رادیو زمانه > خارج از سیاست > تحولات ایران > «تغییر در ایران برای یک حکومت دموکراتیک» | ||
«تغییر در ایران برای یک حکومت دموکراتیک»سراجالدین میردامادیseraj.mirdamadi@radiozamaneh.comبه دعوت انجمن گفتوگو و دموکراسی در پاریس، روز گذشته مراسم سخنرانی و گفت و شنودی با دکتر اردشیر امیرارجمند، استاد حقوق و مشاور ارشد میرحسین موسوی در دانشگاه سنت دنی پاریس برپا شد.
عنوان سخنرانی دکتر امیرارجمند «راهبردهای جنبش سبز در روابط بینالملل» بود. ابتدا بیژن حکمت مجری مراسم گفت: «اخیراً بسیار شنیدهایم که نگارندگان و صاحبنظران مختلفی لزوم یک سیاست خارجی جداگانه و روشن را برای رهبران جنبش سبز پیشنهاد میکنند. امروز خیلی خوشبخت هستیم آقای اردشیر امیرارجمند که مشاور ارشد آقای میرحسین موسوی هستند و پس از حوادث ۲۲ خرداد مدتی زندان بودند و توانستند بالاخره خودشان را به فرانسه برسانند، دعوت ما را پذیرفتند و در گفتوگوی امروز شرکت میکنند. آقای امیرارجمند، استاد حقوق دانشگاه شهید بهشتی هستند و رشتهی ایشان حقوق عمومی و حقوق بشر است. ایشان همچنین رئیس کرسی حقوق بشر، صلح و دموکراسی یونسکو در ایران و رئیس مرکز حقوق بشر دانشگاه شهید بهشتی و نایب رئیس کمیسیون اخلاق یونسکو در ایران بودند.» دکتر اردشیر امیرارجمند، پیش از ورود به بحث روابط بینالملل برای روشن شدن اذهان به چند نکته اشاره کرد که میخوانید. نکتهی اول که لازم است بر آن تأکید کنم این است که از نقطه نظر من، جنبش سبز یک جنبش تکثرگراست و به همین جهت است که آنچه را خدمت شما میگویم یک دیدگاه از بین دیدگاههای موجود است و ادعا نمیکنم که سیاستهای جنبش سبز را ارائه میکنم. چون برای خود چنین حقی را نمیشناسم. من یکی از دیدگاهها را ارائه میکنم و امیدوارم با بحثی که با دوستان صورت میگیرد، بتوانیم به همگرایی بیشتری برسیم. بحث تکثر در جنبش برای من بحثی اساسی و جدی است. اصلاً بحث تعارف نیست. بحث فروتنی نیز بههیچوجه نیست. یک اعتقاد راسخ است. به نظر من رهبران جنبش، بهویژه آقای مهندس موسوی، راجع به این مسئله بسیار مصر هستند. شاید بد نباشد قبل از آنکه سخن را آغاز کنم، بگویم که جنبش سبز را چگونه میبینم یا بنیادهای اصلی آن را چگونه میبینم. شاید این باعث مفاهمهی بهتری شود و ما بتوانیم بهتر سخن همدیگر را درک کنیم.
