رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۶
گفت‌وگو با مدیر پروژه‌ی انجمن رهبران جوان افغانستان

سیاست‌مدارانی برای پنجاه سال دیگر

اردوان روزبه
ardavan.roozbeh@gmail.com

گفت‌وگو را از «اینجا» بشنوید.

سلیمان قیامت مسؤول تنظیم برنامه‌های «بنیاد فردریش» در افغانستان است که یکی از عمده برنامه‌های آن، پروژه‌ی «انجمن رهبران جوان» محسوب می‌شود. این پروژه به دنبال آموزش و برنامه‌ریزی برای جوانانی است که به قولی می‌خواهند در سیاست‌گذاری و حکومت کشور نقش فعال بازی کنند. ایجاد فضایی برای گرایش‌های مدیریتی مبتنی بر نگرشی سوسیال دموکرات، با در نظر گرفتن تفکر حاکم در جامعه‌ی افغان به نظر کمی رؤیایی می‌آید. اما قیامت معتقد است که این برنامه‌ریزی برای پنجاه سال آینده افغانستان است. او به شرایط موجود چندان امیدوار نیست اما می‌گوید که بیکار نخواهند بود. آیا دموکراسی می‌تواند به این ترتیب در کشور افغانستان شکل بگیرد؟ و آیا روش‌های غربی کارکردی در این جامعه‌ی بحران‌زده دارد؟ این‌ها سؤال‌هايی است که او در این گفت‌وگو پاسخ می‌دهد.


سلیمان قیامت

لازم است که از شما بپرسم FESدقيقاً چيست؟
نهاد FES يکی از قديمی‌ترين و بزرگ‌ترين نهادهای سياسی آلمان است که در بيشتر از 90 کشور جهان دفتر رسمی دارد. از جمله در افغانستان. پس از يازده سپتامبر، دفتر افغانستان به خاطر فعاليت‌هايش هميشه در محور توجه بوده است. اين نهاد بيشتر در نهادينه کردن دموکراسی از طريق ايجاد فضای باز و همچنين ظرفيت‌سازی برای فعالانی که می‌توانند چنين دموکراسی‌ای را در جامعه پيش ببرند کار می‌کند.

فکر می‌کنيد چرا بايد يک نهاد آلمانی چنين هدفی را در کشوری مثل افغانستان دنبال کند؟
يکي از دلايل می‌تواند اين باشد که افغانستان بدبختانه از جمله جوامع جنگ‌زده‌ای است که تمام زيرساخت‌ها و حتی در بسياری موارد فرهنگ‌های خود را از دست داده است. گاهی نياز است که به مردم يا گروه‌های مورد هدفتان مقداری انگيزه بدهيد تا راه بيفتند. فکر می‌کنم نه‌تنها اين نهاد، بلکه نهادهای موازی که اينجا کار می‌کنند می‌خواهند فرهنگ دموکراسی را دوباره رواج بدهند.

اين سؤال براي من پيش می‌آيد که آيا يک حزب، می‌خواهد اين دموکراسی را در یک کشور ایجاد کند؟
نمی‌شود گفت NGO ولی يک نهاد سياسی، آن هم با پيروی از خطوط سياسی مشخصی که دارند و بيشتر متعهد به ارزش‌های سوسيال دموکراتيک هستند، برای پیاده‌سازی ایده‌ی خود تلاش می‌کنند. این بنیاد رابطه‌ای با حزب سوسيال دموکرات آلمان دارد ولی در کل يک نهاد مستقل است و می‌شود گفت در نهايت جزئی از تلاش‌های فراگير دولت آلمان است.

ظرف سه سال گذشته اين نهاد پروژه‌ای را دنبال می‌کند تحت عنوان پروژه‌ی «رهبران جوان»، اين پروژه اهدافش چيست و چه افق‌هايی را پيش رو دارد؟
انجمن رهبران جوان يکي از درازمدت‌ترين پروژه‌هايی است که ما داشته‌ايم، پروژه‌ای که FES هميشه رويش در افغانستان حساب کرده است. اين پروژه در اوايل سال 2004 آغاز شد. با اين هدف و انديشه که بتواند يک گروه از جوانان تربيت‌يافته و بيشتر مسلکی (دانشگاهی) را به عرصه‌ی سياسی و پروسه‌ی دموکراتيک کشور تقديم کند. با این هدف انجمن رهبران جوان کارش راشروع کرد. با آموزه‌هایی مانند مهارت‌های رهبری، حل صلح‌آميز بحران، ایجاد صلح و مقداری هم مهارت‌های فردی مثل مديريت زمان و خودمدیریتی. بعد از این بسترسازی، فرصت‌هايي هم برای جوانان مهيا شد تا جوانان فعال در افغانستان که عضويت اين نهاد را داشتند بتوانند بيرون بروند و نهادهای موازی جوانان را ببينند که مثلاً در جوامع ديگر چگونه کار می‌کنند. در نهایت هدف این بود که بتوانيم در درازمدت گروهی از جوانان نخبه را وارد عرصه‌ی سياسی افغانستان کنیم تا آینده‌ی سیاسی افغانستان را راه ببرند.

