این «پدر سوختهی» پدر سوخته چیه؟کیارش پارسا عالیپورkiaa@radiozamaneh.comپدرسوخته همراهان گرامی زمانه، اینجانب دچار شک فلسفی شدهام. نه، یعنی بودم ... شدم. شدن، بودن یا نبودن ...
اه ... بابا اصلاً بیخیال کلاسملاس… دروغ چرا؟! اینجانب رسماً قاط زدم. علت اینکه سوزن بنده هم روی این واژهی پدرسوختهی پدرسوخته گیر کرده، همینه. آقا! ما بالاخره نفهمیدیم که بالاخره این پدرسوخته فحش و ناسزا است؟ واژهای است برای ابراز عشق و علاقه و گوگولی نمودن طرف مقابل؟ رندی طرف مقابل رو نشان میده؟ بالاخره چیه این؟ تازه در شعر و ترانه و ادبیات ما هم به اون پرداخته شده. مثلاً ایرجمیرزای خدابیامرز میگه: «آب حیات است پدرسوخته از طرف دیگر، معین هم میگوید: «این پدرسوختهی عاشق بیتاب دله
القصه ... برای یافتن معنای این پدرسوخته، هفت کفش آهنین پوشیدم و تا قاف رفتم. سر راه هم پیش چندتا از دوستان و شهروندان ایرانی رفتم. گفتم شاید اونا بتونن به این جستوجوگر پدرسوخته کمکی کنن. نگاه اول: فریده اول رفتم سراغ فریده؛ از او پرسیدم: یک واژه ازت میپرسم، بگو با شنیدن این واژه، اولین تصویری که در ذهنت می یاد ، چیه؟ این واژه اینه: پدرسوخته ... (از ته دل میخندد) چه میدونم؟! من چی بگم آخه ... کلمهی خیلی بدی بهکار بردی. خیلی چیزها توی ذهنم میآید که نمیتونم بگم ... خُب اونهایی که غیر بهداشتی هستند رو نگو؛ اونیکه بهداشتیتره، اونو بگو. چه تصویری در ذهنت میآد؟ اگه بگم همهاش غیر بهداشتیه ... چه میدونم، باور کن هیچی به ذهنم نمیآد که بگم. این واژه برات چه بار معناییای داره؟ ناسزاست دیگه. بهنظرت، ریشهی این واژه کجاست؟ اصلاً این واژهی پدرسوخته از کجا اومده؟ پدرسوخته ... یعنی پدرش سوخته؟! (خنده) نمیدونم به جان خودم. نگاه دوم: سهند بعد از اون رفتم پیش سهند. او هم اینجوری جواب ما را داد: برای من کلمهی جالبیه. کلمهایه که از بچگی استفاده میکنم و شنیدهام. از اون کلماتیه که معنی خود کلمه، یعنی اینکه پدر آدم سوخته باشه، اصلاً هیچ ربطی نداره به حسی که به من میدهه. پدرسوخته، برای من یک آدم ... نمیخوام بگم ناجور، ولی آدمیه که کاملاً نمیتونی به او اطمینان داشته باشی. این حسیه که به من میده، ولی ربطی به خود کلمهها نداره. پس این واژه برای تو بیشتر بار منفی داره. خب برای کسی که پدرسوخته صدایش میکنن، آره ... بار منفی داره. ولی کلمهاش، کلمهی خیلی سنگینی نیست. ما بیشتر در شوخی از اون استفاده میکنیم. مثلاً: وای! پدرسوخته ببین چهکار کرده؟
