رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۰ آذر ۱۳۸۵
اندیشه انتقادی، برنامه ۲۲

قاعده و استثنا

محمدرضا نیکفر

برای شنیدن فایل صوتی «اینجا» را کلیک کنید.

گفتارهايی برای مخاطبان زمانه:
دیکتاتوری‌ها علاقه‌ی خاصی به لباس متحدالشکل دارند؛ دوست دارند همه یکسان رفتار کنند؛ دوست دارند رفتار همگان حساب‌شده، محاسبه‌شدنی، مطابق با انتظار مقامات و به دور از هر انحرافِ خلاف انتظاری باشد. علاقه‌ای خاصی هم به رژه رفتنِ سربازان خویش دارند، از جمله به این دلیل که در رژه همه هماهنگ حرکت می‌کنند؛ همه‌ی قدمها حساب شده اند؛ کسی از صف خارج نمی‌شود؛ حتّا یک وجب پس و پیش شدن توی چشم می‌زند و نگاهها را به سوی فرد منحرف برمی‌گرداند.

تمامیت‌خواهی و همرنگ‌خواهی
جَماعت باید همرنگ باشند. این حکمی به‌غایت مستبدانه است. دیکتاتوری‌ها چون بخواهند تمامی مردم را به یک رنگ درآورند، تمامیت‌خواه می‌شوند. در تلاش ویژه برای یکسان‌سازی و کنترل بر مبنای انطباق با حکم به یکسانی، تفاوت مهم دیکتاتوری‌های تمامیت‌خواه با دیکتاتوری‌های معمولی را می‌بینیم. با رفتار همسان عمدتاً در سه حوزه برمی‌خوریم: در ارتش، در کارگاه و در عبادتگاه. دیکتاتوری‌های تمامیت‌خواه هم بر سه نوع‌اند: نوعی ارتش را سرمشق قرار می‌دهند؛ در نوعِ کارگاهی می‌خواهند همه با لباسِ کار و فرمان‌پذیری کاری مشخص شوند و در نوع عبادتگاهی می‌خواهند همه در صفِ واحدِ مؤمنان قرار گیرند. جدایی جنسی در دو نوع ارتشی و عبادتگاهی بارزتر از نوع کارگاهی است. فاشیسم به الگوی ارتش نظر دارد. به جلوه‌های بارزی از تمامیت‌گرایی کارگاهی در سوسیالیسم اردوگاهی و چینی برمی‌خوریم. تمامیت‌گراییِ مؤمنانه در امارت اسلامی افغانستان به سرکردگی طالبان و جمهوری اسلامی ایران نمودی بارز یافته است.

نظامی‌گری
یکی از شکلهای تمامیت‌خواهی را با گرایش ویژه‌ی آن به سرمشق نهادن متحدالشکل بودن و انضباط پادگانی مشخص کردیم. دو شکل دیگر نیز به سرمشق پادگان دلبسته‌اند. آنها نیز الگوی انضباط اکید را در پادگان نظامی می‌بینند. هیچ دیکتاتوری‌ای بدون نظامی‌گری دیکتاتوری نمی‌شود.

جادوی وحدت
موفقیتِ دیکتاتوری‌ها تابعِ آن است که جامعه تا چه حد پذیرای استبداد باشد. اگر در جماعتی همرنگ بودن، یک هنجارِ پذیرفته باشد، مردم می‌پذیرند حکم آن حاکمی را که آماجِ حکومت خود را یکدست کردن و یکرنگ کردن قرار می‌دهد. در مواردی نیز که جامعه دستخوش هرج و مرج است یا تهدید به بی‌نظمی می‌شود و در دوره‌هایی که جهان بی‌ثبات جلوه می‌کند و تصور می‌شود داشتن جایگاهی در آن منوط به یکپارچگی جماعت خودی است، دعوت به تشکیلِ صفِ واحد مجذوب‌کننده است. همواره اندیشمندانی هم وجود دارند که در مورد ضرورت اتحاد و یکرنگی جماعت نظریه‌پردازی کنند و با نیتِ اجتماعِ نیروها علیه وضعیت نامطلوب یا برای دفاع از وضعیت مطلوب راه را بر آن تفکر انتقادی‌ای ببندند که نگران دیکتاتوری قاعده‌‌هاست، به قاعده‌های بدیل می‌اندیشد و با سرکوب استثناها، که زیر عنوان مبارزه با انحراف پیش برده می‌شود، مخالف است.

