رادیو زمانه > خارج از سیاست > گزارش > مرد راههای دوردست | ||
مرد راههای دوردستایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.comچه کسی برندهی توپ طلایی سال ۲۰۱۰ خواهد شد؟ این جایزهای است که از سال ۱۹۵۶ هرسال از سوی مجلهی «فرانس فوتبال» به بهترین بازیکن فوتبال جهان داده میشود.
این جایزه روز دهم ژانویهی سال ۲۰۱۱ در زوریخ، برای نخستینبار با نام «توپ طلایی فیفا» در مقر فیفا به برندهی آن اهدا میشود. مسلم است این که این جایزه امسال به کاتالوین و باشگاه بارسلونا داده میشود. چون سه نامزد اصلی اینیستا، مسی و ژاوی، هر سه پیراهن بارسلونا را برتن دارند. انتخاب بهترین بازیکن و مربی سال ۲۰۱۰ که پنجاه و پنجمین دورهی این رویداد پراعتبار دنیای توپ گرد است، توسط روزنامهنگاران حرفهای، مربیان و کاپیتانهای تیمهای ملی ۲۰۸ کشور عضو فیفا انجام گرفته است. دوشنبهی هفتهی گذشته، ششم دسامبر در محل مجلهی فرانس فوتبال از بین ۲۳ بازیکنان که بیشترین آرا را داشتند، سه بازیکنان بارسلونا اول تا سوم شدند.
نه وسلی اسنایدر، هلندی فینالیست جام جهانی برندهی لیگ قهرمانان اروپا همراه انترمیلان، نه دیهگو فورلان اروگوئهیی که بهترین بازیکن جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی شناخته شد، روی سکوهای اول تا سوم جایی ندارند. تنها باشگاه آ س میلان ایتالیا در تاریخ توپ طلایی فوتبال این افتخار را داشته است که همانند بارسلونا امسال سه نامزد اصلی را در تیم آن داشته باشد، در سال ۱۹۸۸ که مارکو فان باستن هلندی برابر دو هموطنش رود گولیت و فرانک رایکارد برندهی توپ طلا شد. میشل پلاتینی رئیس یوافآ، اتحادیهی فوتبال اروپا به ژاوی بازیکن میانی خستگیناپذیر تیم اسپانیا و بارسلونا رأی داده است. حرف آخر اینکه این نهمین توپ طلایی فوتبال،در تاریخ ۵۵ سالهی این رویداد است که به یکی از بازیکنان بارسلونا تعلق میگیرد. بیشترین عنوان در این زمینه برای یک باشگاه فوتبال، برای بردن عنوان سه بهترین مربی سال فیفا هم سه نفر در رقابت اصلی قرار دارند: وینست دلبوسکه، ژوزف گواردیولا و ژوزه مورینیو. فقط باید منتظر دهم ژانویهی سال ۲۰۱۱ بود. دومین سفر دور دنیا با دوچرخه یک دوچرخه سوار ایرانی که برای دومین بار دور دنیا را رکاب میزند، در مسیر خود به کوالالامپور مالزی رسیده است. عباس رزاقی دوچرخه سوار ۵۰ ساله اردیبهشت ماه سال پیش از محل آکادمی ملی المپیک در تهران دومین سفر دور دنیای خود را با هدف رساندن پیام صلح مردم ایران آغاز کرده و پس از رکابزنی در ۲۱ کشور جهان در اروپا، آمریکای جنوبی، اقیانوسیه به کوالالامپور پایتخت مالزی رسیده است. سفر نخست دور دنیای دوچرخه سوار ایرانی که سال ۱۳۸۳ انجام گرفت، به مدت ۶۱۶ روز با عبور از ۲۳ کشور جهان و مسافت ۳۳۳۲۰ کیلومتر انجام شد. عباس رزاقی، در گفتوگویی ویژه با زمانه در کوالالامپور از مسیری که طی ۱۹ ماه گذشته پشت سر گذاشته و این که چه تفاوتی با سفر نخست دور دنیای او داشته است برای ما میگوید.
