رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۵ شهریور ۱۳۸۹
گفت‌وگو با دکتر هوشنگ امیراحمدی، رییس «شواری امریکاییان و ایرانیان» در امریکا درباره‌ی آزادی سارا شورد

یک ایرانی با یک امریکایی برابر است

مریم محمدی
mmohammadi@radiozamaneh.com

سارا شورد، یکی از سه تبعه‏ی امریکایی که بنا بر اظهارات امریکایی‏ها، کوهنورد و بنا بر ادعای قوه‏ی قضاییه‏ی ایران، جاسوس بوده است، پس از کشمکش‏هایی میان قوه‏ی قضاییه و رییس‌جمهور، آزاد شد و در حالی که رسانه‏ها هنوز در‏گیر خبر اعلام امتناع امریکا از حکم قوه‏ی قضاییه‏ی ایران، مبنی بر پرداخت ۵۰۰ میلیون تومان وثیقه بودند، روز سه‏شنبه، ۲۳ شهریور ایران را ترک کرد.

Download it Here!

دخالت محمود احمدی‏نژاد، به عنوان رییس قوه‏ی مجریه در این امر که به ظاهر در اختیار قوه‏ی قضاییه بود، حدس و گمان‏های فراوانی را پیرامون چگونگی و علت آزادی او و نتایج احتمالی آن ایجاد کرده است.

این حدس و گمان‌ها را با دکتر هوشنگ امیراحمدی، رییس «شواری امریکاییان و ایرانیان» در امریکا، درمیان گذاشته‏ام.

نباید به این مسئله از منظر رابطه‏ی ایران و امریکا نگاه کرد؛ یعنی این‏که معنای این آزادی، تغییر در رابطه و یا مسائلی از این دست است. من همان‏طور که در یکی از گفت‏وگوهای پیشین نیز گفتم، فکر می‏کردم که بعد از آقای امیری، حداقل یکی از این کوهنوردها آزاد شوند، ولی به دلیل اشتباهاتی که طرف امریکایی کرد، این آزادی عقب افتاد.

پس به این ترتیب، حتی اگر نتایج سیاسی هم نداشته باشد، با توضیحی که می‏دهید و ارتباطی که با آزادی شهرام امیری می‏تواند داشته باشد، بازهم مسئله‏ای بین دولت‏های ایران و امریکا است.

واقعیت این است که تعدادی ایرانی، اسیر امریکایی‏ها و تعدادی امریکایی، اسیر ایرانی‏ها هستند. البته دولت‏های ایران و امریکا و در مواقع متفاوت دو دولت با هم، سر این افراد صحبت می‏کنند، پیام ردوبدل می‏کنند و عده‏ای این وسط می‏آیند و می‏روند که حداقل این مشکل مردمی را حل کنند.


سارا شورد، یکی از سه تبعه‏ی امریکایی که بنا بر اظهارات امریکایی‏ها، کوهنورد و بنا بر ادعای قوه‏ی قضاییه‏ی ایران، جاسوس بوده است، پس از کشمکش‏هایی میان قوه‏ی قضاییه و رییس‌جمهور، آزاد شد

خوشبختانه‏، هر دوطرف، هم از وقتی که آقای اوباما آمده و هم از طرف آقای احمدی‏نژاد، علاقه‏مندی نشان داده‏اند که روی این نوع مسائل باهم سازش کنند. آزادی امیری و آزادی خانم شورد، بخشی از آن جریان است.

به‏هرحال، این اتفاق‌ها پیش از این هم افتاده است، ولی می‏خواهم بگویم، معنای این جریان آن نیست که رابطه‏ دارد بهتر می‏شود.

