رادیو زمانه > خارج از سیاست > تحولات ایران > حرکت زینبی؛ یک پیام سیاسی! | ||
حرکت زینبی؛ یک پیام سیاسی!سراجالدین میردامادیبیانیهی میرحسین موسوی به مناسبت فرارسیدن روز عاشورا، نشان داد که علیرغم تهدیدات صریح مقامات قضایی، این چهرهی شاخص اعتراضات پس از انتخابات سال گذشته، در تدوام راهی که در پیش گرفته مصمم است.ابتدا از محمدجواد اکبری، روزنامهنگار و دینپژوه مقیم فرانسه پرسیدهام: ارزیابی شما از این بیانیه چیست؟ به نظر میرسد میرحسین موسوی در این بیانیه میخواهد با بازخوانی واقعهی عاشورا به نوعی فریاد ظلمستیزانهی امروز جنبش اعتراضی مردم ایران را با فریاد مبارزه با ظلم که در معارف دینی از واقعهی عاشورا داریم پیوند بزند. محمدجواد اکبری: برداشت من این است که آقای موسوی در تمام این بیانیه این تحلیل را به مخاطب منتقل میکند که اصل انقلاب اسلامی و ۲۲ بهمن ناشی از اعتقادات و باور مردم و نسبت مردم با فاجعهی روز عاشورا و اهداف امام حسین علیه السلام بود. و حتی در همین بیانیه معتقد است که ۲ خرداد ادامهی ۲۲ بهمن و ۲۲ خرداد ادامهی ۲ خرداد بود. به این معنا که مردم از استبداد حاکم خسته شدهاند. یکبار ازاستبداد شاهنشاهی خسته شدند و به تعبیر مهندس موسوی سکوت را شکستند تا دین و دنیای خودشان را از هلاکت نجات دهند و عالمی از نو ساختند و از نو آدمی.
و بعدهم بعد از سالها خواستند رویهی غلط حاکمانشان را اصلاح کنند، با ۲ خرداد پیامشان را رساندند تا رسید به ۲۲ خرداد. منتهی از اینجاست که آقای موسوی اظهار تأسف میکند، از این که اصلاحطلبی مردم پاسخی سزاوار دریافت نکرد و حاکمیت مستبد همان کاری را کرد که مستبدانه سال ۶۰ هجری با کاروان حسین ابن علی و خواستههای او انجام دادند. در بخشی از بیانیه، مهندس موسوی از مردم میخواهد که با توجه به نقش و کارکردی که زینب خواهر امام حسین در واقعهی عاشورا داشت، کاری زینبی کنند و پیامرسان راستین دین باشند. ارزیابی شما از این عبارت چیست؟ آیا یک پیام سیاسی برای جنبش اعتراضی در بردارد؟ به روشنی در این بخش از بیانیه، آقای موسوی مردم را به استفاده از بسترها و فرصتهای مدنی دعوت میکنند. ایشان اشاره میکنند به این که مردم از هیئتها و مجالس عزا بهعنوان یک بستر و نهاد مدنی که در سالیان دراز در کشور ما وجود داشته است و مردم با آنها پیوند عاطفی، ایمانی و فکری دارند استفاده کنند. همانطور که به روایت تاریخ، زینب کبری پس از پایان واقعهی عاشورا، صدای حقطلبی برادرش را پس از او به گوش پیروان او رساند. کاری که زینب کبری کرد نسبتی با جنگ نداشت، فقط نسبت با کلمه، پیام و رساندن صدایی داشت که حکومت مستبد سعی کرده بود در سال ۶۰ هجری خاموشش کند. الان همان مردم را دعوت میکند که با استفاده از همین بسترها و مجالس و سنتهای تاریخی و مدنی که در کشور ما وجود دارد، بدون توسل به خشونت، صدای مظلومیت کسانی را که در کشور ما قربانی استبداد شدهاند، به گوش مردم برسانند، تحلیل کنند و آینده را از دل این تحلیلها و گفتوگوها برای اتفاقی بزرگتر آماده کنند. در بخشی از بیانیهی میرحسین موسوی به نیروهای اپوزیسیون مسلح و به تعبیر ایشان «چند چهرگانی که به دامن و یاری متجاوزان پناه آورده بودند» اشاره شده است. چند روز پیش هم شما در گفتوگویی اشاره کردید بر این که در آیندهی نزدیک جنبش اعتراضی باید برای در آغوش کشیدن نیروهای مجاهدین خلق و یا سلطنتطلبها آمادگی داشته باشد. این تعبیر شما از طرف روزنامهی «کیهان» مورد حمله قرار گرفت. اگر ممکن است دربارهی طرح این نکته در گفتوگو با «تهران ریویو» توضیح بیشتری بدهید. «کیهان» با بریدن بخشی از جملهای که من آنجا گفتم، هدف همیشگی خود را دنبال میکند. من در آنجا گفتم که جنبش سبز در آینده و در ترکیب متنوعش باید بخشی از این سازمان تروریستی را که با گذشتهی خودشان موافق نیستند و منتقد و مخالف گذشتهی خودشان هستند- و در اینجا با صراحت بیشتری میگویم که از گذشتهی خودشان توبه کردهاند- در جمع خودش بپذیرد. این توضیح را لازم میدانم و در آنجا هم میخواستم همین را بگویم که ما باید در رفتار و ادبیاتمان در نظر بگیریم که جنبش سبز ترکیب متنوعی دارد. ما باید با انتقاد توأم با اتحاد انسجام این ترکیب متنوع را حفظ کنیم. جنبش اعتراضی مردم