از دیدگاه من یکی از ویژگیهای بنیادین جنبش این است که یک حرکت مسالمتآمیز است. به همین جهت است که با آنهایی که این حرکت را یک حرکت انقلابی میدانند یا راه حلهای غیرمسالمتآمیزی برای پیشبرد آن پیشنهاد میدهند، توافق ندارم. پس بنابراین به طور مشخص و معین جنبش را یک حرکت مسالمتآمیز میدانم و میخواهم به همین ترتیب هم ادامه دهم. آنچه را که از جنبش سبز درک میکنم و به آن پیشنهاد میدهم، حرکت در چهارچوب قانون اساسی است. عنایت بفرمایید که در اینجا دو بحث را از همدیگر فوراً تفکیک قائل شویم. یک این که پیشنهاد میشود باید حرکت در چهارچوب قانون اساسی باشد و اینکه آیا ما باید به تکتک اصول قانون اساسی به یک میزان باور داشته باشیم؟ این دو با هم یکی نیستند و شاید از همین ابتدا که مسئله را تعیین کنم، موجب شود تا بعضی از سئوالها کنار گذاشته شود یا سئوالهایی مطرح شود که بیشتر به آنچه میگویم و نقطه نظراتی که ارائه میدهم ارتباط داشته باشد. به این ترتیب، مفاهمهی بهتری صورت میگیرد. من معتقدم که به جهات عدیده در شرایط حاضر آنچه میتواند جنبش را به پیروزی برساند، چهارچوب قانون اساسی است. از سوی دیگر من به عنوان یک فرد مسلمان خدمت شما هستم و به مسلمان بودن خودم افتخار میکنم. هیچگونه از این مسئله هم شرم و ابایی ندارم و به عنوان فرد مسلمانی که خواستار تغییر در ایران برای داشتن یک حکومت دموکراتیک که منطبق با موازین حقوق بشر هست، صحبت میکنم. برداشت من هم از اسلام یک برداشت رحمانی است و آنچه را میخواهم و به آن فکر میکنم این است که اسلام دارای ظرفیت مدارا و وسیلهای برای همبستگی است. نکتهی چهارم این که آنچه را من میگویم نقطه نظرات شخصی خودم است که خدمت خانمها و آقایان خواهم گفت. استقلال کشور مشاور ارشد میرحسین موسوی در ادامه به تشریح دیدگاههایش در خصوص رابطهی سیاستهای خارجی و داخلی و اهمیت عنصر استقلال پرداخت. او گفت: «نمیتوانیم سیاستهای خارجی جنبش را از آنچه در داخل هست کاملاً جدا کنیم. همهی ما میدانیم که از نظر علمی و از نظر تجربی این بوده است که سیاستهای خارجی حتماً وابسته به سیاستهای داخلی است. البته این دو یکی نیستند و نباید هم تلاش شود که یکجور درک شوند، ولی با همدیگر ارتباط وثیق دارند. لذا هیچکسی نمیتواند سیاستی را در زمینهی داخلی داشته باشد و سیاست خارجیاش کاملاً متفاوت باشد، یا برعکس. ما وقتی از راهبردهای جنبش سبز صحبت میکنیم، راهبردها و سیاستهای جنبش سبز بر اساس استقلال استوار است. بحث استقلال کشور، استقلال سیاسی کشور بحثی بسیار حائز اهمیت است.
لذا به نظر ما میرسد که ما حاضر نخواهیم بود هیچگونه سیاست خارجیای را دنبال کنیم که به استقلال کشور در درازمدت یا در کوتاه مدت صدمه وارد کند. این ممکن است که با انتظارات برخی از ما سازگاری نداشته باشد، ولی برای ما مسئلهای اساسی و عمده است. بعضیها ممکن است فکر کنند که مهم در شرایط حاضر آزادی کشور و مبارزه با استبداد است و بحث استقلال، بحثی ثانویه است. نقطه نظر من این نیست. من در حالی که همچون بسیاری دیگر، به مسئلهی استبداد توجه کامل دارم و مبارزه را یک مبارزهی ضد استبدادی میدانم (و این مبارزهی ضد استبدادی را هم از الان