رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۱ آذر ۱۳۸۹

این «پدر سوخته‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌ی» پدر سوخته چیه؟

کیارش پارسا عالی‌پور
kiaa@radiozamaneh.com

پدرسوخته
ای پدر سوخته
پدر سوخته‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ی ...

همراهان گرامی زمانه، اینجانب دچار شک فلسفی شده‏ام. نه، یعنی بودم ... شدم. شدن، بودن یا نبودن ...

Download it Here!

اه ... بابا اصلاً بی‏خیال کلاس‏ملاس… دروغ چرا؟! این‏جانب رسماً قاط زدم. علت اینکه سوزن‏ بنده هم روی این واژه‏ی پدرسوخته‏ی پدرسوخته گیر کرده، همینه.

آقا! ما بالاخره نفهمیدیم که بالاخره این پدرسوخته فحش و ناسزا است؟ واژ‏ه‏ای است برای ابراز عشق و علاقه و گوگولی نمودن طرف مقابل؟ رندی طرف مقابل رو نشان می‏ده؟ بالاخره چیه این؟ تازه در شعر و ترانه و ادبیات ما هم به اون پرداخته شده. مثلاً ایرج‏میرزای خدابیامرز میگه:

«آب حیات است پدرسوخته
حب نبات است پدرسوخته
وه چه سیه‏چرده و شیرین لب است
چون شکلات است، پدرسوخته»

از طرف دیگر، معین هم می‏گوید:

«این پدرسوخته‏ی عاشق بی‏‏تاب دله
این‏که می‏گیره زمن شب همه شب خواب، دله
مست می ناب دله، اونی‏که می‏شه آب دله»


القصه ... برای یافتن معنای این پدرسوخته، هفت کفش آهنین پوشیدم و تا قاف رفتم. سر راه هم پیش چندتا از دوستان و شهروندان ایرانی رفتم. گفتم شاید اونا بتونن به این جست‏وجوگر پدرسوخته کمکی کنن.

نگاه اول: فریده

اول رفتم سراغ فریده؛ از او پرسیدم: یک واژه ازت می‏پرسم، بگو با شنیدن این واژه‏، اولین تصویری که در ذهنت می یاد ، چیه؟ این واژه اینه: پدرسوخته ...

(از ته دل می‏خندد) چه می‏دونم؟! من چی‏ بگم آخه ... کلمه‏ی خیلی بدی به‏کار بردی. خیلی چیزها توی ذهنم می‏آید که نمی‏تونم بگم ...

خُب اونهایی که غیر بهداشتی هستند رو نگو؛ اونی‏که‏ بهداشتی‏تره، اونو بگو. چه تصویری در ذهنت می‏آد؟

اگه بگم همه‏اش غیر بهداشتیه ... چه می‏دونم، باور کن هیچی به ذهنم نمی‏آد که بگم.

این واژه برات چه بار معنایی‏ای داره؟

ناسزاست دیگه.

به‏نظرت، ریشه‏ی این واژه کجاست؟ اصلاً این واژه‏ی پدرسوخته از کجا اومده؟

پدرسوخته ... یعنی پدرش سوخته؟! (خنده) نمی‏دونم به‏ جان خودم.

نگاه دوم: سهند

بعد از اون رفتم پیش سهند. او هم این‏جوری جواب ما را داد:

برای من کلمه‏ی جالبیه. کلمه‏ایه که از بچگی استفاده می‏کنم و شنیده‏ام. از اون کلماتیه که معنی خود کلمه، یعنی اینکه پدر آدم سوخته باشه، اصلاً هیچ ربطی نداره به حسی که به من می‏دهه.

پدرسوخته، برای من یک آدم ... نمی‏خوام بگم ناجور، ولی آدمیه که کاملاً نمی‏تونی به او اطمینان داشته باشی. این حسیه که به من می‏ده، ولی ربطی به خود کلمه‏ها نداره.

پس این واژه برای تو بیشتر بار منفی داره.

خب برای کسی که پدرسوخته صدایش می‏کنن، آره ... بار منفی داره. ولی کلمه‏اش، کلمه‏ی خیلی سنگینی نیست. ما بیشتر در شوخی از اون استفاده می‏کنیم. مثلاً: وای! پدرسوخته ببین چه‏کار کرده؟


ولی وقتی بخواهم فحش بدهم، از این کلمه استفاده نمی‏کنم. برای من شخصاً طنزی هم در خودش داره.