حرکت من روز سوم اردیبهشتماه سال گذشته آغاز شد. یعنی ۱۹ ماه قبل به قصد رکابزنی مسیر دور دنیا این برنامه را از تهران محل آکادمی المپیک آغاز کردم. مسیری که رکاب زدم جادههای ایران، ترکیه و ده کشور قارهی اروپا بود و بعد قارهی آمریکا را در آمریکای جنوبی انجام دادم. یعنی من با پرواز از اروپا به مونته ویدئو پایتخت اروگوئه رفتم و رکابزنیهایم در کشور اروگوئه، برزیل، ونزوئلا، کلمبیا، اکوآدور، پرو بولیوی و شیلی بود. آمریکای جنوبی را ۱۱ ماه رکاب زدم و بعد با پرواز به آوکلند به نیوزلند رفتم و دور جزیرهی شمالی و جنوبی نیوزلند را طی ۸۰ روز رکاب زدم. هفتهی گذشته با پرواز از آوکلند به کوالالامپور آمدم که قسمت آسیایی کار را از اینجا و رو به ایران آغاز کنم. همان طور که گفتید من حامل پیام صلح و دوستی مردم ایران هستم. این پیام را به طور رسمی در پایتخت کشورها طی نامهای که از سوی دبیرکل کمیتهی ملی المپیک کشورمان صادر شده، به دبیرکلها و رؤسای کمیتههای ملی المپیک ارائه میکنم و مسیر را رو به کشور بعدی رکاب میزنم. الان چقدر از مسیری که شما پیشبینی کردید باقی مانده است تا به تهران برسید؟ تقریباً دوسوم از کار را انجام دادهام و یک سوم دیگر مانده است. فکر میکنم چیزی در حدود ۱۰ کشور دیگر. چطور شد که به فکر این افتادید که یکبار دیگر دور دنیا را رکاب بزنید؟ آیا بار نخست نتوانسته بودید از تمام مسیری که در نظر داشتید عبور کنید؟ همینطور است. من اگرچه دور دنیا را رکاب زدهام، اما آن مسافتی را که میخواستم حاصل نشد. یعنی در برنامهی قبلی با عدم همکاری مأمورین گمرک چین من نتوانستم کشور چین و مغولستان را رکاب بزنم. از اینرو مسافتی خیلی طولانی از دستم رفت. البته من به تهران که رسیدم، این کار اولین کار انفرادی برای این رشته از ورزش ایران شد، اما برای خودم که میدانید زندگیام را روی احیای این رشته گذاشتهام، کمی ناخوشایند بود که به آن هدفی که قصدم بود نرسیدم. از اینرو دوباره اقدام کردم که یک مسیر دور دنیا را با مسافتی بالای ۴۰ هزار کیلومتر رکاب بزنم. در حال حاضر که با شما صحبت میکنم بیشتر از ۳۵ هزار کیلومتر رکاب زدهام و فکر میکنم وقتی به تهران برسم، حتما ۴۵ هزار کیلومتر و شاید هم بیشتر رکاب زدهام. دوچرخهی شما یک دوچرخهی معمولی است یا تفاوت دارد؟ دوچرخهی من دوچرخهی تورینگ است، اما کلاس ۲۵ سال پیش را دارد. خب همین مسئله برای شما مشکلاتی بهوجود نیاورد، در جاهایی مجبور نشدید که متوقف شوید؟ بله. همینطور هست، ولی از آنجایی که این دوچرخه را دوست دارم و میخواهم نگهش دارم، با آن مدارا میکنم. کمی اذیتم میکند، اما در پایتختها آن را سرویس میکنم. ضمن این که قلق دوچرخه هم توی دستم است. یعنی خیلی سال است که من با این دوچرخه دارم زندگی میکنم. بهعنوان یک ایرانی در این مسیری که شما حرکت کردهاید، مردم کشورها، کسانی که شما را میدیدند با شما چطور روبهرو شدند؟ خیلی خوب. این بار لباسی که به تنم است، نشانهای کشورمان را دارد و خیلی زود مردم میآیند و جذب میشوند و سئوالهایشان به طور مستقیم به ایران و آنچه مربوط به ما هست برمیگردد. مردم خیلی بامحبت هستند و خیلی جاها هم کمکم میکنند. هزینهی سفر شما از کجا تأمین میشود؟ یعنی حمایتکنندهی مالی دارید؟ متأسفانه نه. من با حمایت معنوی کمیتهی ملی المپیک این کار را انجام میدهم و با هزینهی شخصی، یعنی با توان شخصی خودم راه افتادم، اما در طی مسیر ایرانیان علاقهمند کمکم بودند و کمکم میکنند.
