خانه > داریوش رجبیان > فرهنگ و ادبیات > پشتونسازی به شيوه استالينی | |||
پشتونسازی به شيوه استالينیداریوش رجبیانهمان گونه که قبلاً ذکر شد، پشتونسازی افغانستان بازتاب مو به موی ازبکسازی در مناطق وسيعی از آسيای ميانه است؛ با اين تفاوت که سردمداران اين دو جريان از اقوام مختلف بودند. ازبکسازی همراه با عنصر قوی روسسازی برای تضعيف زبان پارسی در آسيای ميانه و دور کردن آن از پارسی برونمرزی طرحريزی شده بود؛ در حالی که پشتونسازی را گويندگان يک زبان ضعيف ايرانی شرقی (پشتو) به زيان ديگر زبانهای رايج در افغانستان راه انداختهاند. هدف عمده آنها هم پارسی است؛ چون آن همچنان زبان معاشرت بين اقوام افغانستان است و در سراسر کشور، به جز از شهرکهای بسيار دوردست، قابل فهم و تکلم است. به گفته ايرانشناس روس اورانسکی (۱۹۷۷) پارسی تا سال ۱۹۳۳ تنها زبان رسمی افغانستان بود؛ «اما در جريان دهه ۱۹۳۰ جنبشی برای ترويج پشتو و ارتقای مقام آن به عنوان زبان رسمی آغاز گرفت.» (Ulrich Ammon, Sociolinguistics) پيشاهنگان اين روند از خاندان سلطنتی «مصاحبان» بودند که میخواستند از راه کسر مقام مهمترين زبان اين کشور (پارسی) زبان محلی پشتو را فراگير کنند. اما امکان توسعه پشتو در زمانی کوتاه وجود نداشت و اين حقيقت مانع از پرواز بلند انديشههای پشتوگرايان شد. با وجود اين، آنها کامگار شدند تا اندازهای بر پيکر زبان پارسی آسيب رسانند و موازين پارسی افغانستان را به هم بزنند. تارنمای تاجيکستانوب قبلاً بر مبنای تحقيق اسناد محرمانه پيشين آمريکا جزئيات اين موضوع را بررسی کرده بود. آنچه اين جا میآيد، جزئيات بيشتر فرآيند پشتونسازی و مشاهدات مختلف است که تصوير را کاملتر خواهد کرد و ميان دو جنبش ضدپارسی در دو سوی رود آمو، خطوط موازی خواهد کشيد. ايجاد «زبانی نو» در افغانستان بدين گونه، روند جدايی صوری پارسی به سر رسيد و جهان را شاهد يکی از مسخرهترين حقايق زبانشناختی روزگار کرد: سه «ملت» به سه «زبان» حرف میزنند که هر کدام نام خاص خود را دارد (فارسی، تاجيکی، دری) اما باز هم گويندگان آنها همديگر را به خوبی میفهمند. در همين راستا اقداماتی اداری انجام گرفت تا ۵۰ درصد همه مطالب منتشره در کشور به زبان پشتو باشد. ساربانهای کاروان بيگانهسازی پارسی افغانستان نيز به مانند آسيای ميانه غيرتاجيک بودند. حتی تازهترين مورد مجازات روزنامهنگاران در افغانستان به خاطر کاربرد واژههای پارسی توسط يک وزير پشتون (عبدالکريم خرم، وزير فرهنگ) صورت گرفت. دغدغه خرم بنا به توصيف خود او، نفوذ «عناصر غيراسلامی» زبان پارسی ايران در «دری» افغانستان بود؛ در حالی که صاحبان راستين زبان پارسی در افغانستان با اظهار اعتراض به وزير فرهنگ بر يگانگی «دری» و پارسی ايران تأکيد میکردند. يعنی غيرپارسها (پشتونها) نام زبانی را عوض کردند که به طور ذاتی به آنها تعلق ندارد و اکنون تلاش میکنند يک پارسی خودساخته را با نام «دری» بر کشور تحميل کنند. اين تصوير به شدت يادآور رويدادهای آسيای ميانه در دوران شوروی است.
