رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۸ خرداد ۱۳۸۶
داستان 139، قلم زرین زمانه

پاگرد

چيک چيک ماشين تحرير به همراه زمزمه اي در فضا پيچيد.
.

سه شنبه ساعت 14 و45 دقيقه .جاي خود را عوض ميکند، در کمين لحظه مناسب .چتر را سريع مي قاپد و در کيفش جا سازي مي کند . همان روز ساعت 17و30 دقيقه ، در انتظار اينکه بلکه باراني بيايد تا بتواند از چتر استفاده کند .

ساعت 20و40 بعد از ظهر .

« با يه چتر دخترونه چيکار کنم؟ »

متهم در بازجويي اوليه مي گويد که دچار عذاب وجدان شديدي شده و اين سبب شد اعلاميه اي تهيه و در جهت باز گرداندن چتر به صاحبش اقدام کند .و مي گويد چنين نگاشته:

پيدا شده

يک دانه چتر در حين گم شدن پيدا شده، از گم کننده تقاضا

مي شود بياد بگيره.

يابنده

روز بعد چهار شنبه ،ساعت 7 و 30 دقيقه صبح، روبروي تابلوي دانشکده . متهم مراقب است ، به سرعت اعلاميه را نصب مي کند.

همان روز ساعت 7و40 دقيقه . بعد از نصب اعلاميه سريع به خانه باز مي گردد . تا ساعت 8 و15 دقيقه در خانه مي ايستد و وقت تلف مي کند ، دير تر به سر کلاس ميرود تا کسي به او شک نکند .

ساعت 9و40 دقيقه ، جلوي تابلو ايستاده و به خواندن اعلاميه خود را مشغول ميکند بطوريکه انگار از تعجب شاخ در مي آورده .

« خب بابا ميخواستم بقيه هم توجه شوون جلب بشه.»

در باز جويي هاي بعدي متهم اقرار کرد که در ساعت 11 همان روز (چهار شنبه) متوجه مي شود مطلب درج شده در اعلاميه دچار نقصي بوده و قصد داشته که آنرا برطرف کند .

« از بس عجله داشتم يادم رفت يه نشوني از خودم بدم . باور کنين.»

و ديگر اينکه پشيمان است و قص علي هذا.

ساعت 11و45 دقيقه ، متهم با سرعت به محل اعلاميه مي رود ولي تازه کلاس ها تعطيل شده و او جرات نمي کند به تابلو نزديک شود .طبق شهادت شاهدان عيني ، متهم در حوالي ساعت 12 در حاليکه به شدت سيگار مي کشيده و آدامس مي جويده در اطراف اعلاميه مشاهده شده . متهم تصميم مي گيرد در ساعاتي که آنجا خلوت است به سراغ اعلاميه برود ، لذا مي رود و ناهار خود را مي خورد .

ساعت 13 و30 دقيقه . متهم با مشايعت خودکاري به سراغ اعلاميه مي رود .اما اثري از اعلاميه بر روي تابلو نمي بيند، و بدين ترتيب اعلاميه هم ربوده مي شود که اين موضوع مربوط مي شود به دادخواست ديگري که متهم ارايه داده و بايد به آن رسيدگي شود .

در مراحل بعدي باز جويي متهم اعتراف مي کند که پس از ربوده شدن اعلاميه دچار سردرگمي شديدي شده و در راه منزل مدام با در و ديوار برخورد مي نموده .

در منزل با عصبانيت شروع به ضرب و جرح مقتول مي کند . ‌« بابا من نمي دونستم صاحبش کيه ، خب بايد يه جوري ميفهميدم يا نه، ازش التماس کردم ، جواب نداد،اعلاميه رو هم که دزديدند. اينقدر ز دمش تا بلکه زبون وا کنه .اصلا شما چرا به من گير داديد ، متهم اونه که اعلاميه رو دزديده، بريد اونو بگيريد. اگه مي دونستم صاحبش کيه که اينقدر نمي ز دمش.»

البته متهم اعتراف مي کند در آن لحظات دچار جنون شده و اختيار اعصاب خود را از دست داده بوده. اين ضرب و جرح سبب بيهوشي مقتول مي شود که متهم او را به بيمارستان مي رساند ولي کار از کار گذشته و ......

در جريان تحقيقات جامعي که بر روي پرونده صورت گرفت و با توجه به اعترافات متهم و شهادت شهود ، اولياي دم مقتول پيدا شدند .

اولياي دم تقاضاي کالبد شکافي مقتول را داشتند.

گزارش پزشکي قانوني ،به شماره 78621233:

نتايج بررسي ها نشان ميدهد: 1)به مقتول آسيبها و جراحاتي بر اثر برخورد وسايلي مانند، پيچ گوشتي ، آچار و انبر دست وارد شده .2) چند مورد شکستگي بر اثر فشار وارده ناشي از پرتاب و کوفتگي ناشي از برخورد به زمين يا ديوار مشاهده مي شود . 3) علاوه برمواد فوق در مرحله بعدي بررسي مشخص شد مقتول مورد آزار جنسي نيز قرار گرفته. در پايان در رفتگي همزمان پنج فنر ، سوراخ (دريده شدن) شدن قسمتي از رويه و شکستن ميله مرکزي باعث کشته شدن مقتول در ساعت 17و5 دقيقه روز چهار شنبه شده است.

تنظيم برگه دادخواست براي شاکيان پرونده بعد از اعترافات متهم ، شهادت شهود ، بهم راه گزارش پزشکي قانوني .

دست هايش را به هم قلاب کرد ، به خودش کش و قوسي داد . چراغ را خاموش کرد و از اتاق خارج شد .

Share/Save/Bookmark