به‏نظر تو، ریشه‏ی این واژه در کجاست؟

اصلاً نمی‏دونم. یعنی من واقعاً نمی‏دونم معنی خود کلمه یعنی کسی که پدرش سوخته باشه، چطوری تبدیل شده به واژه‏ای که الان ازش استفاده می‏شه. به‏هیچ‏ عنوان ربط اون رو پیدا نمی‏کنم.

نگاه سوم: سارا

سارا که دیگه زد به سیم آخر. هرچی می‏گه گردن خودشه‌ها:

پدرسوخته ... پدرسوخته، یک سگ می‏آد توی ذهنم که کونش سوخته.

چرا سگ؟ پدر چه ربطی به سگ دارد؟

نمی‏دانم ... برای‏ اینکه پدرسگ و پدرسوخته خیلی شبیه هم هستند.

همین؟ چیز دیگه‌ای به ذهنت نمیاد؟

پدرسوخته؟ صحنه‏ی دعوا‏ها یادم می‏یاد که مثلاً می‏گن: مرتیکه‏ی پدرسوخته. مردم چشم همدیگه رو درمیارن و دعوا می‏کنن. این کلمه‏ی مرتیکه هم همیشه اولش میاد.

در جاهایی مردم، این کلمه رو جایگزین گوگولی هم می‏کنن. یعنی وقتی بخوان یک نفر رو خیلی گوگولی کنن، به او می‏گن: ای پدرسوخته! چنین چیزی اصلاً توی ذهنت نیومد؟

نه… اون لحظه نه. آخر ما این فرهنگ این‏جوری: گوگولی پدرسوخته، رو نداشتیم در کل. اگر کسی پدرسوخته بود، واقعاً پدرسوخته بود.

حالا به‏نظرت، اگر بخواهیم این واژه رو ریشه‏یابی کنیم، به‏کجا می‏رسیم؟ این واژه از کجا اومده؟

نمی‏دونم ... ولی چیزی که به ذهن من می‏آد، بیشتر یک بیچارگی و بدبختیه. مثلاً طرف پدرش رو از دست داده، در جامعه‏ای که یک جامعه‏ی خیلی خشن و طبقاتیه، می‏گن: این طرف که پدرش سوخته است، یعنی پدر نداره، یعنی بی‏صاحب بزرگ شده. حالت تحقیر و از بین بردن شخصیت رو بیشتر دراون می‏بینم. ولی اینکه از نظر تاریخی این واژه چه شکلی به‏وجود اومده رو نمی‏دونم. بیشتر تحقیر و بدبختی در اون می‏بینم تا حتی فحش. یعنی چیزی که تبدیل به فحش شده.


نگاه چهارم: رحمان

سریال «قهوه‏ی تلخ»، بعد هم جریان‌های سیاسی‏ای که در ایران جریان داره ... این چیزها به ذهنم می‏یاد.

چرا جریان‌های سیاسی؟ اون جریان‏ها چه ربطی به این جریان دارن؟

وقتی آدم داستان رو می‏بینه، مقداری هم‏رنگی می‏بینه بین اون‏ چیزی که در ایران هست، به عنوان سیاست و این فیلم. این کلمه قدیم‏ها به عنوان شوخی به‏کار می‏رفت، برای کسانی که می‏خواستیم به اونها بگیم: تو زرنگی یا به‏هرحال آدم کارکشته‏ای هستی. این رو بالادست‏ها به پایین‏دست‏ها می‏گفتن: پدرسوخته!

این داستان به‏نظر من، از اون‏جا ناشی می‏شه و نقش اون رو یک‌جوری در سیاست ایران هم می‏بینم که با وجود اینکه طرف هیچ زرنگی خاصی نشون نمی‏ده، ولی طرف مقابل که حاکمین باشن به او می‏گن: پدرسوخته ... در واقع می‏خوان گوشمالی بدن یا به او بگن که حقه‏ای در کار توهست یا بچه‏ی تخسی هستی ... از این لحاظ، من تشابهی در «قهوه‏ی تلخ» و سیاست در ایران می‏بینم.

پس برای شما بیشتر بار منفی داره.

