رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۳۰ آذر ۱۳۸۹
گفت‌وگو با سلمان سیما، عضو کمیته‌ی سیاسی سازمان ادوار تحکیم وحدت و از فعالین دانشجویی دانشگاه آزاد:

«جنبش دانشجویی پیاده‌روی گروه‌های سیاسی نیست»

فرشاد محمدی

«شورشگر و پرسشگر. پسری که علیه پدران خویش می‌شورد. دانشجویی که ژنرال‌ها را به نبرد می‌خواند. جوانی که پیران را به تاریخ می‌سپارد. منتقدی ابدی که حاکمان را نقد بلکه نفی می‌کند و اینها همان تعریف جنبش دانشجویی است.»

این تعریفی است که محمد قوچانی هفته‌ی اول دی‌ماه ۱۳۸۶ در سرمقاله‌‌ی هفته‌نامه‌ی «شهروند امروز» از جنبش دانشجویی ارائه کرد. تعریفی است دلنشین و مملو از احساسات جوانی و دانشجویی که لبخندی متاثر از خاطرات تلخ و شیرین فعالیت‌های دانشجویی بر چهره می‌نشاند، اما اشتباه نکنید محمد قوچانی در آن یادداشت با بیان برخی روایات تاریخی چنین نتیجه گرفت که جنبش دانشجویی نماد توسعه نیافتگی است و مرگ جنبش دانشجویی را اعلام کرد.

این تنها یک نمونه از انتقادهایی است که اصلاح‌طلبان طرح کرده‌اند؛ انتقاداتی که در همان زمان بحث‌ها و گفت‌وگو‌های بسیاری به همراه داشت و پاسخ‌هایی هم به آنها داده شد، اما گفتمان نقد جنبش دانشجویی از سوی اصلاح‌طلبان همچنان ادامه داشته است.

پیرامون برخی انتقاد‌های طرح شده از سوی اصلاح‌طلبان و همچنین وضعیت جنبش دانشجویی در شرایط کنونی با سلمان سیما گفت‌وگویی انجام داده‌ایم.

سلمان سیما، عضو کمیته‌ی سیاسی سازمان ادوار تحکیم وحدت و از فعالین دانشجویی دانشگاه آزاد است که در آبان‌ماه سال گذشته بازداشت و در اسفندماه آزاد شد و هم اکنون در خارج از کشور به‌سر می‌برد.

یکی‌از مسائلی که در مورد جنبش دانشجویی مطرح می‌شود، استقلال از جریان‌های سیاسی است. فعالین دانشجویی، جنبش دانشجویی را آرمان‌گرا و دور از سیاست‌زدگی توصیف می‌کنند، اما منتقدان این جنبش، آن را به قدرت‌طلبی متهم می‌کنند و این‌که در پی لیدری سیاسی است. نظر شما راجع به این انتقاد چیست؟


سلمان سیما

جنبش دانشجویی باید یک گام جلوتر از مردم و جریان‌های سیاسی باشد. اگر این‌طور نباشد اصلاً چیزی برای گفتن ندارد. حالا این یک گام جلوتر بودن را به نوعی آرمانگرایی تعریف می‌کنند. به نظر من هیچ اشکالی ندارد. قرار نیست جنبش دانشجویی پیاده‌روی احزاب و گروه‌های سیاسی باشد. من هم می‌گویم جریان‌های دانشجویی باید دور از سیاست‌زدگی باشند. این حرف کلی است، اما باید دید سیاست‌زدگی چیست؟ پیش از انتخابات برخی از جریان‌های دانشجویی که به طیف‌هایی از اصلاح‌طلبان هم نزدیک بودند چون یا این توان و جسارت را نداشتند و یا نمی‌خواستند که ریشه‌ای به موضوعات و مشکلات پرداخته شود و طیف‌ها و گروه‌های پیشروتر را به سیاست‌زدگی متهم می‌کردند. حاکمیت هم به دلیل واهمه‌ای که از دانشجویان دارد همواره دانشجویان را به سیاست‌زدگی متهم می‌کند. باید دید مراد از سیاست‌زدگی چیست. اگر ما سیاست‌ورزی را در مقابل سیاست‌زدگی بدانیم، باید سیاست‌ورزی را هم تعریف کرد. سیاست‌ورزی با کاسبکاری سیاسی فرق دارد. هم می‌توان شجاع و پرسشگر بود وهم سیاست‌ورز.

