رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۱ مهر ۱۳۸۹
گفت‌و گو با دکتر سعید مدنی، پژوهشگر، نویسنده و جامعه‌شناس در تهران

دانشگاه و دانشجو جمهوری اسلامی را نگران می‌کنند

ایرج ادیب‌زاده
adibzadeh@radiozamaneh.com

مراسم آغاز سال تحصیلی دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی ایران که قرار بود روز دهم مهرماه و با حضور محمود احمدی‌نژاد در دانشگاه تهران برگزار شود لغو شد. خبرگزاری مهر بدون آن که به دلایل لغو آیین‌ آغاز سال تحصیلی و حضور آقای احمدی‌نژاد اشاره‌ای کند، نوشت: «این مراسم برای زمان نامعلومی به تعویق افتاده است.»

Download it Here!

وب سایت کلمه، رسانه‌ی نزدیک به میرحسین موسوی هم نوشت: «حضور احمدی‌نژاد در تمام سال‌های اخیر به‌وجودآورنده‌ی تنش و درگیری بوده و اعتراض‌های دانشجویی را برانگیخته است.» این سایت ادامه داده است: «سال پیش در دوران انتخابات احمدی‌نژاد مجبور به فرار با اتومبیل از میان دانشجویان معترض شد.»

چه دلیل یا مشکلاتی باعث لغو برنامه‌ی مراسم آغاز سال تحصیلی دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی ایران و نیامدن احمدی‌نژاد به دانشگاه تهران شده است؟ این پرسشی‌ است که با دکتر سعید مدنی، پژوهشگر، نویسنده و جامعه‌شناس در تهران درمیان گذاشته‌ام.

از حدود بیش از یک‌سال پیش، یعنی با وقوع اعتراض‌های پس از انتخابات ریاست جمهوری و اعتراض‌هایی که امروزه می‌شناسیم، لغو برنامه‌های مقامات دولتی به‌عنوان یک رویه درآمده است. به این معنی که بسیاری از مراسم‌ که سال‌ها به شکل معمول در زمان خاصی اجرا می‌شدند، لغو می‌شوند. علت آن هم در ماه‌های اول این بود که مقامات دولتی نگران بودند سبزها به نوعی در مراسم ویژه، مواضع و دیدگاه‌های خودشان را اعلام و اعتراض‌های‌شان را در چنین موقعیت‌هایی بیان کنند.


دکتر سعید مدنی، پژوهشگر، نویسنده و جامعه‌شناس در تهران

امروز مقامات دولتی مدعی می‌شوند که جنبش سبز موضوعیتش خاتمه پیدا کرده است. لغو چنین برنامه‌هایی نشان‌دهنده‌ی نادرست بودن این ادعا هستند؛ نشان‌دهنده‌ی نگرانی از امکان وقوع اعتراض‌های مجدد نسبت به آقای احمدی‌نژاد و همین‌طور سایر مقامات دولتی هستند. به همین دلیل هم به نظر می‌رسد لغو مراسم شروع سال تحصیلی مثل سال گذشته تا حدود زیادی مربوط است به اینکه مقامات مسئول احتمال می‌دهند که اعتراض‌هایی در دانشگاه‌ نسبت به حضور آقای احمدی‌نژاد و سیاست‌هایی که ایشان دارد صورت بگیرد.

لغو این برنامه مثل بسیاری از شواهد دیگر نشان‌دهنده‌ی این است که حتی از دید مقامات هم جنبش سبز نه تنها وجود دارد، بلکه در هر شرایط و موقعیتی ممکن است که این موجودیت خودش را به شکل‌های مختلفی بروز دهد.

سال گذشته هم در دانشگاه پلی‌تکنیک، دانشجویی که شعار «رییس‌جمهور فاشیست، پلی تکنیک جای تو نیست» را بالای دست گرفته بود. او بعد دستگیر شد و هنوز هم‌ در زندان به‌سر می‌برد. فکر می‌کنید سرنوشت این دانشجویان زندانی هم با این مسائل در ارتباط باشد؟

تا حدود زیادی همین‌طور است. مقامات امنیتی با هرکدام از دانشجویانی که احساس می‌کردند ممکن است حداقل تحرکی داشته باشند، برخورد و راهی زندان‌‌شان کردند. یا آنها را بازداشت‌های موقت کردند و به آنها اخطار و تذکر جدی دادند و یا آنها را با تهدید احضار کردند.

هر شرایط و موقعیتی که به‌طور بالقوه این ویژگی را داشته باشد که بتواند وضعیت موجود را به سمت یک اعتراض جدی سوق دهد، همیشه مقامات را نگران می‌کند. تلاش‌ آنها این است که از به‌وجودآمدن شرایطی که در آن اعتراضی بتواند ظهور کند جلوگیری کنند.

وزیر علوم جمهوری اسلامی همین چند روز پیش، در آغاز سال تحصیلی در مشهد اعلام کرد: «تدوین الگوی اسلامی‌ـ ایرانی در دانشگاه‌ها و تغییر جهت آنها از الگوهای غربی به‌سوی الگوهای بومی، مهم‌ترین هدف آموزش عالی‌ است.» به نظر شما اضافه شدن این صفت ایرانی پشت سر اسلامی چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟

سیاست‌هایی که اخیراً به‌صورت شفاف‌تر و صریح‌تری در اظهارات رئیس دفتر آقای احمدی‌نژاد، خود ایشان و همچنین برخی از وزرا می‌بینیم، نوعی تلاش برای ایجاد جاذبه و زمینه برای جذب بخشی از نیروی اجتماعی ایران است. طبیعتاً وزیر علوم چنین ادعایی، یعنی تدوین الگوی اسلامی‌ـ ایرانی را به این نیت انجام داده است که بتواند بخشی از هیئت علمی دانشگاه‌ها و دانشجویان را جذب کند و در طرح خودش مورد استفاده قرار دهد.


