رادیو زمانه > خارج از سیاست > جهان > پرچم امریکا را آتش نزنند | ||
پرچم امریکا را آتش نزنندمریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comبرگزاری نهمین سالگرد یازدهم سپتامبر، امسال در جهان با نگرانیهای ویژهای توأم بود.چند روز قبل از فرارسیدن این مناسبت، تری جونز، کشیشی در یک کلیسای کوچک در ایالت فلوریدای امریکا، اعلام کرد که به مناسبت این روز، کتاب آسمانی مسلمانان، قران را آتش خواهد زد.موج اعتراض وسیعی که پس از اعلام این خبر آغاز شد، به مسلمانان و دولتهای اسلامی محدود نماند و جامعهی مسیحیان را نیز در بر گرفت. تا جایی که رؤسای دولتهای امریکا و کشورهای غربی و همچنین پاپ، رهبر واتیکان نیز به این تصمیم اعتراض کردند.
کشیش تری جونز و هوادارانش اعلام کردند که از تصمیم خود عقبنشینی کردهاند، اما آیا این رویداد موجب پیدایش دشواریهای تازهای در فضای میان ادیان و بروز تشنجات سیاسی معینی نخواهد شد؟ واقعیت تقابل میان پیروان ادیان مختلف در جامعهی امریکا و در مجموعهی جهان امروز چیست؟در گفتوگویی با دکتر محمد برقعی، استاد جامعهشناسی و نویسنده و تحلیلگر سیاسی، به جوانبی از این بحث پرداختهام.
وی حرکتی را که کشیش جونز آغاز کرد، یک گرایش طبیعی در جامعهی امریکا نمیبیند و میگوید: «اینها مسائل سیاسیای هستند که هر کجای دنیا از آن برداشت سیاسی میکنند. این به هیچ عنوان یک گرایش طبیعی از درون جامعه نیست. ولیکن تعصبهای مختلف در جامعه وجود دارد. جنگ بین مسیحیت و اسلام هم در این میان جا دارد.بهخصوص باید توجه داشته باشیم که حساسیت موجود در غرب نسبت به اسلام، بعد از جنگهای صلیبی و همینطور کاری که لابی اسراییل در امریکا انجام داده است، هردو دست به دست هم دادهاند و باعث شدهاند که نسبت به اسلام حساسیت وجود داشته باشد. این حساسیت در کشورهای اسلامی نسبت به مسیحیت وجود ندارد؛ برای اینکه دین اسلام مسیحیت را میپذیرد، ولی بازهم با اینکه تعصب وجود ندارد، در پاکستان نیروهای سیاسی، برای اولین بار شروع به حمله به کلیساهای آنجا کردند. یا در مصر به کلیساهای مسیحیها حمله کردند. در حالی که این مسیحیان دوهزار سال بود که در آنجا زندگی میکردند. در خود امریکا نیز تمام مقامات امریکا این مسئله را محکوم کردند. اتفاقاً این به نفع نیروهای اسلامی تمام شد. یعنی امریکا متوجه نبود، تبلیغاتی که طی این مدت میشود، تأثیری بسیار منفی گذاشته و موجب نوعی اسلامستیزی شده است. الان متوجه این تعصبات شدهاند و به شدت دارند با آن مقابله میکنند و معتقدند این تعصب خطرناک است و باید جلوی آن را گرفت.
این مانند همان موردی است که پیش از این در امریکا و در مورد یهودیها و یا سیاهپوستان وجود داشت. الان جامعه از آن دوران گذشته و دوران این نوع برخورد با اسلام هم میگذرد. آیا تعارض و تنش میان ادیان، جهان را تهدید میکند؟ من معتقدم چنین تعارض و تنشی از غرب آغاز نخواهد شد. وقتی جامعه، جامعهای دمکراتیک و آزاد است، این افتضاحات بیرون میآید و مانند رودخانهای است که آلودگی پیدا کرده، ولی چون جریان دارد، وقتی جلو میرود، خود را تصفیه میکند. جامعه هم چون در حرکت است، خود را تصفیه میکند. وقتی به این تعصبها دامن زده میشود، شروع به مقابله با آن میکنند. تصفیه کردن و خود را تمیز کردن هم جزو آن است. همان اتفاقی که زمانی در برخورد با یهودیها و سیاهپوستها هم افتاد و جامعه خود را تصفیه کرد. خطر اصلی اتفاقاً جوامع اسلامی هستند. در آنجا چون فضای آزاد وجود ندارد و چون در مورد مسائل مختلف بحث نمیشود، به طور مرتب سیاستمداران روی این آتش نفت میریزند و دائماً مسائل را بزرگ و بزرگتر میکنند. وگرنه در غرب، یک مشت دیوانه پیدا میشوند، یک مشت متعصب پیدا میشوند و یک مشت هم دنبال اسم و رسم میگردند. الان در ایران هم دارد همین اتفاقها میافتد. فقط بحث سوزاندن قران که نیست. به مراسم شب قدر حمله میکنند. چنانکه به مراسم شب قدر در منزل آقای پیمان و دو جای دیگر حمله کردند. این دیگر مسلمان است که به مسلمان حمله میکند. تفاوت برخوردها از سوی مسئولین یا مردم در این دو جامعه چگونه است؟ در آن جوامع، چون آدمها خشمگین هستند، چنین مسائلی را دامن میزنند و آنها را بزرگ میکنند. دیدم که از ایران اعلامیههایی داده بودند و فرصتی شده بود که در این میان به اوباما بتازند که: بله ... رییس جمهوری که میگویید آزاده هستم ... خب این رییسجمهور این حرکت را محکوم کرد و در مقابل آن ایستاد. الان در ایران چون جنگ تبلیغی علیه امریکا به نفع نظام است، تلاش میکنند تا در این میان، اوباما را زیر فشار بگذارند.این اتفاق در خود امریکا هم میافتد. به این ترتیب که ۳۰درصد جامعهی امریکا هنوز فکر میکنند اوباما مسلمان است و به او حساسیت نشان میدهند، ولی چون جامعه آزاد است، این مسئله آنقدر تکرار میشود که زهر آن گرفته میشود، اما در جامعهای مانند ایران، این زهر افزایش پیدا میکند. به نوعی اسلامستیزی اشاره کردید که در غرب سابقهی تاریخی دارد و هرازگاه مورد بهرهبرداری سیاسی قرار میگیرد، ولی آیا مسئله فراتر از بهرهبرداریهای موقتی و موضعی در سیاست نیست؟ بههرحال اینجا ما با تئوری برخورد تمدنها مواجه بودیم که زمینهساز سیاستگذاریهای طولانی توسط نومحافظهکاران امریکا شد و دوران خاصی را در جهان رقم زد. آیا نظریهی برخورد تمدنها هم به عنوان یک نظریهی سیاسی آزموده شده و شکستخورده مطرح است یا هنوز هم میتواند مبنای سیاستگذاریهای آیندهی امریکا در سیاست خارجی باشد؟ همانطور که گفتم، جوامع دمکراتیک مانند رودخانهای هستند که در جریان هستند. آلوده میشوند، ولی چون حرکت میکنند، تصفیه میشوند. ولی بههرحال این یک نظریهی کارشناسی سیاسی بوده است. آیا در سطح نظر و تئوری هم کنار گذاشته شده است؟ نمیگویم کاملاً کنار گذاشته شده است، اما به مقدار زیاد به کنار رفته است. نمونهی آن این بود که وقتی آقای بوش در شرایطی مساعد جو برانگیخت، یکباره مجلس و همه به سمت حمایت از جنگ رفتند، اما الان بخش عظیمی در اینجا مخالف جنگ هستند و مثلاً در مورد افغانستان میگویند: جنگ در آنجا اشتباه بوده است. در کشورهای اروپایی هم این اتفاق افتاده است. یعنی آن صدایی که خفه شده بود یا از بین رفته بود، الان برخاسته است. الان در امریکا وقتی میخواهند به سیاستی متعصبانه و پر از تعصب و نفرت و کینه اشاره کنند، به دوران آقای بوش اشاره میکنند. به همین دلیل خانم سارا پیلین و آقای نیوتون جینگریچ که پیروان اصلی آقای بوش هستند، همان حداقل ۲۰-۳۰درصد بیشتر را با خودشان ندارند.امروز هیچکسی در امریکا نمیآید صحبت از نفرت و جنگ و کینه کند. روند عوض شده است. ریشهکن نشده، ولی جهت باد تغییر کرده است. اشاره به بهرهبرداریهای سیاسیای کردید که ممکن است از تعصبات دینی، قومی و یا ملی مردم در کشورها صورت بگیرد. فکر میکنید دولتهای دیگر در این زمینه چه نقشی دارند؟ مثلاً آیا تعصبهای مردم امریکا را تنها در داخل امریکا میتوانند تحریک کنند یا حکومتهای اسلامی هم میتوانند در این زمینه نقش داشته باشند؟ به نکتهی خوبی اشاره میکنید. در کشورهای ما که دین نقش مهمی دارد، مقدسات ما دینی میشوند. در جوامعی مانند امریکا، مقدسات عرفی مهم میشود. یعنی واقعاً پرچم برایشان مقدس است. در کشور ما پرچم مقدس نیست. برای عدهی معدودی ممکن است باشد، ولی برای جامعه مقدس نیست.در امریکا وقتی کسی در جنگ کشته میشود، خانوادهاش عکس او را در یک قاب میگذارند و دور آن را هم پرچم امریکا میگذارند.