ژولورن کتاب دور دنیا در ۸۰ روز را نوشت. فکر نمیکرد کسی با دوچرخه دور دنیا برود. آیا از این کتاب تأثیر گرفتهاید؟ سالهای نوجوانیام که عضو کتابخانهی محل بودم، این کتاب را خوانده بودم. اما تأثیرپذیریام بیشتر از ورزشکارهای محل بود. عشق قهرمان بودن و پیراهن ملی پوشیدن داشتم. در آن سالهای نوجوانی این انگیزه در من قوی بود و بعد با این رشته اخت شدم و دیدم که باید نوک قله بروم. از آنجایی که ما ایرانیها به شکل انفرادی مسیر دور دنیا را رکاب نزده بودیم، این خیلی برایم مهم بود. قبل از این که دور دنیا را رکاب بزنم، هفت برنامهی برونمرزی جدا ازهم داشتم. از حدود سالهای ۱۹۸۷ کار برونمرزی من شروع شد. هر برنامهای که من از آن سال انجام دادم، نسبت به برنامهی قبلی مسافت طولانیتری را داشت و بعد به این تصمیم رسیدم که یک مسیر دور دنیا را برای این رشته از ورزش کشورمان رکاب بزنم و این انگیزه در من قوی بود. شما از مسیری که میروید، فیلمبرداری میکنید، عکس میگیرید و یادداشت مینویسید تا در پایان این سفر کتابی چاپ کنید؟ بله، من یادداشت روزانه دارم. یعنی در پایان هر روز رخدادهای آن روز را روزانهنویسی میکنم. ضمن این که در مسیر عکس میگیرم. از دلبستگیهای من در این حرکت، یکی عکس هست که نوشتههایم را مصور میکند. وقتی به تهران برسم برای ویرایش نوشتههایم و ارائه آن به علاقهمندان به شکل سفرنامه اقدام میکنم. همان طور که میدانید من تا به حال یک کتاب دور اروپا را به چاپ رساندهام و الان که با شما صحبت میکنم، کتاب دور آفریقا هم در تهران زیر چاپ است. وقتی به تهران برسم دو کار باید انجام دهم. یکی سفرنامهی دور دنیایی را که پنج سال پیش رکاب زدم، جمعآوری کنم و بعد یادداشتهای این سفر اخیر را که با شما در مورد آن صحبت میکنم. آیا اتفاق ناگواری هم برای شما در این سفر افتاد؟ خوشبختانه نه. چیز حادی نبوده تا به اینجا. خدا را شکر همه چیز خوب پیش رفته است. امیدوارم که به همین شکل مسیر را طی کنم و به ایران و تهران برسم. اتفاق جالبی که در این سفر افتاده و همچنان به یاد شما مانده چیست؟ در فرانکفورت که بودم خبرنگاری با من گفتوگو کرد. ایشان ۲۰ سال قبل وقتی من دور اروپا را رکاب میزدم، خبرنگار روزنامهی فرانکفورت آلگماینه بود. اینبار ما بعد از سالها باهم ملاقات داشتیم. او از من سئوال کرد که این به راه زدنها و در جاده بودنها برای چیست؟ گفتم برای اعتلای نام وطنم در دهکدهها و روستاهای پرت و دورافتادهی دنیا. ایشان با همین تیتر آن مصاحبه را به چاپ رساند. فرانسویها چند سال پیش به شما مدال دادند؛ مدالی که به قهرمانان ملی این کشور داده میشود. برای چه این مدال را به شما دادند؟ بله، من طی آن ملاقات با آقای ژان پائول کلمانسو، کارگردان کمیتهی ملی المپیک فرانسه ملاقات داشتم. ایشان خیلی به من محبت کرد. آن مدال را من دارم. خیلی برای من باارزش است. البته برای دومین مرتبه بود که من با آقای کلمانسو در پاریس ملاقات داشتم؛ بعد از حدود مثلاً ۱۶، ۱۷ سال. ایشان من را به عنوان «مرد راههای دور» خطاب کرد. البته من فرانسوی نمیدانم، ولی خب با بچههای ایرانی رفته بودم و آنها ترجمه میکردند. این چیزی است که ایشان گفت و به عنوان قدردانی آن مدال را به من داد که جزو زیباترین یادگارهایی است که در مجموعهام دارم. در پایان این مرحلهی سفر دور دنیایتان فکر میکنید به چیزهایی که میخواستید رسیدهاید؟ بههرحال شما میدانید که آدم هرچه مطالعه و تحصیل کند، متوجه میشود که کمتر و کمتر میداند. جدا از این نکته، برای من که ۳۰ سال است زندگیام را روی احیای این رشته و رکابزنی یک مسیر دور دنیا برای ورزش کشورمان گذاشتهام، فکر میکنم که دیگر باید بنشینم و کارهایم را جمعآوری کنم و بنویسم و در دست علاقهمندان قرار دهم. از اینرو فکر میکنم که به آن هدفم رسیدهام و باید قانع باشم. در ایران شما را چقدر میشناسند؟ شما میدانید که در ورزش ایران رخدادها ختم به فوتبال میشود. یعنی متأسفانه ورزش در کشور ما خلاصه شده در یک توپ فوتبال و چهار تیم رنگی. از اینرو حتی متأسفانه ورزش ملی ما کشتی نیز در سایه قرار گرفته است و دارد از بین میرود. فکر میکنم که باید به رشتههای دیگر هم توجه شود. متأسفانه رشتههای دوچرخهسواری، کوهنوردی و ... دیگر رشتههایی در این زمینه مورد توجه واقع نمیشود. من هیچگونه چشمداشتی ندارم، ولی بههرحال فکر میکنم که این کار سخت باید در پایان جایگاهی داشته باشد که در کشور ما متأسفانه ندارد. |
نظرهای خوانندگان
پیام صلح و دوستی حاکمیت فاشیستی ! چه جمع اضداد جالبی . اصلا ما همه کارمان به همه چیزمان می آید ! نمی آید؟
-- فرشید فاریابی ، Dec 16, 2010 در ساعت 03:55 PM