تاریخ انتشار: ۱۹ فروردین ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
تبر تقسيم هويت پارسی، بخش دوم

انترناسيوناليسم زبانی

داریوش رجبیان


روند ايجاد تفرقه ميان پارسی و «تاجيکی» در آسيای ميانه بيشتر از حد تصور به درازا کشيد. صرف نظر از تغيير نام و رسم الخط زبان، يگانگی آن با پارسی سرزمين‌های ديگر آشکار و هويدا ماند.

به بهانه پيروی از آرمان‌های «انترناسيوناليستی» موج عظيمی از واژگان روسی و خارجی ديگر بر بدنه زبان پارسی آسيای ميانه تاخت و بر جای معادل‌های پارسی آن نشست و حروف و علامت‌های ويژه روسی وارد الفبای تعديل شده سيريليک شد.

برآيند آن شگرف و فوق‌العاده بود. حتا نام سرزمين از «جمهوری شوروی سوسياليستی تاجيکستان» به «رسپوبليکای سوويتی سوتسياليستی تاجيکستان» تغيير کرد.

کنفرانس زبان که روز 22 اوت 1930 در شهر استالين‌آباد (دوشنبه) به رياست خاورشناس روس آلکساندر سميونف برگزار شد، به نتيجه های زيرين رسيد:

- زبان نو تاجيکی بايد از زبان موجود در روزنامه‌ها، مجله‌ها و کتاب‌های تاجيکی مايه بگيرد و کاملا دوباره اختراع نشود؛

- اين زبان بايد برای همه تاجيکی زبان‌های اتحاد شوروی قابل فهم باشد. برای ساده‌تر کردن آن بايد به زبان تاجيکان عادی شوروی نزديک شد؛

- اين زبان بايد عنصرهای خاصی را که ويژگی مشترک زبان نوشتاری پارسی / تاجيکی در بيرون و درون اتحاد شوروی محسوب می‌شد، ترک کند.1

آن «عنصرهای خاص پارسی» در واقع رسما متروک شد، اما در زبان روزمره توده‌ها زنده ماند. برای نمونه، پيشوند وجه شرطی يا تزيينی «ب-» (بماند، برود) از «زبان ادبی حاضره تاجيک» حذف شد، اما توفان زبان‌ستيز شوروی نتوانست آن را در ميان مردم از بين ببرد و آن همچنان رايج است. عنصرهای ترکی بی شماری به مانند پسوند پرسشی «-می» (رفتيد می؟ گفتيد می؟) و ساختار شکسته جمله در زبان «نو» رسوخ کرد، تا آن را برای پارسی گويان خارجی بيگانه تر جلوه دهد.

بيم از پارسيان
آندرئاس کاپه لر و ادوارد الوورت، نويسندگان کتاب ظهور دوباره جوامع مسلمان، بر اين باوراند که آن چاره‌ها (در راستای ايجاد يک «زبان معيار تاجيکی») با هدف خنثا کردن «پان ايرانيسم» يا ايران‌گرايی در ميان روشنفکران تاجيک انجام شده بود. چون در ميان شماری از آنها «درک عميق از اشتراک فرهنگی و زبانی پارسی‌گويان آسيای ميانه با مردم ايران و افغانستان» رشد کرده بود.

عبارت «ما، فارسيان» در يکی از نوشته‌های صدرالدين عينی نگرانی مقامات را برانگيخت. کتاب «نمونه‌های ادبيات تاجيک» عينی به بحث‌های شديد و گسترده دامن زد و برخی از «دانشوران» روس منکر حق تاجيکان به هر نوع ادبيات پيش از دوره شوروی شدند. تذکره عينی آثاری از رودکی، فردوسی، حافظ، سعدی، نظامی، کمال خجندی، سيف اسفرنگی و چندی ديگر از شاعران پارسی را دربر داشت.

پول برن در کتاب «ميلاد تاجيکستان» می‌نويسد: «نمونه‌های ادبيات تاجيک» پيش از سال 1930 تحريم شد و چندين جعبه آن را از بين بردند.»

مقامات به صدرالدين عينی برچسب «سلطنت‌طلب ارتجاعی» را زدند. عينی برای اثبات وفاداری خود به شوروی مجبور بود داستان‌های به وضوح شوروی دوستانه «آدينه» و «داخونده» را در سال 1930 منتشر کند.

در عوض آن، همه شاعرانی که در «نمونه‌های ادبيات تاجيک» عينی آمده بودند، به‌عنوان چهره‌های ادبيات کلاسيک فارس و تاجيک شناخته شدند. اما تصميم بر اين بود که وارثان آن‌ها را در آسيای ميانه در اقليت نگه دارند.

