رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۲ بهمن ۱۳۸۷

«می‌گویند موسیقی برای آدم نون و آب نمی‌شود»

اردوان روزبه
a.roozbeh@radiozamaneh.com

در شروع کار رادیو، مجموعه گزارشهایی از موسیقی تهیه می‌کردیم که آن روزها خیلی برای ما و برای فضای جامعه تازه بود. اسم آن برنامه‌ها «منهای یک» بود. حقیقت این است که وقتی «منهای یک» را در دو سال پیش می‌‌ساختم برای خودم مهیج و عجیب بود، گروه‌هایی که در زیر زمین برنامه می‌ساختند. پس باز هم با همین فضای تازه‌ ادامه‌‌اش می‌‌دهم.

این دفعه برنامه «منهای یک» را با دو جوان شروع کردم. مهدی نادی صفایی که آهنگ‌ساز، نوازنده و خواننده است و مهدی ایوبی که اگر چه لیسانس کامپیوتر است اما از سال ۸۴ شروع به شعر گفتن و ترانه سرودن کرده است.

من از هر دو این‌ها خواستم که به سوال‌های من جواب دهند. مهدی ایوبی لیسانس کامپیوتر است و بعد از این‌که دانشگاه رفته وارد حوزه ادبیات شده و اولین پاسخ دهنده سوال من است:

Download it Here!

از سبک‌های کلاسیک و سپید شروع کردم و بعد از آشنایی با یغما گلرویی در سال ۸۱ به ترانه رسیدم. با توجه به جو کلاسیک و بسته اصفهان، ترانه نوشتن و خواندن در جلسات آن سال‌ها کاری نه به این سادگی‌ها بود.

سال‌ها مبارزه کردم و از نیشخند‌های اساتید جا افتاده اصفهانی و تمسخر آن‌ها به، به‌به و چه‌چه آن‌ها رسیدم و در اصفهان به عنوان اولین ترانه‌‌سرای رسمی شناخته شدم. اکثر جوانان در جلسات با شنیدن ترانه‌ها علاقه‌مند می‌شدند و به این سبک رو می‌آوردند و من این را به چشم یک مبارزه نگاه می‌کردم تا جایی که توان داشتم کمکشان می‌کردم تا ترانه‌‌سرا شوند.

بعد از چند وقت در جلسه‌های اصفهان که تعدادشان کم هم نبود حداقل چهار پنج نفری ترانه می‌خواندند. روزگار گذشت تا با همین مهدی عزیز آشنا شدم و به همراه او و محمد‌حسین هراتیان یک گروه کوچک را جمع جور کردیم که جلسات تمرین آن در اتاق کوچک محمد حسین بود.

این تمرین‌ها غیر از ملودی‌ها و تجربه‌هایی که از خودشان باقی گذاشته‌اند باعث آشنایی ما با دوستان فوق‌العادهای شد که همگی به رشد ذهنی ما در موسیقی و ترانه کمک کردند.

سال ۸۳ بود که طرحی را برای برنامه‌ریزی و اجرا به عنوان خانه ترانه اصفهان دنبال کردم که بعد از کلی حرف و حدیث و مخالفت و این حرف‌ها به شیرین‌ترین خاطره زندگی من تبدیل شد. افتتاح این خانه با کمک دوستان قدیم و جدیدم، تبدیل به یکی از بهترین جشن‌های آن زمان اصفهان شد.

به هر صورتی سال ۸۴ با کمک یغما گلرویی و برادران معظمی اولین مجموعه ترانه خودم را با عنوان «تلفن عمومی» توسط انتشارات دارینوش منتشر کردم که با استقبال خوبی مواجه شد.

بعد هم به تهران آمدم و همکاری تنگاتنگی با خانه ترانه تهران شروع کردم و اکثر کارهای تحقیقی و پژوهشی این جلسه‌ها را به عهده گرفتم. الان هم مجموعه دوم ترانه‌ام را آماده انتشار دارم که با حدود ۱۰۰ ترانه در دست ناشر است.

مهدی نادی صفایی از هشت سالگی موسیقی را با ساز کیبورد نزد پدر خود شروع کرده. حدود نه سال همراه او که نوازنده گیتار الکتریک است تمرین کرده و با تئوری موسیقی و گیتار الکتریک آشنا شده است.

در طول این مدت به سبک‌های متفاوتی از موسیقی باکلام و بی‌کلام رسیده است و حدود سال ۷۹ به فکر تشکیل یک گروه راک افتاده و پس از یک سال تمرین و تست در گروه‌های مختلف در تابستان ۸۰ این گروه را تشکیل داده است.