می‏تونه از طرف کسی که این کلمه رو به‏کار می‏بره، منفی باشه ولی برای کسی که این کلمه رو می‏گیره، به نوعی کاری که نکرده است رو نشون می‏ده. یعنی من کار زشتی نکرده‏ام، ولی طرف می‏گه: من می‏دونم که تو این‏کار رو کردی، پدرسوخته! خب، می‏خواهد برای تو پرونده‏سازی بکند و تو رو در جریانی شریک کنه که نیستی و این را می‏خواهد با این کلمه ادا کنه.

به‏نظر شما، ریشه‏ی این واژه در کجاست؟ این واژه از کجا اومده؟

واژه که فحش هست. دشنامی است که در فرهنگ ایرانی‏ها وجود داره. یعنی به کسی می‏خواهی به توهین بگی که پدرت رو می‏سوزونم، یعنی دودمانت رو می‏سوزانم، یعنی می‏خواهی بگی تو رو نابود می‏کنم.

نگاه پنجم: شیلا

قبل از رسیدن به قله‏ی قاف، به سراغ شیلا رفتم. او در جواب گفت:

یک آدم دوست‏داشتنی تخس و شیطون به‏نظرم می‏رسه.

این واژه از کجا اومده؟ ریشه و تبارشناسی این واژه از کجاست؟

در هر زبانی برای کسی که خیلی شیطونه، یک واژه‏ی این شکلی وجود داره. اگر بخواهیم ریشه‏یابی کنیم، بیشتر هم برای بچه‏ها به کار می‌ره یا کسانی که ... مثلاً در انگلیسی می‏گن طرف «flirt» یا «nutty» هست. شنیده‏ام در زبان ایتالیایی هم واژه‏ای به همین شکل و به همین شیرینی وجود داره. بنابراین اگر بخواهیم به ریشه‏‏‌ی اون فکر کنیم، می‏بینیم که همه‌ی اونها یکی هست. اما درباره‌ی اینکه پدرسوخته از کجا اومده، مطالعه نکرده‏ام و نمی‏دونم. فقط می‏تونم بگم در چه موردی از اون استفاده می‏شه. متأسفانه در این مورد مطالعه‏ی خاصی ندارم که بتونم جوابگو باشم.

خلاصه هفت کفش آهنین پوشیدم و تا کوه قاف رفتم به دنبال ریشه‌ی پدرسوخته، افسانه بود، افسانه خواندم، بازگشتم.

حالا آخرین امید این جست‏وجوگر پدرسوخته شما هستید. بله؛ خود شما! بابا می‏شه، یه شیرپاک‏خورده‏ای به من بگه این پدرسوخته کیه؟ چیه؟ و از کجا اومده؟ جان من… جان من… نظرتونو بگین و مارو ضایع نکنین. منتظرم‌ها…

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

منو به یاد سریال های قدیمی از دوران حکومت ناصرالدین شاه و رضا خان یا رضا شاه که احتمالن یکی باید باشند می اندازه و فکر می کنم در حال حاضر باید تکیه کلام آقای علی خامنه ای هم باشد که خیلی دوست دارد با ناصرالدین شاه و رضا شاه همقد در نظر گرفته شود.

سرسام شناس

-- بدون نام ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PM

تو مازندران سوختن و سوزاندن برای توهین به روح بکار میره. کنایه از رفتن فرد به جهنم
(خود فرد به جهنم نمیره بلکه روح پس از مرگ میره). شاید پدرسوخته نفرینی است که طلب سوختن (روح) پدر فرد خطاکار رو داره.
و

-- حسن ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PM

واژه "پدر سوخته" از کجا آمده است؟

وقتی که در زمان یزدگرد عربها به ایران حمله کردند و ایران رو فتح کردند، مردم ایران رو که دارای دین زرتشت بودند و آتش پرست و کافر نامیدند و اونها رو مجبور کردند که به دین اسلام روی بیاورند. در این میان گروهی خودشان به دین اسلام گرویدند و گروهی هم از ترس مسلمان شدند، چون می دیدند که افرادی که مسلمان نشوند را میکشند. اعراب افرادی را که مسلمان نمی شدند، مردها و سرپرست خانواده را در آتش میسوزاندند تا دیگران یاغی گری نکنند، و زنان آنها را به کنیزی و بچه ها را برای نوکری و کلفتی می بردند. این بچه ها بزرگ شدند و در خانه اعراب کار میکردند و خود اعراب هم بچه هائی هم سن اونها داشته اند، وقتی ازصاحب خانه میپرسیدند که این بچه تو است (کلفت و نوکرها)، میگفته: ” نه، این پدر سوخته است ” یعنی بچه ما نیست، نوکر و کلفتی است که پدرش در جریان فتح ایران سوزانده شده است و به این نوکر و کلفت ها میگفته اند: "پدر سوخته"!!