«مگر همه تاجيک‌ها مرده‌اند؟»
سرشماری جمعيت در اتحاد شوروی از موضوعات دردناک مفصلی است که به آسانی می‌توان در باره‌اش صدها صفحه مطلب نوشت. هرچند آن موضوع اين نوشته ما نيست، بايد از يک مورد آن نگذشت: تاجيک‌ها که در اتحاد نوين قوم‌های اسلاو و ترک‌تبار متحدی نداشتند، از قربانيان عمده سرشماری‌های شوروی بودند و شمار آن‌ها در ميان دو سرشماری (در سالهای 1917 و 1926) به‌شدت کاهش يافت.

شيرين شا شاتيمور، دبير ارشد کميته تاجيکستانی حزب کمونيست ازبکستان در آن دوره معتقد بود که سرشماری «مغرضانه و نامنصفانه» 1926 ابزاری برای ازبک‌سازی جمعيت بوده است. در نتيجه، ميليون‌ها تن از تاجيکان سمرقند، بخارا، سرخان دريا و ديگر منطقه‌های پارسی‌نشين ازبکستان يکشبه ازبک شدند.

به گفته شاتيمور، به‌زودی پس از تعيين حدود در سال 1924 روزنامه‌های ازبکی مدعی شدند که تاجيک‌ها را می‌توان تنها در کوه‌های پامير (در جمهوری خودمختار تاجيکستان) يافت و می‌گفتند: «آنانی که فکر می‌کنند در ديگر جاي‌های آسيای ميانه هم تاجيکی هست، ديوانه‌اند.»

شاتيمور «تعقيب و پيگرد منظم تاجيکان و زبان تاجيکی» توسط ازبک‌ها را تصوير کرد و افزود: «وضعيت به اندازه‌ای بد شد که در دوره سرشماری اهالی سال 1926 امکان نداشت کسی در ازبکستان پا پيش بگذارد و بگويد که در ازبکستان هم تاجيکان به سر می برند»، چه برسد به اين که به مامور سرشماری بگويی که خودم هم تاجيکم.

ديگر رهبران وقت تاجيک نيز با اين ادعا موافق بودند که شرايط آنچنانی به نتيجه‌های غلطی در سرشماری جمعيت انجاميده است. در سراسر خاورزمين بخارا و سمرقند را به عنوان شهرهای تاجيکی می‌شناختند، اما سرشماری سال 1926 نشان داد که هر دو ازبکی اند. عبدالرحيم حاجی بايف (يکی ديگر از رهبران کمونيست تاحيک) پرسيد: «مگر همه تاجيک‌ها مرده‌اند؟« و افزود: «اگر چنين است، پس حتما اين امر بايد نتيجه سياست‌های غيرشوروی بوده باشد.»2

بيداری شکسته
با وجود اين، احساسات ضدپارسی فايق مقامات شوروی نتوانست مانع از حس پيوستگی و نزديکی تاجيک‌ها به هم‌قومان پارسی‌گويشان در آن سوی مرزها شود. ديرتر، در دهه 1970، آکادميسين باباجان غفورف، دبير نخست پيشين جزب کمونيست تاجيکستان، استدلال کرد که همانا آسيای ميانه گهواره زبان و فرهنگ قرون وسطايی پارسی است.

به گفته غفورف، «ويژگی‌های اصلی زبان تاجيکی پيش از آغاز تهاجم عرب در سده هفتم ميلادی شکل گرفته بود و مردم آسيای ميانه، شمال شرق ايران و شمال افغانستان به همين زبان تکلم می‌کردند، هرچند آن زمان نام زبان، «پارسی» بود، نه «تاجيکی».

در پی اشغال آسيای ميانه توسط عرب‌ها زبان پارسی جايگزين شماری از زبان‌های ديگر ايرانی در منطقه شد. اين زبان‌های منسوخه بر واژگان و تلفظ گويش‌های پارسی رايج در آسيای ميانه تاثير ماندگاری داشتند و آن را از تلفظ پارسی‌گويان غرب متمايز می‌کردند. اما همين گويش‌های شرقی بودند که نخست «پارسی» نام گرفتند.»3

غفورف در اثر ازرشمند تاجيکان کامگار شد ثابت کند که ايرانيان آسيای ميانه (تاجيکان) در آفريدن تمدن ايرانی نقش بنيادين داشته اند.