ولی وقتی بخواهم فحش بدهم، از این کلمه استفاده نمیکنم. برای من شخصاً طنزی هم در خودش داره. بهنظر تو، ریشهی این واژه در کجاست؟ اصلاً نمیدونم. یعنی من واقعاً نمیدونم معنی خود کلمه یعنی کسی که پدرش سوخته باشه، چطوری تبدیل شده به واژهای که الان ازش استفاده میشه. بههیچ عنوان ربط اون رو پیدا نمیکنم. نگاه سوم: سارا سارا که دیگه زد به سیم آخر. هرچی میگه گردن خودشهها: پدرسوخته ... پدرسوخته، یک سگ میآد توی ذهنم که کونش سوخته. چرا سگ؟ پدر چه ربطی به سگ دارد؟ نمیدانم ... برای اینکه پدرسگ و پدرسوخته خیلی شبیه هم هستند. همین؟ چیز دیگهای به ذهنت نمیاد؟ پدرسوخته؟ صحنهی دعواها یادم مییاد که مثلاً میگن: مرتیکهی پدرسوخته. مردم چشم همدیگه رو درمیارن و دعوا میکنن. این کلمهی مرتیکه هم همیشه اولش میاد. در جاهایی مردم، این کلمه رو جایگزین گوگولی هم میکنن. یعنی وقتی بخوان یک نفر رو خیلی گوگولی کنن، به او میگن: ای پدرسوخته! چنین چیزی اصلاً توی ذهنت نیومد؟ نه… اون لحظه نه. آخر ما این فرهنگ اینجوری: گوگولی پدرسوخته، رو نداشتیم در کل. اگر کسی پدرسوخته بود، واقعاً پدرسوخته بود. حالا بهنظرت، اگر بخواهیم این واژه رو ریشهیابی کنیم، بهکجا میرسیم؟ این واژه از کجا اومده؟ نمیدونم ... ولی چیزی که به ذهن من میآد، بیشتر یک بیچارگی و بدبختیه. مثلاً طرف پدرش رو از دست داده، در جامعهای که یک جامعهی خیلی خشن و طبقاتیه، میگن: این طرف که پدرش سوخته است، یعنی پدر نداره، یعنی بیصاحب بزرگ شده. حالت تحقیر و از بین بردن شخصیت رو بیشتر دراون میبینم. ولی اینکه از نظر تاریخی این واژه چه شکلی بهوجود اومده رو نمیدونم. بیشتر تحقیر و بدبختی در اون میبینم تا حتی فحش. یعنی چیزی که تبدیل به فحش شده.
نگاه چهارم: رحمان سریال «قهوهی تلخ»، بعد هم جریانهای سیاسیای که در ایران جریان داره ... این چیزها به ذهنم مییاد. چرا جریانهای سیاسی؟ اون جریانها چه ربطی به این جریان دارن؟ وقتی آدم داستان رو میبینه، مقداری همرنگی میبینه بین اون چیزی که در ایران هست، به عنوان سیاست و این فیلم. این کلمه قدیمها به عنوان شوخی بهکار میرفت، برای کسانی که میخواستیم به اونها بگیم: تو زرنگی یا بههرحال آدم کارکشتهای هستی. این رو بالادستها به پاییندستها میگفتن: پدرسوخته! این داستان بهنظر من، از اونجا ناشی میشه و نقش اون رو یکجوری در سیاست ایران هم میبینم که با وجود اینکه طرف هیچ زرنگی خاصی نشون نمیده، ولی طرف مقابل که حاکمین باشن به او میگن: پدرسوخته ... در واقع میخوان گوشمالی بدن یا به او بگن که حقهای در کار توهست یا بچهی تخسی هستی ... از این لحاظ، من تشابهی در «قهوهی تلخ» و سیاست در ایران میبینم. پس برای شما بیشتر بار منفی داره. میتونه از طرف کسی که این کلمه رو بهکار میبره، منفی باشه ولی برای کسی که این کلمه رو میگیره، به نوعی کاری که نکرده است رو نشون میده. یعنی من کار زشتی نکردهام، ولی طرف میگه: من میدونم که تو اینکار رو کردی، پدرسوخته! خب، میخواهد برای تو پروندهسازی بکند و تو رو در جریانی شریک کنه که نیستی و این را میخواهد با این کلمه ادا کنه. بهنظر شما، ریشهی این واژه در کجاست؟ این واژه از کجا اومده؟ واژه که فحش هست. دشنامی است که در فرهنگ ایرانیها وجود داره. یعنی به کسی میخواهی به توهین بگی که پدرت رو میسوزونم، یعنی دودمانت رو میسوزانم، یعنی میخواهی بگی تو رو نابود میکنم. نگاه پنجم: شیلا قبل از رسیدن به قلهی قاف، به سراغ شیلا رفتم. او در جواب گفت: یک آدم دوستداشتنی تخس و شیطون بهنظرم میرسه. این واژه از کجا اومده؟ ریشه و تبارشناسی این واژه از کجاست؟ در هر زبانی برای کسی که خیلی شیطونه، یک واژهی این شکلی وجود داره. اگر بخواهیم ریشهیابی کنیم، بیشتر هم برای بچهها به کار میره یا کسانی که ... مثلاً در انگلیسی میگن طرف «flirt» یا «nutty» هست. شنیدهام در زبان ایتالیایی هم واژهای به همین شکل و به همین شیرینی وجود داره. بنابراین اگر بخواهیم به ریشهی اون فکر کنیم، میبینیم که همهی اونها یکی هست. اما دربارهی اینکه پدرسوخته از کجا اومده، مطالعه نکردهام و نمیدونم. فقط میتونم بگم در چه موردی از اون استفاده میشه. متأسفانه در این مورد مطالعهی خاصی ندارم که بتونم جوابگو باشم. خلاصه هفت کفش آهنین پوشیدم و تا کوه قاف رفتم به دنبال ریشهی پدرسوخته، افسانه بود، افسانه خواندم، بازگشتم. حالا آخرین امید این جستوجوگر پدرسوخته شما هستید. بله؛ خود شما! بابا میشه، یه شیرپاکخوردهای به من بگه این پدرسوخته کیه؟ چیه؟ و از کجا اومده؟ جان من… جان من… نظرتونو بگین و مارو ضایع نکنین. منتظرمها… |
نظرهای خوانندگان
منو به یاد سریال های قدیمی از دوران حکومت ناصرالدین شاه و رضا خان یا رضا شاه که احتمالن یکی باید باشند می اندازه و فکر می کنم در حال حاضر باید تکیه کلام آقای علی خامنه ای هم باشد که خیلی دوست دارد با ناصرالدین شاه و رضا شاه همقد در نظر گرفته شود.
سرسام شناس
-- بدون نام ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PMتو مازندران سوختن و سوزاندن برای توهین به روح بکار میره. کنایه از رفتن فرد به جهنم
-- حسن ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PM(خود فرد به جهنم نمیره بلکه روح پس از مرگ میره). شاید پدرسوخته نفرینی است که طلب سوختن (روح) پدر فرد خطاکار رو داره.
و
واژه "پدر سوخته" از کجا آمده است؟
وقتی که در زمان یزدگرد عربها به ایران حمله کردند و ایران رو فتح کردند، مردم ایران رو که دارای دین زرتشت بودند و آتش پرست و کافر نامیدند و اونها رو مجبور کردند که به دین اسلام روی بیاورند. در این میان گروهی خودشان به دین اسلام گرویدند و گروهی هم از ترس مسلمان شدند، چون می دیدند که افرادی که مسلمان نشوند را میکشند. اعراب افرادی را که مسلمان نمی شدند، مردها و سرپرست خانواده را در آتش میسوزاندند تا دیگران یاغی گری نکنند، و زنان آنها را به کنیزی و بچه ها را برای نوکری و کلفتی می بردند. این بچه ها بزرگ شدند و در خانه اعراب کار میکردند و خود اعراب هم بچه هائی هم سن اونها داشته اند، وقتی ازصاحب خانه میپرسیدند که این بچه تو است (کلفت و نوکرها)، میگفته: ” نه، این پدر سوخته است ” یعنی بچه ما نیست، نوکر و کلفتی است که پدرش در جریان فتح ایران سوزانده شده است و به این نوکر و کلفت ها میگفته اند: "پدر سوخته"!!