اصطلاحات «همگانی» پشتو اصطلاحات «همگانی» پشتو، به مانند پهنتون، پهنزی (دانشکده) سرنوالی (دادستانی) رغتون (بيمارستان) و غيره که اکنون توسط وزير فرهنگ افغانستان «اصطلاحات ملی» عنوان میشود، از بدعتهای «پشتو تولانه» (فرهنگستان پشتو) بود که سال ۱۹۳۶ پايهريزی شد. اين فرهنگستان از اختيار فوقالعاده توليد و تحميل اصطلاحات و واژهها بر همه زبانهای رايج افغانستان برخوردار بود؛ در حالی که معادل آن واژهها در زبانی چون پارسی از ديرباز وجود داشت. يکی از هدفهای اين نهاد، صنع تفاوتهای هر چه بيشتر ميان «دری» و پارسی ايران بود. در همان سال زبان پشتو به عنوان زبان آموزشی بر همه مدرسهها تحميل شد؛ هر چند در نهايت اين برنامه توفيق چندانی نداشت. «مشکل ديگر (در روند پشتونسازی) به روشنفکران و درباريان بر میگشت که به زبان پارسی – زبان سنتی فرهنگ کشور – تکلم میکردند و مینوشتند. زبان پشتوی خود ظاهرشاه ابتدايی و ناقص بود.» (Gilles Dorronsoro, Afghanistan: Revolution Unending, 1979 - 2002) به گفته امين صيقل، «در ميانههای دهه ۱۹۶۰ تلاشهای پرتاب و تبی جهت ساختن ادبياتی به زبان پشتو بر پايه لهجه جنوبی (پکتيا) صورت گرفت. فوران ناگهانی نوشتهها در مجله بانفوذ کابل متعلق به فرهنگستان افغان که نويسنده غالبشان «رشتين»نام شووينيست پشتونی بود (ریيس فرهنگستان پشتو) پشتو را به عنوان زبانی که در سرزمين افغانستان بار آمده و به کمال رسيده است و صدسالهها پيش از ورود اسلام در اين مرز و بوم وجود داشته است، میستود و میافزود که اين زبان بعداً توسط کشورگشايان و حاکمان ستمگر مختلف سرکوب شد.» (Amin Saikal, Modern Afghanistan: A History of Struggle and Survival) ادعاهای مشابهی عليه زبان پارسی در آسيای ميانه نيز شده است. سياست شووينيستی پشتونسازی دستور کار فراگيری داشت. طی دهههای ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰ ارتش افغانستان معمولاً پشتونهای شرقی و گلزايی را به آموزشگاههای نظامی میپذيرفت؛ چون دولت میخواست با استفاده ابزاری از آنها پشتونسازی کشور را شتاب ببخشد. در دهه ۱۹۷۰ اکثريت مطلق افسران جوان پشتون بودند. هزارهها و ازبکها ديگر اصلاً به ارتش راه نمیيافتند. طی دوره خصمانهتر اين روند در دهه ۱۹۷۰ پخش برنامههای راديويی به زبانهای محلی قطع شد. بنا به آماری که در کتاب امين صيقل آمده است، در نيمههای (اواسط) دهه ۱۹۷۰، هفتاد درصد مقامات بلندپايه و متوسط افغانستان در سلسله مراتب نظامی و غيرنظامی پشتون بودند. در کشور چندقومیای چون افغانستان، سياست شووينيستی پشتونسازی مطمئناً بر تنشهای قومی میافزايد. آن گونه که يک نويسنده شوروی نوشته است، «سياست پشتونسازی ... پيش از همه به پشتونها امتيازات مشخصی میداد و سپس به آنانی که اين زبان را خوب فرا گرفته بودند.» ظاهراً اين فرآيند با آمدن حامد کرزی به قدرت دوباره جان گرفته و وزارت فرهنگ افغانستان در پی انتصاب عبدالکريم خرم بر مسند تصدی آن به عنوان محرک پشتونسازی کشور جايگزين «پشتو تولانه» (فرهنگستان پشتو) شده است. اما پارسی همچنان پارسی است زبان پارسی همچنان در ديگر بخشهای آسيای ميانه، جنوب غرب آسيا و خليج فارس زبان ميليونها تن ديگر است. و اين زبان منبع واژهسازی ديگر زبانهای منطقه است. مهدی مرعشی معتقد است که اين زبان را در کل هنوز چون «فارسی» يا پارسی میشناسند. اما اکنون که پارسیگويان تاجيکستان «اهميت استقلال غيرمنتظرهشان را در میيابند و با همسايگان پارسیگويشان تجديد روابط میکنند، با معادلهای روبهرو هستند: آيا خط سيريليک را بايد حفظ کرد يا دبيره (رسمالخط) پارسی عربی بايد جايگزين آن شود؟ با ماندگاری خط سيريليک، تاجيکها در پيوند دوباره با جامعه تاريخیشان ناکام خواهند شد؛ و اين تنها جامعهای است که به روی تاجيکان کاملاً باز است. اما اگر آنها به خط پارسی عربی برگردند، مجبورند از «تاجيکی»زبانان سمرقند، بخارا و باقی آسيای ميانه ببرند. هيچ سرشماری موثقی از ديگر پارسی زبانان آسيای ميانه در دست نيست، اما شمار آنها مطمئنا میتواند با تعداد پارسیگويان خود تاجيکستان برابر باشد!» (Mehdi Marashi, “Persian Studies in North America”) اين روزها شماری از دانشوران تاجيکستان نيز رسماً خواستار بازگشت به دبيره پارسی عربی شدهاند؛ چون به باور آنها الفبای سيريليک تاجيکستان را گرفتار بحران فرهنگی کرده و دسترسی تاجيکان به نوشتههای پارسی خارج از کشور را محدود کرده است. به نظر میرسد که بازگشت به الفبای پارسی عربی، تنها راه عملی و گريزناپذير بيرون کشيدن پارسی آسيای ميانه از انزوای ديرينه و حفظ و توسعه آن است. نشست اخير وزيران خارجه کشورهای پارسیگو در دوشنبه و برنامه آنها برای پايهريزی اتحاد کشورهای پارسی زبان، در روسيه نگرانیهايی را برانگيخته است. روزنامه «نزاويسيمايا گازتا» چاپ مسکو مینويسد: «ايران، تاجيکستان را جزئی از «ايران بزرگ» میداند. رو آوردن دوشنبه به تهران را میتوان با قانون ژئوپليتيکی تمايل عنصر کمزور به سوی عنصر پرزور توضيح داد. گذشته از اين، آنها مردمان همتباری هستند که زبان، فرهنگ و تاريخ مشترک دارند.» به گفته «لنا جانسون» در کتاب ولاديمير پوتين و آسيای ميانه (۲۰۰۴) جهتگيری مجدد تاجيکستان به سوی مردم همتبارش در آينده کاملاً منطقی جلوه میکند: «از آغاز به نظر میرسيد که تاجيکستان با زبان پارسیاش در ميان کشورهای ترکیزبان آسيای ميانه و در مجاورت با شمال افغانستان که بخش عظيمی از همتبارانش آن جا به سر میبرند، از ظرفيت بالقوه تغيير جهتگيری سياست خارجی و دور شدن از روسيه در آينده برخوردار است.» بخش نخست این مطلب: فارسی، تاجیکی و دری؛ سهگانهی پارسیگو بخش دوم این مطلب: انترناسیونالیسم زبانی برگرفته از: تاجیکستانوب
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
به نظر من به جای بحث در مورد وضعیت زبان فارسی در کشور افغانستان و تاجیکستان بهتر است در مورد تبعیضات قومی در ایران پرداخته شود و ظلم ملی که از آغاز سلطنت پهلوی بر زبانهای غیر فارسی ایران به ویژه زبان ترکی رفته است زدوده گردد. آنچه که بر خود می پسندی برای دیگران نیز بپسند.