این سیاست‌زدگی چه آسیبی می‌تواند برای جنبش دانشجویی به دنبال داشته باشد؟

لطمه‌ای که جریان‌های دانشجویی از جریان‌های وابسته به قدرت و جریان‌های وابسته به احزاب سیاسی خوردند به خصوص در سال‌های اصلاحات لطمه‌های خیلی سنگینی است. من هنوز زخم آن را بر بدن جنبش دانشجویی ایران احساس می‌کنم. وامداری و وابستگی برخی از گروه‌ها و جریان‌های دانشجویی به احزاب اصلاح‌طلب ضربات خیلی محکمی به پیکر جنبش دانشجویی زد. بنابراین آن‌چه به عنوان سیاست‌زدگی عنوان می‌شود را باید تعریف کرد. اگر مقصود از آن این باشد که دانشجو از شجاعتش و از آرمانگرا بودنش فاصله بگیرد این را می‌توان نوعی کاسبکاری سیاسی نامید. من با کاسبکاری سیاسی مخالفم و آرمانگرا بودن جنبش دانشجویی را یک حسن می‌دانم.

آرمانگرا بودن هیچ تضادی با واقعگرایی ندارد. دانشجو می‌تواند آرمانی را بخواهد و در واقعیت برای دستیابی به آن مرحله به مرحله برنامه‌ریزی کند. همان‌طور که می‌دانید مفاهیمی چون آزادی و دموکراسی نسبی‌ هستند. شما هر قدر به آزادی دست پیدا کنید جا دارد باز هم آزادتر شوید لذا هیچ ایرادی ندارد جنبش دانشجویی آرمانگرا باشد.

یکی ‌از مهم‌ترین بحث‌هایی که در بحبوحه‌ی انتخابات میان فعالین دانشجویی و اصلاح‌طلبان مطرح شد، بحث مطالبات انتخاباتی بود. جریان‌های دانشجویی با تکیه بر آرمان‌های دانشجویی به مطالبه‌محوری روی آوردند، اما بسیاری از دانشجویان هم به تصمیم‌های سیاسی احزاب اصلاح‌طلب گرویدند و از همان ابتدا به سمت نامزدهای اصلاح‌طلب کشیده شدند، اما تقلب در انتخابات و سرکوب گسترده موجب شد این بحث‌ها به فراموشی سپرده شود. حال این پرسش مطرح است: با در نظر گرفتن شرایط کنونی، مواضع جنبش دانشجویی نسبت به قبل از انتخابات چه تغییری کرده است؟

جریان‌های متفاوت جنبش دانشجویی قبل از انتخابات از دو نامزد خاص حمایت کردند. عده‌ای هم انتخابات را تحریم کردند که البته گفتمان تحریم در این دوره از انتخابات طرفداران زیادی پیدا نکرد. دانشجویان مطالباتی دارند مثلا آکادمی آزاد، استقلال دانشگاه از نهاد‌های قدرت، تعیین نوع پوشش، تعیین رئیس دانشگاه‌ها و دانشکده‌ها توسط اعضای هیئت علمی و ... این خواسته‌ها، خواسته‌هایی همگانی است و در جنبش دانشجویی اختلاف نظری در این مورد نیست.