-- نيلوفر شميرانی ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PM

اگر اشتباه نکنم، جایی، نمی دانم کجا، خوانده ام که در دوران جنگ و ستیزهای قبیله ای تاریخ ما، گاه جنازه مردگان و منجمله پدر دشمن را نیز از گور در میآوردند و به آتش می کشیدند تا دیگر هیچ اثری از زنده و مردۀ دشمن باقی نماند. گویا گفتن « پدر سوخته» دست کم در آغاز، نشانگر داشتن چنین آرزویی برای دشمن بوده است. و از این رو می تواندبا نفرینهایی همچون « گور سوخته» و « گور سوخته پدر» خویشاوند باشد!
به قول از ما بهتران الله اعلم!

-- علی رضا ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PM

وقتی که در زمان یزدگرد عربها به ایران حمله کردند و ایران رو فتح کردند، مردم ایران رو که دارای دین زرتشت بودند و آتش پرست و کافر نامیدند و اونها رو مجبور کردند که به دین اسلام روی بیاورند. در این میان گروهی خودشان به دین اسلام گرویدند و گروهی هم از ترس مسلمان شدند، چون می دیدند که افرادی که مسلمان نشوند را میکشند. اعراب افرادی را که مسلمان نمی شدند، مردها و سرپرست خانواده را در آتش میسوزاندند تا دیگران یاغی گری نکنند، و زنان آنها را به کنیزی و بچه ها را برای نوکری و کلفتی می بردند. این بچه ها بزرگ شدند و در خانه اعراب کار میکردند و خود اعراب هم بچه هائی هم سن اونها داشته اند، وقتی ازصاحب خانه میپرسیدند که این بچه تو است (کلفت و نوکرها)، میگفته: ” نه، این پدر سوخته است ” یعنی بچه ما نیست، نوکر و کلفتی است که پدرش در جریان فتح ایران سوزانده شده است و به این نوکر و کلفت ها میگفته اند: "پدر سوخته"!!
http://poyandeh.com/index.php?option=com_content&view=article&id=583:-q-q&catid=40:1387-08-22-18-59-44&Itemid=57

-- بدون نام ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PM

در فرهنگ لغت کوچه احمد شاملو آمده:
1- خبیث ، رذل
2- دشنامی است
3- در تحبیت کودکان نیز می آورند
به نطر من بسته به شرایط هر سه ی این معانی در جای خود به کار میروند . در سریال قهوه تلخ هم تا جایی که من دیده ام از هر سه این معنی, بسته به موقعیت طنز استفاده کرده برای همین هم جذابیت پیدا کرده و به خاطر همین تنوع معنی نقل مجالس شده

-- نادیا مهرآیین ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PM

وقتی که در زمان یزدگرد عربها به ایران حمله کردند و ایران رو فتح کردند، مردم ایران رو که دارای دین زرتشت بودند و آتش پرست و کافر نامیدند و اونها رو مجبور کردند که به دین اسلام روی بیاورند. در این میان گروهی خ...ودشان به دین اسلام گرویدند و گروهی هم از ترس مسلمان شدند، چون می دیدند که افرادی که مسلمان نشوند را میکشند. اعراب افرادی را که مسلمان نمی شدند، مردها و سرپرست خانواده را در آتش میسوزاندند تا دیگران یاغی گری نکنند، و زنان آنها را به کنیزی و بچه ها را برای نوکری و کلفتی می بردند. این بچه ها بزرگ شدند و در خانه اعراب کار میکردند و خود اعراب هم بچه هائی هم سن اونها داشته اند، وقتی ازصاحب خانه میپرسیدند که این بچه تو است (کلفت و نوکرها)، میگفته: ” نه، این پدر سوخته است ” یعنی بچه ما نیست، نوکر و کلفتی است که پدرش در جریان فتح ایران سوزانده شده است و به این نوکر و کلفت ها میگفته اند: "پدر سوخته"!!

