رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۹

تلویزیون، رسانه‌‌ای سرکوب‌گر

پیر پائولو پازولینی
برگردان: مهدی فتوحی

هیچ شاخه‌ای از تمرکزگرایی فاشیستی نتوانسته کاری را بکند که تمرکزگرایی تمدن مصرفی موفق شده آن را به انجام برساند. فاشیسم مدلی را ارائه می‌داد مرتجع و خشک که [در نهایت] در حد یک نامه‌ی مرده باقی ماند.

فرهنگ‌های ویژه‌ی گوناگون، (همچون دهقانی، خرده پرولتر و کارگری) آرام آرام خود را با نمونه‌های کهن خویش یکی می‌کردند.

البته این واپسگرایی محدود می‌شد به حفظ پشتیبانی آنها از کلام. امروز به عکس، گرچه پشتیبانی همان پشتیبانی از مدل‌های ثابتِ مراکز شهری است ولی بی‌قید و شرط شده است.

مدل‌های فرهنگی حقیقی سرکش‌اند. اما ارتداد دیگر به کمال رسیده است. می‌توان تأکید کرد که تساهل ایدئولوژی لذت‌طلبانه‌ی مطلوبِ قدرت نوین، بدترین نوع واپسگرایی تاریخ انسانی است.


پیر پائولو پازولینی (۱۹۲۲-۱۹۷۵)

اما این امر چگونه توانسته چنین واپسگرایی‌ای را عملی کند؟ از طریق دو انقلاب در درون سازمان بورژوازی. انقلاب در زیرساخت اقتصادی و انقلاب در سامانه‌ی اطلاعاتی. حال دیگر جاده‌ها و وسایل حمل و نقل موتوری و از این دست، با حذف هر نوع فاصله‌ی مادی، حومه‌ی شهرها را به مراکز شهری، آن هم به صورت تنگاتنگی، متصل کرده‌اند.

ولی انقلاب در سامانه‌ی اطلاعاتی هنوز بسیار پیشروست و قاطع. مرکز به وسیله‌ی تلویزیون توانسته تمام مناطق کشور را که تا پیش از این از لحاظ تاریخی، گوناگون و از فرهنگ‌های اصیل غنی بودند، شبیه خود کند. به علاوه [این ایدئولوژی لذت‌طلبانه] شروع کرده به تصدیق ویرانگرانه‌ی هر گونه اصالت و عینیّت.

یعنی چنان که گفتم مدل‌های خود را به آدمی تحمیل کرده که خود این مدل‌ها، مدل‌های مطلوب تمدن صنعتی‌اند و البته به چیزی بیش از یک انسان که مدام مصرف می‌کند، رضایت نمی‌دهد و توقع هم دارد که هیچ ایدئولوژی دیگری جز ایدئولوژی مصرف‌گرایی را در ذهن متصور نشود.

لذت‌جویی ِ نولائیکی که هر ارزش انسانی را کورکورانه وانهاده و از علوم انسانی کورکورانه بیگانه مانده است.

نیای ایدئولوژی مطلوب و تعیین‌شده از سوی قدرت حاکم، چنان که می‌دانید، همان مذهب است و در واقع کاتولیسیسم رسماً تنها پدیده‌ی فرهنگی‌ای بود که ایتالیایی‌ها را تأیید می‌کرد.

اما اینک بدل شده به رقیب آن پدیده‌ی فرهنگی تصدیق کننده‌ی نوین که همان لذت‌جویی انبوه است، و از چند سال پیش همچون رقیبی، در حکم یک قدرت نوین شروع کرده به حذف آن.

در واقع هیچ چیز مذهبی‌ای در مدل مرد جوان و زن جوان پیشنهادی و منتخب تلویزیون نیست. این‌ها تنها دو نفرند که زندگی‌شان را فقط با کالاهای مصرفی‌شان ارزش‌گذاری می‌کنند (و قابل‌درک است که هنوز روزهای یکشنبه با ماشین‌شان به مراسم عشاءربانی می‌روند.)

ایتالیایی‌ها با اشتیاق فراوان مدل نوینی را که تلویزیون براساس هنجارهای تولید خلاقانه‌ی رفاه (یا بهتر بگویم رهایی از نکبت) به آن‌ها تحمیل کرده، پذیرفته‌اند. بلی، آن را پذیرفته‌اند اما آیا به راستی در حد و اندازه‌ی تحقق‌بخشی به آن هستند؟

نه؛ آنها یا فقط می‌توانند از لحاظ مادی قسمتی از آن را متحقق کنند و به یک کاریکاتور بدل شوند یا اصلاً نمی‌توانند در ابعادی چنین حقیرانه آن را متحقق کنند و [سرانجام] قربانی آن می‌شوند. با این وجود سرخوردگی یا رنج عصبی آن متعلق به روح جمعی است. مثلا ً خرده‌پرولترها تا همین چند سال پیش به فرهنگ احترام می‌گذاشتند و از عامی بودن خود خجالت نمی‌کشیدند.

بلکه مغرور هم بودند و خود را مردمی خاص اما در همان حال عامی می‌پنداشتند که مالک و در بند یک واقعیت اسرارآمیز است. آنها خرده‌بورژواها را با تحقیر متکبرانه‌‌شان بچه‌ننه می‌انگاشتند [و به همین دلیل هم]، حتی اگر مجبور بودند به خرده‌بورژواها خدمت کنند، خود را متمایز و مجزا از آنها می‌دانستند.