آن‌چه بعد از انتخابات اتفاق افتاده دقیقاً مثل این است که در یک رینگ بوکس باشید و از چند جهت به شما حمله شود و ضربات سهمگینی به شما وارد شود. شما گیج می‌شوید. اول باید بلند شوی تا ببینی‌چه خواهی کرد و چه نخواهی کرد و به کدام سمت پیش خواهی رفت و چه برنامه‌ای خواهی داشت. جنبش دانشجویی را الان در مرحله‌ی گیجی و برخاستن از این گیجی می‌بینم. می‌توان گفت در مرحله‌ی بازسازی مجدد است. حضور حلقه‌های نو ظهور در دانشگاه‌ها که گاه اشتباه می‌کنند و گاه موفق می‌شوند و تجربیات جدید می‌آموزند موید این مطلب است. درست است که گفتمان مطالبه محوری کمرنگ‌تر از گذشته شده است و دلیل آن را هم می‌توان در سرکوب گسترده و شدید دانشجویان جست‌وجو کرد، ولی دانشجویان هم‌چنان بر آنها تاکید دارند. طبیعی است در زمان انتخابات خواسته‌ها و مطالبات پررنگ‌تر مطرح شود.

یکی‌از پرسش‌هایی که قبل از انتخابات در محافل دانشجویی مطرح شد این بود که آیا آرمان‌های دانشجویی به «نه گفتن به احمدی‌نژاد» تقلیل یافته است؟

نه نباید اینگونه بشود. در شرایط کنونی نه تنها جنبش دانشجویی بلکه احزاب سیاسی نیز در حال مبارزه برای حق حیات خود هستند. باید اول حق حیات و حق ورود به دانشگاه را داشته باشیم که این شاید در سایه‌ی ‌«نه به احمدی‌نژاد» محقق می‌شود. تا زمانی که تشکل‌های وابسته و بسیج و هم‌چنین نهاد‌های امنیتی- اطلاعاتی‌در سطح دانشگاه‌ها وجود دارند امکان هیچ‌گونه فعالیتی داده نمی‌شود. بنابراین اول باید ‌آنها را کمرنگ کنیم بعد این مسئله را مورد بحث قرار دهیم که آیا آرمان‌ها به «نه گفتن به احمدی‌نژاد» کاهش یافته است یا خیر.

قبل از انتخابات هم جریان‌های پیشرو و آوانگارد دانشجویی مثل دفتر تحکیم وحدت و دانشجویان لیبرال به مطالبه محوری روی آورد‌ند و جدای از این‌که نامزد چه‌کسی باشد مطالباتی طرح کردند و با این مطالبات هر چهار نامزد به سمت مطالبات دانشجویی کشیده شدند. به همین دلیل شما آقای موسوی اسفند ۸۷ را نمی‌توانید با آقای موسوی اردیبهشت و خرداد سال ۸۸ مقایسه کنید.

این مسئله در تمام کشور‌های دنیا وجود دارد. گروه‌های مختلف مطالبات خود را مطرح می‌کنند و از هر نامزدی که این مطالبات را محور کار خود قرار دهد حمایت می‌کنند. لذا ما در ایران دیدیم که قبل از انتخابات گفتمانی ایجابی و مطالبه‌محور در مقابل گفتمان سلبی «نه گفتن به احمدی‌نژاد» که توسط طیف‌های سنتی‌تر دنبال می‌شد شکل گرفت، اما بعد از انتخابات و سرکوب گسترده‌ی این گفتمان ایجابی تا حدودی به گفتمان سلبی تقلیل پیدا کرد.