-- محمدرضا هیئت ، Apr 9, 2008Lotfan kami ham dar morede Farsi sazi yeh keshvareh khodeman benevisid ta beresim be digaran
-- Sara ، Apr 10, 2008می شود وقتی در باره ی افغانستان صحبت می کنید، تلفظ نام ها و اسامی مکانها را از یک افغان بپرسید تا درست به شما بگوید: پشتو تولانه - پشتو تولنه، گلزایی- غلزایی، پهنتون و پهنزی و سرنوالی- پوهنتون و پوهنزی یا پوهنحی که همزه بر سر ح است و سارنوالی.
-- خالد ، Apr 10, 2008این سیاست غرب بود تا با تقویت زبان فارسی در ایران ترکان و اعراب را سرکوب کنند زیرا این دو قوم میتوانستند بار دیگر حکومت قویتری را ایجاد کنند.بنابراین در تبلیغات وابستگان بغرب مثل رضا شاه در ایران که با کودتای انگلیسی 1299 بر سر کار آمده این خط دنبال شد.این دنباله روی در زمان پسر رضاشاه که با کودتاهای غربی 1320و 1332 برسر کار بود
-- افشا ، Apr 10, 2008ادامه یافت.رضا شاه با ایرانی جلوه دادن زبان فارسی و سرکوب زبانهای بومی ایران مثل ترکی اذربایجانی وکردی گیلکی و ...سبب ترس ملل همسایه شد که زبان فارسی در آن کشور ها بعنوان زبان منطقه ای محبوب و خواستار داشت مثل هندوستان و پاکستان و افغانستان و ترکیه.در نتیجه اعمال رضا شاه از گسترش زبان فارسی در منطقه کاسته شد زیرا سبب انتشار قدرت ایران بر علیه حاکمیت دولتهای فوق بود.یعنی زبان فارسی که زبان قوم بخصوصی در ایران نبود و یادگاری از دیوان سالاری دول اکثرا غیر فارس تاریخ ایران بعد از اسلام است تقویت گردید.
انتخاب این زبان هم بعنوان زبان دیوان در بعد از اسلام فقط برای حفاظت از قدرت حاکمان وقت بوده است چون فارسی از فهم عموم خارج و فقط مورد استفاده تحصیل کردگان ایرانی از هر زبانی (آذری کرد لر مازنی و یا گیلکی و...)بودبنابراین بطور طبیعی اطلاعات حکومتی محفوظ و پنهان میمانده است.
بدیهی است که تقویت فارسی در افغانستان سبب تقویت نفوذ ایران در آن کشور میشد و حاکمان برای حفظ قدرت خودشان فارسی را تضعیف کرده اندو همان سیاستهایی را برای تقویت زبان پشتون بکار برده اند که در ایران برای تقویت زبان فارسی و سرکوبی زبانهای بومی بکار رفته است.
با سپاس از مقاله ای که نوشته اید.
زبان ما فارسی است و فارسی باقی خواهد ماند برای همیشه برای ابد.
یک فارسی زبان افغانستانی
-- نصیر احمد ، Apr 10, 2008احسنت بر رجبيان با اين مقاله صريح وزيباى شان.
-- بدون نام ، Apr 10, 2008جاويد - كابل
آفرين بر شما به خاطر اين مقاله زيباى ومنطقى تان.
-- جاويد ، Apr 10, 2008جاويد از كابل
خیلی خوب و آموزنده بود.
-- بابک ، Apr 10, 2008این نوشته وضعیت ناعادلانه و غیر قبول زبان فارسی در افغانستان را به خوبی تصویر کرده است. امیدوارم این روند اصلاح شود. همینطور امیدوارم نویسنده محترم و خوانندگان نیم نگاهی هم به وضعیت زبانهای غیر فارسی در ایران داشته باشند. واقعا جای تعجب است که روشنفکران ایران در برابر استحاله زبان مادری درصد بالایی از شهروندان ایرانی سکوت احتیار می کنند.
-- علی ، Apr 10, 2008وقتی که در این گزارش عبارت زیر را می خوانیم: "در کشور چندقومیای چون افغانستان، سياست شووينيستی پشتونسازی مطمئناً بر تنشهای قومی میافزايد." بد نیست فراموش نکنیم که در ایران هم زبانهایی هستند که یک کتاب درسی درباره آنها وجود ندارد.