دانشمندان تاجيک در تعيين هويت تازه خود پا فراتر گذاشتند يا در واقع، هويت قومی راستين خود را ريشه يابی می‌کردند. نويسنده کتاب مسلمانان آسيای ميانه بروز ايراندوستی در تاجيکستان پس از پرسترويکای گرباچف را اين گونه توصيف می کند:

«يک پروفسور تاجيک در يک روزنامه بانفوذ در تعريف واژه «ايران» نوشته است که آن تنها به معنای کشور خاص سده بيستم نيست، بلکه سرزمين فراختری را از سند و سيردريا (سيحون) گرفته تا مرزهای ترکيه، ايران و سوريه امروزی دربر می‌گيرد که زادبوم همه مردمان ايرانی، از جمله تاجيکان بوده است (دادخدايف، 1986).

يک استدلال مرتبط ديگر اين که تاجيکان در گذشته ملت بزرگ و نيرومندی بوده‌اند که افزون بر آسيای ميانه در شمال شرق ايران، افغانستان، سينجيان (چين) و منطقه‌های ديگر به سر می‌برده‌اند (صديقف، 1984)...

محمد عاصمی، رئيس پيشين فرهنگستان علوم تاجيکستان گفته است که پارسی، دری (پارسی کابلی، زبان معاشرت بين اقوام افغانستان) و تاجيکی در واقع يک زبان واحد‌اند، هرچند ميان آن‌ها تفاوت‌های فراوانی در واژگان و گويش‌ها وجود دارد. او افزوده که «ادبيات کلاسيک ما که به زبان پارسی دری نوشته شده است، دارايی مشترک ايرانيان، افغان‌ها و تاجيک‌ها است.» (رجبی، 1987).

اين احساسات در سال 1989 به اوج رسيد. در آن سال تاجيکستان نخستين کشور آسيای ميانه شد که قانون زبانش را تدوين و تصويب کرد. اين چهارمين قانون زبان در سراسر اتحاد شوروی بود و تنها سه کشور کرانه بالتيک از تاجيکستان پيشی داشتند.

قانون زبان روز 22 ژوئيه 1989 تحت فشار تظاهرات مردم که می‌خواستند زبان مادری‌شان به عنوان زبان رسمی جايگزين روسی شود، تصويب شد. اين قانون به زبان تاجيکستان پس از 61 سال نام اصلی‌اش را پس داد و آن را در پرانتز قرار داد: تاجيکی (فارسی).

بنا به قانون زبان در همان سال بنياد زبان فارسی تاجيکی پايه‌ريزی شد. قرار بود تا سال 1996 خط پارسی عربی جايگزين سيريليک شود. حتا اکنون روشنفکران تاجيک آن روز را به عنوان يک لحظه زرين نشاط فرهنگی شان در سده 20 به ياد می‌آورند. در واقع، آن تنها يک لحظه بود و لحظه‌آسا به سر رسيد.

جنگ خونين پنجساله (1992-1997) رستاخيز فرهنگی تاجيکان را بازداشت. نيرويی جديد با حمايت روسيه و ازبکستان روی کار آمد و روند را وارونه کرد. حال و هوای ضدپارسی چيره شد و نوشته‌های پارسی را از کوچه و خيابان‌ها ستردند.

در سال 1994 پارلمان تاجيکستان قانون زبان 1989 را اصلاح کرد و دوباره به شيوه شوروی زبان رسمی کشور را «تاجيکی» ناميد. طرح بازگشت به دبيره (رسم الخط) پارسی عربی برای مدت نامعلوم به فراموشی سپرده شد.

دنباله دارد ...


پانوشت‌ها:

1 ـ (Paul Bergne, The Birth of Tajikistan: National Identity and the Origins of the Republic).

2 ـ (Francine Hirsch, Empire of Nations: Ethnographic Knowledge and the Making of the Soviet Union).

3 ـ (Jo-Ann Gross, Muslims of Central Asia: Expressions of Identity and Change).

Share/Save/Bookmark

بخش نخست این مطلب:
فارسی، تاجیکی و دری؛ سه‌گانه‌ی پارسی‌گو

برگرفته از: تاجیکستان‌وب
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

داریوش عزیز،
با درد و شرم نوشته های تو را می خوانم؛ با درد از این همه ستم که بر زبانی چنین زیبا و فراخ و ژرف می رود و با شرم از این که این همه سال از هم میهنانمان در آسیای میانه غافل بوده ایم.
متاسفانه در تقسیم بندی تازه ی قدرت، آمریکایی ها جای روس ها را در نابودی زبان پارسی گرفته اند و امروزه با تقویت دوباره ی "پان تورکیسم" و "پشتونیسم" آخرین مقاومت های این فرهنگ باشکوه را درهم می شکنند.
دانستن همه این ها و دانسته های تاریخی دیگر برای همه ی ایرانیان به ویژه ایرانیان ترک زبان و کرد و بلوچ ضروری است.