بسیاری معتقدند در ماه‌های اخیر جنبش سبز از شکل خیابانی خارج شده و بیشتر در رسانه‌های اینترنتی ادامه یافته است. ما شاهد گرامیداشت روز دانشجو و اعتراض‌ها در چند دانشگاه بودیم. احزاب اصلاح‌طلب و یا جریان‌های دیگر جنبش سبز مردم را دعوت به تجمع در دانشگاه‌ها نکردند، اما دانشجویان به شکل خودجوش این اعتراض‌ها را سازمان دادند. این مسئله چه مفهومی دارد و تحلیل شما چیست؟

تا جایی که من در خاطرم هست دانشجویان معمولا بدون توجه به دعوت احزاب و گروه‌های اصلاح‌طلب، خودشان مراسم ۱۶ آذر را برگزار می‌کردند و ‌در این ۱۶ آذر هم در غیاب دعوت احزاب اصلاح‌طلب، دانشجویان کار خود را کردند. ما در درجه‌ی اول باید میان فرد ناراضی و فرد معترض تفکیک قائل شویم؛ کسی‌که ناراضی است لزوماً معترض نیست اما کسی‌که معترض است به چیزی نارضایتی دارد که به آن اعتراض می‌کند. در جریان ۱۶ آذر امسال ما نباید دچار ذوق‌زدگی و شتاب‌زدگی شویم. واقعیت این است که واکنشی که دانشگاه در گرامیداشت روز دانشجو از خود نشان داد از تصور‌ها فراتر بود.

در جریان ۱۶ آذر اخیر دانشجویان راهکار‌ها و تاکتیک‌های خیلی جالبی را به اجرا در آوردند. مثلاً دانشجویان نشریات «کلمه»، «اعتماد ملی» و خبرنامه‌ی «دانشجو» را که خودشان تکثیر کرده بودند در بین دانشجویان توزیع کردند. از این اقدامات برای امیدبخشی در عرصه‌ی رسانه‌ها فیلم تهیه کردند. اقدام به هک کامپیوتر‌های سایت دانشگاه بوعلی کردند و هم‌چنین شعارنویسی‌ها و دیوارنویسی‌هایی کردند، اما نباید فراموش کنیم که برای جواب گرفتن نیاز به زمان و اندوخته شدن تجربه برای حلقه‌های نوظهور جنبش دانشجویی داریم. در شرایطی که فعالین دانشجویی یا در زندان‌ها هستند و یا با احکام ممنوعیت تحصیلی مواجه و یا از کشور خارج شده‌اند این طبیعی است که در دانشگاهی که فعالی وجود ندارد کسب تجربه برای نسل‌های جدید زمان خواهد برد. زمانی که فعالین نوظهور فعلی اندکی باتجربه شدند آن‌وقت می‌توان به جریان‌های دانشجویی امیدوارتر بود.

این ۱۶ آذر نقطه‌ی امیدبخشی بود که سکوت جامعه را تاحدی شکاند، اما باید میان فضای دانشگاه و فضایی که مردم در آن زیست می‌کنند فاصله گذاشت. همواره دانشگاه زنده بوده و همواره دانشجویان یک گام از مردم جلوتر بوده‌اند اما من اعتقاد ندارم که جنبش سبز مرده و یا خاموش شده است. من جنبش سبز را بیماری می‌بینم که روی تخت بیمارستان است و هنوز زنده است. ما نباید بگذاریم که این بیمار از دنیا برود . این ۱۶ آذر را نقطه‌ی امیدی می‌بینم که در وضعیت این بیمار بهبودی حاصل شود.

همانطور که اشاره کردید پس از حوادث دهمین انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸، جنبش دانشجویی شاهد موج بی‌سابقه‌ای از فشار‌ها بود. تنها در سال ۸۸ منابع حقوق بشری خبر از بازداشت صدها دانشجو دادند. از سوی دیگر شاهد اخراج و بازنشستگی اجباری بسیاری از استادان دانشگاه بودیم. هم‌چنین ده‌ها حکم تحصیلی گزارش شده است. به نظر شما دلیل این رویکرد حذفی و افزایش فشارها چیست؟