-- بدون نام ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PM

کلمه "سوخته" به معنایی که در ترکیب پدرسوخته به کار رفته در واقع برگرفته از کاربرد واژه فارسی "سوخته" در ترکی عثمانی است. از اواخر سده 16 به بعد، عثمانیها در مورد راهزنان و شورشیان سیاسی از لفظ عمومی "سوخته" استفاده میکردند (البته در تلفظ اونها "سوحتا"). دقیقاً در همین معنا واژه پدرسوخته در فارسی کاربرد پیدا کرده، به معنای حرامی و راهزن و شورشی زاده! بنابراین، "پدرسوخته" = "حرامی زاده" (با حرامزاده اشتباه نشود).

-- الله قلی ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PM

از کتاب "ریشه های تاریخی امثال و حکم"
این ضرب المثل جدا از مفهوم گوگولی و چدید آن ریشه در اختلاف تاریخی شیعه ها(رافضی ها) و سنیها دارد.
شیعیان که بیشتر ایرانی بودند پس از 900 سال زندگی در خفا و (تقییه) و کشتار توسط سنی ها در دوران صفوی بقرت رسدند. شاه اسماعیل،یکی از قصی القلب ترین شاهان ایرانی متخصص بدترین شکنجه هابود. گاهی گوشت دشمن را بعد از شکنجه بخورد قزاقها میداد.
یکی از کارهای او این بود که پدر مخالفان را از قبر بیرون میاورد و میسوزاند بعد هم خود شخص را زنده آتش میزد. "پدرتو در میارم" "پدرتو میسوزونم" آخ بابام سوخت" و توهین "پدر سوخته" همه از آن حرکات غیر انسانی شاه اسماعی اول در اوائل قرن دهم هجری سرچشمه میگیرد

-- Bagher ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PM

دوستان که جواب کامل رو دادند ولی قسمت دوم که چرا برای گوگولی کردن هم استفاده میشه , اینه که کلمه ها بعد از مدتی معنای اصلی خودشون رو از دست میدن مثلا کلمه شیطان که به مرور معنی خودش رو از دست داده و برای گوگولی هم استفاده میشه

-- فراز ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PM

مطلب ازاین مسخره تر میشه؟؟
جناب نویسنده در مورد فحشها وناسزاهای دیگه هم یکی یکی مطلب بنویس و ریشه تاریخی اجتماعی همه شون رو پیدا کن-مابیکاریم دیگه؟؟
این رادیو زمانه واقعا گندش رو دراورده بااین نویسنده ها ومحققهاش

-- نازی ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PM

با توضیحات بدون نام پدر سوخته معنی ایرانی اصیل بودن است و زیر بار نرفتن و زور را نپذیرفتن است. در این صورت معنای کلمه در واقع منفی نیست و عجز گوینده کلمه را میرساند.

-- سارا ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PM

احتمالا یک سر این داستان پدر سوخته به شاه اسماعیل صفوی بر می گردد که او بعد از فتح بخشی از عراق فعلی که ان وقت بر سر مالکیتش با عثمانی اختلاف داشت، استخوان های مشایخ اهل سنت را از قبر در اورد و می سوزاند.

ولی اگر می خواهید موضوع پدر سوخته را بهتر بدانید باید سراغ داستان "پدرت را در می اورم" بگردید که سر ان داستان بر طبق روایات از داستان پدر سوخته هم جالب تر است.

ولی ما از لغت هایی که دو معنی خیلی متفاوت خوب و بد می دهند کم نداریم. در لهجه غالب قسمت شمال تهران لغت "حیوونی" هست که هم معنی بسیار بد و هم معنی خیلی خوب دارد. عین همین موضوع در لغت "خره" در لهجه اصفهانی هست. شک دارید از اصفهانی های اصیل میدان کهنه ای بپرسید.

در ضمن لهجه قسمت جنوبی تهران بسیار به لهجه لاتی نزدیک است که ان خود داستان جدایی دارد. به نظر می رسد که لهجه مسلط تهرانی (همان لهجه غیر جاهلی شمال تهران) به واقع لهجه منشیان دربار قاجار بوده که امده اند و زاد ولد کرده اند و بعدا هم بقیه جماعت تهران نشین از ان ها اقتباس کردند.

