رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۶ مهر ۱۳۸۹
گفت‌وگو با نسیم سرابندی درباره‌ی بهاره هدایت و دانشجویان زندانی

دهه‌ی سی‌سالگی در زندان

آسیه امینی

بسیاری از زنان تولد سی‌سالگی‌شان را به طور ویژه جشن می‌گیرند؛ زیرا آن را آغاز دوره‌ی جوانی و تکامل زنانگی‌شان می‌دانند، اما بهاره هدایت، فعال زن جنبش دانشجویی، طی حکمی سنگین، قرار است همه‌ی دهه‌ی سی‌سالگی‌اش را در زندان به سر ببرد! حکم سنگینی که درواقع به فعالیت‌های او در شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و دبیر سابق کمیسیون زنان دفتر تحکیم برمی‌گردد.

بهاره هدایت و زنانی که در جنبش دانشجویی فعالیت داشته‌اند، مرز مشترک جنبش زنان و جنبش دانشجویی هستند. نسیم سرابندی نیز یکی از ایشان است که در دفتر تحکیم وحدت و کمیسیون زنان این دفتر فعالیت داشته است. با او درباره‌ی حکم سنگین هدایت و سایر فعالان دانشجویی و هم‌چنین تاثیر جنبش دانشجویی بر روند دموکراسی‌خواهی در مبارزات مدنی اخیر سخن گفته‌ام.


نسیم سرابندی

پیش از هر چیز درباره‌ی اتهام‌های بهاره بگو. اتهام اصلی او چیست؟

اتهام بهاره همان اتهام‌هایی است که به بسیاری از فعالان مدنی دیگر به‌ویژه در جنبش دانشجویی زده شده است؛ فعاليت تبليغی عليه نظام از طريق مصاحبه با رسانه‌های بيگانه، توهين به رهبری، توهين به رييس جمهوری، اخلال در نظم عمومی از طريق شركت در تجمعات غير قانونی، ورود غيرقانونی و تخريب در دانشگاه اميركبير.

بهاره برای این اتهامات حکم هفت سال و نیم حبس تعزیری دریافت کرده و از قبل، حکم دو تا پنج سال حبس تعلیقی هم داشته که مربوط به تجمع فعالان زن در ۲۲خرداد سال ۸۵در میدان هفت تیر می‌شد. این حبس تعلیقی بعد از بازداشت دوباره‌اش در شعبه‌ی 54 دادسرای انقلاب و در نهایت در دادگاه تجدید نظر نیز تایید شد و به اجرا درآمد.

نکته‌ی مهم در خصوص حکم بهاره، صدور حکم زندان به خاطر فعالیت دانشجویی‌اش و هم‌چنین فعالیت در جنبش زنان بوده است. حاکمیت می‌خواسته با دستگیری، طولانی کردن مدت بازداشت موقت و صدور حکم سنگین حبس، به صورت فاحش فضای سرکوب، ارعاب و تهدید را نمایش و رواج بدهد. در واقع حکم بهاره به دلیل حضورش در هر دو جنبش دانشجویی و زنان، هشداری برای هر دو محسوب می‌شده و حتی چه بسا به همین دلیل حکم او سنگین‌تر از دیگر فعالان دانشجویی است. در واقع حاکمیت جنبش دانشجویی و جنبش زنان را تهدیدی برای خود می‌داند و به این ترتیب قصد سرکوب کردن آنها را دارد.

چرا؟ حاکمیت چرا جنبش دانشجویی را تهدیدی علیه خود می‌داند؟

تهدید سیاسی پیش از اینها بیشتر در برخورد با فعالان سیاسی دیده می‌شد، اما در چندسال اخیر و به ویژه در یک سال گذشته، برخورد با فعالان جنبش‌های مدنی ازجمله فعالان دانشجویی، حتی سخت‌تر و جدی‌تر از برخورد با فعالان سیاسی در احزاب بوده است. دلیل عمده‌ی آن می‌تواند روش مطالبه‌محور جنبش‌های اجتماعی و خواست مداوم دموکراسی، آزادی بیان و حقوق بشر باشد که اساس و انگیزه‌ی اعتراض‌های اخیر نیز بوده است.

طبیعتاً وقتی حکومت تمامیت‌خواه و مستبد، این خواسته‌ها را در تقابل با ذات خود می‌بیند، نسبت به آن واکنش نشان می‌دهد. یعنی برخلاف برخی از کنش‌های سیاسی برخی گروه‌ها، مطالبه‌محوری فعالان مدنی، اصل آزادی و برابری را نشانه رفته است. به همین دلیل حکومت برخورد سخت‌تر و پرهزینه‌تری را به آنها تحمیل می‌کند.
شما به احکام فعالان دانشجویی در همین یک سال اخیر نگاه کنید.


بهاره هدایت

به وضعیت فعالان دانشجویی مثل بهاره هدایت، میلاد اسدی، عبداله مومنی، مجید توکلی،علی ملیحی، ضیاء نبوی، مهدیه گلرو، مجید دری و بسیاری دیگر نگاه کنید. تازه اینها فعالان نام‌آشنای جنبش دانشجویی هستند. بسیاری از دستگیرشدگان و کسانی که حکم دریافت کرده‌اند در دانشگاه‌های مختلف گمنام هستند.اما همه‌ی این احکام نشان می‌دهد که خواسته‌های جنبش دانشجویی خواسته‌های برحق و تاثیرگذار بر مردم است. حاکمیت می‌خواهد با احکام سنگینی که به دانشجویان می‌دهد، از این تاثیرگذاری و نقش واسطه‌گری آنها جلوگیری کند.