-- نيلوفر شميرانی ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PMاگر اشتباه نکنم، جایی، نمی دانم کجا، خوانده ام که در دوران جنگ و ستیزهای قبیله ای تاریخ ما، گاه جنازه مردگان و منجمله پدر دشمن را نیز از گور در میآوردند و به آتش می کشیدند تا دیگر هیچ اثری از زنده و مردۀ دشمن باقی نماند. گویا گفتن « پدر سوخته» دست کم در آغاز، نشانگر داشتن چنین آرزویی برای دشمن بوده است. و از این رو می تواندبا نفرینهایی همچون « گور سوخته» و « گور سوخته پدر» خویشاوند باشد!
-- علی رضا ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PMبه قول از ما بهتران الله اعلم!
وقتی که در زمان یزدگرد عربها به ایران حمله کردند و ایران رو فتح کردند، مردم ایران رو که دارای دین زرتشت بودند و آتش پرست و کافر نامیدند و اونها رو مجبور کردند که به دین اسلام روی بیاورند. در این میان گروهی خودشان به دین اسلام گرویدند و گروهی هم از ترس مسلمان شدند، چون می دیدند که افرادی که مسلمان نشوند را میکشند. اعراب افرادی را که مسلمان نمی شدند، مردها و سرپرست خانواده را در آتش میسوزاندند تا دیگران یاغی گری نکنند، و زنان آنها را به کنیزی و بچه ها را برای نوکری و کلفتی می بردند. این بچه ها بزرگ شدند و در خانه اعراب کار میکردند و خود اعراب هم بچه هائی هم سن اونها داشته اند، وقتی ازصاحب خانه میپرسیدند که این بچه تو است (کلفت و نوکرها)، میگفته: ” نه، این پدر سوخته است ” یعنی بچه ما نیست، نوکر و کلفتی است که پدرش در جریان فتح ایران سوزانده شده است و به این نوکر و کلفت ها میگفته اند: "پدر سوخته"!!
-- بدون نام ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PMhttp://poyandeh.com/index.php?option=com_content&view=article&id=583:-q-q&catid=40:1387-08-22-18-59-44&Itemid=57
در فرهنگ لغت کوچه احمد شاملو آمده:
-- نادیا مهرآیین ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PM1- خبیث ، رذل
2- دشنامی است
3- در تحبیت کودکان نیز می آورند
به نطر من بسته به شرایط هر سه ی این معانی در جای خود به کار میروند . در سریال قهوه تلخ هم تا جایی که من دیده ام از هر سه این معنی, بسته به موقعیت طنز استفاده کرده برای همین هم جذابیت پیدا کرده و به خاطر همین تنوع معنی نقل مجالس شده
وقتی که در زمان یزدگرد عربها به ایران حمله کردند و ایران رو فتح کردند، مردم ایران رو که دارای دین زرتشت بودند و آتش پرست و کافر نامیدند و اونها رو مجبور کردند که به دین اسلام روی بیاورند. در این میان گروهی خ...ودشان به دین اسلام گرویدند و گروهی هم از ترس مسلمان شدند، چون می دیدند که افرادی که مسلمان نشوند را میکشند. اعراب افرادی را که مسلمان نمی شدند، مردها و سرپرست خانواده را در آتش میسوزاندند تا دیگران یاغی گری نکنند، و زنان آنها را به کنیزی و بچه ها را برای نوکری و کلفتی می بردند. این بچه ها بزرگ شدند و در خانه اعراب کار میکردند و خود اعراب هم بچه هائی هم سن اونها داشته اند، وقتی ازصاحب خانه میپرسیدند که این بچه تو است (کلفت و نوکرها)، میگفته: ” نه، این پدر سوخته است ” یعنی بچه ما نیست، نوکر و کلفتی است که پدرش در جریان فتح ایران سوزانده شده است و به این نوکر و کلفت ها میگفته اند: "پدر سوخته"!!
-- بدون نام ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PMکلمه "سوخته" به معنایی که در ترکیب پدرسوخته به کار رفته در واقع برگرفته از کاربرد واژه فارسی "سوخته" در ترکی عثمانی است. از اواخر سده 16 به بعد، عثمانیها در مورد راهزنان و شورشیان سیاسی از لفظ عمومی "سوخته" استفاده میکردند (البته در تلفظ اونها "سوحتا"). دقیقاً در همین معنا واژه پدرسوخته در فارسی کاربرد پیدا کرده، به معنای حرامی و راهزن و شورشی زاده! بنابراین، "پدرسوخته" = "حرامی زاده" (با حرامزاده اشتباه نشود).
