رادیو زمانه > خارج از سیاست > تحولات ایران > برخورد با میرحسین موسوی | ||
برخورد با میرحسین موسویپانتهآ بهرامیPantea.bahrami@yahoo.comسخنان اخیر غلامحسین اژهای، دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضاییه در مورد بیانیهی سیاسی میرحسین موسوی به مناسبت روز دانشجو، آشکارترین موضع گیریای است که علیه وی از جانب حکومت جمهوری اسلامی صورت گرفته است.
حکومت ایران که پروندهی حرکت اعتراضی پس از انتخابات را تمام شده تلقی میکرد، صدور جدید بیانیهی موسوی را نوعی تداوم حرکت او دانسته و به این خاطر به وی هشدار داده است. غلامحسین اژهای گفته است: «اینکه موسوی در آستانهی آذرماه بیانیهای صادر کرده و مجدداً در ادعاهای خود در زمان فتنه اصرار ورزیده است، تنها باعث شده تا برگ دیگری بر اعمال مجرمانه وی و پروندهی او اضافه شود.» علی افشاری، تحلیلگر سیاسی دربارهی انگیزهی این پروندهسازیها و تهدیدها از سوی دادستان کل کشور میگوید:
ناخشنودی محسنی اژهای و آن جریانی که وی آن را نمایندگی میکند و منجر به این شده که چنین سخنانی را بر زبان براند و تهدید کند از اصل فعالیتهای آقای مهندس موسوی ناشی میشود. آنان صدور چنین بیانیههایی را نشانهی تداوم فعالیتها و حضور جنبش سبز میدانند. بر اساس تبلیغات آنها این جنبش مرده و پایان یافته تلقی میشود و هرگونه بیانیهای به معنای بطلان این ادعاست. این حرکت نظام نشان میدهد که حکومت هنوز اعتماد به نفس لازم را ندارد و از یک بیانیه احساس خطر میکند. بنابراین در تلاش است با اینگونه فعالیتها موسوی و حمایتکنندگان جنبش سبز را خانهنشین کند و با این حرکات رابطهی آنان با بدنهی جنبش را قطع کند. ما همیشه شاهد اینگونه تهدیدات از آغاز جنبش اجتماعی تا به امروز بودهایم. چه عواملی جلوی برخورد مستقیم حکومت با رهبران نمادین را میگیرد؟ حکومت همانگونه که شما به درستی گفتید تهدید کرده ولی تا به حال دست به اقدام آخر نزده است. البته این اولینبار است که اینگونه صریح اسم مهندس موسوی را بردهاند مبنی بر این که پروندهی موسوی آماده است و اگر به انتشار بیانیه ادامه دهد و موضعگیری کند با وی برخورد خواهد شد. فاکتورهایی که حکومت در نظر میگیرد این است که فرصت قهرمان شدن به آنان ندهد؛ یعنی میزان محبوبیت آنان به حداقل ممکن برسد. عامل دوم اجماع در داخل جناحهای حکومت است. به نظر میرسد که برخی از جناحهای حکومت، خواهان برخوردهای امنیتی با رهبران نمادین نیستند و جناحهای میانهروی حکومت خواهان بازگرداندن آنان به حکومت با گفتوگو، صحبت و التفات هستند. البته این برخورد هزینههایی هم برای این شخصیتها دارد که باید اظهار تبری و ندامت از فتنهگری و مواضعی کنند که تاکنون گرفتهاند تا در ازای آن بتوانند به عنوان نیروهای داخل نظام فعالیت کنند. البته به این معنا نیست که همهی این عوامل باید حاضر باشد تا حکومت برخورد کند ولی حداقلی از اجماع را لازم دارد. عامل سوم آن است که فواید آن از هزینههایی که نظام میخواهد بپردازد بیشتر باشد. این نیز عاملی است که باعث شده برخوردها به برخورد صریح و نهایی نینجامد. البته ممکن است دیدگاهی نیز وجود داشته باشد که حکومت هیچگاه این افراد را بازداشت نکند. نقل است در اواخر دوران خمینی وقتی میخواستند با نهضت آزادی برخورد کنند، دستگاه امنیتی پیشنهاد داده بود که مهندس بازرگان را بازداشت کنند. آقای خمینی گفته بود که با خود مهندس کاری نداشته باشید ولی شاخ و برگهایش را بزنید. بعد رفتند و اعضای مرکزی نهضت آزادی را بازداشت کردند. به نظر میرسد که این راهبرد مد نظر رهبر جمهوری اسلامی باشد که حصر خانگی آنان را به طور اعلام نشده انجام دهند. اکنون هم امکان ارتباط با آقایان موسوی و کروبی بسیار کم و مشکل شده است. کارشناسان روی عامل دیگری نیز تکیه می کنند و آن نفوذ موسوی روی فرماندهان سپاه در دوران هشت سالهی نخستوزیری او در حکومت است. نظر شما چیست؟ به نظر من این فاکتور بازدارنده نیست؛ به ویژه هشتسال نخست وزیری او. اگر به تاریخ برخورد حکومت با کارگزارنش برگردیم، میبینیم وقتی موقع برخورد میرسد، هیچ عاملی بازدارنده نیست. نمونهی بارز آن آیتالله منتظری است که جانشین ولی فقیه بودند و در پیروزی انقلاب نقش داشتند وقتی موقع برخورد که رسید، هیچگونه محدودیتی به خرج ندادند یا برخوردی که با بنیصدر، اولین رئیس جمهور منتخب مردم صورت گرفت. یا برخوردی که هم اکنون با ابراهیم یزدی میشود که در زندان است. ایشان از نزدیکان آقای خمینی، عضو شورای انقلاب و وزیر خارجهی دولت موقت بودند و اکنون در بند بهسر میبرند.
