رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایران > بلوچستان؛ ناکارآمدی یا بیمسولیتی دولت ایران؟ | ||
بلوچستان؛ ناکارآمدی یا بیمسولیتی دولت ایران؟ایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.comبا گذشت بیش از یکهفته از دو انفجار انتحاری در مسجد جامع شهر زاهدان در روز پاسدار، مسئولان سیاسیـ نظامی جمهوری اسلامی همچنان به نقش عوامل مختلف در این عملیات تاکید دارند.
آیتاله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در بیانیهای به مناسبت گذشت یک هفته از این رویداد خونین، منحرفان متعصب وهابی و سازمانهای جاسوسی بیگانه را ازجمله عاملان این انفجار انتحاری معرفی کرده و از دستگاههای مسئول خواسته است که به توصیف وی، فتنهگران را به سزای اعمال خود برسانند. محمود احمدینژاد پیشتر، آمریکا و ناتو را از عاملان این رویداد معرفی کرده و معاون نیروی انتظامی هم به کشورهای همسایه هشدار داده بود. از سوی دیگر سایت نیمهدولتی تابناک روز جمعه با عنوان «به بهانهی حادثهی تروریستی اخیر زاهدان، آیا مشاجرهی مسئولان و استعفای بینتیجه سودی برای مردم داشت؟» نوشت: «در هنگام وقوع این رویداد بیشتر مسئولان استانی در تهران بودند.» به گزارش این سایت، در حالی که دو تن از نمایندگان استان سیستان و بلوچستان در اعتراض به بیتوجهی و نگرانی آنها دربارهی امنیت این استان از سمت نمایندگی مجلس استعفا داده بودند، از اختلافهای آشکار خود با استاندار سیستان و بلوچستان و انتقاد از مسئولان دولتی گفتهاند. ناصر بلیدهای، فعال سیاسی بلوچ در سوئد، ریشههای فعالیت جندالله و دو انفجار انتحاری اخیر را در عملکرد حکومت جمهوری اسلامی در بلوچستان میداند. بهنظر من هدف عملیاتی که جندالله انجام داد، دقیقاً همین بود که نشان دهد فعال است. در این شکی نیست که با توجه به شرایط بلوچستان و رفتار و عملکرد رژیم در این منطقه، شرایط مناسب برای فعالیتهایی ازجمله فعالیتهای گروه جندالله، در منطقه وجود دارد. مسلماً دستگیری آقای ریگی و اعدامش مشکلاتی برای جندالله ایجاد کرده است. دیگر این که رژیم اسلامی، ریگی را زود اعدام کرد و او را به شکل تحقیرآمیزی در تلویزیون و همچنین در دیگر رسانههای عمومی نشان داد. همین تاثیر خود را بر جندالله و دیگر کسانی که به اشکال مختلف به سیاستهای رژیم در بلوچستان انتقاد دارند گذاشت. من فکر میکنم هنوز زمینههای فعالیت جندالله در بلوچستان هست. حتی زمینهی ادامهی شکل فعالیت کنونیاش نیز متاسفانه در بلوچستان وجود دارد و دلیل آن، رفتار و سیاست سرکوب جمهوری اسلامی ایران است.
محمود احمدینژاد، آمریکا و ناتو را از عوامل این دو ترور انتحاری معرفی کرده و مسئول نیروی انتظامی در جمهوری اسلامی، کشورهای همسایه را مقصر دانسته است. حتی پاکستان را تهدید کردهاند به این که احتمال دارد نیروهای جمهوری اسلامی برای تعقیب تروریستها وارد خاک این کشور شوند. فکر میکنید نیروهای خارجی در این وقایع اخیر چقدر نقش داشتند؟ بهنظر من اصل موضوع بازهم به داخل ایران برمیگردد. پیش از این در رژیم گذشته، زمان پهلوی دوم، میگفتند اینگونه عملیات و کارهایی که در بلوچستان اتفاق میافتد، از طرف شوروی، افغانستان و یا عراق سازماندهی شدهاند و عاملان وقایع خشونتبار این منطقه مورد حمایت این کشورها هستند. حال ورق برگشته است و دولت جمهوری اسلامی آمریکا یا کشور پاکستان را مسئول این کارها میداند. در زمان شاه هم بلوچهایی که با رژیم ایران درگیر میشدند، به پاکستان میرفتند. همین اتفاق در جمهوری اسلامی نیز میافتد و بلوچهای طرف درگیری، به منطقهی پاکستان یا افغانستان میروند و یا در این بین تردد میکنند. این تردد هم به این معنی نیست که آمریکا یا پاکستان از آنها حمایت میکنند. در گذشته هم اینطور نبود که شوروی، عراق و یا افغانستان از آنها حمایت کنند. در واقع مسئلهی اصلی، مسئلهی درونی ایران است. وقتی دولت جمهوری اسلامی نمیخواهد مسائل بلوچستان را حل کند و با مردم آنجا رفتار مناسبی داشته باشد، مسائل را لوث میکند و به این طریق میخواهد دیگران را مسئول مشکلات بلوچستان بداند. در