نمیدانم)، معتقدم که این مبارزه، ادامهی طبیعی مبارزه از صدر مشروطیت است. پس بنابراین معتقدم که یک مبارزهی ضد استبدادی را داریم پیش میبریم، ولی بحث استقلال کشور بحث بسیار حائز اهمیتی است و ما هیچ سیاستی را که به استقلال کشور بخواهد صدمه بزند دنبال نخواهیم کرد.» تمامیت ارضی و حقوق اقلیتها دکتر امیرارجمند سپس به موضوع تمامیت ارضی و رابطهی آن با رعایت حقوق اقلیتها و موضوع تجاوز خارجی پرداخت. او توضیح داد: «من فکر میکنم ما در سیاستهای خارجی خود و همچنین در سیاستهای داخلی در رابطه با نوع حکمرانی و همچنین رابطه با اقلیتها بهتر است به گونهای رفتار کنیم که بههیچوجه به تمامیت ارضی کشور صدمهای وارد نشود. اینجا عنایت بفرمایید که ما باید دو مسئله را از همدیگر تفکیک کنیم وقتی داریم این صحبت را مطرح میکنیم. یک بحث تمامیت ارضی کشور در رابطه با خارج از کشور و تمامیت ارضی در رابطه با داخل کشور است. به صورت مشخص و معین حداقل من میتوانم اسنادی را ارائه کنم که نشان میدهد از ابتدای مبارزات انتخاباتی به صورت کاملاً بدون مماشات، بحث حمایت از حقوق اقلیتها مطرح شده بود و ما حامی کامل حقوق اقلیتها هستیم و این که اقلیتها باید حقوقشان را استیفا کنند. در آنجا هم این مسئله را یادآوری کردیم و در این رابطه هم هیچگونه پردهپوشی نداریم: حقوق اقلیتها در چهارچوب تمامیت ارضی ایران؛ ولی در عین حال این را قبول نمیکنیم که به بهانهی تمامیت ارضی امکان استیفای حقوق اقلیتها وجود نداشته باشد. این به نظر من نکتهی بسیار حائز اهمیتی است. البته این برمیگردد به این که ما چگونه در عمل رفتار کنیم. هر ادعایی را هرکسی میتواند بکند، ولی آنچه به نظر من میرسد و مهم است این است که ما بتوانیم این دو را با همدیگر آشتی دهیم. از یکطرف بحث استیفای حقوق اقلیتها و از طرف دیگر بحث تمامیت ارضی کشور در حقوق بینالملل مسئلهای کاملاً شناخت شده است. از یکطرف بحث حمایت از حقوق اقلیتها مطرح است. از یکطرف دیگر بحث وفاداری به کشور که البته بههرحال رابطهشان رابطهای بسیار پیچیده و سختی است و کسی نمیتواند بگوید که من نسخهای از قبل آماده دارم که ارائه میکنم و مسئله را حل میکنم و دیگر هیچ مناقشهای وجود نخواهد داشت. سالهاست در مجامع بینالمللی در رابطه با این مسئله بحث و گفتوگو وجود دارد. در کشور ما هم قطعاً و بدون تردید نقطه نظرات مختلفی برای حل این مناقشه خواهد بود. نقطه نظر من این است که ما نمیتوانیم از حقوق اقلیتها صرفنظر کنیم، اما تمامیت ارضی کشور برایمان بسیار حائز اهمیت است. در رابطه با بیرون از ایران هم به همین ترتیب است. بحث کشور از هر گونه خطر تجاوز و هر حادثهای که بتواند تمامیت ارضی کشور را به خطر بیاندازد، به نظر مسئلهای اساسی و عمده است. این هم برمیگردد به یک اصل دیگر؛ به یک اصل شاید اساسیتر از این دو و آن برتری منافع ملی و منافع گروهی است. یعنی به نظر من میرسد که جنبش سبز باید منافع ملی را بر منافع گروهی ارجحیت دهد. آنچه را که ما الان مورد نقد قرار میدهیم در حوزهی روابط داخلی و بینالمللی دولت آقای احمدینژاد و حکمرانان مستبد کنونی ایران، همین است که آنها آنچه را که ترجیح میدهند، منافع گروهیشان بر منافع ملی است.