بیش از هرچیز همه ی ما نیاز داریم بدانیم که خاستگاه زبان پارسی کجاست و مهم تر از همه چگونه در طول هزار سال این زبان به عنوان زبان مشترک و محصول مشترک همه ی اقوام ایرانی رشد کرده و شاخ و برگ زده است.

اگر بدانیم که زبان پارسی پیش از آن که زبان مادری بعضی اقوام ایرانی در بعضی شهرها باشد، زبان مشترک همه ایرانی های درون ایران و خارج از ایران امروز می باشد و گنجینه ی فرهنگی همه ی ماست، این گونه با بی مهری از سلطه ی پارس ها بر دیگر اقوام ایرانی سخن نخواهیم گفت و با توسل به تنها یک بند از منشور حقوق بشر که حق تحصیل به زبان مادری است، آب به آسیاب دشمنان فرهنگی مان نخواهیم ریخت.

داریوش عزیز بی صبرانه منتظر ادامه نوشته ات هستم.

-- سیامک ، Apr 7, 2008

Dear Dariush
can you explain us more about:
در سال 1994 پارلمان تاجيکستان قانون زبان 1989 را اصلاح کرد و دوباره به شيوه شوروی زبان رسمی کشور را «تاجيکی» ناميد. طرح بازگشت به دبيره (رسم الخط) پارسی عربی برای مدت نامعلوم به فراموشی سپرده شد.
I want to know why? thank you

-- mani ، Apr 8, 2008

زبان من ترك ايراني توركي است نه پارسي!

-- تورك ، Apr 8, 2008

امیدوارم روزی فرا رسد که که همه اقوام جهان به ویه اقوام ساکن ایران بتوانند به زبان مادری خود تحصیل نمایند و از فرهنگ ملی و پربار خود بهره جویند. ناسیونالیسم افراطی به نفع هیچکس نیست. بهتر است از آنچه که در شوروی سابق رخ داده درس عبرت بگیریم و در ایران از حقوق زبانی و فرهنگی همه اقوام دفاع کنیم.

-- محمدرضا هیئت ، Apr 8, 2008

Dear M.Reza Hayat, in a democrat government we can speak about the democracy and justice , not in a religious government like , Mullahs regim in Iran. I am sure the Jews ,C.I.A. exite my dear country-women and country-men to speak in this situation about the mother-languages. I request from all Azeris ,and kurds people to not continue them allegation about study in mother-language in this situation,because it can help the enemies of Iran. While in Iran be a democrat-government certainly the government will respect for the right of all people of Iran. Now , the CIA and American-Jews do propagandas against Persian-Language in Khorasan-Country(Pakhtun=Afghan = Aughoon or Aughan +Stan )
America ,Jews ,and Russia want to be in power the minority Pakhtun in Khorasan country because they do not wanted ,and do not want appear a strong coalition between Persian Speaking Countries. In decade 1970 in Uzbekistan , Tajikistan,and Tutkministan if any body spoke Persian the follower of government made mock her/him,and not allowed to speak beautiful Persian-Language , but the Cia representative Alayahazrat Homayoni Mohamad Reza Pahliwi had dream to make in Indian ocean an army-station ! ? I know for followers of kingdom it is hard to read and accept it ,but we must accept the reality. My dear Azeri sisters and Kurd sisters must prevent the Azeri men and Kurd men to do more problems in Iran in this situation. I was born in pretty Herat City ,but my country is all Persian-Seaking Countries

-- Kudos Talash ، Apr 8, 2008

اتفاقا زبان من ايرانى آذرى ، پارسى فاخر و باشكوه است و نه توركى كه اكثر واژه گانش هم پارسى و يا عربى است كه تازه آنهم غلط و اشتباه استفاده ميشود ... مهران / آمستردام

-- مهران / آمستردام ، Apr 8, 2008

درود داریوش جان ، هم میهن فرهیخته . خیلی خوب . آیا آقای « رحمان » هوادار دبیره ی نیاکان است ؟
منتظر دنباله ی جستار...

-- محمدحسین نژادآریا ، Apr 9, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)