سلام . خلاف آنچه دوستان ازین نوشته توصیف کرده اند ومزید براینکه من زبان مادری ام فارسی هست، فکرمی کنم ازین نوشته بشدت بوی هژمونی پان ایرانیسم ووووو همان نگاه که ایرانیها نسبت به کشورهاوفرهنگ های منطقه دارد می آید. این نوشته را خیلی خیلی هم فرهنگی نیافتم .............. نگاه ها واغراض سیاسی خیلی خیلی درآن پررنگ وپرجلوه است .
-- حسرت ، Apr 10, 2008fekr nemikonid goftehatun bara dakheli iran ham hast siasate farsi sazi va shunizmi va nezahad parasti va khod bartar bini farsa baese tanesh va na amni dar iran nakhahad shod?
-- ali ، Apr 10, 2008Mr. Hasrat and Mr.Ali I ansewred your allegations in part 2 this reasonable article. From your writtens can understand every body that you are Pakhtun-Mellat gang members. You hate every person or organization if she/he speak about justice and reality. The fascist people can never answer the correct articles, about this subjec the writers wrote till now more than fifty articles , the Pakhtun-Mellat gang and other fascist and F.B.I. agents could not response one of those correct articles.You must know , now is not 30 years ago that you do,what you want ! You must correct your-self ,if you want to live in Khorasan Country. If you do not like Khorasan-Country can you go back to Pakhtunistan, from place that your grand-father came
Aghaaye Hasrat wae Ali shamaa az dard bah khood bah peecheed wae Darendah haa wae saheb haayee kashwaer Khorasan hamaan Tajik haa wae paarsi haa wae uzbek haa wae hazaarah haa wae degaer tabaar haa kar haa ra pesh mi borand ,bah goonah kae baayed pesh bah rawad
-- Kudos Talash ، Apr 10, 2008خطاب به حسرت:
-- پیمان ، Apr 11, 2008نویسنده این نوشتار زیبا و خردمندانه، ایرانی نیست، بلکه یک تاجیکستانی است که در مشکل وارفتگی زبان و فرهنگ، با فارسی زبانان افغانستان، هم درد است. بسیار زیبا نوشته و تحقیق عالمانه ای کرده است. به او احسنت می گویم و به شما پیشنهاد می کنم به جای انتقاد "نگاه ایرانی ها" نسبت به فلان و بهمان، قدری به فکر زبان زخم خورده خود باشید که همچون لاشه بز در بازی خشن بزکشی، به دست قبیله گرایان افتاده است.
درود داریوش فرهیخته
-- محمدحسین نژادآریا ، Apr 11, 2008نوشته ی خیلی خوبی بود . در ایران هم مشکلات فراوان هست ولی نه به آن گونه که آقای « علی » فرمودند . در ایران هم به زبان کردی و هم ( شوربختانه ) به زبان بیگانه ی ترکی ، کتاب هست . برنامه های سِدا و سیما ی آن استانها نیز بیشتر به زبان محلی شان است . ولی دولت با رسمی شدن این زبانها موافقت نمی کند که در باره ی زبان ترکی حق دارد ولی درباره ی زبان کردی ... . در استان من یعنی مازندران هم هیچ مشکلی برای چاپ کتاب به زبان ( یا به قول برخی ، گویش ) مازندرانی وجود ندارد .
شاد باشید و دیر زیوید .
محمدحسین نژادآریا . ایرا ن زمین ، مازندران
نوشتاری بسیار پرمغز و آگاهکننده بود. سپاس.
-- مانی ، Apr 11, 2008Dear friend ,the site of Khawaran.com prepared from :wikipedia.org a correct and very clear map about the Persian Speaking,Uzbek,Pashtu and other languages . if you want can you do a copy from that map and put under this reasonable article
-- Raad ، Apr 11, 2008سخن گوینده پیر پارسی خوان --
چنین گفت از ملوک پارسی دان --
مسلمانان مسلمانان زبا پارسی گویم --
که نبود شرط در جمعی ، شکر خوردن به تنهایی--
باز هم
همان پارسی گوی دانای پیر ---
چنین گفت و شد گفت او دلپذیر--
---
تا زبان پارسی زنده است ، من هم زنده ام
ور به خنجر حاسد دون، بر درد حنجر مرا.
--------
چنین گفت گوینده ی پارسی ---
که بگذشت سال از برش چار وسی
...
شهنامه اش که جلوه ی از هست بود ماست
ز آن رو نمرده ایم نمیراست پارسی.
درود فراوان پیشکش گرانمایه داریوش باد ،
نبشته ی بسیار پر ، آموزاننده و آگاه کننده است. سپاس
خوبان پارسی گو بخشنده گان عمرند
-- کیومرس آریا ، Apr 11, 2008درود بر آقای رجبیان
-- رضا ، Apr 11, 2008سپاس از مقاله ای که نوشته اید بسیار دقیق و آموزنده بود ما از شرایط زبان فارسی در افغانستان و اتحاد جماهیر شوروی بی اطلاع بودیم. من در این میان به ایرانیان فکر میکنم چه آنهایی که داخل از مرزهای کنونی ایران امروز زندگی میکنند و چه آنهایی که خارج از آن بسر میبرند و این که زبان پارسی که در طول 1200 سال یعنی از زمانی که سیستانیان آن را دوباره بر گزیدند تا به امروز نشانه وحدت ایرانیان بود چگونه با نیرنگ استعمار خود به دلیلی جهت شقاق بدل شد. آنانی که زبان فارسی را تحمیلی به خود میدانند به این سوال پاسخ نمیدهند که چرا نیاکانشان در طول این 1000 سال این زبان را مشگل نمیدانستند، چگونه میتوان بیش از 1000 سال زبانی را به اقوام مختلف با این میزان از پراکندگی جغرافیایی تحمیل کرد در حالی که در بیشتر این دوران خود حکومت را در دست داشتند.