مهدی نادی صفایی می‌‌گوید:

در مهر ۸۱ با کاور قطعاتی از متالیکا وجو ساتریانی کنسرتی در اصفهان برگزار کردیم. بعد از اجرای کنسرت، نوازندگی و آهنگ‌سازی را جدی‌تر دنبال کردیم و با مطالعه کتاب‌های متفاوت موسیقی در موارد ساخت ملودی، فرم و آکوردشناسی در سبک‌های پاپ و راک توانستیم مهارت‌ها و فنون قابل توجه‌ای را یاد بگیریم.


او اشاره می‌کند بخت با او یار بوده که توانسته با مهدی ایوبی آشنا شود و تا امروز با هم ترانه‌هایی را بسازند و اجرا کنند.

با شناختن سلیقه‌های یکدیگر توانستیم به طور حرفه‌ای با هم کار کنیم و بعد به فکر تشکیل یک گروه در سبک راک و آلترناتیو افتادیم و از همان‌جا بود که محمد‌ حسین هراتیان با عنوان نوازنده کیبورد و پیانو، سازدهنی و پن‌فلوت وارد گروه شد و توانستیم چند کار مشترک بسازیم.

در پی درخواست نوازنده برای تکمیل گروه درام و گیتار باس اضافه شد و با تنظیم قطعاتی چون عقاب، درد، چراغ راهنمایی و اعدامی و با ترانه‌‌سرایی مهدی ایوبی کار را جمع کردیم، ولی باز هم مشکلات همیشگی باعث شد گروه به انجام نرسد و از جمله کنسرتی برگزار نشود.

ولی ما دلسرد نشدیم و همچنان گروه با سه عضو مهدی نادی صفایی، مهدی ایوبی و محمد‌ حسین هراتیان کار خودشان را برای تهیه آلبوم دارد ادامه می‌دهد.

موسیقی و کلام شما چه می‌خواهد بگوید؟

مهدی نادی صفایی می‌‌گوید:

دوست داشتم یک سبک جدید وارد بازار کنم. البته موزیک وارداتی است، منتها بتوانم با تحریرها و کلام فارسی و در واقع ساندهایی که بتوانم تقریباً با فضای ایرانی سازگار کنم در واقع سبک جدیدی را بدهم، که حالا مخاطب خودش را دارد.

به نظر من موسیقی و کلام هر دو در کنار هم در نهایت باید یک هدف را دنبال کنند. یعنی فقط این نباشد که برای تفریح و گذران وقت مخاطب شده باشد. هر دو می‌بایست در کنار هم تکمیل کننده هم باشند تا تمام شود.

موسیقی یا آهنگ با پنج، شش دقیقه، طول زمانی شروع می‌شود، بعد از آن شش یا هفت دقیقه مخاطب حس می‌کند از آن‌چه شنیده و از آن ترانه‌ای که گوش کرده یا موسیقی که این مدت در گوش او بوده است، چیزی برایش باقی مانده، چیزی دارد به آن اضافه می‌شود.

فکر می‌کنم ما هم داریم این روند را دنبال می‌کنیم و برای ما خیلی مهم است که ترانه و موسیقی‌ای را که همراه آن است، به کجا می‌رسانیم.

در این چند سال گذشته همه دارند می‌خوانند. قرار است تصنیف در ایران به کجا برود؟

آن قسمت اول سوال شما که همه دارند می‌خوانند به نظر من به خودی خود چیز چندان بدی نیست. چون اصولاً با افزایش کمیت، کیفیت هم خواه ناخواه افزایش پیدا می‌کند. یعنی این بد نیست که قشر بیشتری سمت موزیک بیایند، کار کنند و بخوانند.

ضعیف و قوی مهم نیست. همین که تعداد آن‌ها زیاد شود، چون اصولاً وقتی یک دایره انتخاب بیشتری داشته باشید، قطعاً تعداد خوب‌ها در آن بیشتر خواهد بود. اما این‌که تصنیف قرار است به کجا برود؟ من آینده موسیقی ایران را به شخصه بد نمی‌بینم.

با فضاهایی که برای ارایه موسیقی تولید شده ایجاد می‌شود. با روندی که دارد طی می‌شود. با علومی که دارد در زمینه موسیقی وارد می‌شود. دوستانی که دارند می‌روند، یاد می‌گیرند و آن را به موزیسین‌های داخل کشورمان منتقل می‌کنند، به نظر من روزهای روشنی را می‌بینم.

بعضی وقت‌‌ها می‌گویند ترانه‌‌سرایی شاعری نصفه نیمه است؟

مهدی ایوبی می‌‌گوید:

نظر این دوستان هم محترم است. اما به نظر من شعر و ترانه مثل دو ساختمان هستند که در کنار هم با شباهت‌های بسیار زیادی بنا شده باشند. ابتدا شعر بوده و بعد ترانه.

