رادیو زمانه > خارج از سیاست > دانشجویان > نقاط ضعف و قوت جنبش دانشجویی کجاست؟ | ||
نقاط ضعف و قوت جنبش دانشجویی کجاست؟مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comشانزدهم آذر یکی از روزهای حساس تاریخ سیاسی این کشور است که با تغییر نظام و حکومت نیز در تقویم ایران باقی مانده است.
تحولات گوناگون سیاسی و اجتماعی در بیش از ۵۰ سال گذشته، از اهمیت این روز نکاسته است. گرچه همواره تحلیلهای جدیدی را نسبت به مضمون فعالیت دانشجویی و دستاوردها و نقد و انتقاد نسبت به آن مطرح میشود. به مناسبت این روز، در گفتوگو با مهرداد بزرگ، یکی از دانشجویان عضو «انجمن دانشجویان لیبرال دانشگاههای ایران»، به نقد و بررسی مقطعی از تاریخ جنبش دانشجویی ایران پرداختهام.
نقطهی عطف حرکتهای دانشجویی را در سالهای پس از انقلاب، در کجا میبینید؟ شاید بزرگترین نقطهعطف سال ۱۳۷۸ بوده است. فعالیتهای قبل از سال ۷۸ که از یکی دو سال پیش از خرداد ۷۶ و با حضور آقای خاتمی به عنوان رئیس جمهور شروع شده بود، تا سال ۷۸ بیشتر همسو با اصلاحطلبهای حاکم در قدرت و جناح چپ حاکمیت در آن زمان بود. از سال ۷۸، با اتفاقهایی که افتاد و عدم حمایت اصلاحطلبها از حرکتهای دانشجویی در تیرماه ۷۸ و اینکه دانشجویان خودشان را به نوعی بیپشت و پناه دیدند، باعث شد در کل از تمام جناحهای حاکمیت ببرند و نحلهای از حرکت مستقل دانشجویی شکل گرفت که در سال ۸۰ کاملاً عینی شد و بعد از آن، با شکافی که در اوایل دههی ۸۰ در درون دفتر تحکیم وحدت شکل گرفت و دو طیف علامه و شیراز از هم جدا شدند، یک حرکت تقریباً مستقل شکل گرفت که از یک طرف معطوف به انتقاد از قدرت و از طرف دیگر معطوف به فعالیتهای صرفاً دانشجویی و مطالبهی حقوق صنفی دانشجویی بود. نقطهی عطف بعدی حرکتهای دانشجویی، روی کار آمدن آقای احمدینژاد بود. به این ترتیب، شما در نقد مسائلی که آن سالها گذشت، امروز کمکاری اصلاحطلبان را هنوز میبینید. میشد بهتر از این عمل کنند. یعنی نمیشود به بهانهی اینکه آن موقع تحت فشار بودند، انتظار این را هم داشته باشند که دانشجویان هم سکوت کنند. بههرحال، وقتی به خانهی کسی حمله میشود، قاعدتاً صدایش بلند میشود. حال یکی میتواند به او کمک کند و یکی هم میتواند پشتش را خالی کند و بگوید نه؛ تقصیر خودت بود. نقطهی آغاز دوران بعد را، شما انتخاب محمود احمدینژاد میدانید. در این دوران، چه اتفاقی میافتد؟ اتفاقی که در دورهی آقای احمدینژاد افتاد، کارشکنی در فعالیتهای دانشجویی بود. در اواخر دولت آقای خاتمی، در شورای عالی انقلاب فرهنگی، با حضور شخص وزیر علوم، دکتر معین و خود آقای خاتمی اساسنامهی انجمنهای اسلامی، به عنوان تنها تشکلی که حق فعالیت سیاسی داشت یا حداقل در عمل، حق فعالیت سیاسی داشت، به تصویب رسید. اما آقای احمدینژاد به این هم پایبند نبود و چون عمر فعالیت دانشجویی هم کم است و هیچ شورای مؤسسی نیست که مدام پیگیر مسائل تشکلهای دانشجویی باشد، خیلی از تشکلها را تعلیق کرد، خیلی از فعالان دانشجویی را احکام انضباطی و بازداشتهای موقت داد. حرکت اولیهی دولت نهم باعث شد که فعالان دانشجویی به این سمت بروند که به فکر بقای فعالیت دانشجویی و تشکلهای دانشجویی باشند. یعنی همهی این فعالیتها خلاصه شد در این که موجودیت تشکلها