اما نقشه ای که از پارسی زبانان در این مقاله گذاشته اید درست نیست.
1- در این نقشه سر زمین اجدادی من خارج از منطقه فارسی زبانان کشیده شده در خراسان شمالی کرد زبان و ترک زبان هم داریم که دقیقا تاریخ ورودشان را میدانیم ولی اکثریت غالب از دیر باز با پارسی زبانان بوده که به آنها تات زبان می گفتند.
2-این نقشه استانهای مازندران، گیلان، ایلام، لرستان و. . . همینطور شهرهایی مثل قوچان، شیروان، بجنورد، قائم شهر، بابل، آمل، نور، نوشهر، چالوس، بندر انزلی، فومن و. . . را از فارسی زبانان جدا کرده است.
3- مگر طالشی و لری برای پارسی زبانان نامفهوم است که آنها قوم دیگر به حساب آوریم و در نقشه آنها را از خود جدا کنیم.
4-در سیستان و بلوچستان که تنها 2 میلیون جمعیت دارد بجز بلوچها، سیستانیها هم زندگی میکنند که جمعیتشان کمتر از بلوچها نیست.
5-تنها 30% جمعیت خوزستان عرب زبانند که در چند شهر آن تمرکز یافته اند آیا برای این میزان از جمعیت میبایست خوزستان را جدای از پارسی زبانان دانست آن 70% را چه کرده اند.
و دیگر اینکه کردی و بلوچی برای فارسی زبانان در ابتدا کمی دشوار به نظر میرسد اما به عنوان کسی که در محیط سه زبانه بزرگ شده ام میگویم درک زبان کردی اگر در محیط آن قرار گیرند تنها 2 هفته زمان میبرد. در این شرایط این سوال مطرح نمیشود که زبان پارسی در دربار ساسانی چه میکرد و زبان پهلوی چه شد.
من هم مانند شما اینها را نقشه های هماهنگ شده بیگانگان میدانم.
راهی که در پیش گرفته اید درست است.
ممنون از تلاشتان.
گیلکی مازندرانی را متوجه نمیشود و هر دو فارسی را. اگر برگردیم به صد سال اخیر.همین طور کردزبان گیلکی را نمفهمد.
-- افشا ، Apr 12, 2008رضا شاه با خباثت و با تقلب برای بزرگ جلو دادن شمار فارس زبانان کرد گیلک و مازندرانی و سیستانی و لر و..فارس نامیده است ولی قشقایی و آذربایجانی را که بیک زبان صحبت میکنند جدا از هم محاسبه کرده است و تازه بعد از انقلاب است که اکثر مردم فهمیده اند که در خراسان شمالی هم ترکان ساکن هستندو اینها را با تبلیغات و دروغ در کله مردم کرده اند.زبان فارسی زبان قوم بخصوصی در جغرافیای ایران نیستبلکه یک زبان دولتی بوده است که با پیشرفت وسایل ارتباط جمعی از سوی دولتهای نفتی برای تحکیم قدرت خودشان و دیکتاتور خوشان به همه اقوام ایرانی بزور تحمیل شده است. اگر زبان فارسی در ایران دوام یافت بعلت زبان رابط بین اقوام در کنار زبان دولتی بوده استولی گسترش زبان فارسی ضدیتی با زبانهای بومی دیگر نداشت اما با آمدن نوکران غرب در لباس شاه و ملا این زبان تقویتش مساوی با نابودی زبانهای بومی است و اگر زبانهای اقوام در دوره ابتدایی و متوسطه تدریس نشود حتما از بین خواهد رفت.
من سه زبا نه هستم. فارسی، ترکی قشقایی خراسانی و کردی کرمانجی شمال خراسان را میفهمم و در موارد گوناگون به هر سه زبان فکر میکنم . به نظر من تفاوت قائل بودن بین فارسی گیلکی مازندرانی طالشی لری و ... مسخره است اینها تا 95% همدیگر را میفهمند. من سخت ترین گویش را سمنانی میدانم و همینطور گویش مردم کاشان، که هیچ از آنها نمیفهمم. اما میدانم بسیاری از این زبانها برای کتابت طراحی نشده اند لزومی نداشته فارسی کفایت میکرده.