المان‌های ساختمان شعر را گرفته و ساختمانی به اسم ترانه که حالا چیزهایی را اضافه و چیزهایی را کم دارد، به وجود آورده است. یعنی الزاماً یک شاعر خوب یک ترانه‌‌سرای خوب نیست.

همان‌طور که یک ترانه‌‌سرای خوب یک شاعر خوب نیست. کلاً مقایسه این دو مورد با هم دیگر بحث قدیمی و نفس‌‌گیر و انرژی‌‌بری است که ترجیح می‌دهم زیاد به آن نپردازم و به سلیقه افراد احترام بگذارم.

تا کنون برای چه کسانی ترانه گفته‌اید؟

مهدی ایوبی می‌‌گوید:

مهم‌ترین آن‌ها همین آقای نادی صفایی است که دارید با او صحبت می‌کنید. اکثر ترانه‌ها را با ایشان کار کردیم و جدیداً یک کار را روی یکی از ملودی‌های مانی رهنما نوشته‌ام.

چرا این روزها همه می‌خواهند موسیقی بسازند؟

فکر می‌کنم یک اپیدمی شده. خیلی‌ها فکر می‌کنند می‌توانند خیلی سریع شهرت به دست بیاورند و یا سریع پولدار شوند. وارد این بازار کار می‌شوند منتها نمی‌دانند چه سختی‌هایی دارد، چه علم‌های باید بدانند، چه سازهایی باید بدانند.

خیلی از کسانی را می‌شناسم که نه سبک می‌دانند، نه تم آکوردیک و نه ساند. هیچی نمی‌دانند و موزیک را می‌نویسند و خُب ته صداهایی دارند، قلک‌های‌شان را می‌شکنند تا خواننده شوند یا موزیک بنویسند. منتها بازار را خودتان می‌بینید. معلوم است که ته آن چیست.

تا حالا کسی به شما گفته که این‌‌جور کارها برای آدم نون و آب نمی‌‌شود‌؟

بله. تا دلتان بخواهد. در این مملکت خیلی از مردم این چیزها را فقط گوش می‌دهند. خیلی برای آن‌ها مهم نیست که چطور تولید می‌شود و از کجا می‌آید و خیلی‌ها گفته‌اند که این کار برای شما نون و آب نمی‌شود برو سر کاری و یک کار درست حسابی بکن.

خیلی‌ها گفته‌اند، البته چون بعضی وقت‌‌ها یه مقدار نون و آب‌‌دار شده این صحبت کاهش پیدا کرده ولی قبل آن چرا، خیلی‌ها میگفتند و سکوت تنها جوابی بود که گاهاً به آن‌ها می‌دادیم.

وقتی از ما می‌پرسیدند چه کاره هستید؟ یا چه کاری انجام می‌دهید؟ می‌گفتیم ترانه‌‌سرا هستم، در واقع جواب ما پوزخندی بیش نبود. منظور این بود که کدام اداره کار می‌کنی؟ از کجا پول در می‌آوری. نمی‌دانستند که این وضعیت هم می‌تواند برای گذران زندگی قابل قبول باشد.

شما یک اثر به اسم «مداد رنگی» را برای مسابقه فرهاد فرستادید. به نظر شما چرا برگزاری این مسابقات با مشکل مواجه است؟

دلایل متعددی داشت. البته آن چیزی را که در رسانه‌‌ها مطرح شد دنبال می‌کردم و به آن توجه داشتم. یک مدت گفتند چون تعداد کمی از این جایزه مطلع شده‌اند، ممکن است تعداد اثر بیشتری برسد و به تعویق انداخته‌اند.

مجدداً به یک مناسبت آیینی برخورد کرد و باز به به سال بعد آن تعویق افتاد. دوباره موعد مقرر آن‌‌که فکر می‌کنم اردیبهشت امسال بود به علت عدم پیدا کردن سالن مناسب و عدم همکاری مدیران سالن تهران به تعویق افتاد.

در نهایت هم که مطلع شده‌ام خانم گلفام و دو شریک دیگر ایشان به مشکل برخوردند و در صدد انحلال خانه فرهاد فعلی و تأسیس خانه فرهاد دیگری هستند. انگار با آقای یحیی شریعت‌نیا، وکیل خانوادگی خودشان به مشکل برخورد کردند و متأسفانه همچنان مشکلات ادامه دارد. امیدوارم تمام شود و ما شاهد برگزاری جشن باشکوه باشیم.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

be yade oon ghadima menhaye yek

-- dam ، Feb 10, 2009 در ساعت 01:00 PM