حسِ خوب داشتنِ یک ایدئولوژی
حس خوبی به آدم دست می‌دهد وقتی تصور کند که در خدمت وحدت خلق است، دارد از اراده‌های پراکنده‌ یک اراده‌ی آهنین می‌سازد و فکری دارد با قاعده‌های روشن، فکری که جهان را توضیح می‌دهد، مانع تزلزل آدمی می‌شود، برای هر پرسشی پاسخی دارد و جای هر چیزی را می‌داند. این حس افسون‌کننده است. تیزهوش‌ترین آدمها نیز چون به افسون آن دچار شوند، شاید دیگر فقط یک توفان عظیم یا سرخوردگی عمیق بیدارشان کند، حالتی که در برابر چشم آنان بیاورد که جهان آن گونه نیست که پنداشته‌اند و آنان در آن نه سازندگی، بلکه خرابکاری کرده‌اند.

شما چه نمی‌دانید؟
اگر به جزمی‌اندیشان و خشک‌مغزان برخوریم، بدترین کار این است که نظرشان را در مورد این چیز و آن چیز بپرسیم. آنها بالای کرسی خطابه می‌روند، و دهان خود را و سر ما را به درد می‌آورند. شاید گاه بد نباشد بپرسیم که آیا پرسشی وجود دارد که آنان پاسخی برای آن نداشته باشند. خودمان نیز لازم است بنابر توصیه‌ی برتولت برشت با چنین پرسشی درگیر شویم. او در داستانهای آقای کوینر با طعنه زدن به ایدئولوژی دولتی مارکسیسم–لنینیسم، می‌گوید که «دریافته‌ام که ما بسیار کسان را از آیینمان می‌ترسانیم، چون پاسخ هر پرسشی را می‌د‌انیم. نمی‌شود به خاطر تبلیغ هم که شده، فهرستی ترتیب دهیم از پرسشهایی که نمی‌توانیم به آنها پاسخ دهیم؟»

در ستایش پرسشهای بی‌پاسخ
پادزهر قاعده استثنا است و پادزهر آیینی که به همه چیز پاسخ می‌گوید، طرح پرسشهایی است که پاسخ ندارند یا پاسخی دیگرگونه می‌طلبند. برای آن که دچارِ سِحرِ آیینِ تمامیت‌خواهِ پاسخ‌دهنده به تمامِ پرسشهای دنیا نشویم، بایستی پرسشهایمان را جدی بگیریم و هر جا از قاعده سخن می‌رود، وجود استثنا را گوشزد کنیم.

علیه تفکر پادگانی
شک به قاعده‌ها مخالفت با فکر قاعده‌مند نیست. قاعده‌مندی و انضباط خوب است، به شرطی که نظامی‌گری در فکر نباشد. انتقاد به نظامی‌گری چه در فکر چه در پهنه‌ی اجتماع یک عنصر ثابت اندیشه‌ی انتقادی است. حساسیت اصلی فکر انتقادی متوجه آن آیینی است که فکر و رفتار را نظامی می‌کند. در جامعه‌ای چون جامعه‌ی ما‌ بزرگترین خطر یکی شدن یک‌رنگی ایمانی با یک‌رنگی پادگانی است.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

چند شماره جا افتاده است. من داشتم شماره‌های تازه را برای خودم کپی می کردم دیدم ۵ قسمت نیست . شماره گذاری اشتباه است یا مطلب جا افتاده است؟ تشکر می کنم.

-- بابک ، Nov 15, 2006 در ساعت 07:40 PM

یکه تازها در اصل به دنبال منطق فکری و رفتاری یکسان از سوی دیگران همانند خودیند. و چون نمی توانند به یکسانی ظاهری اکتفا میکنند.

-- کریم ، Dec 11, 2006 در ساعت 07:40 PM