-- رضا استرابادی ، Apr 12, 2008اما به عنوان یک قشقایی زبان شمال خراسان میگویم که زبان آذری را نمیفهمم تنها 40% آن برایم مفهوم است در حالی که ازبکی تا 80% درصد و ترکی استانبلی تا 50% برایم مفهوم است اما به گوش من زیباترین و اصیل ترین لهجه ترکی اویغوریست. دوستان ترکمان من بر این باور هستند که آذری ترکی نیست اما من این نظر را قبول ندارم در زبان آذری کلمات ترکی بسیارند واکثراً دستور زبان ترکی مراعات میشود. فارسی زبانان میفهمند که آذری ها فارسی را به شکل عجیبی صحبت میکنند اما نمیدانند ترکی حرف زدنشان عجیب تر است. بر این باور هستم که زبان دیگری وجود داشته که بر زبان آنها تاثیر عمیقی گذاشته است دیده ام کسانی که ارمنی وترکی آذری نمیدانند این دو زبان را اشتباه می گیرند اما فکر نمی کنم همین باشد. امیدارم سخنانم به آقای افشار بر نخورد من هم مثل ایشان بر این باورم که گویشها زبانها و لهجه ها باید نگهداری شوند. در حال حاضر در حال جمع آوری ضرب المثلهای ترکی بجنوردی ( قشقایی های شمال خراسان) هستم که اگر مجالی باشد آن را منتشر خواهم کرد.
آنگونه که آقای « افشا » می فرمایند ، ما در ایران پانسد هزار نژاد خواهیم داشت ، گویا ایشان هر استان را یک نژاد به شمار می آورند .
-- محمدحسین نژادآریا ، Apr 12, 2008آقای « افشا » فرمودند که مازندرانی و گیلانی ، پارسی را متوجه نمی شود . کمینه یک مازندرانی ام . مادربزرگ خدا بیامرز من در زندگی خود شاید یک بار هم به پارسی سخن نگفت ( جز هنگامی که به سفرهای بیرون از مازندران می رفت ) ولی پارسی را بهتر از من می فهمید . پنجاه در سَد واژه های زبان ( یا گویش ) مازندرانی ، با ناهمسانی در واگویش ( تلفظ ) در پارسی نیز کاربرد دارد ، باقی واژه ها نیز باید به جا مانده از زبان پهلوی یا پارسی میانه باشد . و این برای زبان مازندرانی سرافرازیست که میراث دار زبان ایران باستان است .
از دید من هر زبان ( یا گویش ) نمی تواند نشانگر یک نژاد باشد ، وگرنه ما در جاجای ایران زبان های ( گویش ) گوناگون داریم که برای مردم دیگر جاهای ایران قابل فهم نیست . حتی در استان پارس نیز زبان محلی وجود دارد.
آقای افشا ، رضاشاه کسی را فارس جلوه نداد . اصلا من یک سوال از شما دارم ، فارس کیست ؟ شما چه کسی رافارس به شمار می آورید ؟ ساکنان استان فارس ؟ فارسی زبانان ؟
زبان های ( یا گویش ها ) محلی ای که در استان های خوزستان ، خراسان ، مازندران ، گیلان ، بختیاری ، سیستان و حتی خود استان فارس و ... تاکنون بدان ها سخن گفته می شد اکنون در دو قدمی نابودی اند و زبان پارسی در حال جایگزین شدن می باشد . با این اوصاف شما چه کسانی را فارس می شمارید ؟ اگر ملاک فارس بودن را زبان فارسی به شمار بیاورید پس باید بگویم که روز به روز بر شمار فارس ها افزوده می شود . تازه ، آنهایی که امروزه به پارسی سخن می گویند در گذشته دارای زبان محلی بوده اند . پس آنچه مسلم است این است که ملاک فارس بودن زبان فارسی نیست . چون « فارسی زبانان » امروز، در گذشته دارای زبان محلی بوده اند.
فارسی زبان همه ی ایرانیان است نه زبان مردم منطقه ای خاص .
در فرارود نیز زبان های ایرانی ای مثل خوارزمی ، سغدی ، پامیری وجود دارند ( یا داشتند ) ولی همه ی این مردم تاجیک ( تاجیک = فارسی زبان ) خوانده می شوند .
درباره ی رضا شاه نیز تاریخ داوری خواهد کرد . اینگونه شتابزده درباره ی او داوری نکنید .
با ارج.
فارسی زبان هیچ گروهی از ایرانیان نیست بلکه یک زبان دیوانی و دولتی بوده است که در یک صد سال اخیر با رواج آن در وسایل ارتباط جمعی رادیو و تلویزویون و سینما و ...تدریس در مدارس سبب بوجود آمدن عده ای از اقوام مختلف شده است که بفارسی سخن میگویند. این زبان به قومی در ایران بستگی ندارد همان طور که دوستان فرمودند همه جای ایران زبان بومی داشته است که مورد استفاده مردم بوده است و نه زبان فارسی فعلی.در واقع قوم فارسی در ایران وجود ندارد و وابستگان دولتی (نه بمعنای کارمند دولت بلکه مثلا تحصیل کردگان در مدارس هم جزو آنها هستندو این هم برای استخدام آنها لازم بوده است همان کاری که پشتونها کردنددر افغانستان ) اگر برای زبانهای بومی محل تنفسی ایجاد نشود این وضع را عادلانه نمیدانم .
-- افشا ، Apr 12, 2008حتی خطر تجزیه کشور را هم دارد.
در ضمن عرض کرده بودم بگردید بصد سال اخیر و مقایسه کنید که آیا یک کرد اگر به مازنداران میآمد زبان مازندرانی را میفهمید یا نه.یک گیلکی اگر به سیستان و بلوچستان میرفت زبان آنان را میفهمید یا نهولی برای منافع سیاسی دولتی اینها را بنام قوم موهوم فارس جا زده اند.