ایران سازمان میخواهد و این سازمان در داخل کشور سامان میخواهد. اگر در داخل ایران سایهی سنگین و سیاه استبداد اجازه نمیدهد که جنبش سامان و سازمان خودش را پیدا کند، ما که مثلاً در خارج و در فضای آزادتری هستیم، وظیفه داریم که به این انسجام کمک کنیم. افق ما آنجاست که هیچ ایرانی از این منظومه خارج نماند؛ منظومهای رنگین کمانی که البته من به حرمت شهدای جنبش سبز همچنان ترجیح میدهم آن را منظومهی سبز توصیف کنم و این جنبش را با هیچ نام دیگری نخوانم. فکر میکنم افق ما آنجاست که همهی ایرانیها در این منظومه جا داشته باشند؛ چون به نظر میرسد روزگار آتوریتههای سیاسی و مذهبی به پایان رسیده است. سازمان تروریستی مجاهدین خلق و بسیاری از آنها که روزگاری دین و دنیایشان را در شخصیت رهبرشان جستوجو میکردند، امروز به روشنی دریافتهاند که خانه برآب بنا کردهاند. بسیاری از آنها مایلند که امروز توبه و با گذشتهی خشونتبارشان وداع کنند و برگردند. در میان سلطنتطلبها که بخش دیگری از اپوزیسیون هستند نیز من عمق و روشنی تازهای در نگاه و نظرات چهرههای برجستهیشان میبینم. لذا سخن من با افقی که نمادها و رهبران جنبش سبز ترسیم کردهاند به گمانم هیچ تعارضی ندارد. همانطور که قبلاً توسط رهبران و نمادهای سبز اعلام شده است که جنبش سبز یک جنبش ۷۰ میلیونی است و ما باید افقمان را با همهی وسعت این جنبش، با سعه صدر در آنجا تعریف کنیم. میرحسین موسوی در بخشی از همین بیانیه به نگرانی از دینگریزی مردم بهویژه جوانان در اثر برخورد نادرست حاکمیت به نام دین اشاره میکند. به نظر شما آیا با این موج دینگریزی که پس از رفتارهای خشونتبار حاکمیت رو به افزایش است، میشود همچنان با ادبیات دینی یک جنبش اعتراضی را در برابر حاکمیتی با چنین رفتار نادرست، هدایت کرد و به پیش برد؟ فراتر از پرسش شما من بر این نکته تأکید میکنم که هم آقای موسوی و هم سایر چهرههای دینی این جنبش نگران اتفاقی هستند که در حال افتادن است و آن تحریف دین و آرمانهای نخستین انقلاب است. ببینید قبل از این که بپرسیم آیا دین توانایی این را دارد که چهرهی اعتراضی این جنبش را به پیش برد و به نتایج مطلوب خودش برسد، باید بپرسیم این دین چیست؟ آیا دینی است که جمهوری اسلامی دارد تعریف میکند، یا دینی است که آزادیخواهان دیندار ما و روشنفکران دیندار ما دارند تعریف میکنند؟ بههرحال بین ما و دین دیواری به قطر ۱۴۰۰ سال است. شکافتن این دیوار و رسیدن به حقیقت دین و ایجاد نسبتی بین مردمی که دوست دارند طراوت و معنویت دینداری را در روزگار مدرن، ما باید این نسبت را پیدا کنیم. حالا حکومت به دلیل رفتار ضد حقوق بشری و جنایتبارش، دارد کاری میکند که قبل از این که نوبت به این نسبتیابیها و بررسیها برسد، قبل از این که تلاش ارجمند روشنفکران دیندار برای معرفی و تعریف و تبیین چهرهی رحمانی دین با مردم به ثمر رسد، مردم و بهویژه نسل جوان ما از دین بیزار شوند و به این نتیجه برسند که دین همین چیزی است که این نظام جمهوری اسلامی دارد تصویر و تفسیر میکند. این همان کاری است که در سال ۶۰ هجری خلیفهی مسلمانان به نام امیرالمؤمنین و بر منبر رسولالله با اسلام انجام داد و روزگار به جایی رسید که موذنها از منارهها بر وحدانیت خدا و نبوت پیامبر شهادت میدادند، اما هیچ یک از رفتارهای حکومت مبتنی بر دین خدا و خواستههای پیامبر خدا نبود. |
نظرهای خوانندگان
زنده باد زینمب و امام هین و زینلعابدین بیمار و از اینجور چیزها در فرهنگ سیاسی ما!
-- علی ، Dec 13, 2010 در ساعت 11:36 PMاین کلمۀ توبه وقتی وارد زبان سیاسی میشود یکدفعه آدم یاد استالین می افتد. آقائی که ، مصاحبه میشود و اسلام پژوه هم هست باید بداند که توبه در زبان دینی آنهم در مسلمانیت، در پیشگاه باری تعالا و در خفا انجام میگیرد. اینکه هر گروهی از گروه دیگر توبه می طلبد آنهم پشت میز و دوربین، از استالنیسم و مائو ئیسم به فرهنگ سیاسی ما راه یافت و چه صدماتی زد. حال آدم به هم میخورد از این دفتر و دستک توبه و دوربین
-- شاهین ، Dec 13, 2010 در ساعت 11:36 PMآفایون به اون الله که میپرستید دست از این شبه اساطیر عربی بردارید، چشم بگشایید, در قرن ۲۱ هستیم. دریغ از خون جوانان ایرانی.
-- محسن ، Dec 13, 2010 در ساعت 11:36 PM