دلیلش این است که دانشجو پیشقراول است. وقتی شما طلایه‌دار یک سپاه را نابود کنید کل سپاه نابود می‌شود. شما خودتان اشاره کردید در جریان این ۱۶ آذر دلگرمی‌هایی به وجود آمد. این دلگرمی چگونه به وجود آمد؟ چه کسانی فضای یاس قبل از شانزده آذر را اندکی رو به بهبودی بردند؟ دانشجویان.
این بدیهی است که دانشجویان در تیررس حاکمیت قرار بگیرند، اما از سوی دیگر این سرکوب‌ها لطماتی را برای خود جریان حاکمیت به همراه دارد و آن تکثیر فعالین دانشجویی است. آن قلمه زدن این جنبش است. ما می‌بینیم در حالی‌که رهبران جنبش دانشجویی در زندان هستند اما آنها تکثیر شده‌اند و قلمه‌های جوان با کسب تجربه می‌توانند امیدواری‌ها را در جنبش دانشجویی بیشتر کنند.

۱۶آذر گذشته خصوصیتی داشت که آن را از سال‌های پیش متمایز می‌کرد: اعتراض‌ها به طور مشخص در حمایت از جنبش سبز بود. این در حالی بود که چهره‌ها و احزاب اصلاح‌طلب به شکل رسمی از برگزاری این مراسم حمایت نکرده بودند و شخصیت‌های اصلاح‌طلب به یک یادداشت در قالب گرامیداشت اکتفا کردند. دانشجویان اما با تمام تهدید‌ها و فشار‌ها این روز را گرامی داشتند. شما چه نگاهی به این مسئله دارید؟

دانشگاه همواره یک گام از جامعه و احزاب جلوتر بوده و هست اما باید توجه کرد که جنبش دانشجویی در راستای جنبش آزادی‌خواهی و دموکراسی‌خواهی مردم فعالیت کرده است. اگر دانشگاه با جنبش اعتراضی مردم است پس هنوز این جنبش نمرده و ما برای این می‌گوییم که ۱۶ آذر فرای انتظار‌ها بود؛ چون جامعه و اکثر فعالین سیاسی و دانشجویی در فضای گیج و مبهمی هستند. اکثر فعالین دانشجوی یا در زندان‌ها و یا تحت فشار‌های مختلف هستند.

هیچ تحلیل مشخصی‌ از این‌که در ۱۶ آذر چه خواهد شد وجود نداشت، اما جنبش دانشجویی در ۱۶ آذر گذشته جانانه هرچه داشت در طبق اخلاص گذاشت. به اصطلاح آن‌چه در چنته داشت رو کرد. من به آینده‌ی جنبش دانشجویی بسیار خوشبین هستم. ما می‌بینیم با تمام سرکوب‌ها، فشار‌ها و انواع رانت‌های تحصیلی ‌و غیر تحصیلی‌، استادان دانشگاه را بازنشسته می‌کنند و دست نشانده می‌‌آورند و با سهمیه‌های آنچنانی سعی در کنترل فضای دانشگاه دارند، اما نمی‌توانند. دانشجویان زندانی جانانه در زندان‌ها مقاومت می‌کنند و این به خاصیت ذاتی دانشگاه برمی‌گردد.

وقتی یک نوجوان دبیرستانی از محیط دبیرستان وارد فضای دانشگاه می‌شود و با دوستان و گروه‌های همسن بیشتری آشنا می‌شود و فضای بازتری را تجربه می‌کند این دانشجو دیگر همان دانش‌آموز دبیرستانی نیست که هرچه آقای ناظم گفت بگوید چشم. ممکن است اعتراض کند. ممکن است انتقاد کند و این انتقاد را با فعالیت‌های گوناگونی بروز می‌دهد. من آینده‌ی جنبش دانشجویی را بسیار روشن و مثبت ارزیابی می‌کنم و آینده‌ی جنبش دانشجویی را در روی آوردن به حرکت‌های کم هزینه‌تر و پر ثمرتر می‌بینم.

Share/Save/Bookmark