-- الله قلی ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PMاز کتاب "ریشه های تاریخی امثال و حکم"
-- Bagher ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PMاین ضرب المثل جدا از مفهوم گوگولی و چدید آن ریشه در اختلاف تاریخی شیعه ها(رافضی ها) و سنیها دارد.
شیعیان که بیشتر ایرانی بودند پس از 900 سال زندگی در خفا و (تقییه) و کشتار توسط سنی ها در دوران صفوی بقرت رسدند. شاه اسماعیل،یکی از قصی القلب ترین شاهان ایرانی متخصص بدترین شکنجه هابود. گاهی گوشت دشمن را بعد از شکنجه بخورد قزاقها میداد.
یکی از کارهای او این بود که پدر مخالفان را از قبر بیرون میاورد و میسوزاند بعد هم خود شخص را زنده آتش میزد. "پدرتو در میارم" "پدرتو میسوزونم" آخ بابام سوخت" و توهین "پدر سوخته" همه از آن حرکات غیر انسانی شاه اسماعی اول در اوائل قرن دهم هجری سرچشمه میگیرد
دوستان که جواب کامل رو دادند ولی قسمت دوم که چرا برای گوگولی کردن هم استفاده میشه , اینه که کلمه ها بعد از مدتی معنای اصلی خودشون رو از دست میدن مثلا کلمه شیطان که به مرور معنی خودش رو از دست داده و برای گوگولی هم استفاده میشه
-- فراز ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PMمطلب ازاین مسخره تر میشه؟؟
-- نازی ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PMجناب نویسنده در مورد فحشها وناسزاهای دیگه هم یکی یکی مطلب بنویس و ریشه تاریخی اجتماعی همه شون رو پیدا کن-مابیکاریم دیگه؟؟
این رادیو زمانه واقعا گندش رو دراورده بااین نویسنده ها ومحققهاش
با توضیحات بدون نام پدر سوخته معنی ایرانی اصیل بودن است و زیر بار نرفتن و زور را نپذیرفتن است. در این صورت معنای کلمه در واقع منفی نیست و عجز گوینده کلمه را میرساند.
-- سارا ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PMاحتمالا یک سر این داستان پدر سوخته به شاه اسماعیل صفوی بر می گردد که او بعد از فتح بخشی از عراق فعلی که ان وقت بر سر مالکیتش با عثمانی اختلاف داشت، استخوان های مشایخ اهل سنت را از قبر در اورد و می سوزاند.
ولی اگر می خواهید موضوع پدر سوخته را بهتر بدانید باید سراغ داستان "پدرت را در می اورم" بگردید که سر ان داستان بر طبق روایات از داستان پدر سوخته هم جالب تر است.
ولی ما از لغت هایی که دو معنی خیلی متفاوت خوب و بد می دهند کم نداریم. در لهجه غالب قسمت شمال تهران لغت "حیوونی" هست که هم معنی بسیار بد و هم معنی خیلی خوب دارد. عین همین موضوع در لغت "خره" در لهجه اصفهانی هست. شک دارید از اصفهانی های اصیل میدان کهنه ای بپرسید.
در ضمن لهجه قسمت جنوبی تهران بسیار به لهجه لاتی نزدیک است که ان خود داستان جدایی دارد. به نظر می رسد که لهجه مسلط تهرانی (همان لهجه غیر جاهلی شمال تهران) به واقع لهجه منشیان دربار قاجار بوده که امده اند و زاد ولد کرده اند و بعدا هم بقیه جماعت تهران نشین از ان ها اقتباس کردند.
در تمامی موارد بالا: الله اعلم.