ولی وقتی بالاترین مقام اجرایی کشور بر سر این موضوع درگیر می‏شود و سرانجام هم نظر خود را اعمال می‏کند، آیا این نشانه‏ای حداقل برای یک تلاش مجدد در جهت بهبود رابطه‏ی ایران و امریکا نیست؟

رابطه‏ی ایران و امریکا یک‌سری مسائل اساسی دارد و یک‏‌سری مسائل فرعی و جنبی. این یکی از مسائل فرعی و جنبی این رابطه است. مسئله‏ی اساسی این رابطه، مثلاً غنی‏سازی است؛ مثلاً حمایت امریکا از دشمنان جمهوری اسلامی یا حمایت جمهوری اسلامی از دشمنان امریکا در منطقه است و در تحلیل نهایی، مشکل عادی شدن یا نشدن این رابطه است. یعنی اینکه سفیر بفرستند و با هم ارتباط اقتصادی و سیاسی داشته باشند. وقتی به آنجا می‏رسیم، این رابطه کاملاً قفل است. من اعتقاد دارم به این زودی و سادگی حل نمی‏شود.

مخصوصاً که این رابطه دست آقای احمدی‏نژاد نیست. این رابطه دست آقای خامنه‏ای است. آقای خامنه‏ای هم هیچ اعتقادی به این ندارد که قفل این رابطه، دست‏کم در موقعیتی که در آن قرار داریم، باز شود. ایشان هیچ اعتقاد و اعتمادی به امریکا ندارد و اصولاً اعتقاد دارد که مشکل ایران و امریکا یک مشکل بنیادی است، به معنای این‏که تضاد بین دو کشور، تضاد قابل سازش نیست.

متأسفانه ایشان اینطور فکر می‏کند. یعنی از یک طرف فکر می‏کند که امریکا با نظام اسلامی تضادی آشتی‏ناپذیر دارد و در واقع هدف نهایی امریکا را سرنگونی رژیم می‏بیند. از طرف دیگر می‏گوید: من هم فکر می‏کنم جمهوری اسلامی مأموریتی دارد (حال این مأموریت از کجا آمده را ایشان بهتر از من می‏داند) که با استکبار جهانی مبارزه کند و تا امریکا یک مستکبر است، ما نمی‏توانیم با او کنار بیاییم. چون هدف‏مان از بین بردن و مبارزه با استکبار است.


هوشنگ امیراحمدی، رییس «شواری امریکاییان و ایرانیان» در امریکا

بنابراین کار به آنجا می‏رسد که بمانند و ببینند تا چه زمانی این جریان حل می‏شود.

بازهم در باره‏ی روند آزادی سارا شورد می‌خواهم بدانم آیا وثیقه‏ی مورد تقاضای قو‏ه‏ی قضاییه‏ی ایران، از جانب امریکا پرداخت شد؟

من اطلاع دقیقی ندارم، ولی حدس من این است که آن وثیقه پرداخت نشده است. فکر می‏کنم داستان وثیقه، در آخرین لحظه، برای اینکه جریان صددرصد به‏نفع آقای احمدی‏نژاد تمام نشود و قوه‏ی قضاییه بگوید که بله؛ ما هم اینجا کاره‏ای هستیم، مطرح شده است. من فکر می‏کنم این سنگی بود که قوه‏ی قضاییه در راه آقای احمدی‏نژاد انداخت.

البته خود آقای احمدی‏نژاد این اختیار را نداشت که خانم شورد را آزاد کند. این خانم به‏هرحال در اختیار قوه‏ی قضاییه بود. فکر می‏کنم ایشان از طریق آقای خامنه‏ای توانست به قوه‏ی قضاییه فشار بیاورد که خانم شورد را آزاد کنند.

با توجه به مواضع سخت آیت‌الله خامنه‏ای نسبت به امریکا، این حرکت عجیب نیست؟

نه؛ همان‏طور که گفتم، برای آقای خامنه‏ای، رابطه با امریکا یک جنبه‏ی فرعی و جنبی و یک جنبه‏ی اساسی دارد. در مسائل فرعی و جنبی، آقای خامنه‏ای سازش را قبول دارد. یعنی اینکه مثلاً یک امریکایی را آزاد کنند و یا امریکایی‏ها و ایرانی‏ها در جایی با همدیگر سر این که در عراق آدم بیشتر کشته نشود یا در افغانستان طالبان قدرت نگیرد مذاکره کنند.