درود
-- محمدحسین نژادآریا ، Apr 13, 2008شاید ایرانیان زبان محلی همدیگر را نمی فهمیدند ولی پارسی از گذشته های دور برای همه قابل فهم بود . دست کم در دیار بنده که اینگونه بوده است . یادگیری دیگر زبانهای بومی هم کارمشکلی نیست .
خودتان هم می پذیرید که پارسی زبان قوم خاصی نیست پس دیگر لزومی ندارد که عده ای فریاد برآورند که فارس ها زبان خود را بر ما تحمیل می کنند . « پارسی » زبان همبستگی و یکپارچگی ایرانیان است که پس از اسلام نزدیک به سد در سد بزرگان ایرانزمین آفرینه های خود را بدان زبان نگاشتند و کمتر دیده شده که به زبان بومی آفرینه های خود را بنگارند یا بسرایند . فردوسی بزرگ خراسانی بود ولی به پارسی شعر سرود ، پور سینا و ابوریحان از فرارود بودند ، مولانا بلخی بود ، باباطاهر لر بود ، خاقانی و نظامی از شروان و آذربایجان بودند سعدی و حافظ از پارس ، جامی از هرات و ... ولی هم شان به پارسی ( که باید زبان همبستگی اش نامید ) می سرودند یا می نوشتند .
با ارج .
درود
-- محمدحسین نژادآریا ، Apr 13, 2008شاید ایرانیان زبان بومی همدیگر را نمی فهمیدند ولی پارسی از گذشته های دور برای همه قابل فهم بود . دست کم در دیار بنده که اینگونه بوده است . یادگیری دیگر زبانهای بومی هم کاردشواری نیست .
خودتان هم می پذیرید که پارسی زبان قوم خاصی نیست پس دیگر لزومی ندارد که عده ای فریاد برآورند که فارس ها زبان خود را بر ما تحمیل می کنند . « پارسی » زبان همبستگی و یکپارچگی ایرانیان است که پس از اسلام نزدیک به صد درصد بزرگان ایرانزمین آفرینه های خود را بدان زبان نگاشتند و کمتر دیده شده که به زبان بومی آفرینه های خود را بنگارند یا بسرایند . فردوسی بزرگ خراسانی بود ولی به پارسی شعر سرود ، پور سینا و ابوریحان از فرارود بودند ، مولانا بلخی بود ، باباطاهر لر بود ، خاقانی و نظامی از شروان و آذربایجان بودند سعدی و حافظ از پارس ، جامی از هرات و ... ولی هم شان به پارسی ( که باید زبان همبستگی اش نامید ) می سرودند یا می نوشتند .
با ارج .
تقویت زبان فارسی بتنهایی و در مقابله با زبانهای که موجب نابودی زبانهای بومی و اقوام شودعملی فاشیستی و بقول نویسنده مقاله استالینی است. تقویت زبان فارسی باید همراه موجب توسعه دمکراسی و حقوق بشر در کشور باشد. همان طور که در تاریخ بعد از اسلام زبانهای بومی و اقوام موجبی برای تضعیف زبان فارسی نبوده استبا این که هر قومی بزبان خود سخن میگفت و از زبان دیوانی فارسی استفاده نمیکرد اگر هم امروز در کشور ما زبانهای اقوام رسمی شوند و در مدارس تدریس شوند نه تنها موجب اعتلای هم بستگی ملی بلکه موجب گسترش علمی تر زبان فارسی بجهت تربیت ایرانیانی است که فارسی را بهتر فرا خواهند گرفت و نه مثل امروز که اساس آموزش فارسی در کشور روندی علمی نیست بلکه ابلهانه است.بچه ای که تا دیروز به آب (سو در ترکی) میگفت از هفت سالگی باید آب بگوید.ولی با تدریس زبان اقوام در حداقل دوره ابتدایی این عزیمت بسوی آموزش فارسی نه بصورت غیرعلمی بلکه تدریجی و طولانی خواهد بود و امکان تطابق بهتر برای یادگیری را فراهم خواهد کرد.
-- افشا ، Apr 13, 2008در کشور در زمان شاه و ملا دیکتاتوری حاکم بوده است و تقویت زبان فارسی برعلیه زبان اقوام جزی از تحکیم این دیکتاتوری بوده است.کسانی از و.ضع موجود دفاع میکنند که هم فکر دیکتاتوران هستند.زبان فارسی که زبان مورد احترام همه اقوام ایرانی است در واقع سو استفاده آنان از این احترام برای تحکیم دیکتاتوری است.
درود بر شما
-- پیمان ، Apr 14, 2008عجب مقاله ای نوشتید شجاعت شما تحسین بر انگیز است.
دست مریزاد آفرین بر شما.
تنها به دوست عزیزم باید بگویم فارسی ارتباطی به خانواده پهلوی ندارد بیش 1000 سال است که به عنوان زبان رسمی پذیرفته شده و در مکاتب کلیه ولایات در کنار قرآن آموزش داده میشده است. رضا شاه چیزی را در این مورد عوض نکرد. اصولاً کتاب درسی نمی نوشت.
باز هم از شما تشکر میکنم آقای رجبیان.
افشای گرامی
-- رستم ، Apr 17, 2008زبان پارسی همواره در سرزمين های ايرانی بوده و مانده است و خواهد ماند. خانواده پهلوی که از عمرش صد سال هم نمی گذرد، نمی توانست زبانی به اين عظمت را شکل بدهد. مگر از تاريخ و تاريخ زبان آگاه نيستيد؟ آنانی که امروزه در ايران به آب "سو" می گويند هم زبانی به "سو" آب می گفتند. اتفاقا تغيير از آن ور بوده است و شماری از زبان های ايرانی قربانی استيلای ترک شدند. شما چرا شير را سياه می گوييذ با اين که می دانيد سپيد است؟
پارسی زبان تحميلی نيست بلکه مردم آن را با اشتياق به آغوش گرفته اند.