يعني شما می‌خواهيد بگوييد تقريباً داريد برای سياست فردای افغانستان آدم‌سازی می‌کنيد؟
این بنیاد در هيچ جامعه‌ای توليد فکر نمی‌کند، بيشتر زمينه را مساعد می‌کند تا افراد بومی بتوانند خودشان آسان‌تر و راحت‌تر وارد عرصه شوند.

به هر حال اين تفکر و محتوا نزديک به سوسيال دموکرات‌ها نخواهد بود؟
حرکت اين نهاد در کل به معنای اين نيست که سوسيال دموکراسی را در هر جامعه‌ای می‌پراکند. من پيش‌تر گفتم: زمينه‌سازی برای انتخاب راحت‌تر گزينه‌ها.



اینجا به روایتی هنوز پرقدرت‌ها تصميم‌گيرنده هستند. گاهي اوقات اين پرقدرت‌ها قوماندان‌ها هستند و گاهی اوقات رهبران طالب و گاهی هم کسانی که با حمايت گروه‌هاي خارجي وارد سیاست شده‌اند و کسب قدرت می‌کنند. شما برای رهبران جوانتان چه جایگاهی را قائل هستید؟

ما نمی‌خواهیم از اینجا که نشسته‌ایم آنها را مثل یک گلوله فیر (شلیک) کنیم. بلکه می‌خواهیم به آنها مراحل حضور در عرصه‌ی سیاسی را بیاموزیم.

نمی‌دانم منظورم را توانستم برای شما بيان کنم يا نه؟ اسباب قدرت در بعضی کشورها فقط شناخت، دانش و بستر فنی نيست. يعنی شايد خيلی از کشورها هستند که شما در آن ممکن است همه‌ی اين‌ها را داشته باشيد و سياست‌مدار هم نباشيد، اگر چه سياست‌شناس باشيد. من حرفم اين است که آيا شما برای آينده رهبران جوانتان نقطه‌های روشن را می‌بينيد؟
خوب در مجموع پروسه‌ی دموکراسي در کشور ما هنوز يک پروسه‌ی بسيار کند است. نمی‌شود گفت که خيلی نقاط روشن ديده می‌شود ولی هدف اين است که برای آنها نقطه‌ی روشنی به وجود بيايد. در سطح کشور تربيت و پرورش حدود 40 تا 50 جوان به هيچ وجه کافی نيست. ولی به هر صورت اين به آن معنا نيست که آرام بايد نشست. هيچ تضميني وجود ندارد. شايد زور و قدرت اين قدرت‌مدارها خيلی هم بيشتر ادامه يابد. ولی اگر ما ز همين الان آغاز کرده باشيم حداقل به اين معناست که 50 سال بعد شايد راحت‌تر باشيم.

پس اين يک پروژه‌ی آينده‌نگرانه است، با افق‌هايی برای بعد که شايد در اين بستر بتواند حرکتي وجود داشته باشد...
دقيقاً.

از زمانی که پروژه‌ی رهبران جوان شروع شده کارهای عملی‌اش چه بوده؟
آنها تاکنون کارهای کلاني کرده‌اند، کمپين‌ها و فعاليت‌های گسترده. مثلاً در پروسه‌ی انتخابات رياست‌جمهوري و در پارلمان به عنوان ستونی از جريان دموکراتيک سهم ارزنده‌ای را ايجاد و بازی کردند. در پروژه‌ای دیگر روی ظرفيت‌های درونی اعضا کار شده. همچنین در سال 2006 دو سه ابتکار ولايتی هم داشته. ما به اطراف افغانستان، به مزار شريف، قندز و هرات رفتيم و با محکم کردن ارتباط با جوانان فعال در شهرهای کلان افغانستان برنامه‌ریزی کرده‌ایم تا بتوانيم بعداً به عنوان هسته برای شبکه‌ای فراگير از جوانان در سطح کشور فرصت‌ها را بسازيم. ما به عنوان گام آغازين بيشتر با کمک‌های—همان‌طور که شما پيش‌تر گفتيد—يک نهاد خارجی ولی با مدل محلی خودمان حرکت‌هایی را داشته‌ایم.

