رادیو زمانه > خارج از سیاست > فوتبال > «مشکل تیم پرسپولیس، علی دایی نیست» | ||
«مشکل تیم پرسپولیس، علی دایی نیست»ایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.comتیم فوتبال پرسپولیس در ورزشگاه آزادی برابر صبای قم با شکست سنگین چهار بر یک روبهرو شد. این پنجمین شکست پیدرپی تیم محبوب و پرطرفدار پایتخت ایران و برای این تیم بیسابقه است؛ شکستی که باعث شد علی دایی پس از نزدیک به یکسال مربیگری این تیم از سمت خود استعفا دهد.
به گزارش خبرگزاریهای ایران، این بازی فقط ۵۰۰ نفر تماشاگر داشت و تعدادی از آنها هم مأمورین انتظامی بودند. تماشاگرانی که یک نیمه با وجود شکست سه بر صفر علی دایی را تشویق کردند، در نیمهی دوم علیه او شعار دادند. علی دایی که بیشتر از یکسال پیش، بعد از شکست از عربستان از مربیگری تیم ملی کنار گذاشته شده بود، این بار با شکستهای سنگین تیمش از پرسپولیس استعفا داد. سردار پاسدار حبیب کاشانی گفته با استعفای دایی موافقت نشده در صورت بازگشت دوباره دایی او همچنان بر لبهی تیغ خواهد بود چون تغییری در مدیریت نابسامان باشگاه پیش نمیآید. آیا این پایان راه علی دایی، چهرهی بزرگ و بینالمللی ورزش فوتبال ایران خواهد بود؟ این پرسش را با فریدون شیبانی، روزنامهنگار و کارشناس جهانی فوتبال در هلند در میان گذاشتهام.
افتخارات علی دایی در فوتبال ایران، میتوانیم بگوییم خارج از فوتبال ایران، آن زمانی بود که به غرب آمد و با آلمان بازی کرد. او یک بازیکن منضبط بود که با تواناییهای انکارناپذیری که داشت، توانست به درجهی بالایی برسد. در این افتخارات و در این درجهای که او اکنون در تاریخ فوتبال ایران قرار گرفته است، ما نقشی از دولت و رژیم نمیبینیم، اما وقتی همین شخص میآید و در چهارچوبی قرار میگیرد که امتیازات یا ارزشهایی آن را ساخته که امروز حاکم بر جامعهی ما است و شاید بهتر است بگوییم سی سال است که حاکم شده و الان دیگر نمود کاملی دارد، طبیعی است به پایان علی دایی ختم میشود. او خداحافظی دوم را اعلام کرده است و اگر بار دیگر هم برگردد، با خداحافظی سوم روبهرو خواهد شد. دردی که ما در فوتبالمان داریم این نیست که علی دایی اگر بازیکن بزرگی بوده، مربی بزرگی نمیتواند باشد. معیار در زمانی میتواند وجود داشته باشد که شرایط عادی باشد. نه آنچه امروز بر فوتبال کشور ما حاکم شده است. آنچه حاکم بر فوتبال پرسپولیس است و در حقیقت ناشی از مدیریت باشگاه پرسپولیس است، یک نیروی کاملا غیر فوتبالی است. از یک مربی و چند بازیکن تشکیل شده است که از این چندتا ۱۱ نفرشان انتخاب میشوند و میروند توی زمین. یکسری ارزشهایی بر تیمهای پرهوادار حاکم بود و امروز اصلاً وجود ندارد که ما انتظار داشته باشیم که علی دایی یا هرکس دیگری بتواند موفق شود. شاید الان قهرمان شدن و موفق بودن برای تیمهایی مثل استقلال و پرسپولیس راحتتر از دوران گذشته باشد، ولی از آنجایی که تمام قدرتها، در اثر این نابهسامانیها و مدیریتهای غلط پایین آمده است ما میبینیم که ارزشها و آن ذات فوتبالی که در جوانهای ایرانی هست، نمودی ندارد که ما بخواهیم روی آن سرمایهگذاری و یا صحبت کنیم. در واقع ما داریم همان مدیریتی را میبینیم که در تمام سطوح جامعهمان حاکم است و از نظر اقتصادی، سیاسی و نظامی به کشور ما ضربه زده است. این نوع مدیریت الان در ورزش نمود علنی دارد. واکنشها نسبت به استعفای علی دایی در روزنامهها و سایتهای خبری متفاوت بود. خبرگزاریهای دولتی فارس و برنا نیوز نوشتهاند: «علی دایی بازیکن بزرگی بود، اما مربی بزرگی نبود.» جعفر کاشانی، کاپیتان پیشین تیم پرسپولیس و چهرهی بزرگ تیم ملی فوتبال ایران به وضعیت پرسپولیس اشاره کرده و گفته است: «آن پرسپولیسی که میشناختیم نیست.» حضور بسیار اندک تماشاگران در دیدار یکشنبه هم گفتهی جعفر کاشانی را تأیید میکند که طرفداران پرشمار پرسپولیس به این تیم پشت کردهاند. شما این تعداد اندک تماشاگر را چطور توجیه میکنید؟ البته ما از یکطرف میتوانیم بگوییم این خواست جمهوری اسلامی بود که به آن رسید. ما به یاد داریم که در سالهای قبل و بهخصوص سالهای بعد از شروع حکومت جمهوری اسلامی میخواستند که اصلاً فوتبال نباشد. پرسپولیس و استقلال نباشد و با شعارهایی چون «ما دیگر نمیخواهیم سرطلایی و پا طلایی داشته باشیم»، آمدند و گفتند که مسابقات پرسپولیس و استقلال به شکل خیلی محدودی وسط هفته باشد و بعد این وسط هفته هم هوا ابری میشد یا تعطیل میشد. در حالی که میبینیم فوتبال اروپا در بدترین شرایط هم انجام میشود؛ مگر آن که به درجهی خیلی غیرعادیای برسد. مثل این هفته که اغلب فوتبال انگلیس تعطیل میشود، ولی آنجا فقط کافی بود که هوا ابری شود و دیگر قضیه هم کاملاً مشخص بود.