یک‌سری از اینگونه مسائل وجود دارد که به طور مشخص و مستقیم در قلب این رابطه نیست. خارج از این رابطه و در کنار است. آقای خامنه‏ای مشکلی ندارد که در این مسائل با امریکا سازش بشود، ولی روی اصل قضیه و اینکه این رابطه عادی بشود، سفیر ردوبدل بشود و روابط سیاسی اقتصادی برقرار بشود، مشکل دارد. خط قرمزش آنجاست.

شما به دخالت محمود احمدی‏نژاد در مسئله‏ی سارا شورد اشاره کردید و اینکه ایشان به‏هرحال تحت اختیار قوه‏ی قضاییه بود. آزادی شهرام امیری که شما این مسئله را نوعی پیامد آن می‏دانید، چگونه در امریکا حل شد؟ به‏هرحال مورد شهرام امیری هم یک مورد سیاسی بود، ولی قطعاً قوه‏ی قضاییه‏ی امریکا هم در آن دخیل بود.

چنین مواردی در امریکا دو مرحله دارد: در مرحله‏ی اول تا وقتی متهم به دادگاه نرفته، گناهش محرز و زندان و یا هر مجازات دیگری در موردش قطعی نشده، کسی جز قوه‏ی قضاییه حق ندارد در آن دخالت کند.

اما بعد از اینکه قوه‏ی قضاییه تصمیمش را گرفت، کارش را انجام داد و مسئله حل شد، آن‏وقت دولت امریکا به آقای رییس‌جمهور اجازه می‏دهد که گذشت کند. یعنی در واقع، تنها فردی که در امریکا می‏تواند حتی یک قاتل را ببخشد، آقای اوباما است. در ایران هم آقای خامنه‏ای است.

فکر می‏کنم دلیلی هم که قوه‏ی قضاییه‏ی ایران امروز و فردا می‏کرد و نمی‏خواست این سه نفر را دادگاهی کند، این بود که در آن صورت دیگر قدرت خودش تمام می‏شد. یعنی قوه‏ی قضاییه تا وقتی قدرت دارد که پرونده در دادگاه است. وقتی از دادگاه به زندان رفت، دیگر قدرت آن از بین می‏رود.

... ولی سارا شورد، تحت اختیار قوه‏ی قضاییه بود و مراحلی هم که به آن اشاره می‏کنید، هنوز طی نشده بود. یعنی هنوز به دادگاه نرفته بود. دستگیری او و دو امریکایی دیگر، در افکار عمومی ایران و خارج از ایران، امری سیاسی تلقی می‏شد و می‏توانست به قوه‏ی قضاییه ارتباط نداشته باشد. شما مسئله را این‏طور می‏بینید؟

حتماً سیاسی بود. این سه نفر متهم بودند که به‏طور غیر قانونی وارد مرز ایران شده‏اند و اینکه به چه منظوری وارد این مرز شده‏‏اند، هیچ‏وقت به طور مشخص در مورد آن صحبت نشده بود.

عده‏ای می‏گفتند که آمده بودند جاسوسی کنند. عده‏‏ای هم می‏گفتند که آمده بودند با جنبش سبز برای سرنگونی حکومت همکاری کنند و چون هنوز گناه‏شان در دادگاه مورد بحث قرار نگرفته و ثابت نشده بود، بنابراین آنها را در عمل به‏طور موقت در زندان نگاه داشتند. هنوز هم آن دو نفر دیگر به‏طور موقت در زندان هستند.