واقع مسئول اصلی، خود رژیم است. اگر رژیم بتواند مسائل بلوچستان را حل کند، آن موقع نه آمریکا، نه عربستان سعودی، نه پاکستان و نه کشور دیگری میتواند دخالت کند و نه اصلاً زمینهای فراهم میشود برای ایجاد کارهایی که خشونتآمیز است. پس در واقع رژیم جمهوری اسلامی است که این خشونتها را انجام میدهد، بعد باید کسانی در بلوچستان یا جاهای دیگر در مقابل کارهای رژیم جوابگو شوند. بعد از دو حادثهی انفجار انتحاری، سومین نمایندهی مجلس بلوچستان، همچنین نمایندهی سیستان در اعتراض به نبود امنیت در بلوچستان از سمت خود استعفا دادند. فکر میکنید اگر ریشههای فقر، بدبختی، مسائل مذهبی و تبعیض قومی حل شوند، مسائل بلوچستان نیز حل شوند؟
مسائل بلوچستان کاملاً وابسته به دیگر مسائل ایران است. مسلماً اگر تبعیضها رفع شوند، بلوچستان از لحاظ وضعیت اجتماعی و نوع زندگی خیلی جلو میرود. هدف بلوچها هم همین است که در ایران بهعنوان شهروند ایرانی شناخته شوند و کاملاً ایرانی محسوب شوند. یعنی اینطور نباشد که با بلوچ بهعنوان شهروند دوم، سوم و یا چهارم رفتار شود. مسلماً تغییر سیاست در تهران و موقعیتدهی به بلوچها از لحاظ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، شغلی و اقتصادی میتواند در رفع بسیاری از مسائل و در رفع مشکلاتی که مردم بلوچ با حکومت مرکزی دارند، موثر باشد. هدف کلی همهی این گروههایی که در بلوچستان فعالیت میکنند همین است. حتی جندالله هم در حرفهایش همین صحبتها را مطرح میکند. اگر کسی این بهانهها را نداشته باشد، خودبهخود مردم هم با هرنوع عملیات خشونتباری مخالف میشوند. یعنی اگر کسی علیه رژیمی بجنگد که حقوق مردم را رعایت و از آنها حمایت میکند و همچنین امنیت اقتصادی، فرهنگی و اجتماعیشان را نیز فراهم میکند، در آن موقع مردم حتماً با او و گروهش نخواهند بود. امروز اما چنین نیست. مثلاً بسیاری از مردم در بلوچستان و یا دیگر مناطق ایران به اشکال مختلفی مخالف این رژیم هستند که صرفاً به خاطر سیاستهای خود رژیم است. گفتید مشکلات بلوچستان از مشکلات بقیهی ایران جدا نیست. به نظر شما این مشکلات بنیادین چه هستند؟ متأسفانه رفتار و سیاست رژیم و حتی قانون اساسی آن، و همین طور خود ولایت فقیه، به سنیها حق دستیابی به بالاترین پستهای حکومتی را نمیدهد. چون براساس شیعیسم شیعی - که سنیها این مسائل را ندارند - حکومت ایران باید فقط براساس حکومت شیعه باشد. این مسائل خودبهخود رژیم را مجبور میکند که سیاست دیگری، سیاستی تحقیرآمیز پیشه کند؛ سیاستی که از لحاظ اقتصادی نیز مردم بلوچستان را عقب میبرد تا آنها نتوانند به خواستههای خود برسند. خودبهخود این روش کاری رژیم و در کل آن وضعیتی که رژیم دارد، از لحاظ قانون اساسی و سیاستهای کلیاش و ازجمله تفکر تبعیضآمیزش در رابطه با مسئلهی زن و مرد، همهی اینها شرایطی را فراهم میکند که مسائل کلی بلوچستان نیز که در پیوند با بقیهی مسائل ایران است حل نشود. بنابراین در این رژیم و با این روش کنونیاش و با این قانون اساسی، متأسفانه باید بگوییم که مسائل بلوچستان حل نمیشود. |
نظرهای خوانندگان
بر ایران این روزهای ما جوی به شدت ملتهب و آشفته سایه انداخته.براستی کلاف سردرگم از دست دژخیمان رژیم در رفته است.گرانی فزاینده، اعتیاد، فقر و فحشا، بی قانونی، هرج و مرج اجتماعی اقتصادی سیاسی و فرهنگی و همچنین بی اعتقادی جوانان به امور دینی کاملا قابل لمس است.حکومت فقط و فقط به دنبال گنده گویی و بلندپروازی های خویش است و به هیچ عنوان توجهی به سرمایه های انسانی علی الخصوص جوانان که در حال نابود شدن هستند نمی کند که هیچ، جلوی هرگونه تغییر و تحول سازنده ای ایستادگی می کند و آنرا به شدت سرکوب می کند.رخ دادن هر حادثه و اتفاق از جانب توده مردم علیه نظام استبدادی و دولت کودتایی به هیچ عنوان دور از انتظار نیست.روندی که بی شک دیر یا زود به وقوع خواهد پیوست و می تواند آینده و سرنوشت مردم ایران را سیصد و شصت درجه دگرگون کند.با همه این حالات آینده سیاه و سپیدی را برای ایران به وضوح می بینم.
-- بهرام از اصفهان ، Jul 25, 2010 در ساعت 03:01 PM