من به این که تلویزیون یک ابزار تکنیکی است اعتمادی ندارم. ولی به این که تلویزیون یک ابزار قدرت است و به قدرت آن [کاملاً] اعتماد دارم

اما حال، آنها بر عکس، از عامی بودن‌شان خجالت می‌کشند. آنها علیه مدل فرهنگی خود طغیان کرده‌اند. (جوان‌ترها حتی آن را به یاد هم نمی‌آورند و کاملا ً مدل فرهنگی خود را از دست داده‌اند.) و تنها سعی می‌کنند از مدلی تقلید کنند که جایی برای بی‌سوادی و زمختی باقی نگذاشته است.

جوانان خرده‌پرولتر ِ تحقیرشده، در برگه‌ی هویت‌‌شان، شغل‌خود‌ را پاک می‌کنند و درجه‌ی دانش‌آموزی را جایگزین‌اش می‌کنند.

طبیعتا ً از وقتی که آنها شروع کرده‌اند به خجالت کشیدن از نادانی‌شان، تحقیر فرهنگ را هم آغاز کرده‌اند (که ویژگی خاص خرده بورژواهاست) و آنها مقلدانه [این ویژگی خاص خرده‌بورژواها] را از آن خود کرده‌اند.

فی‌الحال جوان خرده‌بورژوا در همانندسازی خود با مدل پیشنهادی تلویزیون که چه در امر آفرینندگی و چه در خواست‌ها حضورش در طبقه‌‌ی اجتماعی‌اش امری اساسا ً طبیعی است، به شکل شگفت‌آوری خشن و ناخوشبخت می‌شود.

اگر خرده پرولترها خود را بورژوامآب می‌کنند، بورژواها هم خود را خرده پرولترمآب می‌کنند و فرهنگی که تولید می‌کنند با وجود ویژگی تکنولوژیکی و عمیقاً پراگماتیکی خود، مانعی است بر رشد انسان کهنی که در درون آن‌ها در حال توسعه‌ی خویش است و از آن نوعی درهم پیچیدگی شاخه‌های روشنفکری و اخلاقی در وجود آنها مشتق می‌شود.

مسئولیت تلویزیون در همه‌ی این موارد بسیار بزرگ است. البته من به این که تلویزیون یک ابزار تکنیکی است اعتمادی ندارم. ولی به این که تلویزیون یک ابزار قدرت است و به قدرت آن [کاملاً] اعتماد دارم.

تلویزیون فقط جایی نیست که پیام‌ها از طریق آن عبور می‌کنند. بلکه مرکز هماهنگ‌سازی پیام‌هاست. مکانی است که در آن یک ذهنیت خاص اعمال می‌شود، زیرا در غیر این صورت نمی‌تواند جایی برای خویش بیابد؛ و از طریق روح تلویزیون است که روح قدرت نوین مانیفست خود را به شکل ملموسی بیان می‌کند. شکی نیست (و می‌توان از نتایج حاصله هم [این امر را] مشاهده کرد) که تلویزیون از اتوریته‌ی خود استفاده می‌کند و سرکوبگر می‌شود.

به گونه‌ای که هیچ رسانه‌ای در جهان نتوانسته به جایگاه آن دست یابد. دیگر روزنامه‌های فاشیستی و نوشته‌هایی در مورد دهکده‌های شعاری موسولینی خنده آورند. ( و با اندوه باید گفت) مثل قیاس گاوآهن‌اند با تراکتور. پ

می‌خواهم تکرار کنم که فاشیسم ذاتاً در اندازه‌ی ریشه‌کنی روح مردم ایتالیا نیست. اما فاشیسم نوین از طریق وسایل ارتباطی و اطلاعاتی نوین (و به ویژه و مخصوصاً تلویزیون) نه تنها آن را ریشه کن می‌کند که آن را از هم می‌درد، به آن تجاوز می‌کند و برای همیشه کریه و زشتش هم می‌کند.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

خرده پرولتر ترجمه ی چه کلمه ایه؟!بالاخره زمخت صفت خوبیه یا صفت بدیه؟ پاک گیج شدم

طبیعتا ً از وقتی که آنها شروع کرده‌اند به خجالت کشیدن از نادانی‌شان، تحقیر فرهنگ را هم آغاز کرده‌اند

خیلی به نظر طبیعی نمیاد...

-- آرمین ، May 12, 2010 در ساعت 11:43 PM

خرده پرولتر معادل واژه ی ایتالیایی SOTTOPROLETARIO است. من این ترکیب را به طبع واژه ی خرده بورژوازی ساختم. ترکیبی که پازولینی به کرات در متون خود از آن استفاده می کرد. درباره ی جمله ی دوم هم عینا ترجمه ی کلمه به کلمه ی نوشته ی پازولینی است. فرهنگی که پازولینی به آن اعتقاد دارد یک فرهنگ روستایی و دهقانی است و به شدت با خرده بورژوازی و بورژوازی مخالف است. به طبع آن حتا بی سوادی فرهنگ دهقانی را به سواد بورژوازی ترجیح می دهد. نکته در برداشت های متفاوتی است که طبقات اجتماعی از واژه ی فرهنگ دارند. چیزی که امروز ما در ایران هم با آن مواجهیم. تمام آن فرهنگ و خرده فرهنگی که با شیوع شهرنشینی و تلویزیون و رادیو از میان رفته است. همه ی ما داستان ها و ترانه ها و بازی های مادربزرگ های خودمان را هنوز به یاد داریم. خود من چندین و چند ترانه و داستان و بازی از زبان مردم بی سواد و امی جمع آوری کرده ام. منظور پازولینی همین است. تاکید او بر این است که فرهنگ غالب تلویزیونی قصد امحاء این فرهنگ ها و خرده فرهنگ ها را دارد. و فاشیسم واقعی همین است

-- mahdi fotuhi ، May 13, 2010 در ساعت 11:43 PM