اینها حتی با طرحهای منطقهای و با یکسری طرحهای عجیب و غریبی که آن زمان میخواستند توسط آدمهایی اجرا کنند که اگرهم ورزشی بودند، کاملا نوکر خواستههای رژیم در آن زمان بودند، این تماشاچی را ناامید کردند. در سالهای اخیر این شد وسیلهای تا پشت آن قرار گیرند و سپر خودشان کنند که بله ما این تیم را قهرمان کردیم... ما این تیم را بردیم بالا. این چیزی بود که در بازیهای آسیایی ۹۰ و ۹۸ و همین طور در جام جهانی ۹۸ به این مسئله رسیدند که این ورزش میتواند برای ایران، حتی برای رژیم جمهوری اسلامی، نوعی تبلیغ باشد. اینها آمدند که این ورزش را یک ورزش متداول کنند. جامی تشکیل دادند که بدون هیچ حساب و کتابی تعداد تیمهایش زیادتر از آن حد قابل قبول باشد که البته با مسائل تعطیلیها و سختیهای بیموقع روبهرو شدند. تمام این عوامل دست به دست هم داد و پرسپولیس و استقلال نیز شرایطی را پیدا کردند که برخلاف آن خواسته و عشق طرفدارانشان بود. آنها به شکلی افتادند که امروز آنها را میبینیم. شکلی پیدا کرده است که وقتی بازی در ورزشگاه آزادی انجام میشود، ما میبینیم شمار ماموران انتظامی از شمار تماشاگرها بیشتر است. تلویزیون گفت و خبرگزاریها هم نوشتند و دوربین هم نشان داد. تازه آن تماشاگرها هم همهشان تماشاگر بلیت بخر نبودند؛ یکسری از سران انتخاب شده از طرف مدیران باشگاهها بودند که آمده بودند و طبق معمول حتی شعارها را رهبری میکردند. ما این مسائل را از آنجا میتوانیم بفهمیم که بین دو نیمه کاملاً شعارها متفاوت ازهم بود. نیمهی اول در تأیید علی دایی و در نیمهی دوم برخلاف علی دایی؛ تاحدی که «حیا کن و برو» و اینها. همینطور روز بعد باز یکسری از تماشاگرها رفتهاند که تعدادشان شاید بیشتر از تماشاگرهای بازی رسمی باشد، تمرین پرسپولیس، و آنها تأیید کردند که علی دایی زحمت کشیده است. من اینجا نمیخواهم علی دایی را تایید کنم، ولی بههرحال او آدمی برخاسته از فوتبال و دارای افتخاراتی انکارناپذیر است، ولی آدمهایی که آمدهاند و این تیم را در مشت خودشان گرفتهاند، از رئیس سازمان تا مدیرعامل آن، اصلاً ورزشی نیستند. اینها کسانی هستند که میگویند وقتی احمدینژاد میگوید مارادونا باید بیاید، ما فقط باید بگوییم چشم. دیگر نمیگویند که اصلاً ما چنین مسئولیتی را داریم یا خیر؟ اصلا این مسئولیت با فدراسیون فوتبال است که بر اساس محاسبات خود مربی انتخاب کند. وقتی مردم اینها را میفهمند و میبینند که ورزش به این روز افتاده است، طبیعی است که به تماشای آن نمیروند و کار به جایی میرسد که شاید خود رژیم هم یکروزی باور نداشت که در یک بازی رسمی که یکطرف آن پرسپولیس پرطرفدار قرار دارد که از پرطرفدارترین تیمهای آسیا محسوب میشود، کمتر از ۵۰۰ تماشاگر برود. این شاید به نظر عجیب به نظر برسد، ولی در عین حال هم یک پدیدهی طبیعی است. علی دایی در مصاحبهی مطبوعاتی دیروز پس از پایان بازی گفت: «ما در ایران زندگی میکنیم و همیشه دنبال قربانی هستیم. آن قربانی من هستم.» به نظر شما علی دایی قربانی نبود مدیریت، نداشتن امکانات و فوتبال دولتی و سیاسی امروز ایران شده است؟ علی دایی شاید الان به این مسئله رسیده که قربانی شده است. علی دایی را الان قربانی نکردهاند. علی دایی را زمانی قربانی کردند که او را به عنوان سرمربی تیم ملی نشاندند. چون بازیکن بزرگی بود، مربی خوبی بود و میتوانست باشد. علی دایی میتوانست یکی از بهترین مربیهای تیم ملی ایران در آینده باشد، ولی به خاطر همان سودخواهیهای لحظهای سردمداران مملکت حتی بالاتر از سطح فدراسیون فوتبال و تربیت مدنی ما، یک ستاره و یک بازیکن بزرگ را قربانی کردند. علی دایی در سطح فوتبال ایران نمیتواند قربانی شود، چون یک اسطوره است. او بازیکنی است که به تاریخ پیوسته است، ولی از نظر سیاست کاری این که دو بار مربیگری را قبول کرده، در تیمهای ملی و پرسپولیس را که هر دو تیم بزرگی هستند، او را قربانی کردند.