حفظ بشود و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی به حاشیه رفت. دقیقاً همین بود. یعنی در حرکتهایی که سالهای ۱۳۸۵ و ۸۶ در پلیتکنیک صورت میگرفت یا بعد از آن در دانشگاه علامه ادامه داشت، دعوا بر سر این بود که: به ما اجازه بدهید که انجمن اسلامیمان را داشته باشیم؛ انجمن منتخب دانشجویان است و این هم اساسنامهی آن. یا از حق تحصیلشان دفاع میکردند، به صرف اینکه ما حق تحصیل و حق حضور در دانشگاه داریم. چیزی اضافه بر آن مطالبه نمیکردند. اینها حقوق اولیه است. ولی بعد از آن، در سال ۸۸ و بعد از حوادث پس از انتخابات، برخوردهای شدیدی با فعالان دانشجویی شد. فکر میکنم احکام حبسی که برای دانشجویان بریدند، در مجموع بیشتر از صدسال شد. در چنین شرایطی، وقتی کسی وضعیت پروندهی آقای ضیا نبوی را نگاه کند، دیگر هیچوقت به فکر پیگیری و مطالبهی حق تحصیلش نمیافتد؛ نه مصاحبهای میکند و نه حتی اسماش را مطرح میکند که ستارهدار شده است. یا وقتی کسی نهسال و نیم حبس بهاره هدایت را ببیند، دیگر به فکر مطالبهی حق تحصیلاش نمیافتد. به این ترتیب، شما معتقدید که دانشجویان، امروز فقط به تحصیل و حق تحصیل فکر میکنند و یا به این حداقل میتوانند فکر کنند؟ بدون هیچ دغدغهای. در پی هر دغدغهی سیاسی، هر دغدغهی اجتماعی و صنفیای که در دانشجویان بهوجود میآید، دغدغهی حق تحصیل و بقای آن در دانشگاه هم هست. یعنی در کنار شبکهی اجتماعیای که قرار بود پیشبرندهی جنبش باشد، الان ما یک شبکهی ترس میبینیم که بین همه هست. امروز در کنار هم نشستن و حتی حضور در یک جلسهی کتابخوانی و مطالعاتی هم برای دانشجویان هزینه دارد. سال گذشته، ما خودمان بازداشت شدیم، امسال میبینیم که روزنامهی جوان و روزنامهی کیهان برای دانشجویان اصلاحطلب عضو تشکلهای رسمی دانشجویی، پروندهسازی میکنند. این روزنامهها اسم دانشجویان را بهصورت کامل و یا مخفف مینویسند و میگویند اینها میخواهند اغتشاش کنند. با اینکه اینها فقط میخواهند جلسهای تشکیل بدهند. در این فضای تقریباً ناامیدکنندهای که وجود دارد، آیا جنبش دانشجویی دستاوردی هم تاکنون داشته است؟ شاید بد نباشد از دستاورد فعالیتهای دانشجویی در سال ۷۸ بگوییم. در این سال یک حرکت مستقل دانشجویی شکل گرفت که مشروعیت حداقل لایههایی از نظام و بخشهایی از حکومت را زیر سئوال برد و به نظر من، مطالبات مردم را عینیتر کرد. چه در دولت اصلاحات و چه بعد از آن، در دولت آقای احمدینژاد، این امکان بهوجود آمد که مطالبات مردم و مطالبات دانشجویی، مستقل از معادلات سیاسی مطرح شود و این زنده بماند. من حتی حرکتها و موجی که بعد از انتخابات شکل گرفت و موجی که در حمایت از نامزدهای ریاست جمهوری شکل گرفت را نتیجهی عملکرد فعالان دانشجویی میبینم. فعالان دانشجویی و جنبشهای دیگری مانند جنبش زنان، جنبش سندیکاها و ... سبب شدند این مطالبات زنده بمانند. به این ترتیب که شما محیط دانشگاه را تصویر کردید حاصل فعالیتهای دانشجویی چه بوده یا افق آینده چیست؟ امروز من تنها افقی که برای فعالیت دانشجویی میبینم، صرفاً این است که کیان دانشگاه حفظ بشود. با حرفهایی که در مورد تغییر متون کتابهای درسی، اخراج استادان دانشگاه و دانشجویان زده میشود، بهنظر من، تنها حرکتی که افق فعالیت دانشجویی میتواند باشد، این است که فضای دانشگاه از معنای آکادمیک خود که تولید اندیشه و دانش باشد، تهی نشود. در کنار این، به صورت ضمنی و تلویحی برود به سمت اینکه مطالبهی اصلیاش که همان استقلال دانشگاه باشد را مطرح کند. به این ترتیب، برخلاف آنچه سنت جنبش دانشجویی بوده، شما وظیفهی جنبش دانشجویی را در حال حاضر، نه تأثیرگذاری در مناسبات سیاسی- اجتماعی، بلکه نوعی حرکت در حوزهی علمی- فنی میبینید. من میگویم، وقتی ما نتوانیم خانهی خودمان را حفظ کنیم، نمیتوانیم برای دیگران و همسایهها و سطح جامعهمان و کل جهان برنامه بدهیم. برای اینکه بگوییم تغییری در ایران صورت بگیرد، نمیتوانیم حرفی بزنیم. دانشجویان این را فهمیدهاند که توان تغییر در سطح جامعه را ندارند. حتی این را بگویم که توان تغییر در سطح سیاستهای کلان دانشگاه را هم ندارند. پس بهترین کاری که میتوانند بکنند، این است که جدا از فعالیتهای سیاسی، در جهت استقلال دانشگاه گام بردارند که گام اصلی برای تغییرات کلان یا حتی تغییرات درونی دانشگاه است. امکان فعالیت دانشجویی وقتی بهوجود میآید که دانشجو برای اینکه فعالیتی انجام داده، پاسخگوی نهاد دانشگاهی باشد؛ حال کمیتهی انضباطی باشد، حراست دانشگاه باشد و یا هرجای دیگر و نه نهادهای اطلاعاتی و امنیتی. این گام اولیه به عنوان فعالیتهای سیاسی است. فعالیت علمی هم در گرو همین است. در گرو این است که استقلال دانشگاه حفظ بشود. امروز حتی مداحان و روضهخوانها هم برای محتوای درسی و استادان دانشگاهها نسخهپیچی میکنند و میگویند: فلان استاد منافق است، فلان استاد سکولار است، فلان استاد بیدین است و محتوای درسها لاییک و غربزده است و… اینها مسائلی است که فقط وقتی بهوجود میآید که دانشگاه به عنوان یک نهاد مستقل شناخته نمیشود و حق حرف زدن ندارد. هدف اصلی به نظر من، استقلال دانشگاه است و گام اولیه این است که نهاد دانشگاهی را حال به هر نوعی که میشود حفظ کنیم. بهنظر میرسد که شما به نتایج تازهای رسیدهاید. اگر اینطور است در نگاهی که به حرکت جنبش دانشجویی تا حالا داشتهاید، چه نقطهی ضعفی میبینید؟ چه چیزی باعث شده که این مسائل در گذشته دیده نشود؟ نقطهضعف جنبش دانشجویی، از نظر من، روی آوردن به افکار کلنگر و معطوف به قدرت است. اینکه ما میتوانیم به فلان سیاست اعتراض کنیم و نتیجه بگیریم. در صورتی که توان و پتانسیل چنین حرکتی در جنبش دانشجویی نیست. مثلاً میبینیم سه، چهار هزار دانشجو دور هم جمع میشوند و شعار «مرگ بر دیکتاتور» میدهند، اما این توان بین فعالان دانشجویی نیست که تغییر کلانی در کشور بدهند. یا به سیاستهای کلی معترض میشوند، اما این چیزی نیست که در توان فعالان دانشجویی و در حد فضای دانشگاهی باشد. پس یک نقطهی ضعف را نگاه کلنگر جنبش دانشجویی میدانید؟ کلنگر، رمانتیک و احساسگرا. این بهنظر من آفت فعالیت دانشجویی است. چیز دیگری که هست، گسست نسلیای است که در فعالان دانشجویی بهوجود میآید. همچنین عدم اعتماد، امکان هرگونه سازماندهی و متشکل شدن را از آنها میگیرد. این عدم اعتماد مانع از هرگونه شکلگیری فعالیت میشود. این چیزی بود که گاهی در فعالان دانشجویی بهوجود میآید، ولی مسئلهی اصلی روی آوردن به بحثهای کلی و مسائلی بوده که در حد فضای دانشجویی و فعالیت دانشجویی نبوده است. |