رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایران > جنبش سبز و نیاز به رسانهی مستقل | ||
جنبش سبز و نیاز به رسانهی مستقلمریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comسانسور خبر در هر جامعهی استبدادی، زمینهی اصلی سانسور اندیشه، نظر، فرهنگ و سیاست است و ایران، ازجمله کشورهایی است که سانسور در آن، تاریخی به عمر پیدایش رسانهها دارد.
در هر حادثه یا رویداد سیاسی در ایران، نبرد میان عرصهی انتشارات از یکسو و دولت از سوی دیگر، یکی از جبهههای اصلی مبارزهی سیاسی بوده است. همچنان که انتخابات ریاست جمهوری دورهی دهم، یکی از آخرین جبهههایی است که در این عرصه گشوده شده و بهنظر میرسد که نبرد در آن، هر روز شدت میگیرد و اشکال تازهای پیدا میکند. دستگیری وسیع فعالان سیاسی، فرهنگی و مطبوعاتی در کشور و فراهم کردن شرایط گریز ناگزیر بسیاری از آنها از کشور نه تنها فعالان سیاسی که بسیاری از کوشندگان در عرصهی مطبوعات و انتشارات را نیز بر آن داشته است تا راه ارتباط و گفتوگویی با مخاطبان در داخل کشور، از خارج از مرزها بیابند. در ماههای اخیر، اخبار متعددی مبنی بر تلاش برای ایجاد چندین رسانهی تلویزیونی منتشر شد. احتمال تشکیل تلویزیونی در ارتباط با سایت «جرس» مدتها بود که وجود داشت. در هفتهی گذشته نیز خبری مبنی بر تشکیل هیئتی برای افتتاح یک تلویزیون با اشاره به نامهای تعدادی از فعالان سیاسی و مطبوعاتی منتشر شد؛ تلویزیونی که هنوز راهاندازی نشده است. سرانجام روز جمعه، پانزدهم مردادماه، اولین برنامه از شبکهی تلویزیونی «رسا»، از طریق ماهواره برای ایرانیان در داخل و خارج از کشور، روی آنتنها رفت. در گفتوگو با دکتر سعید رضویفقیه، فعال و تحلیلگر سیاسی که در حال حاضر به علت این که ممنوعالخروج است در تهران بهسر میبرد، پرسشهایی را دربارهی زمینهی بهوجود آمدن چنین حرکتی و تأثیرات احتمالی آن در تحولات سیاسی درون ایران طرح کردهام: جامعهی ایران با جمعیتی هفتاد میلیونی، با همهی تنوع و تکثری که دارد و با موضوعات بسیار پیچیدهای که نسل فعلی با آن دست به گریبان است، متأسفانه از نظر اطلاعرسانی و گردش آزاد اخبار بسیار محدود است و در حد جوامع ابتدایی دنیای امروز قرار دارد. به نحوی که میتوان گفت که ایران یکی از کشورهایی است که بیشترین محدودیتهای رسانهای در آن اعمال میشود.
متأسفانه این محدودیتها طی سالهای اخیر افزایش پیدا کرده و از سال ۸۴، از زمانی که آقای احمدینژاد بهعنوان رییسجمهور ایران انتخاب شد، وزارت ارشاد روزبهروز این محدودیتها را نسبت به روزنامهها، مجلات و در کل رسانههای مکتوب بیشتر کرد. در رابطه با سانسور اطلاعات و اخبار، با توجه به اهمیت اینترنت و تعداد چشمگیر کاربران اینترنت در ایران، این پرسش پیش میآید که ضرورت ایجاد شبکهی تلویزیونی در کجاست؟ البته اینترنت مزایا و در عین حال محدودیتهای خاص خود را دارد. با توجه به اینکه در ایران دسترسی فنی به اینترنت بسیار مشکل است و اعمال محدودیت روی رسانههای اینترنتی نیز روزبهروز افزوده میشود، میتوان گفت دسترسی به این رسانه هم از نظر فنی و هم از نظر دسترسی به سایتهای خبری- سیاسی بسیار دشوار شده است. در چنین شرایطی، با توجه به تحولاتی که در یک سال گذشته در جامعهی ایرانی داشتیم و نیازی که این جامعه و جنبش سبز و هواداران آزادی و حقوق بشر به گردش اطلاعات و اطلاع از حوادث داشتند، اقتضا میکند که رسانهای داشته باشیم که بتوانیم مردم و هواداران جنبش را در جریان اخبار و تحولات و همچنین نظرات رهبران جنبش سبز و نظریهپردازان داخلی قرار بدهیم. بنابراین شاید رسانهای مانند تلویزیون و شبکههای رادیویی خیلی راحتتر بتوانند جامعهی ایران را در شهرستانها و حتی در روستاها پوشش بدهد. یعنی حتی با وجود اینکه بسیاری از تلویزیونهای رو به ایران با موانعی روبهرو هستند که منجر به قطع تصویرشان میشود، در حال حاضر ارتباط از طریق تلویزیون بیشتر برقرار میشود تا امکانات اینترنتی؟ دقیقاً. میتوانم بگویم که حتی در برخی از روستاهای ایران امکان دسترسی به بعضی از شبکههای ماهوارهای وجود دارد. در حالی که اینترنت در خود تهران هم با مشکلات فراوان قابل دسترسی است. ضرورت بهوجود آمدن تلویزیونهای دیگر، حال با مضامین و اهداف دیگر سیاسی و یا اجتماعی را چگونه تفسیر میکنید؟ رسانههایی که قبلاً موجود بودند، یعنی کانالهای تلویزیونی و رادیوها، بیش از آن که بخواهند واقعیت جامعهی ایران یا منافع مردم ایران را انعکاس بدهند و نمایندگی کنند، دیدگاهها و رویکردهای بعضی از مؤسسات یا دولتهای دیگر را منعکس میکردند. از این جهت، فکر میکنم ما نیاز به رسانهای داشتیم که با بدنهی داخلی جنبش ارتباط داشته باشد، با رهبران و هواداران و نظریهپردازان این جنبش در داخل، بیشتر هماهنگ باشد و منعکسکنندهی دیدگاههای آنها باشد، از جانبداریهای یکسویه پرهیز داشته باشد و تریبونی را در اختیار بخشهای دیگری از جامعهی ایران که از چنین رسانههایی محروم هستند، قرار بدهد. فکر نمیکنید که تعداد قابل ملاحظهای از این تلویزیونها و رسانهها در حال حاضر موجود هستند؟ این را بهویژه در ارتباط با شکل گرفتن تلویزیون «رسا» که اولین برنامهی خود را پخش کرد، میپرسم که خود را در ارتباط با جنبش سبز داخل معنی کرده است. طبیعتاً با توجه به تنوع و تکثری که در جامعهی ایرانی و همچنین در درون جنبش سبز وجود دارد، نیاز به رسانههای متفاوتی داریم. یعنی گروههای مذهبی و غیر مذهبی میتوانند رسانههای خاص خود را داشته باشند که در عین رعایت بیطرفی، انصاف خبری و استقلال رسانهای دیدگاههای گروههای خاصی را منعکس کنند و منافع بخشهای خاصی از جامعهی ایران را نمایندگی کنند. من گمان میکنم که رهبران اصلی جنبش سبز متأسفانه در این میان، جزو مظلومترین چهرههای ایرانی بودند که از داشتن یک تریبون مستقل محروم بودند و همیشه مجبور بودند دیدگاهها و نظریات خود را از طریق تریبونهای دیگر، با محدودیتهای خاصی اعلام و ابراز کنند. الان این شرایط فراهم آمده است که بخشهای دیگری از جامعهی ایران هم به فکر بیفتند که رسانههایی که بیشتر با مردم ایران در ارتباط باشد و دسترسی به آنها سهلتر باشد - مانند شبکههای ماهوارهای - را راهاندازی کنند و از این طریق با مردم ارتباطی دوسویه برقرار کنند. فکر میکنید چنین رسانهای در این ارتباط دوسویه تا چه حد موفق باشد و مثلاً تلویزیون رسا آیا قادر هست مفهوم و تعریف واقعی از جنبش سبز در ایران بدهد؟ نمیتوانم پیشبینی کنم؛ اما با توجه به تنوع و تکثری که چندبار روی آن تاکید کردم، وجود رسانههای متعدد با رویکردهای متفاوت و البته با تعهد به اصول اخلاقی حرفهای، از جمله استقلال و بیطرفی خبری که بتوانند جامعهی ایران را از این حیث بیشتر پوشش بدهند و بخش بیشتری از مخاطبان را به خود جذب و این خلا را بیشتر پر کنند بسیار ضرورت دارد. حداقل امیدواری من این است که به این ترتیب، محدودیتهای شدید رسانهای که در شرایط فعلی ایران از سوی حکومت اعمال میشود و همچنین انحصار خبری موجود تا حدی برطرف و شکسته شود. در بیانیهی افتتاحیهی رسا، در مطلبی تحت عنوان «منشور رسانهی سبز ایران رسا» پس از مقدمهای که ضرورت تأسیس این تلویزیون را در شرایط فعلی ایران توضیح میدهد، ماهیت این شبکه را به عنوان رسانهای فارسیزبان که در صورت لزوم به زبانهای دیگر نیز گفتوگو خواهد کرد، تعریف کرده و از استقلال سیاسی و مالی شبکه گفته است که توسط کمکهای مردمی و تبلیغات تأمین خواهد شد و از هیچ دولت یا سازمان دولتی خارجی، بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم، مطلقاً کمکی دریافت نخواهد کرد. پس از این مقدمه، اصول راهبردی شبکهی رسا در ده بند تعریف شدهاند. مسئلهای که در رابطه با تلویزیونها و رسانههای خارج از کشور معمولاً در داخل و همچنین خارج از کشور بحثانگیز میشود، استقلال حرفهای این رسانهها است. این موضوعی است که شما هم تحت عنوان استقلال خبری و حرفهای به آن اشاره میکنید. در عین حال در گفتههای شما به ضرورت وجود رسانهای تاکید میشود که زبان گویای رهبران جنبش سبز در ایران هم باشد. این ارتباط، با آن استقلال چگونه قابل جمع است؟ طبیعتاً هر رسانهای بر اساس آنکه چه گروههایی از مردم و یا جریانهای سیاسی را میتواند نمایندگی کند، میتواند جهتگیریها و جانبداریهای خاصی هم داشته باشد. اما بهنظر من، این جهتگیریها و نمایندگیها و جانبداری از طبقات مختلف جامعه، نباید ناقض اصول حرفهای خبرنگاری باشد، نباید در بیان و گزینش اخبار تأثیر خاصی بگذارد و نباید موجب تضییع حقوق دیگران و یا در واقع، تهاجم به گروهها و یا دیدگاههای دیگر بشود. |
نظرهای خوانندگان
شايع است هزينه فرستنده ًرسا ً توسط آقای هاشمی رفسنجانی و با تاُييد و حمايت پنهانی مقام معظم رهبری، به منظور خلع سلاح اپوزيسيون ليبرل دمکرات تاُمين شده است، اين شايعه تا چه حد واقعيت دارد ؟ا
-- بدون نام ، Aug 10, 2010 در ساعت 03:22 PM