در تمامی موارد بالا: الله اعلم.

-- محمدی ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PM

مغولان اکثرآ شهرها و روستاها را پس از تسخیر و چپاول بآتش میکشیدند ،مردان برای نجات زن و بچه هایشان آنها رابا مقداری خوراکی در چاهها و قنوات مخفی میکردند و خودشان بمبارزه با مغولان میرفتند-
پس از پایان هر زد وخورد با مغولان تعدادی مادر و تعدادبسیار زیادی بچه، علاوه بر خانه های بآتش کشیده شان،شوهران و پدرانشانرا از دست داده بودند-
زنده ماندگان هر شهر و یا روستا، برای کمک باین کودکان، با توجه باینکه بیشتر این مردان بوسیله قشون مغول، زنده یا کشته در آتش سوزانده میشدند، نهاذی باسم:
(حمایت از پدر سوختگان)
در شهرها و روستاهای خود بوجود آوردند، ومادران بی پناه برای دریافت کمک و یا نگهداری فرزندانشان باین مراکز رو میآوردند، و مدد کاران هم در حد امکانات محلی از این کودکان حمایت ونگهداری میکردند -
برای حرمت و بزرگداشت خاطره پدرانشان لقب (پدر سوخته) بر آنها نهادند-
متآسفانه فقر شدید همه جانبه، زائیده این شکست ، زنان زیادی را برای امرار معاش و ادامه زندگی، ناچار به توسل به برقراری روابط غیر رسمی و فحشاء کرد، که یکی از نتایج آن، بچه هائی بودند که بواسطه بی کسی و بی سر پرستی بناحق باسم پدر سوخته باین مراکز حمایت برده میشدند-
با گذشت زمان و ادامه این رفتار ،در سراسر ایران آنزمان، کلمه مرکب پدرسوخته معنای غرور آفرینش را از دست داد ،و پدر سوخته دیگری که گویای طعن آمیزی از همان پدرسوخته اولیه، ولی بمعنای (ولد زنا)یا (مادربخطا)و یا (مادر ج... )میباشد جانشین آن شد-
البته خود کلمه پدر سوخته در زبان جاری امروز ،از معانی واقعیش برداشت کاملآ ملایمتری دارد-
بهیچ زبان دیگری در سراسر دنیا این کلمه قابل ترجمه نمیباشد، ولی با آنچه در بالا از نظر تاریخ چگونگی پیدایش آن،بعنوان محقق تاریخ اجتماعی دوران مغول، مختصرآ حضورتان نوشتم ، قابل توضیح و توجیح میباشد-

-- نام مستعار : درویش کوهزاد- ، Nov 27, 2010 در ساعت 07:30 PM

واژه پدرسوخته از زمان صفویه باقی مانده است. در آن زمان افرادی که جرمهای سنگینی داشته‌اند را در آتش می‌سوزاندند و به بچه‌های آنها پدرسوخته می‌گفتند که از بدترین فحشهای آن زمان بوده است ولی الان بار منفی آن کمتر شده است. ضمنا به ندرت در ایران پدرسوخته را به عنوان واژه‌ای مانند شیطون برای بچه‌ها به کار می‌برند و این کلمه بیشتر بار منفی دارد تا طنز. و از آن فحشهایی است که رکیک محسوب نمی‌شود.

-- محسن ، Nov 27, 2010 در ساعت 07:30 PM

در پاسخ به خانم نازی: اولن این مطلب که ادعا نمیکنه یه تحقیقه. بر این تصورم که برنامه ساز بیشتر بر این تلاش بوده که که یک ناخودآگاه را در ذهن مخاطب برنامه اش(مانند همین استفاده از این شاید فحش!؟) را کمی برای مخاطب تنبل ایرانیش که نه اجدادش فکر کرده اند [مثل شما وقت نداشته اند انگار] و نه خودش اهل فکر کردن است, به امری خودآگاه تبدیل کند و بنوعی طرح پرسش کند. چه جالب هم که برنامه ساز از پاسخ طفره رفته تا ذهن تنبل من هم کمی فکر کند. جالب بود. همین مطلب بهانه ای شد که معنی ٢ فحشی رو که نمی دونستم ( قرمساق و پفیوز ) رو تو لغتنامه دهخدا جستجو کنم. راستی چرا ایرانیا به زنای فامیل هم فحش میدن و مثلن هلندیها به سلامتی گیر میدن!؟

-- وحید ، Nov 27, 2010 در ساعت 07:30 PM

سوخته در واژه پدر سوخته به معنی کسی که پدرش سیاه پوست بوده ،همان سیاههایی که به غلامی کار میکردند ،پدر سوخته هم قبلها به قصد توهین به کسی که پدرش نوکر بوده به کار میرفته است.

