدند. آن وقت صدایی به صداها اضافه می شد و رنگی به رنگ هستی ما

-- ح.ن ، Sep 15, 2006 در ساعت 03:08 PM