در حالی که در اساس در وهله‌ی اول نه مقامات مسئول دولتی، مثل رییس دفتر رییس‌جمهور و حتی خود آقای احمدی‌نژاد، و نه وزیر فعلی علوم نسبت به الزامات این ترکیب آگاه هستند و نه نسبت به آن متعهدند. به‌علاوه چنین ادعایی با ادعاهای قبلی دولت و به طور مشخص وزیر علوم مغایرت دارد. آیا این ادعا که دانشگاه‌ها را با خاک یک‌سان می‌کنیم، با تدوین الگوی ایرانی‌ـ اسلامی هیچ سنخیتی دارد؟!

این نشان می‌دهد که ایشان هم به تبعیت از مسئول بالای ‌سر خود، یعنی آقایان احمدی‌نژاد و مشایی، تلاش کرده است همان ادبیات را مورد استفاده قرار دهد؛ بدون این که به نظر من نه فهم روشنی از این ترکیب و این الگو و نه طرح روشنی داشته باشد. خیلی نباید این ادعا را جدی گرفت. اضافه کردن عنوان ایرانی هم در کنار الگوی اسلامی تأثیر مشخصی در سیاست‌ها و برنامه‌های دولت، خصوصاً در دانشگاه‌ها، نخواهد داشت.

به‌هرحال چه ایرانی و چه اسلامی، مگر می‌توان حوزه‌ی علوم و جغرافیا را ایدئولوژیک کرد و مربوط به یک منطقه‌ی خاص دانست؟

در واقع طرح شعار اسلامی‌کردن دانشگاه‌ها یک شعار کاملاً ارتجاعی است. حدود سی سال پیش با چنین ادعایی، کلی از منابع و نیروی انسانی دانشگاه‌ها هدر رفت و سرانجام آن هیچ بود. اگر تجربه‌ی گذشته را در نظر بگیریم که از انقلاب فرهنگی شروع می‌شود و بعد هم ایجاد نهادهایی مثل نهاد حوزه و دانشگاه و سایر نهادهای مشابه آن که تلاش و همچنین ادعا داشتند که می‌خواهند علوم را به صفت اسلامی مزین کنند و خروجی حاصل از آن نیز جز چند کتاب کم ‌ارزش به لحاظ علمی چیز دیگری نبود.

می‌توان اینطور نتیجه گرفت که بازگشت به آن شعار و تلاش برای تجدید حیات آن رویکرد و آن ادعا ره به‌جایی نخواهد برد. پس طبیعی به نظر می‌رسد که سیاست‌ها و برنامه‌هایی هم که تحت این عنوان در دستور کار قرار گرفته است، فقط و فقط اعمال فشار و محدودیت در فعالیت‌های علمی و پژوهشی دانشگاه‌ها است. در نهایت آنچه ما خواهیم دید، افت بیش‌تر کارکرد علمی دانشگاه‌ها و فرار بیش‌تر مغزها از ایران به سایر کشورهای در حال توسعه یا پیشرفته است.

آخرین پرسش من درباره‌ی همین طرح‌های حذف استادان دانشگاه، تغییر متون درسی علوم انسانی و طرح‌های ایدئولوژیک است. فکر می‌کنید واکنش قشر دانشجویی و جنبش دانشجویی در برابر این طرح‌ها و سیاست‌ها چه خواهد بود؟

فضای علمی دانشگاه‌ها در برابر چنین رویکردهایی به طور عمومی مقاومت می‌کند و قضاوت‌های مشخصی هم نسبت به این ادعاها دارد. در حال حاضر هم واحد درسی‌ای تحت عنوان روان‌شناسی یا جامعه‌شناسی اسلامی در دانشگاه‌ها وجود دارد که البته واحد اختیاری است و دانشجویان به طنز آن را روان‌شناسی عصر حجر یا جامعه‌شناسی عصر حجر می‌نامند.

به این معنی که تلاش شده است تا مجموعه‌ای از یافته‌های علوم انسانی در آنجا گردهم جمع شوند یا بخش قابل توجهی از اطلاعات راجع به تاریخ نظریه‌پردازان و اسلام‌شناسان در حوزه‌های مختلف، مخصوصا فلسفه با روان‌شناسی یا جامعه‌شناسی به مفهوم امروزی آن اتصال پیدا کند. اینها جز مخدوش کردن علوم موجود و مخدوش کردن حوزه‌ی دین هیچ اثر و نتیجه و بازدهی ندارد و به‌طور عمومی هم دانشجویان به‌عنوان واحدهای درسی کم ارزش به آنها نگاه می‌کنند و تلاش می‌کنند تا حد امکان آن واحد‌ها را نگیرند.

بنابراین در مجموع به نظر من یک مقاومت جدی در سطح هیئت علمی دانشگاه‌ها و دانشجویان وجود دارد. آنها با توجه به شناخت‌شان نسبت به روش تحلیل علمی، روش مطالعه‌‌ی علمی و روش پژوهشی عملی که خوانده و یاد گرفته‌اند، تسلیم مجموعه‌ا‌ی از یافته‌ها نمی‌شوند که هیچ بنیان روش‌شناختی جدی و قابل دفاعی ندارد. طبیعتاً طرح اسلامی کردن علوم انسانی هم مثل طرح‌های قبلی محتوم به شکست خواهد بود.

Share/Save/Bookmark