|
داستان 167، قلم زرین زمانه
همه از خودیم
ساکت باش . همین طبقه است. هیس همسایه ها را بیدار نکنی ها. مگر چراغ قوه را امتحان نکرده بودی؟خب حالا چه کار کنیم؟یک دقیقه بنشین،چشمهایت به نور عادت می کند. زیاد هم تاریک نیست ها!نور چراغ برق کوچه خوب همه جا را روشن کرده.گاو صندوق همین جاست.حالا رمزش باتو. فقط زود باش،شاید تا صبح سر برسند.چرا این قدر لفتش می دهی تو که می گفتی اوستای این کاری!شوخی می کنی مگه میشه نشه؟ صدای کلید می یاد! آخه این موقع شب کیه؟ نه بابا برنگشتن،من خبر دارم،می دانم نا صبح نمی رسند . پس لابد کیه؟ قایم شو پشت مبل. خونسرد باش. ببین نامردها یک راست
امدند سمت گاو صندوق!لابد مثل ماهم بی عرضه نیستند و بازش می کنند. آره بازش کردند، اما نه چیزی برداشتند نه چیزی گذاشتند! مدرک سازی می کنند.علیه کی؟ به اینها می گویند حرفه ای! در کمتر از یک دقیقه به هدف رسیدند .حالا سعی ات را بکن هم مدرک ساز را ضایع می کنیم هم به هدف می رسیم . باز صدای کلید می یاد! ای بابا قایم شو! این که شد بازی قایم موشک! همینه که هست. انگار همه رمز را می دانند به غیر از ما دوتا!آره این دو علاف هم نه چیزی بر داشتند نه گذاشتندفقط نگاه کردند و خندیدند. یعنی برای خندیدن که نیامده بودند؟بهتره از این جا بریم،شاید تا خود صبح یک ایل آدم سرک بکشند. بزن بریم.ولی این در چرا باز نمی شه!چه طوری قبلا بازش کردی که الان باز نمی شه؟ کسی از پشت قفل زده. از پنجره فرار کنیم. توچتر نجات داری؟تکنیک های ما دیگه از مد افتاده.هی رفیق ما باید با متد روز پیش بریم. خب زنگ بزن از کسی متد روز در رفتن از این جا را بپرس. از کی؟ چه می دانم تو ادعا داری. صبر کن یک فکر امروزی!شاید بهتر باشه همه لامپ ها را روشن کنیم چایی راهم رو به راه کنیم بعد منتظر.....یکی داره می یاد. گیر افتادیم. نه صبر کن. بفرما چایی تازه دم. صدات را بیاور پایین. آرام باش. لطفا در را نبندید ما داریم رفع زحمت می کنیم. حالا خیلی عادی می روی بیرون و دکمه آسانسور را می زنی و منتظرمی مانی. به همین راحتی؟مدرن تر از این نمیشه شاید هم بهتر باشد قبلش دستشویی بری. راستی یادت نره سیفون را هم بزنی. نزدی هم نزدی همه از خودیم.
|