کسانی مانند "افشا" چند فرد شناختهشده پانترکیست هستند که با برنامه قبلی در همه فورومها و صفحات نظردهی حضور پیدا میکنند و هدفشان دروغپراکنی در مورد زبان فارسی و به زعم خود "کوبیدن آن" است. اینها همه چیز را به همه چیز میبافند تا بلکه نیشی به این زبان پرعظمت و پیشرو زده باشند. زهی خیال باطل.
-- ساسان ، Apr 21, 2008... زبان فارسی قدمتی به اندازه تمام دوران خط نویسی داره .
-- پرسیا ، Jun 24, 2008درود برشما!
-- فرزام ، Jul 20, 2008زبان فارسی زبان تمدن و همزیستی مسالمت آمیز است.که توانسته اقوام مختلف را دریک سرزمین واحد دو رهم نگاه دارد. من این مقاله زبیا و پژوهشی را مطالعه کردم واقعا نویسنده محترم واقع بینانه نگاشته است واقعا در افغانستان و تاجکستان بر زبان وحدت ملی یعنی فارسی جفا صورت گرفته است چون آزاده گی جز سرشت این زبان است و مردمان که با این زبان تکلم می کنند سلحشور و آداده اند برای همین استعمار روس و انگلیس تا توانستند در ظعیف ساختن این زبان سعی و تلاش فروان نمودند که نمونه اش آسیای میانه و هندوستان است .امروز پیشرفت ایران از برکت همین زبان است ورنه مثل افغانستان دایم در جنگ و نفاق قومی می بود.در کشور من یعنی افغانستان اگر قرار باشد ملت شکل بگیرد و صلح پایدار ،باید بر محور زبان فارسی شکل بگیرد.ونام تاریخی خراسان بجای نام نامانوس افغانستان گذاشته شود.آنوقت است پیشرفت و صلح به سراغ ما خواهد آمد.دوستان ایرانی که دچار سو تفاهم شده اید همه زبان ها زبان های خوب اند اما زبان فارسی باعث افتتدار ایران و سرافرازی تان است باید در حفظ و وتوسعه هم ما یعنی افغانتسانی ها (خراسانی ها)تاجکستانی ها و ایرانی ها کوشش فراوان نمایم . به امید پیشرفت هر چه بیشتر زبان ما و شما یعنی فارسی دری
فرزام از کابل
كلا مطلب بسيار جالب و وزيني بود.
-- وحيد ، Oct 3, 2008اما صحبتهاي آقاي افشا برايم بسيار عجيب! ايشان متاسفانه دچار سوءتفاهم شده البته با در نظر گرفتن صرف زبان ادبي فارسي.
عزيزم من در مشهد زندگي مي كنم و شمارِ دعوت ميكنم كه سري به روستاهاي همي اطراف مشهد بزني تا بفهمي اين زبان تا قبل از خاندان پهلوي هم صحبت كننده بومي داشته! اما در مورد ريشه آن هم همين سرزمين خراسان (خراسان ايران و نواحي شمال و مركز افغانستان) مي باشد. البته فكركنم در گذشته زبان مردم استانهايي نظير تهران فارس و برخي از اين نواحيها كمي متفاوت از فارسي مي بوده.
مطلب خواندنی و جالبی بود.
-- جمشید ، Dec 7, 2009به امید احیای امپراطوری بزرگ فارس و ایران بزرگ. زنده باد همه فارسی زبانان جهان و منطقه.
جمشید از خراسان خاوری(افغانستان)
آقای رجبیان مقاله شما بالکل واقعبینانه است. خودم پشتون استم و زبان من پشتو است و لی بازبان فارسی کلان شده ام و آنرا از خودم میدانم. من فقط اینرا میتوانم بگویم پشتو یک زبان بسیار ضعیف در برابر فارسی است و توان مقابله با فارسی را ندارد و تمام تلاشهای تخریبی را که همتباران شئونیست من انجام داده اند ناکام بوده است. تنها عنصریکه به جامعه افغانستان وحدت ملی میبخشد زبان فارسی است بدون فارسی ما نمیتوانیم ملت واحد کشور واحد داشته باشیم.علمبرداران جنگ پشتو علیه فارسی میدانند که هدف از روشن کردن این آتش بهره برداری سیاسی و اقتصادی است و کمی هم کاربرد تخریبی علیه فارسی دارد و کار دیگری از آنها ساخته نیست. شاید آنها مریض روانی اند ویا عقده حقارت آنهارا وادار به چنین کاری میکند. وبد نیست یادآور گردم انانیکه بازبان پشتو درس میخوانند با فراغت از مکتب فقط پشتو یاد میگیرند و پشتو زبان علم ودانش نیست که آنها چیزی یاد بگیرند و انها با این تعصب کودکانه و محروم ساختن مناطق جنوب از نعمت زبان فارسی در حقیقت در حق فرزندان ما ظلم میکنند و در نهاین وطنرا بطرف تجزیه سوق میدهند. والسلام
-- محمد زرین- پکتیاوال ، Jun 19, 2010