آیا آزادی شورد، به‏طور مشخص، مقدمه‏ی آزادی دو امریکایی دیگر است یا اینکه آزادی هریک از آن دو نفر هم مناسبت دیگری را طلب می‏کند؟

من فکر می‏کنم که این مقدمه‏ای برای آزادی دو نفر دیگر است. مشکلی که الان وجود دارد این است که دولت امریکا چند ایرانی دیگر را در اختیار دارد. ایران می‏گوید: شما آقای امیری را آزاد کرده‏اید و ما هم خانم شورد را آزاد کردیم. دلیلی ندارد که شما یک نفر را آزاد کنید و ما سه نفر را. جان یک امریکایی به اندازه‏ی جان سه ایرانی که نیست. بنابراین تو یک نفر دیگر را آزاد کن، من هم یک نفر دیگر را آزاد می‏کنم.

من فکر می‏کنم چنین فکری الان در ایران هست که ما معامله‏ی پایاپای و برابر می‏کنیم. یک ایرانی با یک امریکایی برابر است؛ نه اینکه یک ایرانی در مقابل سه امریکایی باشد.

یعنی این‏که این سه نفر هیچ جرمی مرتکب نشده بودند و دستگیری‏شان یک مسئله‏ی قضایی نبوده است. دلایل مشخص‏تری در این زمینه وجود دارد؟

دستگیری‏شان اولاً از طرف نیروهای امنیتی بوده است. آنها دست نیروهای امنیتی و بعد دست سپاه بودند. سپاه بعد از مدت‏ها آنها را به دست قوه‏ی قضاییه سپرد.

این جریان دو مشکل سیاسی دارد: یک مشکل آن، مشکل سیاسی‏ بین ایران و امریکا است، اما یک مشکل سیاسی درونی هم دارد. یعنی همه‏ی این مسائلی که بین ایران و امریکا به شکلی سیاسی است، داخل کشور هم بین جناح‏ها سیاسی می‏شود.

در واقع، شما جنبه‏ی دوم مشکل سیاسی را می‏بینید که قوه‏ی قضاییه می‏گوید: باید ۵۰۰میلیون تومان وثیقه بگذارید. آقای رییس‌جمهوری می‏گوید: خیر ... باید آزاد شود و این اصلاً معنی ندارد. بعد یک نفر آن وسط می‏آید و می‏گوید: خیلی خب! به شکلی ماجرا را سرهم کنیم و بگوییم این وثیقه پرداخت شده است، ولی به‏هرحال اتفاقی نیفتاده است و هدف هردو تأمین می‏شود.

آقای احمدی‏نژاد می‏خواست قبل از اینکه به نیویورک برود این خانم آزاد شده باشد. قوه‏ی قضاییه هم می‏خواهد بگوید که من هم کاره‏ای هستم و من هم پولم را گرفتم.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

عنوان: 500 مليون تومان هزينه يك شب مهماني افطار دادن من با شركاست است ، با مراسم نماز جماعت متعاقب ان.

اين قضات محترم فكر مي كنند همه به اندازه اين ها و ساير سران حكومت دزديده اند كه براي خانم شيوا كه حضرات حكومت لطف فرمودند به علت فشار همه كشورهاي جهان و مردم ان ها به طور موقت و با هزار تهديد او به سكوت و خفقان و خوف فعلا ازاد كردند 500 مليون تومان وثيقه ، و براي ان خانم اسير امريكايي 500 هم مليون قرار صادر مي كنند. ديديم كه "دوستان" امريكا در كشورهاي عربي يك ساعته "ضمانت" را دادند و اين دولت به عنوان دستخوش گذاشتند جيب شان . ( ما كه شنيده بوديم امريكا با تروربست ها و گروگان گيرها معامله نمي كند و باج دادن را قانونا به ان ها ممنوع كرده. چطور شد اينجا با اخوندهاي دست پرورده خودش كه كارتر سر كار اورد باج را داد. كعمولا بعد از ازاد شدن هر سه نفر، هر كدام با ادعاي خسارت 50 مليون دلار كشور ايران را به دادگاه مي كشند و پول اين تفريح يكساله اقاي احمدي ن‍ژاد و شركا را امريكايي ها از طريق دادگاه هاي خود با اصل و فرعش از حلقوم بچه هاي ما بيرون مي اورند و پس مي گيرند. ) .