تعامل سازنده با جهان استاد حقوق دانشگاه شهید بهشتی در ادامه به اصل تعامل سازنده با جهان و ادعای ابرقدرت بودن ایران از سوی دولت احمدینژاد اشاره کرد. او گفت: «آنچه را که معتقدم باید صورت گیرد و الان نیست و باید کشور در این چارچوب حرکت کند و ما هم باید در این چارچوب حرکت کنیم، تعامل سازنده با جهان است. اصل تعامل سازنده با جهان یک اصل بسیار حائز اهمیت است. اصل تعامل سازنده با جهان به معنای نادیدهگرفتن منافع درازمدت، منافع استراتژیک، هویت ملی و غیره نخواهد بود. باید به این نتیجه برسیم و به این سئوال پاسخ دهیم که آیا ما میتوانیم خارج از جامعهی بینالمللی زندگی کنیم؟ آیا امکانپذیر است؟ آیا ما توان تغییر رادیکال صحنهی بینالمللی را داریم؟ اگر به فرض آقای احمدینژاد اعلام میکند که امروز ایران ابرقدرت دنیا است و دو ابرقدرت وجود دارد: یکی آمریکا و دیگری ایران، خب کسی که ابرقدرت است خلاصه سهم بسیار قابل توجه یا ظرفیت قابل توجهی برای تغییر شرایط جهانی خواهد داشت. آیا ما چنین ظرفیتی را داریم یا این ادعا یک بوالهوسی سیاسی است؟ من فکر میکنم که یک بوالهوسی سیاسی است! پس بنابراین وقتی نمیتوانیم یعنی این ظرفیت را نداریم؛ آنهم خارج از این که اصلاً بخواهیم بگوییم نظم موجود عادلانه هست یا نه. قضاوت ارزشی را به بعد واگذار کنیم، ولی به فرض این که بگوییم نیست. آیا ما توان این را داریم که چنین کاری انجام دهیم و نظم موجود را تغییر دهیم؟ ما معتقدیم که چنین توانی وجود ندارد و یک بلندپروازی مخرب است، حتی اگر صادق باشد. هرچند که به نظر میرسد آقای احمدینژاد اگر میگویند دون کیشوت است، دون کیشوت نیست. دون کیشوت یک صادق متوهم بود. ویژگی اصلیاش صداقتش بود و متوهم بود. آقای احمدینژاد یک دروغگوی متوهم است. این دو با هم متفاوتند. چون دروغگو و متوهم است.» بیاعتنایی به تهمتها رئیس سابق کرسی حقوق بشر یونسکو در ایران در ادامه سخنرانی خود به بررسی ریشههای انسداد کنونی پرداخت. او گفت: «باید به دنبال حل مناقشهی منصفانه باشیم. به نظر میرسد آنچه موجب انسداد است، این است که اصولاً در تهران به حل مناقشه اعتقادی وجود ندارد. چه در صحنهی داخلی چه در صحنهی بینالمللی. آنچه بهوضوح میتوان در ایران دید و یکی از نقاط ضعف اساسی است و موجب تزلزل پایههای حکومت در ایران شده و مشروعیت حکومت را به شدت مورد نقد قرار داده است، در واقع ناکارآمدی نهادهای حل مناقشه است. این نوع رفتاری که ما نسبت به نهادهای حل مناقشه داریم، تأثیر خود را هم در سیاست داخلی و هم در سیاست بینالمللی میگذارد. در سیاست بینالمللی ما خواستار تعامل سازنده هستیم و به همین جهت است که یکی از راهبردها این است که باید فعالان جنبش سبز به صورت بسیار فعال در صحنهی بینالمللی حاضر شوند و اساساً با این جوسازی که آقایان انجام میدهند و سردستهی آنها کیهان است، که هر کسی در حوزهی بینالمللی صحبت کند قطعاً خائن، وطنفروش و جاسوس است، کاملاً بیتوجه باشیم. از تمام فعالان جنبش سبز هم دعوت میکنم که از این بابت ترسی نداشته باشند. هیچ هراسی از این تهمتها نداشته باشند، چون کسی باور نمیکند. باید به صورت فعال وارد عرصهی جامعه بینالمللی شد و به گوش تمام جهانیان مسائل و مشکلاتی را که در ایران وجود دارد، رساند.» |
نظرهای خوانندگان
میخ تابوت جنبش سبز زمانی زده شد که موسوی،قیام مردم ایران را پیگیری نکرد و فریب روابط شخصی و اطلاعاتی،از کانال های معلوم الحال در اندرونی ج- ا را خورد که تمامیت ارضی،تماس با بیگانگان،اغتشاش و آشوب را بهانهای برای خاموش کردن جنبش ضدّ استبدادی مردم کردند. تاکنون کسی با اعلامیه و اینترنت انقلاب نکرده است! موسوی و کروبی آخرین بدیل سیاسی همچون آن جام زهر کذائی برای بقای ج- ا هستند. انتخابات بعدی بین مشایی و قالیباف خواهد بود و تا زمانی که خامنه ای زنده است ،حرکتی رادیکال صورت نخواهد گرفت و سپاه پاسداران ،دیکتاتوری نظامی ج- ا را همچنان پیش خواهد برد.مجتبی خامنهای فردی ایدهآل برای رهبری ولایت مطلقه فقیه و نظامیان سپاه است که از طرف بخش بزرگی از طیف اصولگرایان،احمدی نژادیها (مشایی و دایره امنیتی- نظامی آنها) و بخش کوچکی از اصلاح طلبان نفوذی حمایت خواهد شد! ایشان برخلاف شعار و دعا ملت ایران, شاید عمرشان کفاف کند و رهبری را ببینند!