عین همین که ما در ایران دور عکس یک شهید، آیهی قران میگذاریم. اینها اما پرچم میگذارند؛ یعنی برایشان همین حد از احترام در مورد پرچم وجود دارد. پرچم برای آنها مقدس است و آن را میبوسند. صبح که بلند میشوند، به پرچم احترام میگذارند. معتقدند بنیان جامعهشان بر احترام به همین مسئله صورت گرفته است. آن وقت ما در ایران و یا در کشورهایی دیگر که به پرچم اهمیت چندانی نمیدهیم، در اینجا میآییم و پرچم آنها را میسوزانیم. بعد با وجود انجام چنین حرکتی، به آنها به اعتراض میگوییم: شما چرا قران را میسوزانید؟! در صورتی که سوزاندن پرچم، عمل مقابله به مثل و نوعی دامن زدن آشوب است. برای من کاملاً قابل فهم است. برای کشورهای اسلامی و عمدتاً کشورهای جهان سوم قابل فهم نیست که سوزاندن پرچم چه نوع توهینی است. فکر میکنند فقط یک کار سمبلیک میکنند. در حالیکه در اینجا سوزاندن پرچم، یعنی شما تمام اعتقادات اینها را میسوزانید و آتش میزنید. پس از این حوادث، شما انتظار نوعی تغییر رویه را در کشورهایی مانند ایران دارید؟ اگر دولتهای ما راست میگویند، اگر اینها را سرزنش میکنند که جنگافروز هستند، همانطور که در اینجا مقامات امریکایی، یکی پس از دیگری، آمدند و عمل آن کشیش را محکوم کردند و تعداد زیادی از مردم برعکس آدمهای افراطی تظاهرات کردند، ایکاش در کشورهای ما هم همین اتفاق بیافتد.یعنی، چه دولت و چه دیگران، بگویند: اینکار را نکنید. به یک ملت توهین نکنید. پرچمشان را نسوزانید. با دولت آن کشور اختلاف دارید، داشته باشید، ولی احترام آن مجموعه را نگاه دارید. اگر روزی ببینم که در جوامع اسلامی، دولتها و مردم روشنفکر، در مقابل افراطیونی که اینکار را میکنند میایستند و به آنها میگویند که اینکار، کار زشت و بدی است، آن وقت معتقد میشوم که در آنجا هم مثل اینجا، فسادها و نادانیها اصلاح خواهد شد. ولی متأسفانه در آنجا نخواهد شد. نگرانی من الان بیشتر آنسو است تا اینسو. |
نظرهای خوانندگان
ممنون از رادیوزمانه برای این مصاحبه ی مفید.
-- احمد ، Sep 15, 2010 در ساعت 04:31 PMجماعت مذهبی کشیش تری جونز در آمریکا یعنی اعضای Dove-World-Outreach-Center پنجاه نفر هستند. یعنی گروهی کوچک و بی اهمیت. پرسشی که می توان طرح کرد این است که چرا و چطور خبر ابراز تمایل یک فرقه بی اهمیت مذهبی به سوزاندن قرآن مسلمانها اینچنین در سطح جهان منتشر می شود؟
به لینک زیر توجه کنید:
http://www.haaretz.com/news/orthodox-jewish-youths-burn-new-testaments-in-or-yehuda-1.246153
خاخام های معتبر یهودی در اسرائیل مانند تری جونز فقط قصد خود را برای سوزاندن کتاب مقدس بیان نکرده اند بلکه واقعا انجیل مسیحیان را در یک مراسم کتابسوزی در ملاءعام سوزانده اند.
چرا این خبر به گوش ما نرسیده است؟
بسیار عالی بود ای کاش خامنه ای و احمدی نژاد یک مشاور مثل اقای برقعی داشتند و تعصب کور بسیاری از مسلمانان ایران که ایران را به لبه پرتگاه برده اند را در راه درست هدایت میکردند و جای تعصب کور را با اندیشه کردن عوض میکردند ولی این مشاور وجود ندارد و این اقایان ایران و مردمش را به ته پرتگاه خواهند برد و وقتی به انجا رسیدن شروع به توی سر خود زدن میکنند که ما اشتباه کردیم تاریخ ایران پر است از این نوع اشتباهات برای همین است که ایران کشوری است عفب مانده با مردمی متعصب و غرور توخالی که بله همه مردم دنیا باید به ما احترام بگذارند ولی ما هیچ اجباری نداریم به مردم کشوری احترام بگذاریم و هر چند وقت پرچم کشوری را در خیابانهایمان به اتش میکشیم و مرگ انها را خواستداریم
-- بدون نام ، Sep 15, 2010 در ساعت 04:31 PMآقای دکتر برقعی ظاهراً خبر ندارند که اولین کسانی که پرچم آمریکا را آتش زدند خود مردم آمریکا بودند که در اعتراض به جنگ ویتنام این کار را کردند.
-- میم ، Sep 18, 2010 در ساعت 04:31 PM