اما با وجود این همه حمایت و برنامه‌ریزی سرعت بهبود کیفیت زندگی و برنامه‌ریزی برای مردم پایین است...
در اين بحث تا حدود زيادی من با شما موافق هستم، در يک نظر اجمالی می‌شود گفت دو دليل عمده دارد. دليل اول: سردمدارهايی که در رأس بودند ادعا می‌کردند که افغانستان آن‌قدر ويران شده که خيلی زمان می‌برد تا کاري شود که واقعاً محسوس باشد. اوايل تا حدودی اين دليل موجه به نظر می‌رسيد ولی گذشت زمان ثابت کرد اين بحث بيشتر يک نوع بهانه‌جويی و دليل کاذب بوده است. واقعاً اگر بنا بود کاری شود به نظر من پنج سال زمان کمی نيست. دليل دوم دليل پيچيده‌ای است که می‌شود آن را به سه عامل خلاصه کرد: يکي نبود ظرفيت، دوم نبود مديريت در سطح ارگان‌های اجرايی مخصوصاً حکومت و در نهايت هم آفت‌هايی نظير فساد اداری و بی‌برنامگی جامعه‌ی بين‌المللی. به نظر من این‌ها عواملی هستند که باعث شده به تناسب ارقام و پول‌هايی که عنوان می‌شود مصرف شده، فعاليت کمتری صورت گرفته باشد و سپس دولت‌سازی که خودش بحث کلانی است. و از اول تا امروز بسيار ناموفق بوده و بسيار نامتعهدانه پيگيری شده. هم از سوی جامعه‌ی بين‌المللی و هم ميان گروه‌های داخلی.

در پنج سال آينده افق‌های ديد شما در افغانستان چيست؟
با توجه به اوضاع جاری در سطح افغانستان و منطقه و آن کشورهايی که ما ارتباط داريم، من خيلي چيزی متفاوت با امروز نمی‌توانم پيش‌بينی کنم. متأسفانه ما طي اين پنج سال نه تنها کار کمتری کرده‌ايم، بلکه در قالب‌های نو يک مقدار معضلات تازه نیز آفريده‌ايم که شايد پنج سال آينده مقدار زيادی از انرژي و منابع ما صرف حل آنها شود. به روایتی اگر روند به همين ترتيبی که الان در جريان هست ادامه پيدا کند نه‌تنها افق‌های خيلی روشنی نخواهيم داشت، بلکه من می‌ترسم اوضاع بدتر از اين بشود.



فکر می‌کنيد سال‌های آتي در افغانستان دولتی دموکرات خواهيم ديد يا دولتی اصول‌گرا؟

براي دموکراسي من خیلی خوش‌بين نيستم و شايد هم دولتی اصول‌گراتر. ولی باز هم لازم به تذکر است که در افغانستان بحث دموکراسی با آن شور و سروصدايی که در مطبوعات غرب عنوان می‌شود، امروز به يک پارادوکس تبديل شده. به این معنا که ما وقتی می‌گوييم دموکراسي يا دموکراتيک منظورمان در عمل يک مدل وارداتی است که پياده‌اش کرديم و چند نهاد سمبليک هم ساخته‌ايم. يعنی نهادهايی دموکراتيک ساخته‌ايم با ترکیب نهادهای غيردموکرات، با افراد غيردموکرات. و اين به نظر من يکی از کلان‌ترين آسيب‌هايی است که امروز افغانستان می‌بيند. به درون حکومت توجه کنيد، افراد معينی وجود دارند که از همين حکومت به اصطلاح دموکراتيک چگونه به نفع خودشان استفاده می‌کنند و خيلی هم از دوران جنگ و بحران خطرناک‌ترند. شما کارکردهاي پارلمان را می‌ببينيد؟

حرف آخر...
تشکر از لطف شما. خيلی قدردانی می‌کنم از این کنجکاوی که شما را تا به اينجا کشاند و بعد اميدوار به همکاري با چنين راديويی که ما بتوانيم صدای خود را بلندتر به گوش شنوندگان نه تنها در افغانستان بلکه در سطح منطقه و حتی در غرب هم برسانيم.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

تشکرازمصاحبه خوب وبدیع تان. چند نکته درادامه مطلبتان. بنیاد اسم کاملش "فردریش ابرت" است. برای اطلاعات بیشتر درخصوص این که چنین بنیاد هایی چرا درکشورهای دیگر، برنامه های توسعه ای دارند می توانید به مصاحبه با مدیرخاورمیانه ای این بنیاد که سه سال پیش به ایران سفرکرده بود، نگاهی بیاندازید. موفق باشید:
http://sharghnewspaper.com/830528/life.htm

-- امید ، May 6, 2007 در ساعت 09:50 PM