منظورت از واسطه‌گری در مطالبات چیست؟

خواسته‌های مردمی که نسبت به حقوق خود و تضییع آن آگاهند، خواسته‌ای نیست که بشود آن را نادیده گرفت یا از آن گذشت. همانطور که گفتم مردم آزادی و دموکراسی را حق خود می‌دانند، اما در عرصه‌ی عمومی، نهادهای واسطه‌ای که این خواسته‌ها را از زبان مردم بیان کنند یا وجود ندارند، یا اگر هستند، به خاطر اعمال فشارهای حکومت و فضای بسته‌ی سیاسی و سانسور رسانه‌ای، توان اینکه به‌طور مداوم و مستقل آنها را دنبال کنند ندارند. به طور مثال می‌شود رسانه‌ها را نام برد، یا مستقل نیستند یا اگر هستند مدام در معرض توقیف هستند و یا تعطیل می‌شوند.

در خلاء موجود، اما جنبش دانشجویی به دلیل جوان بودن، شجاع و صف‌شکن بودن که از ویژگی‌های این جوانی و پویایی است و نیز به دلیل اینکه به طور دائم نیروهای جوان به آن وارد می‌شود، و تجربه‌ی پیشینیان هم پیش روی آن است، توان این را یافته که مطالبات مردم را انتقال دهد. توانسته انتقاد را عمومی کند و خواسته‌های خود و حقوقش را مطالبه کند و تبدیل به یک نیروی پیشتاز موثر شود.حالا برای عقب‌نشینی این نیروی پیشتاز، عده‌ی زیادی از افراد موثر در آن با انواع تهدیدها و سرکوب روبه‌رو شده‌اند تا فضای خفقان عمیق‌تر و سخت‌تر شود.

یکی از فعالیت‌های بهاره حضور در کمیسیون زنان دفتر تحکیم وحدت بود. تاثیرات این کمیسیون در جنبش دانشجویی و در سطح دانشگاه‌ها چه بوده است؟

این کمیسیون به همت دوستان شورای مرکزی و عمومی راه اندازی شد و بهاره نخستین دبیر آن بود. اهداف و انگیزه‌های زیادی برای راه اندازی این کمیسیون وجود داشت. مهمترین آنها، ارتقای آگاهی جنسیتی دختران دانشجو و هم‌چنین رشد کمی دختران در فعالیت‌های دانشجویی بود. درواقع این کمیسیون مرز مشترک بین جنبش دانشجویی و جنبش زنان بوده که با دید جنسیتی، فعالیت‌های دانشجویی را دنبال می‌کند.

مسائلی مثل پوشش دختران دانشجو، خوابگاه‌های دختران، سهمیه‌بندی جنسیتی، بومی‌گزینی جنسیتی و حتی تغییر قانون و برابری جنسیتی، مسائلی بوده است که در این کمیسیون و از سوی دختران دانشجو پی‌گیری شده و می‌شود.

تاثیر احکام سنگینی مثل ده سال زندان، شش سال زندان یا محرومیت از تحصیل و ... بر جنبش دانشجویی چیست؟

به‌هرحال به صورت مقطعی تاثیرات منفی خواهد داشت. بازداشت و محرومیت از تحصیل و زندان‌های طولانی‌مدت و احضارهای مکرر کمیته‌ی انضباطی، در کوتاه‌مدت تاثیر سوء خواهد داشت. در بلندمدت اما، اثر منفی این رفتارهای پرخشونت کمرنگ و چه بسا معکوس می‌شود. برای اینکه دانشگاه جایگاه زایش فکر و اندیشه است. نیروهای جدید وارد می‌شوند و چون خواسته‌ها و مطالبات هم‌چنان وجود دارد و چون دیکتاتوری هم‌چنان وجود دارد، جنبش دانشجویی نیز توانش را بازخواهد یافت.

در بین فعالان دانشجویی به جز بهاره، زنان دیگری نیز در زندان به سر می‌برند. شبنم مددزاده و مهدیه گلرو از آن جمله‌اند. با توجه به اینکه بخش عمده‌ای از جامعه‌ی ما، تفکری سنتی دارد که از زن انتظار ایفای نقش پارسا و فرمانبر و سربه‌زیر دارد، به نظر تو این زنان صف‌شکن بعد از زندان هم دچار مشکلاتی خواهند بود؟

قاعدتاً این مسئله اثرگذار است. چه در محیط کار و در دانشگاه (حوزه‌ی عمومی) و چه حتی در حوزه‌ی خصوصی مثل خانه. باید بپذیریم که بسیاری از خانواده‌ها تمایلی ندارند به همین دلایل دختران‌شان دچار دردسر شوند، اما مسئله اینجاست که اتفاقاً همین موضوع ارزش کار این زنان را بیشتر می‌کند. من نمی‌خواهم با این حرف از ارزش کار مردان زندانی بکاهم. بلکه قصدم این است که بگویم تبعیض جنسیتی اتفاقاً از همین راه‌ها و همین مقاومت‌ها به چالش کشیده می‌شود؛ چالشی که یک سوی آن استبداد و دیکتاتوری در حاکمیت است و سوی دیگر آن سنت‌ها و قواعد اجتماعی از پیش تعیین شده‌ای که از زن انتظار یک نقش منفعل اجتماعی و سیاسی را دارد.

Share/Save/Bookmark