-- فرید ، Nov 27, 2010 در ساعت 07:30 PM

خواهش اصلاح در متن!!

از انجائیکه هنگام نگارش تاریخچه بوجود آمدن کلمه "پدرسوخته " پس از حمله مغول، در انتهای پاراگراف دوم، اشتباهآ نوشته ام؛ نهادی باسم (حمایت از پدر سوختگان) در...... - باعرض معذرت بجای کلمه "اسم"، کلمه "برای" منظور گردد.
با سپاس و آرزوی موفقیت-

-- نام مستعار: درویش کوهزاد ، Nov 27, 2010 در ساعت 07:30 PM

آدم عاقل، قبل از اینکه این همه راه میرفتیو وقت ما رو هم با این ستون بیهوده میگرفتی، یه سر به دهخدا میزدی.
این تو نسخه اینترنتیش بود:

پدرسوخته.(پ ِ دَ ت َ / ت ِ ) (ص مرکب ) دشنامی است . و مجازاً در تداول عامیانه بمردم خبیث و بدسرشت گویند.

در مصر باستان اگر کسی از کسی پولی وام می‌گرفت و بدهکار می‌شد ضمانت بدهی جسد مومیایی پدرش بود و اگر نمی‌پرداخت طلبکار حق داشت مومیایی پدر را بسوزاند. به این دلیل کسی که از نظر مالی بدهکار و ورشکست بود پدرسوخته نامیده می شد. کم کم این اصطلاخ به سایر ممالک و ایران هم رسید.

-- پارسا ، Dec 3, 2010 در ساعت 07:30 PM

در جواب به این بنده خداکه میگه:
<<<<آدم عاقل، قبل از اینکه این همه راه میرفتیو وقت ما رو هم با این ستون بیهوده میگرفتی، یه سر به دهخدا میزدی.<<<<
عزیز جان!یعنی عاقلی به اینه که جنابعالی توضیحات همون صفحه از لغتنامه آنلاین دهخدا که توش نوشته: این قسمت توسط اعضاء اضافه شده رو مطالعه نکنی و دیگران رو مسخره کنی
.
.
.
لطفاٌبیشتر دقت کن.اون توضیحات مال جناب دهخدا نیست

-- بدون نام ، Dec 5, 2010 در ساعت 07:30 PM

پدر سوخته صفتی است که از جمله ی "پدرت بسوزد" گرفته شده است و منظور از نفرین "پذرت بسوزد" این است که "این قدر به من بد کردی و مرا رنجانده ای که آرزو می کنم آن پدری که با همکاری مادرت در عملیات والفجر فلان سال شما را به این دنیا آورده ، در آتش اخروی بسوزد" و از این نظر شباهت زیادی به "بر هفت پشتت لعنت" دارد ، چون یک صفت در علم ژنتیک می تواند از حداکثر هفت نسل بالاتر به کسی به ارث رسیده باشد ، یعنی اگر کسی دروغگو است و پدر و مادرش راستگو است ، دروغگویی می تواند از پدر پدر پدر پدر پدربزرگ آن دروغگوی حاضر رسیده باشد و همچنین است درباره ی صفات خوب.
و از این روست که انسان های دو رگه نابغه می شوند ، چون از هفت به توان چهار صفت گوناگون ریشه می گیرند ، در حالیکه انسان های عادی و تک رگه که جز هم نژاد خود را برای غروسی بر نمی گزینند و فکر می کنند خارجی بد است ، از هفت به توان دو صفت حداکثر برخوردارند. این نتایجی است که من خودم به آن رسیده ام و جایی نخوانده ام.

-- حسین گامبالو ، Dec 12, 2010 در ساعت 07:30 PM