ولي براي خانواده شيوا و ايرانيان باشرف امثال او كه قربانيان اين جلادان و اراذل شهوتران و سفاك هستند و خود مردمي انسان صفت و پاك اند ، اين جور پول ها يعني گرو گذاشتن ِ همه ِ هستي شان. خانه و كاشانه شان تا سال ها (به شرط ادامه حيات اين دولت) در گرو و در خطر هر روزه توقيف توسط اين اشرار است. اين را نمي گويند ازادي . اين اسارت و گروگان بودن در تمام عمر است. اگر يك كلمه حرف بزني خانه و ملك وثيقه ات ر ا كه تمام هستي خانواده و پدر و مادر پيرت است را مصادره مي كنند. توي ازادي خواه بايد ديگر نقش مرده را بازي كني. ازادي خواهي بي ازادي خواهي . سكوت مرگ و قبرستان كه قبلا محل سكناي اين اخوند ها بود.

ولي براي عهده بسياري در ايران اين جور پول ها خرج ِ يك شب عياشي شان است و در آمد ِ نصف روز ان ها . نمونه اقاي صادق محصولي و شركا ي نيمه مخفي ** كه فقط يك قلم از واردات ِ سرسام اور ِ بدون مجوز و بي حساب و كتاب به اسم ِ ذخيره سازي ، از عيد تا امروز بيش از يك ميليارد دلار كميسيون از واردات بنزين گرفته است . قبلا هم حداقل 20 ميليارد دلار از 200 ميليارد درامد ِ نفت ِ گمشده در اين 5 ساله به حساب هاي همين حضرات در خارج و قسمتي هم در داخل واريز شده . (** شركا را كه همه مي شناسند: احمدي نژاد، ‌مجتبي خامنه اي نيابتاً ، رحيمي، رادان ساديسمي و رئيس اش احمدي مقدم ، فيروزابادي ، جعفري، "مشفق"، بقيه سرداران سپاه و خاتم النبيا و پسران ، و هزاران شركت دروغين مشابه نظامي، اكثريت نمايندگان مجلس، ، قضات دزد پليد و جلاد، وزراي محترم، و ساير ان ها كه به خوبي مي شناسيد ).

به نام ِ خود و فرزندان و فاميل كردن ِ زمين هاي مرغوب ارتفاعات در شرق تهران ( صدها مليون متر ، متري سيصد چهار صد هزار تومان )، زمين هاي متري چند مليون تومان در بالا دست ِ سد لواسان - لشكرك ، صدها مليون متر زمين در همه شهرستان ها، املاك و مستغلات و اموال و خانه هاي دزدي و چپاول شده در تهران به اسم خود و بچه هايشان ، فقط 21 ميليارد دلار به اسم "پروژه عسلويه" در شش هفت تا از فاز هاي پارس جنوبي كه در همين يك ماهه به سپاه و شركا بخشيده شد ، با پيش پرداخت 20 درصدي در مقابل تضمين چك بي محل شركت هاي تازه ثبت شده سپاه با سرمايه صد هزار تومان كه خبرش را اين هفته در همه سايت ها ديديم ، 5 سال تمام واردات و توزيع همه اقلام ممكن ِ زباله هاي صنعتي چيني، و ميوه و شكر و انواع اقلام كشاورزي و كل ميلياردها دلار سيگار و مشروب و مواد مخدر قاچاق كشور توسط عوامل سپاه و خانواده خامنه اي ، اين ها هم كه جاي خود دارد .

اين قضات محترم فكر مي كنند براي مردم عادي كشور هم مثل خودشان 500 مليون تومان درامد نصف روز است.

-- ق ق ، Sep 16, 2010 در ساعت 11:59 PM