شاید علی دایی اصلا میلی به این نداشته باشد که در آینده بخواهد بار دیگر با تجربهی گرانتری بیاید. چون اگر وضع به این منوال باشد، همان تجربهاش فقط به او میگوید که هیچ وقت خودت را قاطی این مسائل نکن. واقعا شاید در این گفتهی آقای جعفر کاشانی خیلی معنی باشد که وقتی به او زنگ زدند، گفته بود شما باید با آقای حبیب کاشانی صحبت کنید، من جعفر کاشانیام. برای این که دقیقا جایی برای جعفر کاشانی و کسان دیگری که از بزرگان فوتبال ما بودهاند نیست. الان جای کسانیست که اگر شما اسمهای همین دورهی اخیر را بخواهید نگاه کنید، سعیدلو میشود، کفاشیان میشود، کاشانی میشود و اینها کسانی هستند که باید بگردید و ببینید که تاریخشان شاید یک زمانی تاریخ گمشدهای باشد که اینها در فوتبال و ورزش نقش مهمی داشتند. در حالی که ۱۶ روز دیگر جام ملتهای فوتبال آسیا، بزرگترین رویداد این ورزش در این قاره در قطر آغاز میشود، خبری از تیم ملی ایران از قدرتهای برتر آسیا نیست. در این حال پرسپولیس با پنجمین شکست پیدرپی روبهرو شده است. استقلال هم چهار بر یک در اهواز برابر فولاد شکست خورد. وضعیت نابهسامان این دو تیم بزرگ در تیم ملی ایران تأثیر نخواهد گذاشت؟ اگر خاطرتان باشد، ما همیشه عنوان میکردیم که تیمهای تاج و پرسپولیس و بعد از انقلاب هم پرسپولیس و استقلال بالهای تیم ملی هستند، اما الان به واقع دو بال شکسته هستند. اگر این دو تیم و بهخصوص پرسپولیس همین تعداد بازیکن را هم دارد، نه به دلیل پخششدن فوتبال در مملکت، بلکه به این دلیل بوده است که ستارههای خیلی خوبی هم که بودند و میتوانستند برای تیم ملی مؤثر واقع شوند... من خیلی صریح به شما میگویم. به عنوان نمونه نورمحمدی، مدافع تیم پرسپولیس که این دفعه آمده یا فشنگچی و یا بازیکنان دیگرشان، امروزه در سطح باشگاهی هم بازیکنان خوبی نیستند. در حالی که اینها میتوانستند بهترینهای تیم ملی باشند. کمتر از سه هفتهی دیگر در برابر تیمهایی چون عراق، کره شمالی و امارات خواهیم بود و در این شرایط اصلاً هیجانی در فوتبال ما نیست. به دلیل این که اصلاً این تیم مربی ندارد. حالا من نمیخواهم مسائل را به مربیای که بود بسط و گسترش دهم، ولی وقتی هنوز به این مسابقات پا نگذاشته صحبت از جانشین آن میشود. یک روز مارادونا را جایش میگذارند و یک روز اریک سونو و ایشان هم برای این که یک مربی کاملاً تجاری هم هست، بلافاصله میرود و پیشاپیش قراردادش را میبندد و امضا میکند؛ یعنی برایش نتیجهی مسابقههای ایران در جام ملتها به این ترتیب میشود که اگر برنده باشد، میتواند ارزش او را برای قراردادهای بعدی بالاتر ببرد. بنابراین چنین ایدهی تجاریای برپایهی چنین لیگ دربهداغون و شکستهای نمیتواند امیدوارکننده باشد. مگر ما واقعا بخواهیم طبق معمول همیشه به آن تعصب و غیرت و تواناییهای ذاتی بازیکنانمان تکیه کنیم. متاسفانه امروزه در فوتبال این عوامل باید با عوامل دیگری که همان مدیریت درست و برنامهریزی درست باشد، آمیخته شود تا نتیجهی خوبی در پی داشته باشد. |