در این بیانیه برای اولینبار به فتنهی سرخ و سبز اشاره شد. منظور چیست؟ این بیانیهی مهندس موسوی تفاوتهایی با بیانیههای قبلی دارد، تا آنجا که به تداوم مبارزه، مقاومت و همدلی با جنبش دانشجویی برمیگردد، مثبت است. تفاوتهای راهبردی آن فتنهی سرخ و سبز است. اشاره دارد به اینکه برخی از مسئولان و مقامات نظامی نگران هستند که از تبعات اجرایی برداشتن یارانهها، مخالفان داخلی و دشمنان خارجی سوءاستفاده کنند. از این منظر ایشان به تلویح مخالفت خودشان را با تحرک مخالفان داخلی نشان دادهاند. حالا سئوال این است که این مخالفان داخلی چه کسانی هستند؟ به هرحال بخشی از مخالفان داخلی در ایران معتقدند که ساختار و شاکلهی حقوقی خود نظام باعث و عامل اصلی معضلات پیش روی نظام است. بنابراین آیا این افراد حق ندارند فعالیت داشته باشند. یعنی آقای موسوی صرفاً سیاستورزی و فعالیت را برای گروه ویژهای مجاز میدانند که چهارچوبهای نظام را قبول داشته باشند؟ این یک ابهام جدی است و اگر چنین باشد در تعارض با حاکمیت مردم است. نکتهی دوم: مهندس موسوی دراین بیانیه صرفاً بر آگاهیرسانی تکیه میکنند و این به معنای پایان یافتن خصلت جنبشی حرکت اعتراضی خواهد بود و اگر کار بر مبنای صرفاً آگاهیرسانی از طریق شبکههای اجتماعی در محیط کاری و خانوادگی باشد دیگر بر اساس تعاریف جنبش نخواهد بود. هر جنبش اجتماعی نیاز به حرکتهای عملی دارد. در غیر این صورت از حرکتهای خیابانی برگشت به حرکتهای فرهنگی میکند و دیگر نمیتوان آن را یک جنبش اطلاق کرد. البته این کار ارزش خاص خودش را دارد ولی نمیتوان به آن جنبش اجتماعی- سیاسی گفت. اگر این یک انتخاب باشد و آگاهانه به این طرف آمده باشد جنبش سبز به دوران اصلاحی برمیگردد. بنابراین من موافق نظر رضا علیجانی از فعالین ملی مذهبی هستم که شرایط کنونی جنبش سبز را با محوریت مهندس موسوی مشابه دورهی دوم خاتمی میداند که چهرههایی مثل موسوی از تاثیرگذاری به عنوان یک رهبر خارج شده و تنها به چهرههای سیاسی شاخص تبدیل شوند. منظور این است که جنبش سبز را تنها در محدودهی جنبش اصلاحطلبی متمرکز میکنند؟ هم در محدودهی اصلاحطلبی و هم فعالیتهای آگاهیبخشی و فرهنگی و نه اقدامات عملی مثل تجمعها که بتواند برای حکومت چالش ایجاد کند. بیانیه یک مرزبندی روشن با ناآرامیها میکند. اگر این شورشها در معنای حرکتهای اعتراضی کور باشد قابل تقدیر است ولی از قبل این بحث مطرح بود که با اجرای طرح یارانهها موج جدیدی از ناآرامیها راه بیافتد. مهندس موسوی خیلی صریح مرزبندی و اعلام کردند که نمیخواهند از این فرصتها استفاده کنند. به هرحال ابهام در این مورد وجود دارد که آیا صرفاً با اینکه حرکتهای اعتراضی به سمت حرکتهای کور و خونین و سرخ متمایل شود مخالف هستند یا اصولاً هر حرکتی را که باعث شود حرکتها و خواستهها رادیکالتر شود و شکاف بین حکومت و ساختار نظام و معترضین مردم بیشتر شود قبول ندارند. آیا با این که حرکت از چهارچوب جنبش اصلاحطلبی با استفاده از ساز و کارهای درونی نظام خارج شود هم مخالفند؟ چه بسا ایشان اساساً با حرکتهای جنبشی و استفاده از ظرفیت جنبشهای اجتماعی مخالف باشند. یکی از تفاوتهای جنبش سبز با دوران جنبش اصلاحی دوم خرداد این بود که اصلاحطلبان دوم خرداد در آن مقطع قائل به استفاده از ظرفیت اعتراضهای خیابانی نبودند. چه بسا که این موضع مهندس موسوی نیز یک تغییر اساسی در مواضعشان باشد و دیگر قائل به استفاده از ظرفیت جنبشهای اجتماعی نیستند. |