-- ایراندوست ، Oct 18, 2010 در ساعت 02:00 PMmellat az enghelab o khoshoonat bizar o khasteh ast. iran tanha keshvar jahan ast ke dar yek gharn se enghelab kard. vaz pichideh ast va baraye boroonraft shayad chand dah sal vaght lazem bashad; hadaf gharb ham eshghal o shekastan iran ast. hoshyar bashim!
-- movarrekh ، Oct 19, 2010 در ساعت 02:00 PMاستاد نمیدونی چقدر دلمون واست تنگ شده،دانشگاه بدون تو دیگه دانشگاه نیست،گروه حقوق بشر بدون تو یتیم شده،آخه دردمونو به کی بگیم استاد،ای کاش اینقدر اذیتت نمیکردن،چقدر برای دانشجوها زحمت کشیدی،ای خدا دلم میخواهد گریه کنم........
-- فاطمه ، Oct 20, 2010 در ساعت 02:00 PMآه که چقدر دلم برای این حرفها تنگ شده بود. چقدر مرده بودم که یکبار دیگر بشنوم که ما خواهان تمامیت ارضی ایران هستیم که چقدر «ما هیچ سیاستی را که به استقلال کشور بخواهد صدمه بزند دنبال نخواهیم کرد.» واقعا که این حرفهای نادر را چقدر خوب شد دوباره شنیدم. من میگم برای این اقا یک تور دور اروپا بگذاریم که بروند و این حرفها را تمام شهرهای اروپائی تکرار کنند. و بله، جنبش سبز خیلی کثرت گراست و البته نمیدانم مقصودشان این است که تکثیر پیدا کردن بمعنی زیاد شدن را گرایش دارند و یا متنوع بودن را. البته اولیش را که همه خواهانش هستند و دوممیش را بله جتما همینطور است . مثلا همین اقا اسمش اردشیر است و سید حسین نیست و برای سران حنبش اصلا اشکالی هم ندارد، البته تا انجائی که مسلمان باشند و اسلام را هم خیلی دوست داشته باشند وبان افتخار کنند ..بله بله واقعا که اینها خیلی هم گثرت گرا بمعنی دوم ان هستند. باور کنید. در کمپ اقای موسوی هم بلوچ داریم هم کرد و هم بهائی و هم کلیمی و هم مسیحی و هم زرتشتی. و هم خانمهای تصمیم بگیر مثل خانم رهنورد. (اخ ، شتباه شد! ایشان همسرشان هستند. ) البته از ترک و لر حرف نمیزنم.اما خوب چپ هم داریم، لیبرال هم داریم ، به خارج نشنینان هم که خیلی احترام میگذارند.
-- مینا زند ، Oct 22, 2010 در ساعت 02:00 PMبابا. قربانتان کی از شما خواسته که کثرت گرا باشید. همان دعای کمیل را بخوانید کافی است بقیه اش را خودمان یک خاکی بر سرمان میکنیم. شما اگر کاری میتوانستید بکنید حد اقل حق خودتان را میگرفتید.