-- محمدی ، Nov 26, 2010 در ساعت 07:30 PMمغولان اکثرآ شهرها و روستاها را پس از تسخیر و چپاول بآتش میکشیدند ،مردان برای نجات زن و بچه هایشان آنها رابا مقداری خوراکی در چاهها و قنوات مخفی میکردند و خودشان بمبارزه با مغولان میرفتند-
-- نام مستعار : درویش کوهزاد- ، Nov 27, 2010 در ساعت 07:30 PMپس از پایان هر زد وخورد با مغولان تعدادی مادر و تعدادبسیار زیادی بچه، علاوه بر خانه های بآتش کشیده شان،شوهران و پدرانشانرا از دست داده بودند-
زنده ماندگان هر شهر و یا روستا، برای کمک باین کودکان، با توجه باینکه بیشتر این مردان بوسیله قشون مغول، زنده یا کشته در آتش سوزانده میشدند، نهاذی باسم:
(حمایت از پدر سوختگان)
در شهرها و روستاهای خود بوجود آوردند، ومادران بی پناه برای دریافت کمک و یا نگهداری فرزندانشان باین مراکز رو میآوردند، و مدد کاران هم در حد امکانات محلی از این کودکان حمایت ونگهداری میکردند -
برای حرمت و بزرگداشت خاطره پدرانشان لقب (پدر سوخته) بر آنها نهادند-
متآسفانه فقر شدید همه جانبه، زائیده این شکست ، زنان زیادی را برای امرار معاش و ادامه زندگی، ناچار به توسل به برقراری روابط غیر رسمی و فحشاء کرد، که یکی از نتایج آن، بچه هائی بودند که بواسطه بی کسی و بی سر پرستی بناحق باسم پدر سوخته باین مراکز حمایت برده میشدند-
با گذشت زمان و ادامه این رفتار ،در سراسر ایران آنزمان، کلمه مرکب پدرسوخته معنای غرور آفرینش را از دست داد ،و پدر سوخته دیگری که گویای طعن آمیزی از همان پدرسوخته اولیه، ولی بمعنای (ولد زنا)یا (مادربخطا)و یا (مادر ج... )میباشد جانشین آن شد-
البته خود کلمه پدر سوخته در زبان جاری امروز ،از معانی واقعیش برداشت کاملآ ملایمتری دارد-
بهیچ زبان دیگری در سراسر دنیا این کلمه قابل ترجمه نمیباشد، ولی با آنچه در بالا از نظر تاریخ چگونگی پیدایش آن،بعنوان محقق تاریخ اجتماعی دوران مغول، مختصرآ حضورتان نوشتم ، قابل توضیح و توجیح میباشد-
واژه پدرسوخته از زمان صفویه باقی مانده است. در آن زمان افرادی که جرمهای سنگینی داشتهاند را در آتش میسوزاندند و به بچههای آنها پدرسوخته میگفتند که از بدترین فحشهای آن زمان بوده است ولی الان بار منفی آن کمتر شده است. ضمنا به ندرت در ایران پدرسوخته را به عنوان واژهای مانند شیطون برای بچهها به کار میبرند و این کلمه بیشتر بار منفی دارد تا طنز. و از آن فحشهایی است که رکیک محسوب نمیشود.
-- محسن ، Nov 27, 2010 در ساعت 07:30 PMدر پاسخ به خانم نازی: اولن این مطلب که ادعا نمیکنه یه تحقیقه. بر این تصورم که برنامه ساز بیشتر بر این تلاش بوده که که یک ناخودآگاه را در ذهن مخاطب برنامه اش(مانند همین استفاده از این شاید فحش!؟) را کمی برای مخاطب تنبل ایرانیش که نه اجدادش فکر کرده اند [مثل شما وقت نداشته اند انگار] و نه خودش اهل فکر کردن است, به امری خودآگاه تبدیل کند و بنوعی طرح پرسش کند. چه جالب هم که برنامه ساز از پاسخ طفره رفته تا ذهن تنبل من هم کمی فکر کند. جالب بود. همین مطلب بهانه ای شد که معنی ٢ فحشی رو که نمی دونستم ( قرمساق و پفیوز ) رو تو لغتنامه دهخدا جستجو کنم. راستی چرا ایرانیا به زنای فامیل هم فحش میدن و مثلن هلندیها به سلامتی گیر میدن!؟
-- وحید ، Nov 27, 2010 در ساعت 07:30 PMسوخته در واژه پدر سوخته به معنی کسی که پدرش سیاه پوست بوده ،همان سیاههایی که به غلامی کار میکردند ،پدر سوخته هم قبلها به قصد توهین به کسی که پدرش نوکر بوده به کار میرفته است.
-- فرید ، Nov 27, 2010 در ساعت 07:30 PMخواهش اصلاح در متن!!
از انجائیکه هنگام نگارش تاریخچه بوجود آمدن کلمه "پدرسوخته " پس از حمله مغول، در انتهای پاراگراف دوم، اشتباهآ نوشته ام؛ نهادی باسم (حمایت از پدر سوختگان) در...... - باعرض معذرت بجای کلمه "اسم"، کلمه "برای" منظور گردد.
-- نام مستعار: درویش کوهزاد ، Nov 27, 2010 در ساعت 07:30 PMبا سپاس و آرزوی موفقیت-
آدم عاقل، قبل از اینکه این همه راه میرفتیو وقت ما رو هم با این ستون بیهوده میگرفتی، یه سر به دهخدا میزدی.
این تو نسخه اینترنتیش بود:
پدرسوخته.(پ ِ دَ ت َ / ت ِ ) (ص مرکب ) دشنامی است . و مجازاً در تداول عامیانه بمردم خبیث و بدسرشت گویند.
در مصر باستان اگر کسی از کسی پولی وام میگرفت و بدهکار میشد ضمانت بدهی جسد مومیایی پدرش بود و اگر نمیپرداخت طلبکار حق داشت مومیایی پدر را بسوزاند. به این دلیل کسی که از نظر مالی بدهکار و ورشکست بود پدرسوخته نامیده می شد. کم کم این اصطلاخ به سایر ممالک و ایران هم رسید.
-- پارسا ، Dec 3, 2010 در ساعت 07:30 PMدر جواب به این بنده خداکه میگه:
-- بدون نام ، Dec 5, 2010 در ساعت 07:30 PM<<<<آدم عاقل، قبل از اینکه این همه راه میرفتیو وقت ما رو هم با این ستون بیهوده میگرفتی، یه سر به دهخدا میزدی.<<<<
عزیز جان!یعنی عاقلی به اینه که جنابعالی توضیحات همون صفحه از لغتنامه آنلاین دهخدا که توش نوشته: این قسمت توسط اعضاء اضافه شده رو مطالعه نکنی و دیگران رو مسخره کنی
.
.
.
لطفاٌبیشتر دقت کن.اون توضیحات مال جناب دهخدا نیست
پدر سوخته صفتی است که از جمله ی "پدرت بسوزد" گرفته شده است و منظور از نفرین "پذرت بسوزد" این است که "این قدر به من بد کردی و مرا رنجانده ای که آرزو می کنم آن پدری که با همکاری مادرت در عملیات والفجر فلان سال شما را به این دنیا آورده ، در آتش اخروی بسوزد" و از این نظر شباهت زیادی به "بر هفت پشتت لعنت" دارد ، چون یک صفت در علم ژنتیک می تواند از حداکثر هفت نسل بالاتر به کسی به ارث رسیده باشد ، یعنی اگر کسی دروغگو است و پدر و مادرش راستگو است ، دروغگویی می تواند از پدر پدر پدر پدر پدربزرگ آن دروغگوی حاضر رسیده باشد و همچنین است درباره ی صفات خوب.
-- حسین گامبالو ، Dec 12, 2010 در ساعت 07:30 PMو از این روست که انسان های دو رگه نابغه می شوند ، چون از هفت به توان چهار صفت گوناگون ریشه می گیرند ، در حالیکه انسان های عادی و تک رگه که جز هم نژاد خود را برای غروسی بر نمی گزینند و فکر می کنند خارجی بد است ، از هفت به توان دو صفت حداکثر برخوردارند. این نتایجی است که من خودم به آن رسیده ام و جایی نخوانده ام.